به گزارش خبرگزاری«حوزه»، تربیت و زیست اخلاقمدارانه همواره از دغدغههای بزرگان حوزه علمیه به ویژه در سالهای اخیر بوده است. برخی از اساتید از تضعیف این امر در حوزههای علمیه نگران هستند، و برخی نیز به وضعیت کنونی و آینده امیدوارند. این دغدغه را با حجت الاسلام والمسلمین علی نکونام گلپایگانی از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم در میان گذاشتیم، ایشان از دوران طلبگی، دروس اخلاق و روشهای اساتید در تربیت اخلاقی طلبهها سخن گفت.
وقتی ما وارد حوزه شدیم از شما اساتید شنیدیم که طلبگی دو بال دارد، یکی اخلاق و تهذیب و دیگری تحصیل. براساس مطالعات و تجربه شما از دوران طلبگی، روال تربیت اخلاقی در حوزه چگونه بود؟. حوزه علمیه با چه روشها و فرایندهایی طلبهها را به تهذیب اخلاقی تشویق میکرد؟
زمان ورود بنده به حوزه علمیه (حدود سال ۱۳۳۸) آقائی در اراک بود به نام حاج آقا صدرا، که اصلا اهل گلپایگان بودند، روحانی بسیار موجه و خدوم و محبوبی بود، آن زمان اراک سه مدرسه علمیه داشت، یکی به نام مدرسه حاج محمد ابراهیم، و دیگری به نام مدرسه سپهدار که الان به نام مدرسه امام خمینی اعلی الله مقامه نامگذاری شده است. و سوّمی مدرسه مرحوم آقاضیاء، که مرحوم حاج آقا صدرا رئیس این مدرسه بود. بنده کتاب جامع المقدمات و سیوطی و حاشیه در منطق و باب اول مغنی را آنجا خواندم. مدیر محترم این مدرسه بر وضعیت مدرسه و آقایانی که تدریس و تحصیل داشتند، مراقبت و نظارت خوبی داشت.
در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به قم مقدسه مشرف شدم. آن زمان چند مدرسه به مرحوم آیتالله العظمی آقای گلپایگانی(قدس سره) تعلق داشت، یکی از آنها مدرسه علوی بود در خیابان امام، در کوچهای که آن زمان به نام «کوچه منوچهری» بود، شاید الان به نام یکی از شهداء باشد.
برای این مدرسه اساتید بسیار خوبی دعوت شده بود. ورود به آن مدرسه امتحان داشت، و ممتحن آن مرحوم آیتالله ربانی شیرازی بود، من در صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام به ایشان رسیدم و گفتم که مایل هستم در آن مدرسه باشم، کتاب سیوطی دستم بود، فرمود کتاب را باز کن و بخوان و توضیح بده، من مطلبی از کتاب را خواندم و توضیح دادم و ایشان نوشتند و حجرهای در اختیارم قرار داده شد.
ولی دروسی که آنجا تدریس میشد جامع المقدمات و سیوطی بود که من در اراک خوانده بودم. سیوطی را مرحوم آقای آدینهوند تدریس میکرد که در ادبیات معروف و کم نظیر یا بینظیر بود. مرحوم آیتالله بهشتی تدریس «سیره النبی» و مرحوم آیتالله ستوده – به نظرم – شبهای پنجشنبه درس اخلاق داشتند.
بنده سیوطی را خوانده بودم و ملزم نبودم که در کلاس آنجا شرکت کنم، ولی چون مرحوم آدینهوند خیلی معروف بودند، فکر کردم یک روز شرکت کنم و درس ایشان را ببینم. یک جلسه شرکت کردم و به نظرم رسید این درس برای من مفید است، آن درس را ادامه دادم، و دروس دیگر را در درسهای آزاد حوزه علمیه شرکت میکردم.
و اما در اخلاق، اساتید همه دروس بنده – از منطق و فقه و اصول و حکمت و ادبیات – همه استاد اخلاق هم بودند، ولی پس از مدتی متوجه شدم دو درس به عنوان خصوص اخلاق در حوزه گفته میشود، یکی شبهای جمعه توسط مرحوم حاج آقا حسین فاطمی، که پیرمرد بودند و با کمک دیگران روی منبر مینشست و کتابی دستشان بود و اخبار و احادیث را از آن میخواندند و توضیح میدادند، وقتی خسته میشدند، میگفتند آقای سید شمس – که روحانی و منبری و دارای صدای بسیار خوبی بود – آمده؟ دعای توسل بخواند و ذکر مصیبت کند. این جلسه در عین سادگی و نداشتن تشریفات، بسیار مفید بود، و من بزرگانی مانند مرحوم آیتالله انصاری شیرازی را در آن مجلس میدیدم که خودش از بهترین اساتید اخلاق بود.
و درس اخلاق دیگر در مدرسه حجتیه، صبح جمعهها بعد از دعای ندبه توسط عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی گفته میشد، و کتابی از ایشان هست که اسمش را به یاد ندارم. به هر حال این یک شیوه بود که استادی وقت بگذارد، برای درس اخلاق مطالعه کند و کلاس درس اخلاق برگزار کند. این روش بسیار مؤثر است و در سالهای اخیر رونق زیادی پیدا کرده است.
روش دیگر که به نظر من تأثیر و فایدهاش بیش از روش سابق است، این است که استاد محترم هر درسی، از مناسبتهایی که در درس پیش میآید، استفاده کند و مطالب اخلاقی را بیان کند، چه در مناسبات ایام – مثلا امروز که روز ولادت با سعادت حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثناء است، یکی از سخنان حکیمانه آن حضرت را عنوان کند – و چه به مناسبت مطالب درسی مثلا در مکاسب محرمه، مناسبتهای زیادی وجود دارد که میتوان از آنها استفاده اخلاقی کرد مانند غیبت، کذب، اشاعه فحشاء و … .
در کتاب شرح لمعه مناسبتهایی برای تذکر مطالب اخلاقی وجود دارد – مثلاً در اواخر کتاب اجاره، تعدادی از اختلافات عنوان شده است، یکی از آنها این است، پس از آن که خیاط پارچهای را بریده و دوخته، بین مالک و خیاط اختلاف شود، مالک بگوید پارچه را دادم که برایم پیراهن بلند بدوزی و خیاط بگوید، به من گفتی قبا بدوز و لذا من قبا دوختم، در این که قول کدام مقدم است، اختلاف است، مرحوم شهید قول مالک را با قسم مقدم میداند و میفرماید: خیاط باید ارش بپردازد. آنگاه میگوید: اگر نخهایی که پارچه با آن دوخته شده مال خیاط باشد حق دارد نخها را از قبا خارج کند. نکته مورد نظر این است که در ادامه مطلب میفرماید: اگر مالک به خیاط بگوید حال که میخواهی نخهایت را خارج کنی، من نخی را به سرنخ تو گره بزنم که وقتی نخهایت را خارج میکنی نخهای من جای نخهای تو قرار گیرد و دوخت قبا محفوظ بماند، مرحوم شهید میفرماید: اگر خیاط راضی نباشد مالک حق ندارد در سر نخ او چنین تصرفی بکند. از این مطلب اهمیت غصب و عدم جواز تصرف در مال غیر را میتوان بیان کرد. تا این اندازه باید از مال حرام اجتناب کرد و حریم نگه داشت.
مثال دیگر: مرحوم شهید در کتاب الحجر میفرماید: حجر کودک ادامه دارد تا وقتی بالغ و رشید شود، همان که در آیه شریفه آمده است: « وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ » (نساء / ۶)؛ آنگاه «رشد» را معنا کردهاند به این که کودک پس از بلوغ دارای یک ملکه نفسانی باشد که بداند چگونه مال را اصلاح کند و از فسادش جلوگیری کند و چگونه مصرف کند، هر وقت چنین ملکهای پیدا کرد به رشد فکری رسیده است، استاد میتواند از این فرصت استفاده کند و بگوید اهمیت عمر به مراتب بیش از مال است، که مال اگر تلف شود قابل جبران است، ولی اگر عمر تلف شود قابل جبران نیست. از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود: «کن علی عمرک أشح منک علی درهمک و دینارک» یعنی بر عمر بخیلتر باش تا بر درهم و دینارت.
در جهاد النفس وسائل الشیعه و در محاسبه النفس مرحوم سید بن طاووس است که امام صادق علیه السلام فرمود:«ما من یوم یأتی علی ابن آدم الاّ قال ذلک الیوم یا بن آدم انا یوم جدید و انا علیک شهید فافعل فیَّ خیراً اَشهَد لک یوم القیامه فاّنک لن ترانی بعدها ابداً».
غرض این است که اگر شخصی مال را نداند چگونه نگه دارد و چگونه مصرف کند، گفتهاند به رشد فکری نرسیده، کسی که نداند از عمر چگونه استفاده کند، آیا به رشد فکری رسیده است؟! با آنکه اهمیت عمر به مراتب بیش از مال است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: « اِحْذَرُوا ضِيَاعَ اَلْأَعْمَارِ فِيمَا لاَ يَبْقَى لَكُمْ فَفَائِتُهَا لاَ يَعُودُ».
هر کسی حساب کند که چه مقدار از عمرش در مجالس بطالین و فضای مجازی و سرگرمی و موبایل و امثال اینها ضایع و تلف میشود. آیا کسی که عمر گرانمایه را اینگونه تلف کند و از همه توفیقاتی که علماء بزرگ داشتند محروم بماند، دارای رشد فکری است؟!
خلاصه: برای اساتید محترم در کلاسها فرصتهایی پیش میآید که تذکر امور اخلاقی تأثیر زیادی دارد.
طریق دیگر: معرفی الگوهایی از علمای بزرگ شیعه است که به توفیقات زیادی دست یافتهاند. مرحوم آخوند خراسانی (قدس سره) در جلد اول کفایه الاصول – در بحث استعمال لفظ در اکثر از معنا و امتناع آن – میفرماید: «و هم و دفع» و سؤال و جوابی در رابطه با این دارند که در روایات آمده است که برای قرآن کریم هفت یا هفتاد بطن است، آیا این مطلب دلالت بر استعمال لفظ در اکثر از معنا ندارد؟
مرحوم آیتالله العظمی آقای حکیم قضیهای را نقل کرده است، حاصلش این است که بعضی از اعاظم دام تاییده گفته اند: روزی منزل آخوند ملا فتح علی (قدس سره) بودم با جمعی از بزرگان و علماء و از آن جمله سید اسماعیل صدر و حاجی نوری – صاحب مستدرک – و سید حسن صدر، مرحوم آخوند ملافتح علی آیه شریفه «و اعلموا ان فیکم رسول الله لو یطیعکم فی کثیر من الامر لعنتم و لکن الله حبّب الیکم الایمان» را خواند، آنگاه شروع به تفسیر (حبّب الیکم) کرد و به شکلی معنا کرد که همه گفتند معنای جمله همین است و تعجب کردند که چرا این معنا به ذهنشان نمیرسید. همین جمع روز دوم نزد او حاضر شدند و جمله حبّب الیکم را به معنای دوّمی تفسیر کرد، همه تأیید کردند و تعجب کردند که چرا این معنا به ذهن خودشان نرسید، و این قضیه تا حدود سی روز ادامه داشت و هر روز معنائی غیر از معنای روزهای سابق بیان میکرد.
تذکر: این امور توجه افراد به قرآن کریم را زیاد میکند و موجب استفاده طلاب محترم از این منبع وحی میباشد.
دو نکته درباره این موضوع به نظر می رسد. امروز ارتباط استاد و شاگرد کمرنگ شده یا با چالشهایی مواجه شده است. یکی بحثهای سیاسی و دیگری بحثهای مالی و وضعیت زندگی است. استاد درباره ساده زیستی صحبت می کند و طلبه متوجه فاصله زیادی است که بین زندگی طلبگی او و زندگی استاد وجود دارد. به طور طبیعی پذیرش حرفهای او برای شاگرد بسیار سخت خواهد بود. همچنین گاهی به دلیل اختلاف نظرهای سیاسی و طرح شدن مباحث سیاسی در دروس اخلاق، طلاب بعضا ممکن است بیانات استاد را نپذیرند یا در درس شرکت نکنند.
سادهزیستی، خود یک درس اخلاق عملی است، اگر روحانی بخواهد در قلوب نفوذ کند نباید اهل تشریفات باشد، یکی از شاگردان مرحوم آیتالله العظمی حائری – مؤسس حوزه علمیه قم – گفته بود قبائی از پارچه نسبتا مرغوب تهیه کرده بودم، مرحوم آقای حائری آستین مرا گرفتند و فرمودند: آیا همه طلاب میتوانند چنین قبائی تهیه کنند؟ باید رعایت افراد دیگر شود. هر چه زندگی استاد سادهتر باشد، سخنش تأثیر بیشتری دارد.
روزی خدمت مرحوم آیت الله العظمی بهجت بودم، میفرمود: کاسبی با دیدن زندگی فقیرانه مرحوم شیخ انصاری اعلی الله مقامه از روی دلسوزی به ایشان گفته بود تا یک سال هر چه خواستید مجانی از مغازه من ببرید. آن مرد کاسب گفت: یک سال گذشت و ایشان فقط یک پیاله دوغ از مغازه من گرفت، آن هم برای این که احسان مرا ردّ نکرده باشد. سادهزیستی مورد تأکید همه بزرگان بوده و هست.
در کتابهای اخلاقی خوانده ایم که اساتید برای طلبه ها وقت بیشتری می گذاشتند و همانطور که مثال زدید، مدیر از طلبهها مراقبت می کرد و حتی به خانه طلاب سر می زد و طلاب هم به خانه اساتید می رفتند. امروز چیزی که دیده می شود این است که اساتید فرصتهای کمی دارند و تدریس می کنند و می روند و شاید از میان چهل پنجاه شاگرد خود حتی نام پنج نفر را نداند. عملا ارتباط گسیخته شده است.
سعی من بر این بوده که بعد از هر درسی یک ساعت وقت خالی داشته باشم، تا رفقای درس فرصت سؤال و جواب داشته باشند. گاهی در جلسه درس سؤالی میشد که من نمیخواستم وقت جمعیت را برای پاسخ آن بگیرم، میگفتم بعد از درس، یک ساعت خدمت شما هستم. درسهای پشت سرهم و بدون فاصله هم توان استاد را از بین میبرد و هم فرصت سؤال را از شاگردان میگیرد.
برخی از اساتید و طلبه ها از تعداد بالای طلبهها و تعداد کم اساتید شکایت دارند. این تعداد استاد نمی تواند برای شاگرد وقت بگذارد. این مشکل چه چاره ای دارد؟
همه افراد درس برای سؤال و جواب نمیآیند، اگر میآمدند، لازم بود برای کلاسها سقفی و حدّی تعریف شود، در دروس حوزه از هر درسی افراد محدودی مراجعه به استاد دارند و برای پاسخ آنها همان یک ساعت وقت خالی کافی است.
برای طلاب امروزی۷ نسل گذشته اینطور ترسیم شده است که اکثریت آنها دغدغههای اخلاقی و تهذیب داشتند. آنچه از نجف میگویند شدت بیشتری داشته است. به نظر، طلاب امروز دغدغههای اخلاقی کمتری دارند، در دوره شما همه طلاب دغدغههای اخلاقی و تربیتی داشتند؟ اهمیت این مساله تا چه حدی بود؟
من نمیدانم دغدغه امور اخلاقی در گذشته بیشتر بوده یا نه، ولی اخلاق و تهذیب در هر زمان ضروری و لازم است، طلبه مهذب مرتکب گناه نمیشود، وقت خود را هدر نمیدهد، در مقابل شهریه و استفاده از بیتالمال خود را مسؤول میداند، خلاصه: حلّ مشکلات، به دست آوردن توفیقات الهی و توفیق تحصیل و تدریس خوب، همه از تهذیب حاصل میشود.
خداوند توفیق تحصیل علم و عمل به وظائف شرعی را به همه ما عنایت بفرماید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منبع:مباحثات