خبرگزاری «حوزه»، حجتالاسلام علیرضا سبحانى از مدرسین حوزه علمیه در تعلیقه ای بر یادداشتی آورده است: در روزنامه اطلاعات مورخ ۱۸ر۷ر۹۷ (صفحه ۳) یادداشت جناب آقاى اسماعیل حکیم الهى خوانسارى وکیل دادگسترى جلب توجه مىکرد؛ زیرا از عنوانى برخوردار بود که هر بیننده را به خواندن وامىداشت. تلاش نویسنده در جهت نشان دادن زنانی که در طول تاریخ داراى مناصب و مقامات بودند، جاى قدردانی است؛ ولى در عین حال تذکراتى خدمت نویسنده عزیز تقدیم مىدارم:
۱ـ نویسنده محترم براى ارائه شخصیتهاى یادشده از زمان ملکه سبا (بلقیس) شروع کرده تا رسیده به زندهیاد مریم میرزاخانى، در حالى که مىتوانست بدون اینکه در اعماق قرون فرو رود، از راه نزدیکتر به مقصد خود برسد؛ یعنى از کتابهایى که دانشمندان اسلامى در مورد زنان نامدار نوشتهاند، بهره بگیرد. اینک به این مصادر و مراجع اشاره مىشود:
ـ بلاغاتالنّساء، تألیف احمد بن ابى طاهر (درگذشتة سال ۳۰۸ق). وى در این کتاب، حتى خطبه دخت گرامى رسول خدا(ص) را نیز آورده است.
۲٫ اعلام النساء، نگاشتة شیخ محمدحسین اعلمى در دو جلد. مؤلف در این کتاب به شرح حال زنانی که داراى مراتب علمى و اجتماعى بودهاند، پرداخته است.
۳٫ قاموس الرجال، نگارش محقق بزرگوار، شیخ محمدتقى شوشترى. وى بخشى از دوازدهمین جلد کتاب خود را به زندگینامه زنان متشخص اختصاص داده و در آن کتاب به شرح حال ۲۰۱ تن پرداخته است که بخشى از آنان مىتواند الگوى مناسبى براى جامعه امروز زنان باشد.
۴٫ ریاحین الشریعه، تألیف شیخ ذبیحالله محلاتى. وى در این کتاب به شرح حال زنان نامدار شیعى پرداخته است.
این آثار و آثار دیگر که در زمانهاى پیشین و یا نزدیکتر نوشته است، ما را به عظمت تعالیم اسلام رهبرى نموده که در دامن خود چنین زنانى را پرورش داده است؛ بنابراین اگر جناب آقاى حجتى کرمانى(دام ظله) از چند نفر نام برده، مقصود برخى از زنان بوده است، و الا احاطه علمى معظم له بر تاریخ و تراجم و رجال جاى گفتگو نیست.
شگفت آنکه نویسنده یادداشت، اهل خوانسار است که از توابع اصفهان مىباشد، ولى در معرفى بانوى بزرگوار و فاخر این خطه بلکه افتخار ایران، یعنی بانو مجتهده امین غفلت کرده و از ایشان نامى نبرده است، در حالى که این شخصیت والامقام علاوه بر اینکه در فقه به درجه اجتهاد رسیده بود، در عرفان علمى و عملى نیز درجه بالایى داشت و زنان دانشمند و باتقوایی را در مکتب خود تربیت کرده بود و کتابش به نام «اربعین» و تفسیرش به نام «مخزن المعانى» شاهد گفتار ماست.
تساوی زن و مرد
آهنگ یادداشت و یا شیب آن از آن حکایت مىکند که نویسنده طرفدار مساوات زنان با مردان در همه مناصب و مقامات است. همه معترفیم که زنان و مردان، هر دو صنف، انسان کامل مىباشند و کوچکترین کاستى در انسانیت هر دو گروه وجود ندارد؛ اما میدانیم که از نظر قواى جسمانى و روحى تفاوتهایى دارند. این تفاوت به قدرى روشن است که ما را از بیان و تشریح بىنیاز مىسازد. اکنون سؤال مىشود:
ـ با این اعترافها چگونه مىتوان هر دو صنف را در مسئولیتهاى اجتماعى یکسان اندیشید در حالى که برخى از مسئولیتها صلابت و درشتى مىطلبد و برخى دیگر عاطفه و مهرورزى؟
بنابراین شعار واقعبینانه ما باید این چنین باشد: «تقسیم مسئولیتها با حفظ شایستگىها»، نه «تساوى مسئولیت با اختلاف در شایستگىها».
سؤال دیگر: اگر بنا باشد زنان به سان مردان در همه مسئولیتها دوشادوش همدیگر پیش روند و در سمَت ریاستجمهورى و استاندارى و فرماندارى تا رسد به کار در کارخانهها حضور داشته باشند، پس پاسخگوى این دسته از آیات قرآن کیست؟ کدام زنان باید به این نداى الهى و پیشوایان پاسخ بگویند؟
۱ـ «و الوالداتُ یُرضعن أولادهُن حولین کاملین: مادران دو سال تمام فرزندان خود را شیر بدهند.» (بقره،۲۳۳)
۲ـ «أو من یُنشأُ فی الحلیه و هو فی الخصام غیرُ مُبین: آیا کسى را که در لابلاى زینتها پرورش مىیابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست؟!»(زخرف، ۱۸)
۳ـ امیر مؤمنان(ع) مىفرماید: «و لا تُملک المرأه من أمرها ما جاوز نفسها، فإن المرأه ریحانه، و لیست بقهرمانه:۱ به زن بیش از حد خود تحمیل مکن، زیرا زن همچون شاخه گل است نه وکیل خشن».
مشکل بیکاری
بیکارى بلاى فراگیری است که با اوضاع حاکم بر جامعه به هیچوجه قابل حل نیست! حتى اگر بزرگترین اقتصاددان جهان در رأس کار قرار گیرد، او هم معجزه نخواهد کرد. طبق آمار رسمى تعداد جوانان بیکار از چهارمیلیون فراتر است و اکثرشان داراى مدارک علمى بالا نیز هستند و همچنین برخى آمارهاى غیر رسمى گزارش مىدهد حضور زنان در دوائر دولتى و نهادها بیش از مردان است.
پدیده زشت بیکارى که مبدأ فسادها و شرارتهاست، زاییده طرز تفکرى است که باید زنان خانه را ترک کنند و در تمام عرصهها در کنار مردان مشغول کار شوند. در این صورت طبعا خانهسالارى و تربیت فرزندان و تأمین نیازهاى خانواده به دست فراموشى سپرده مىشود.
اگر برنامهریزان بدون تأثر از فرهنگ غرب، مسئولیتها را طبق آفرینشها تقسیم مىکردند و به زنان مسئولیتهایى مىسپردند که با آفرینش آنها سازگار است، بلاى بیکارى از جامعه ما رخت برمىبست.
البته تصور نشود که ما براى زنان فقط کار را در محدوده خانه تجویز مىکنیم، بلکه به مشارکت آنان در مسئولیتهایى مانند آموزش و پرورش و بهداشت و درمان اعتقاد راسخ داریم.
اگر جناب حجتى به آیه قرآنى تکیه کرد و فرمود: «حرث لکم» مایه شگفتى نیست. ایشان از یک واقعیت تکوینى خبر مىدهند…
در یادداشت این جمله جلب توجه مىکند: «نانآورى بانوان هدیهاى نیست که مرد به زن مىدهد، بلکه قانون قرآنى و مدنى به بانوان شخصیت حقوقى مستقل داده است…»
در این که قرآن به هر دو صنف شخصیت حقوقى مستقل داده، جاى گفتگو نیست. آنجا که مىفرماید: «للرجال نصیبٌ مما اکتسبُوا وللنساء نصیبٌ مما اکتسبن: مردان بهرهاى از آنچه به دست مىآورند دارند، و زنان نیز بهرهاى.» (نساء،۳۲)
کسى با نانآورى زنان مخالف نیست؛ ولى قرآن این زحمت را از دوش زنان برداشته و مردان را مکلف به پرداخت هزینه نموده است تا بانو بتواند مسئولیتهاى دیگرى را برعهده بگیرد، آنجا که فرموده است: «الرجالُ قوّامُون على النساء بما فضل اللهُ بعضهُم على بعض و بما أنفقُوا من أموالهم…: مردان سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برترىهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و به خاطر انفاقهایى که از اموالشان مىکنند…» (نساء،۳۴)
تحمل هزینه زندگى زنان، هدیهاى است که مردان به امر الهى، تقدیم زنان مىکنند.
پینوشت:
۱ـ نهجالبلاغه، نامه امیر مؤمنان(ع) به فرزندش امام حسن(ع)، فقره ۱