سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024
استاد انصاریان

حوزه/ استاد انصاریان گفت: خداوند محبوب ترین، انیس ترین و جلیس ترین است. برخی از بندگان برای خاطر خدا از هیچ چیز نمی گذرند، از شهوات باطل، از غرایز باطل، از خواسته های باطل، از مال حرام، از رفاقت با ناباب، از ظلم کردن به خود، به زن و فرزند!

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از سمنان، استاد حسین انصاریان در مهدیه اعظم سمنان، اظهار داشت: خداوند در آیه ۱۷۷ سوره بقره می فرماید: نیکی، خوبی و کرامت به این نیست که به شرق و غرب تکیه کنید، شرق و غرب پوک است، به تکیه گاهی که پوک است و شما را نگه نمی دارد تکیه نکنید. «وَلكِنَّ الْبِرَّ» نیکی تکیه گاه مطمئن وجود کسانی است که «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ» هستند؛ این پنج مایه در وجود هر کسی هست کل وجودش برّ است. خدا نمی خواهد بگوید این افراد مؤمن به خدا، قیامت و فرشتگان و مؤمن به انبیا و قرآن هستند، می خواهد بگوید کل وجودشان ظهور این حقایق است، یعنی وجودشان در این پنج حقیقت ثابت است و هر حادثه ای در زندگی آنان اتفاق بیافتد تغییر نمی کنند.

وی در توضیح این مطلب، گفت: روز بیستم امیرالمؤمنین(ع) به دلیل وضع بدنشان اقتضای ملاقات با یارانشان را نداشتند. شمشیری که قاتل هزار دینار خریده و هزار دینار هم داده آب زهر به خوردش دادند. فولاد فرق مبارک را تا روی بینی شکافته، یعنی جمجمه را شکسته و مغز را هم دوتا کرده است. طبیبان این روزگار می گویند: اگر یک مویرگ اصلی مغز پاره شود یا انسان نصف بدن می شود و زبانش از کار می افتد، یا کور و کر می شود، یا می میرد. ولی امیرالمؤمنین(ع) از سحر نوزدهم تا نصف شب بیست و یکم همان علی بود که شمشیر نخورده بود. علمش، حالش، نگاهش، واقعیاتش همه سالم بود. شما وصیت یک ساعت مانده به شهادتش را در «نهج البلاغه» به دختران و پسرانش ببینید، آن نشان می دهد که حضرت با اینکه مغزش متلاشی شده بود در اوج علم و دانایی و عقل بود. امام چشمش را در بستر باز کرد و گفت: حسن جان دلم برای حجر بن عدی تنگ شده، به در خانۀ حجر برو و بگو بیاید پیشم. حجر را آوردند. حجر وقتی وارد اتاق شد دو زانو زد، صورتش را گذاشت روی سینۀ امیرالمؤمنین(ع)، گریه اش بند نمی آمد. امیرالمؤمنین(ع) با نوازش به او محبت کرد و فرمود: «یا حجر الخیر» ای همۀ وجودت خیر، یعنی دیگر نمی شود به تو بگویم ای خیّر، منِ علی ظاهر و باطنت را می بینم، تو خود خیری نه اهل خیر. حجر از نظر ایمان و عمل خود را به کجا رسانده بود که علم خدا و کانون معرفت توحید به او می گوید: «یا حجر الخیر»؟!

کجا خدا را پیدا کنیم؟

استاد حوزه در پاسخ به اینکه کجا خدا را پیدا کنیم؟ بیان کرد: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن» (حدید، 3) خدا آشکار است، غایب نیست که پیدایش کنم؛ من از او غایبم، او از من غایب نیست. او اگر یک چشم به هم زدن از من غایب شود که من دیگر نیستم. 

پروردگار مهربان «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد» (ق، 16) از رگ گردن به تمام بندگان نزدیک است. رگ گردن یک اصطلاح است، معنیش این است که از جانشان به خودشان نزدیک تر هستم.

برخی بندگان برای خاطر خدا از هیچ چیز نمی گذرند

استاد انصاریان با طرح پرسشی مبنی بر اینکه چرا عده ای خدا را گم کرده اند؟ گفت: خداوند محبوب ترین است، او انیس ترین است، او جلیس ترین است. «یا انیس الذاکرین یا جلیس الشاکرین یا محبوب من احبه یا قوس من اراده» او که از همه نزدیک تر است، پس چرا یادت نمی کنند؟ پس چرا به حرفت گوش نمی دهند؟ پس چرا به اندازۀ نمکی که به ایشان دادی حق نمکدان را رعایت نمی کنند؟ خداوند به بندگان محبوب و معشوق هست، آنها را چه شده است؟ برخی از بندگان برای خاطر خدا از هیچ چیز نمی گذرند، از شهوات باطل، از غرایز باطل، از خواسته های باطل، از مال حرام، از رفاقت با ناباب، از ظلم کردن به خود، به زن و فرزند!

وی ادامه داد: خدا می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ» (مریم، 96) کسانی که دارای ایمان و عمل صالح هستند، خدا عشقشان را در قلب های پاک پخش می کند. بیست و دو میلیون نفر که بسیاری با پای برهنه هستند، ششصد کیلومتر پیاده می آیند تا به حرم ابی عبدالله(ع) برسند، امام ایمان کامل و عمل صالح واقعی نیست؟ من هیچ وقت به قول امام صادق(ع) نمی گویم امام حسین(ع) اهل نماز، روزه و کار خیر بود. امام صادق(ع) می فرمایند: حسین(ع) خود نماز، روزه و حج است. در «بحار الانوار» آمده است حسین(ع) خود توحید و همۀ ارزش ها خود حسین(ع) است.

مؤمن باید بداند ایمان عامل ظهور ارزش هاست

استاد انصاریان در ادامه سخنان خود به سه عبادت جبرئیل بر روی زمین اشاره و خاطرنشان کرد: مؤمن باید بداند ایمان عامل ظهور ارزش هاست. پیغمبر اکرم(ص) ملاقاتی غیر وحی با جبرئیل داشتند. جبرئیل در این ملاقات به پیغمبر گفت: یا رسول الله! اگر پروردگار عبادت ما را روی زمین قرار دهد، ما به عنوان عبادت الله سه کار را انجام می دهیم: «سقی الماء» به تشنه ها آب می دهیم. عبادت دوم: «اعانت صاحب العیال» کمک به مردهایی که عیال وار هستند -یعنی چهار یا پنج پسر و دختر دارند- و در اوضاع و احوال اقتصادی پر فشار نمی توانند زندگی خود را اداره کنند. یا رسول الله! چشم دخترها به پدرشان است که چرا لباس نمی آورد، چرا غذا نمی آورد، چرا گوشت نمی خرد، نمی دانند که پدر توانایی ندارد. سومین عبادت که بسیار مهم است «ستر الذنوب» پرده از گناه احدی برنمی داشتیم و آبروداری می کردیم. اینکه اگر فهمیدیم یک کسی زنا کرده تا آخر عمر بروز نمی دهیم، فهمیدیم یک کسی کار خطایی کرده محال است به کسی بگوییم. «ستر الذنوب» خیلی مسئلۀ اخلاقی عالی است، آبروداری پر قیمت است.

حتی اگر مشرکی کار خیر کند خداوند در دنیا بی پاسخ نمی گذارد  

وی گفت: ایمان و عمل صالح مؤمن ارزش های عجیبی دارد؛ یک آدم بی دین به تمام معنا، آدم مشرک، کافر، ارمنی، یهودی یک کار خیر کند خدا در دنیا آن را بی پاسخ نمی گذارد، این ضمانت الهی در قرآن است که کار خوب احدی را بی جواب نمی گذارم. اگر در دنیا باید جوابش را بدهم، چون برای آخرت نصیبی برای خودش نگذاشته در دنیا جواب می دهم؛ اگر بناست هم دنیا جواب بدهم و هم آخرت، جواب می دهم.

استاد انصاریان اظهار کرد: در کتاب «فروع کافی» آمده، یک یهودی از کنار پیغمبر رد شد و با مسخره به پیغمبر گفت: السام علیک معنی این جمله این است مرگ بر تو. پیغمبر(ص) عکس العملی نشان ندادند و فرمودند: علیک السام. یهودی رفت و خوشش آمد که عجب شعاری علیه پیغمبر داد، پیغمبر در معرض ناراحتی یارانش قرار گرفت گفتند: چرا جوابش را ندادی؟ فرمودند: این کار خیلی زشتی کرد، ولی امروز یک مار افعی خطرناک پشت گردنش را می زند و می میرد.

 مفسر و مترجم قرآن کریم افزود: آن یهودی رفت بیرون مدینه نخل هایی که خشک شده بود را با تبر خیلی میزان خرد کرد و تبدیل به یک پشتۀ هیزم کرد و با طناب بست و انداخت روی پشتش، مسیر خانه اش از کنار مسجد بود -مسجد هم در و دیوار بلندی نداشت- پیغمبر(ص) او را دید، صدایش کرد و فرمود: از من خداحافظی کردی رفتی تا حالا که برمی گردی کاری انجام دادی؟ گفت: یا رسول الله! بله این هیزم را بستم و انداختم پشتم، در راه دوتا نان گیرم آمد که یک فقیری به من خورد و یک دانه اش را به او دادم. پیامبر(ص) فرمود: پشته را بگذار پایین، یک افعی خطرناکی داخل هیزم ها است، سرش را تا نزدیک گردن تو آورده بود تا تو را نیش بزند، به خاطر این محبتی که به یک گرسنه کردی خدا از مرگت گذشت، هیزم را پایین بگذار. یهودی پشته را گذاشت پایین، یک مار خطرناک از لای هیزم ها درآمد و فرار کرد. پیغمبر(ص) فرمود: صدقه حتی بدترین مرگ را غیر از مرگ طبیعی از آدم برطرف می کند. این کار خیری کرد که مار به او نزد، حالا مؤمنی که همۀ وجود و قلب و روحش کار خیر است، در دنیا و آخرت چه چیزی گیرش می آید؟

کاری کنیم که دل های پاک، ما را دوست داشته باشند

استاد انصاریان در پایان گفت: در همین زمان، کاری کنیم که دل های پاک در شهر، ما را دوست داشته باشند. خیلی مهم است که آدم در دل های پاک باشد. خیلی از این دل های پاک سحر بیدارند، اشک می ریزند و وادار می شوند به شما دعا کنند. وادار می شوند یعنی اگر خودشان هم نخواهند از عالم غیب آنان را هول می دهند، یاد شما را به خاطرشان می آورند و به آنها می گویند دعایش کن، درِ رحمت من باز است، من حرف سحرخیزان را قبول می کنم «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون» (ذاریات، 18) دعایش کن و بگو خدایا بیامرزش، من به دعای تو او را می آمرزم. تو بگو مشکلاتش را حل کن، من به دعای تو مشکلاتش را حل می کنم. نمونۀ این آیه بسیار است «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» یعنی خدای مهربان، مِهر آنان را قطعاً در دلها می ریزد.

انتهای پیام  ۳۱۳/۱۷

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha