به گزارش خبرگزاری حوزه، موضوع وحدت حوزه و دانشگاه از دیرباز تا کنون یکی از مباحث مهم بوده که مورد تاکید برخی از حوزویان و دانشگاهیان قرار گرفته است.این وحدت بارها و بارها مورد بحث قرار گرفته و اینکه اساسا در چه زمینه های میتوان این وحدت را دنبال کرد،نظرات متفاوتی وجود دارد. در همین رابطه و در سالروز وحدت حوزه و دانشگاه با حجتالاسلام والمسلمین حسنعلی علیاکبریان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به گفت و گو نشسته ایم تا نظرات وی را جویا شویم.
در چه زمینههایی بین حوزه و دانشگاه دوگانگی وجود دارد؟
در مورد وحدت حوزه و دانشگاه ابتدا باید دید که دوگانگی این دو نهاد آموزشی چست و بعد ببینیم وحدت به چه معناست.
این دوگانگی در حوزه و دانشگاه به عنوان مرکز آموزش مطرح نبوده و به تعبیر مقام معظم رهبری دانشگاه وقتی وارد ایران شد به همراه یک برادر دیگری به نام روشنفکری وارد شد و این روشنفکری متاثر از فضای مسیحی غرب بوده و به عنوان یک گرایش فکری مریض که با دین مخالفت دارد در ایران شکل گرفت.
زمانی که روشنفکری وارد ایران شد، خانهای جز داخل دانشگاه پیدا نکرد و حوزه علمیه با روشنفکری مریض حاکم در دانشگاه مشکل داشته و محل جدایی حوزه و دانشگاه روشنفکری دارای خاستگاه دین ستیزی دانشگاه در مقابل ترویج دین در حوزه است.
در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه بر اساس مطالب بیان شده میتوان پالایشهایی را انجام داد، به نحوی که دانشگاه ما اگر بتواند در مفهوم روشنفکری پالایشهایی را انجام دهد این وحدت شکل میگیرد.
پالایشهای مطرح شده هم در متن دروس دارای ریشه در روشنفکری دین ستیز و هم در حواشی داخل دانشگاه باید انجام شود، چرا که در دانشگاه حرکت های هنری، فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی نیز مطرح بوده که در این زمینهها نیز باید پالایشهایی صورت گیرد.حوزه علمیه که متصدی تبیین معارف دین است، باید خود را با نیازهای روز که پس از ۴۰ سال از پیروزی انقلاب در جامعه بوجود آمده وفق داده و در جهت حرکت به سمت پاسخگویی به نیازهای موجود و بی پاسخ مانده حرکت کند.
پاسخدهی به نیازها زمینه سازی نیاز دارد و تا حدودی این زمینهها ایجاد شده، اما باید شتاب این حرکت بیشتر شود، به گونهای که این پاسخها بتواند اذهان دانشگاهیان را اقناع کند.
وحدت حوزه و دانشگاه در چه زمینههایی میتواند شکل بگیرد؟
اگر این دو حرکت، یعنی پالایش روشنفکری در دانشگاه و توجه به نیازهای روز در حوزه علمیه انجام شود میتوانیم بگوییم که گام بزرگی را در جهت وحدت حوزه و دانشگاه برداشتهایم، از طرفی وحدت را میتوان در استراتژیهای فرهنگی و تبلیغی نیز تعریف کرد، اما وحدتی که عمیق تر بوده وحدت محتوایی است و اگر این وحدت شکل بگیرد، سایر ساحتهای وحدت مانند وحدت سیاسی، فرهنگی و تبلیغی به صورت خودکار به انجام میرسد.
آیا میتوان گفت که نظام مدرک محوری و حضور و غیاب در حوزه به تاسی از دانشگاه ایجاد شده است؟
برخی از روشهای پژوهش و آموزش چه در حوزه و چه در دانشگاه به طور کاملا عمیق وابسته به موضوعات خاص خود بوده و نمیتوان روشهای آموزشی و پژوهی حوزه را به دانشگاه تحمیل کرد و یا از سوی دیگر نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که روشهای آموزشی و پژوهشی دانشگاه در حوزه اجرا شود.
ما نمیتوانیم برای اسلامی کردن دانشگاه، روشهای پیش مطالعه و مباحثه در حوزه را لزوما در دانشگاه نیز پیاده کنیم و یا روشهای آزمایشگاهی دانشگاه را در حوزه اجرایی کنیم.
اینکه در حوزه بعضا شاهد حضور و غیاب طلاب یا مدرک محوری هستیم به دلیل اقتضائات خاص بوده و نمیتوان گفت که این حرکت از طرف حوزه، تقلید از دانشگاه به حساب میآید.
امروز حوزه احساس کرده که برای پاسخگویی به برخی از نیازها، باید یک نظام مدرک را تعبیه کند و اینکه این نظام مدرک و حضور و غیاب درست است یا خیر یک بحث دیگری بوده که در جای خود باید بحث شود، اما اصل ورود حوزه به این سمت به دلیل اقتضائاتی است که مورد احساس واقع شده است.
حوزه پس از انقلاب به شدت در پیکره نظام حضور پیدا کرده و این حضور نمیتواند بدون ابزارهای گفتمانی مشترک انجام شود، به طور مثال حوزویان زمانی که میخواهند در بدنه دولت حضور داشته باشند، نیازمند وجود یک گفتمان مشترک در سطح تحصیلات هستند و اگر در یک نظام استخدامی به مدرک تحصیلی دانشگاهیان توجه میشود، باید به مدرک تحصیلی حوزویان نیز توجه شود و به همین دلیل حوزه ناچار است که یک نظام مدرک را ایجاد کند.
حوزه علمیه به دلیل اینکه بر خلاف قبل از انقلاب، امروز با ارگانهای دولتی ارتباط و همکاری دارد، قاعدتا نیازمند ساختار سازمانی بوده و گرایش به صدور مدارک تحصیلی پیدا کرده است، البته به حضور و غیاب در حوزه انتقاداتی وارد است که در جای خود قابل بحث است.
چه موانعی در مسیر وحدت حوزه و دانشگاه وجود دارد؟
منشاء اختلاف حوزه و دانشگاه که همان روشنفکری بیمارگونه در دانشگاه است، اگر بازنگری و تصحیح نشود نمیتوان انتظار داشت که وحدتی بین این دو نظام آموزشی شکل بگیرد.
شاید اینطور تصور شود که حوزویان با اصطلاح روشنفکری مشکل دارند، اما باید بگوییم که منظور ما از روشنفکری مخرب، گونه بیمار و دین ستیز آن است و اگر روشنفکری به سمت سازندگی و آبادانی توام با ایمان حرکت کند، قابل دفاع میباشد.
خاستگاه روشنفکری که وارد ایران شد اسلام نبود، بلکه مسیحیت قرون وسطایی بود، هم مسیحیت قرون وسطی با مسیحیت امروز تفاوت دارد و هم اینکه اصل مسیحیت با اسلام زاویه دارد، یعنی نه تنها مسیحیت تحریف شده است، بلکه مسیحیت قرون وسطا از آن نیز تحریف شدهتر و در اندیشه فکر جنایتکارانه تر بود.
اگر ما روشنفکری غربی را عینا ترجمه کرده و وارد سرزمین اسلامی با گرایش شیعی بکنیم، قطعا ناسازگاری آن با حوزه مشخص خواهد شد، کما اینکه این اتفاق رخ داده است.
حوزه نیز در این بین باید در پاسخگویی به نیازهای روز اقدامات بیشتری را انجام دهد و بعضا در این زمینه شاهد مقاومت برخی از حوزویان هستیم.