به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «آداب رفتار با دختران» اثری از خانم معصومه حیدری پیرامون موضوع نحوه رفتار با دختران است که «حوزه نیوز» منتخبی از این نکات را در شماره های گوناگون تقدیم علاقمندان می نماید.
فصل اول: مقام و حرمت دختران
- دختركشى و زنده به گور كردن دختران قبل از ظهور اسلام
يكى از دردناك ترين و وحشيانه ترين پديده هاى عصر جاهليت عرب پديده وئاد (زنده به گور كردن دختران) است كه در قرآن مجيد مكرر به آن اشاره شده است. گرچه بعضى معتقدند كه اين جنايت در همه قبائل عرب عموميت نداشته و تنها در قبيله كنده (يا بعضى از قبايل ديگر) بوده است، ولى مسلما مسأله نادرى نيز محسوب نمى شده، وگرنه قرآن با اين تأکید و به طور مكرر، روى آن صحبت نمى كرد.
مفسران گفته اند: در جاهليت عرب، هنگامى كه وضع حمل زن فرا مى رسيد، حفره اى در زمين حفر مى كرد و بالاى آن مى نشست، اگر نوزاد دختر بود، آن را در ميان حفره پرتاب مى كرد و اگر پسر بود، آن را نگه مى داشت .
اين واقعا وحشت آور است كه انسان ، آنقدر عاطفه خود را زير پاى بگذارد كه به كشتن انسان آن هم در زشت ترين صورتش افتخار و مباهات نمايد، انسانى كه پاره تن خود اوست ، انسانى كه بى دفاع و ضعيف است ، او را با دست خويش زنده زنده به خاك سپارد.
اين يك امر ساده نيست كه انسان هر چند نيمه وحشى دست به چنين جنايت وحشتناكى بزند، قطعا داراى ريشه هاى اجتماعى و روانى و اقتصادى بوده است .
اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه قاصعه در مقام تشريع زندگى جاهلى به اين كردار زشت اشاره نموده مى فرمايد:
من بنات مؤودة و اصنام معبودة ؛ دخترهاى كشته و بت هاى مورد پرستش شعار آنان بود، سخن در اينجا است كه آيا اين رسم جاهلى در ميان چه قبايلى رواج داشت؟ مورخان عموما نظر مى دهند كه به طور مسلم قبيله بنى تميم به خون فرزندان خود آلوده بودند و به عقيده گروهى اين بيمارى به قبايل ديگرى مانند قيس، اسد، هذيل و بكربن و ائمل نيز سرايت كرده بود.
- عامل پيدايش اين جنايات
علت شيوع اين عمل در ميان قبيله بنى تميم اين بود كه قبيله ياد شده از پرداخت ماليات به نعمان بن منذر خوددارى كردند و او براى سركوبى آنان به سرزمين آنان لشكر كشيد، احشام آنان را به غارت و زنان را به اسارت برد.
پس از چندى مردان قبيله براى جلب عواطف نعمان به حضور او رفتند و درخواست كردند كه اسيران بنى تميم را كه غالبا دختر بودند آزاد كند، وى گفت: اختيار با دختران است ، آنان مى توانند در خانه هاى اسير كننده خود بمانند يا با پدران خود به وطن خويش بازگردند. همه دختران بازگشتن به وطن را همراه پدران خود بر اقامت در آن منطقه ترجيح دادند جزء دختر قيس بن عاصم كه اقامت نزد اسير كننده را بر رفتن همراه پدر ترجيح داد، اين كار بد بر قيس گران آمد، از اين جهت عهد كرد از آن به بعد اگر داراى دختر شد، در همان دوران كوچكى به زندگى او خاتمه دهد، وى به دنبال اين جريان در طول عصر خود 17 دختر را زنده زنده به گور كرد و عمل او براى قبايل ديگر الگو گرديد.
از برخى تواريخ استفاده مى شود كه انگيزه آنان براى كشتن دختر احساس نفرت از دختر داشتن بود.
و اذا بشر احدهم بالأنثى ظل وجهه مسودا و هو كظيم/ هنگامى كه يكى از آنان بشارت (تولد) دختر بدهد، چهره او تيره شده و خشم خود را فرو مى برد.
يتوارى من القوم من سوء ما بشر به اءيمسكه على هون اءم يدسه فى التراب الاساء ما يحكمون/ از بدى بشارت از قوم خود پنهان مى شود و نمى داند كه آنها را به ذلت نگاه دارد يا در خاك پنهان سازد، چه بد است قضاوتى كه مى كنند.
انگيزه ديگر قتل فرزند اين بود كه نذر مى كردند كه اگر تعداد فرزندان به حد خاصى رسيد و يا حاجت بزرگ او برآورده گرديد يكى از فرزندان خود را در برابر بتان قربانى كنند و دو آيه زير اشاره به چنين انگيزه اى است :
قد خسروا الذين قتلوا اولادهم بغير علم/ براستى همه كسانى كه فرزندان خود را از بى خردى كشته اند زيانكار شدند.
و كذلك زين لكثير من المشركين قتل اولادهم شركائهم ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم/ شريكان عبادت (خدايان باطل)، كشتن فرزندان مشركان را براى آنان زيبا جلوه داد، تا آنان را هلاك سازند و دينشان را بر آنان وارونه نشان دهند.
خوب ملاحظه مى كنيد كه وحشتناك ترين جنايات زير پوشش دروغين دفاع از ناموس و حفظ شرافت و حيثيت خانواده انجام مى گرفت و عاقبت اين بدعت زشت و ننگين مورد استقبال گروهى واقع شده و مسأله وئاد (زنده به گور كردن دختران) يكى از رسوم جاهليت شد و همان است كه قرآن شديدا آن را محكوم ساخته و...
اين احتمال نيز وجود دارد كه توليد كننده بودن پسران و مصرف كننده بودن دختران در آن جوامع نيز به اين جنايت كمك كرده باشد، زيرا پسر براى آنها، سرمايه بزرگى محسوب مى شد كه در غارتگريها و نگهدارى شتران و مانند آن از وجودش استفاده مى كردند، در حالى كه دختران چنين نبودند.
از سوى ديگر وجود جنگ ها و نزاع هاى دائمى قبيلگى ميان آنها سبب فقدان سريع مردان و پسران جنگجو مى شد و طبعا تناسب تعادل ميان تعداد دختران و پسران بهم مى خورد و تا آنجا وجود پسران عزيز شده بود كه تولد يك پسر، مايه مباهات بود و تولد يك دختر، مايه ناراحتى و رنج يك خانواده !.
اين امر تا آنجا رسيد كه به گفته بعضى از مفسران ، به محض اين كه حالت وضع حمل به زن دست مى داد شوهر، از خانه متوارى مى گشت، مبادا دخترى براى او بياورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر مى دادند، مولود پسر است ، با خوشحالى و هيجان وصف ناپذيرى به خانه بازمى گشت، اما واى اگر به او خبر مى دادند كه نوزاد دختر است آتش خشم و اندوه جان او را در بر مى گرفت .
داستان وئاد پر از حوادث بسيار دردناك و چندش آور است .
از جمله نقل كرده اند مردى خدمت پيامبر آمد، اسلام آورد، اسلامى راستين؛ روزى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و سوال كرد آيا اگر گناه بزرگى كرده باشم توبه من پذيرفته مى شود، فرمود: خداوند تواب و رحيم است ، عرض كرد اى رسول خدا! گناه من بسيار عظيم است، فرمود: واى بر تو هر قدر گناه تو بزرگ باشد، عفو خدا از آن بزرگ تر است .
عرض كرد اكنون كه چنين مى گويى بدان: من در جاهليت به سفر دورى رفته بودم ، در حالى كه همسرم باردار بود، پس از چهار سال بازگشتم ، همسرم به استقبال من آمد، نگاه كردم دختركى در خانه ديدم ، پرسيدم دختر كيست؟ گفت دختر يكى از همسايگان است !
من فكر كردم ساعتى بعد به خانه خود مى رود اما با تعجب ديدم نرفت، غافل از اين كه او دختر من است و مادرش اين واقعيت را مكتوم مى دارد، مبادا به دست من كشته شود. سرانجام گفتم راستش را بگو اين دختر كيست؟ گفت: به خاطر دارى هنگامى كه به سفر رفتى باردار بودم ، اين نتيجه همان حمل است و دختر تو است !.
آن شب را با كمال ناراحتى خوابيدم، گاهى به خواب مى رفتم و گاهى بيدار مى شدم ، صبح نزديك شده بود، از بستر برخاستم و كنار بستر دخترك رفتم در كنار مادرش به خواب رفته بود، او را بيرون كشيدم و بيدارش كردم و گفتم همراه من به نخلستان بيا، او به دنبال من حركت مى كرد تا نزديك نخلستان رسيديم ، من شروع به كندن كردم و او به من كمك مى كرد كه خاك را بيرون آورم ، هنگامى كه حفره تمام شد من زير بغل او را گرفتم و در وسط حفره افكندم ..... در اين هنگام هر دو چشم پيامبر پر از اشك شد..... سپس دست چپم را به كتف او گذاشتم كه بيرون نيايد و با دست راست خاك بر او مى افشاندم ! و او پيوسته دست و پا مى زد و مظلومانه فرياد مى كشيد پدر جان! چه با من مى كنى؟ در اين هنگام ، مقدارى خاك بر روى ريش هاى من ريخت او دستش را دراز كرد و خاك را از صورت من پاك نمود، ولى من همچنان قساوتمندانه خاك بر روى او مى ريختم تا آخرين ناله هايش در زير قشر عظيمى از خاك محو شد!
در اين جا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه بسيار ناراحت و پريشان بود و اشك ها را از چشم پاك مى كرد، فرمود: اگر نه اين بود كه رحمت خدا بر غضبش پيشى گرفته ، لازم بود هر چه زودتر از تو انتقام بگيرد!
و نيز در حالات قيس بن عاصم كه از اشرف و رؤسان قبيله بنى تميم در جاهليت بود و پس از ظهور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اسلام آورد مى خوانيم: روزى به خدمت پيامبر آمد تا بار گناه سنگينى را كه بر دوش مى كشد شايد سبك كند، عرض كرد در گذشته گروهى از پدران بر اثر جهل و بى خبرى دختران بى گناه خود را زنده به گور كردند، من نيز 12 دختر نصيبم شد كه همه آنها را به اين سرنوشت شوم مبتلا ساختم! هنگامى كه سيزدهمين دخترم را همسرم مخفيانه به دنيا آورد چنين وانمود كرد كه نوزادش مرده به دنيا آمده، اما در خفا آن را در نزد اقوام خود فرستاده بود، موقتا فكرم از ناحيه اين نوزاد راحت شد؛ اما بعدا كه از ماجرا آگاه شدم او را با خود به نقطه اى بردم و به تضرع و التماس و گريه اعتنا نكرده و زنده به گورش ساختم! پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از شنيدن اين ماجرا سخت ناراحت شد و در حالى كه اشك مى ريخت فرمود:
من لايرحم لايحرم/ كسى كه رحم نكند به او رحم نخواهد شد.
سپس رو به سوى قيس كرد و گفت: روز بدى در پيش دارى ، قيس عرض كرد چه كنم تا بار گناهانم سبك شود؟ پيامبر فرمود: به تعداد دخترانى كه كشته اى بندگانى آزاد كن (شايد بار گناهانت سبك شود).
صعصعه بن ناجيه جد شاعر معروف فرزدق كه از ياران پيامبر گرامى بود روزى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيده گفت: اى پيامبر خدا من در دوران جاهليت عمل نيكى انجام داده ام شايد الان به دردم بخورد و آن اينكه:
من دو شتر گم كردم و براى پيدا كردن آنها رو به بيابان نهادم به خانه اى رسيدم كه ديدم بزرگ مردى در آستانه آن نشسته است از او سراغ شترانم را گرفتم، وى گفت : چه علامتى داشتند؟ گفتم : علامت شتران داراى قبيله ميثم بن دارم بود گفت: هر دو نزد من است . در اين موقع پيرزنى از خانه بيرون آمد، آن مرد مهلت نداد كه پيرزن سخن بگويد، فورا گفت: همسرم چه آورده اگر پسر باشد نگاه مى دارم و اگر دختر باشد زنده بگور مى كنم ، پيرزن گفت: دختر است ، در اين حالت به من رقت دست داد، خواستم اين دختر را از مرگ نجات دهم به او گفتم: اين دختر را به من مى فروشى؟
وى در پاسخ گفت: آيا ننگ نيست كه انسان فرزند خود را بفروشد و هرگز ديده اى كه عرب دختر خود را بفروشد؟ گفتم: مى خواهم او را نجات دهم ، نمى خواهم او را بفروشم ، سرانجام من او را در برابر آن دو شتر گمشده و شتر ديگرى كه بر آن سوار بودم خريدم مشروط بر آن كه مرا با آن شتر به منزل برساند.
از آنگاه تا به حال من 280 دختر به اين قيمت خريده و از كشتن آنها جلوگيرى كرده ام . فرزدق در مدح خانواده خود به عمل جد خويش افتخار مى ورزد مى گويد:...
در عصر جاهلى نيك مردى پيدا مى شود كه با دادن مقدارى از اندوخته مالى خود جان كودكان بى گناه را بخرد آيا در جهان صنعت و تكنيك كه بشر به منابع بزرگ طبيعت دست يافته است از چنين مردانى خبرى نيست كه به جاى كشتن بچه هاى بى گناه، پرورشگاه هائى براى چنين نوزادان فراهم سازند كه هم شرف اين گونه از زنان مصون بماند و هم كودكان بى گناه از دست افراد آدم كش مصون گردند.
- شوهر دادن قبل از تولد
در جاهليت عرب مانند جاهليت غير عرب ، پدران خود را اختياردار مطلق دختران و خواهران و احيانا مادران خود مى دانستند و براى آنها در انتخاب شوهر، اراده و اختيارى قائل نبودند. تصميم گرفتن مطلق پدر يا برادر و در نبودن آنها حق مطلق عمو بود.
كار اين اختياردارى به آنجا كشيده بود كه پدران به خود حق مى دادند دخترانى را كه هنوز از مادر متولد نشده اند پيش پيش به عقد مرد ديگرى درآورند كه هر وقت متولد شد و بزرگ شد آن مرد حق داشته باشد آن دختر را براى خود ببرد.
- معاوضه دختران با خواهران
نكاح شغار يكى ديگر از مظاهر اختياردارى مطلق پدران نسبت به دختران بود.
نكاح شغار يعنى معاوضه كردن دختران. دو نفر كه دختر رسيده داشتند با يكديگر معاوضه مى كردند و به اين ترتيب كه هر يك از اين دو مهر آن ديگرى به شمار مى رفت و به پدر او تعلق مى گرفت، اسلام اين رسم را نيز منسوخ كرد.
- رسوم جاهليت كه در اسلام منسوخ شد
قرآن كريم رسوم جاهليت را درباره مهر منسوخ كرد و آن را به حالت اولى و طبيعى آن برگردانيد.
در جاهليت پدران و مادران ، مهر را به عنوان حق الزحمه و شيربها حق خود مى دانستند.
در تفسير كشاف و غيره مى نويسند: هنگامى كه دخترى براى يكى از آنها متولد شد و ديگرى مى خواست به او تبريك بگويد مى گفت: هنيئا لك الافجة/ يعنى اين مايه افزايش ثروت، ترا گوارا باد. كنايه از اينكه بعدا اين دختر را شوهر مى دهى و مهر دريافت مى دارى .
در جاهليت، پدران و در نبودن آنها برادران، چون از طرفى براى خود حق ولايت و قيوميت قائل بودند و دختر را به اراده خودشان شوهر مى دادند نه به اراده خود او، و از طرف ديگر مهر دختر را متعلق به خود مى دانستند نه به دختر، دختران را معاوضه مى كردند. به اين نحو كه مردى به مرد ديگر مى گفت كه من دخترم يا خواهرم را به عقد تو درمى آورم كه در عوض دختر يا خواهر تو زن من باشد و او هم قبول مى كرد. به اين ترتيب هر يك از دو دختر مهر ديگرى به شمار مى رفت و به پدر يا برادر ديگرى تعلق مى گرفت ، اين نوع نكاح را نكاح شغار مى ناميدند.
اسلام اين رسم را منسوخ كرد، پيغمبر اكرم فرمود:
لا شغار فى الاسلام/ يعنى در اسلام معاوضه دختر يا خواهر ممنوع است .
- فرزندكشى در عصر فضا
متأسفانه بشر عصر فضا كه خواهان آزادى سقط جنين است براى آزاد گذاردن زنان در مسائل نامشروع جنسى ، سقط جنين را قانونى اعلام مى كند و گروهى را بر جان و ناموس مردم و كودكان بى گناه مسلط مى سازد و عمل ناموجه خود را چنين توجيه مى كند كه چون عده اى از دختران و زنان بى شوهر، اغفال و باردار مى شوند، و در صورت باردار شدن آبروى خانواده ها بر باد مى رود بايد اين قبيل مادران كورتاژ شوند.
اين منطق جز اين نيست كه به خاطر حفظ آبروى گروهى از زنان هوسران، مرتكب اين قتل نفس شويم كه از نظر قرآنى كشتن همه انسان ها است ، آنجا كه مى فرمايد:
و من قتل نفسا بغير او فساد فى الارض فكاءنما قتل الناس جميعا/ هر كس انسانى را بدون اين كه مرتكب قتل نفس و يا فساد در روى زمين گردد بكشد مثل اين است كه همه مردم را كشته است .
با نهايت تأسف اين مسأله با اشكال ديگرى در جاهليت قرون اخير نيز خودنمايى مى كند، در شكل آزادى سقط جنين كه به صورت قانونى در بسيارى از كشورها به اصطلاح متمدن رواج يافته اگر عرب جاهلى بعد از تولد نوزادان را مى كشت انسان هاى متمدن عصر ما آن را در شكم مادر مى كشند!
قابل توجه اين كه قرآن مجيد به قدرى اين مسأله را زشت و منفور شمرده، و با آن برخورد قاطع كرده است كه حتى رسيدگى به اين موضوع را مقدم بر مسئله نشر نامه هاى اعمال در قيامت و دادخواهى در مسائل ديگر مى شمارد و اين نهايت اهتمام اسلام را به خون انسان ها و مخصوصا انسان هاى بيگناه، همچنين ارزش جنس زن را از ديدگاه اسلام نشان مى دهد.
نكته ديگرى كه توجه آن در اينجا لازم است اين كه قرآن نمى گويد از قاتلين سؤال كنيد، بلكه مى گويد از اين كودكان معصوم سؤال مى شود كه گناهشان چه بوده است كه چنين بى رحمانه كشته شدند؟ گوئى قاتلين ارزش بازپرسى را هم ندارند، بعلاوه شهادت و گواهى اين مقتولين به تنهائى كافى است .
به همان نسبت كه انسان به اين خداوند بزرگ و عزيز و حكيم نزديك مى شود، شعاع نيرومندى از صفات عاليش ، از علم و قدرت و حكمتش، در جان او پرتو افكن مى گردد، و از خرافات و زشت كاري ها و بدعت هاى شوم فاصله مى گيرد، اما هر قدر از او دور مى گردد، به همان نسبت در ظلمات جهل و ضعف و زبونى و عادت زشت و شوم گرفتار مى شود.
فراموش كردن خدا و همچنين فراموش كردن دادگاه عدل او انگيزه همه پستي ها و انحراف ها و خرافات است و يادآورى اين دو اصل منبع اصلى احساس مسئوليت و مبارزه با جهل و خرافات و عامل توانائى و دانائى است .
- مقام و حرمت دختران در اسلام
براى شناختن كامل مقام و منزلت زن در اسلام، بايد مقام و حرمت دختران را در قرآن مجيد و اخبار پيامبر اكرم و اوصياء بر حق او به دقت بررسى كرد، زيرا نقطه شروع اين مطلب از آنجاست.
آل عمران 36 پس آنگاه كه او را زائيده (با حالت شرمندگى) گفت، پروردگارا من او را مؤنث زائيدم (دختر كه براى خدمت در بيت المقدس مناسب نيست) و خداوند داناتر است به آنچه زائيد (و گفت) نر مانند ماده نيست (برتر از ماده نيست ) و بدرستيكه من او را مريم ناميدم و من او و ذريه او را از وسوسه شيطان رانده شده به تو پناه دارم .
و الله اعلم بما وضعت جمله معترضه اى است از قول خداوند كه خداوند داناتر است كه چه زائيده، اما قول همسر عمران همچون اعتذارى بود، كه دختر، شايسته اداى نذر او نيست .
حال ببينيم در قبل اين معذرت و شرمندگى ، خداوند متعال چه اراده فرموده : ...
پروردگارا، وى را (مريم را) براى آن نذر قبول كرد، قبول نكوئى (مانند آن كه اگر پسر بود و بلكه بهتر) و زكريا او را در كفالت خود گرفت ، هر وقت زكريا در محراب بر او وارد مى شد، رزقى آماده در پيش او مى ديد، گفت اى مريم از كجا براى تو آمده ، مريم گفت از نزد خداوند به درستى كه خداوند روزى مى دهد هر كه را بخواهد بى حساب.
طرز بيان در رفع سرشكستگى و شرمندگى همسر عمران از دختر زائيدن و ترميم آن با قبول بهتر از آنچه او فكر كرده بود، قابل اعجاب است ، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
حسين سعيد لخمى گفت: براى يكى از ياران ما دخترى متولد شد، نزد امام صادق عليه السلام رفت ، امام او را ناراضى ديد. فرمودش اگر خداوند به تو پيغام دهد كه دوست دارى من براى تو اختيار كنم يا تو خود اختيار كنى چه خواهى گفت؟ گفت مى گويم خدايا تو براى من اختيار كن ، امام فرمود او براى او دخترى اختيار فرموده آنگاه امام فرمود: غلامى را كه همسفر موسى (خضر) كشت كه در قرآن فرموده: ...
يعنى پس اراده كرديم كه پروردگارشان پدر و مادر را عوض بدهد ايشان را (از آن غلام مقتول ) بهترى از حيث نسل او و از حيث رحم و پيوستگى .
آنگاه امام فرموده : به عوض آن غلام خداوند دخترى به ايشان عطا فرمود كه از نسل او هفتاد پيغمبر به دنيا آمد.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
دختران مهربانى كنندگانند، كمك رسانندگانند، انس گيرندگانند، بركت دهندگانند، شستشو دهندگانند و در تجربه زندگى صدق فرموده پيامبر اكرم آشكار مى شود.
مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود. وى را خبر كردند زنش دخترى زائيده رنگش دگرگون شد، پيامبر فرمود ترا چه مى شود، گفت : خير است فرمودش بگو، گفت وقتى آمدم زنم درد زائيدن داشت ، اكنون خبر يافتم دخترى زائيده ، پيامبر فرمود: زمين بارش را مى كشد، آسمان سايه اش مى دهد، خداوند روزيش مى رساند، گلى است كه آن را مى بوئى .
سپس رو به اصحاب كرد و فرمود:
كسى كه دخترى ندارد مصيبت زده است ، آنكه دو دختر دارد به فريادش رسد، آنكه سه تا دختر دارد جهاد كردن و هر مكروهى از دوشش مى افتد، و آنكه چهار دختر اى بندگان خدا ياريش كنيد، اى بندگان خدا به او وام دهيد، اى بندگان خدا بر او رحم كنيد.
معلوم است كه اين همه استرحام براى دختر داران در اثر رفتار غلط، ظالمانه با دختران و بى احترامى به ايشان است و گرنه آيه مباركه و صد روايت، مشعر بر مقام و حرمت دختران است .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
خداوند بر زنان بيشتر از مردان مهربان است. هيچ مردى نيست كه يكى از زنان محارم خود را شاد كند، مگر آنكه خداوند در روز قيامت دشواريش را آسان سازد.
امام صادق عليه السلام به جارود فرمود: شنيده ام خدا به تو دخترى داده و تو ناراضى هستى، چه بدى براى تو دارد؟ گلى است كه آن را مى بوئى روزيش يادگيرى است، هر آينه پيامبر اكرم پدر دختران بود.
امام صادق عليه السلام فرمود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده: كسى كه سه دختر يا سه خواهر را نان دهد، بهشت بر او واجب است ، گفتند يا رسول الله اگر دو تا بودند، فرمود اگر هم دو تا بودند گفتند يا رسول الله اگر يكى بود چطور، فرمود، اگر هم يكى بود.
جمره دختر عبدالله يربوعيه گفت : پدرم مرا نزد پيغمبر برد و گفت : براى او دعا كن و بركت ده ، پيامبر مرا در دامن خود نشاند و دست بر سر من گذارد، و دعا نمود و بركت داد.
امام صادق عليه السلام به يكى از اصحابش فرمود: اين ازدواج تو چگونه بود؟ گفت هيچ خبرى براى مردان پيش زنان نيست ، مگر آنكه در اين همسر ديدم ، اما وى با من خيانت كرد، امام پرسيد چه خيانتى ؟ گفت: دخترى زائيده، امام فرمود از اين رو بدت آمد؟ بدرستيكه خداوند عزوجل فرمود:
آباؤ كم و...
يعنى پدران شما، و فرزندان شما و نمى دانيد سود كداميك از ايشان براى شما نزديكتر است ، مقصود آنكه شما نمى دانيد شايد سود دختر از پسر بيشتر باشد، در اين صورت نارضامندى از دختر بيجاست .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
هر گاه كسى دخترى داشته باشد و او را نيكو تربيت كند و نيكو غذا دهد و از نعمت هاى خدا داده اش بر او فراوان نثار كند، براى او چون (لشكريان ) ميمنه و ميسره در برابر آتش خواهد بود، تا او را به بهشت برساند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
هر كسى دخترى دارد، خداوند آماده كمك به او و يارى كردن او، و بركت دادن او، و آمرزيدن اوست .
امام صادق عليه السلام فرمود:
از خداوند، پروا نكنيد، درباره دو ناتوان يتيمان و زنان .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
هر كسى دو دختر براى او زائيده شود به ايشان نيكويى كنند مادامى كه با ايشان مصاحب است و ايشان با او مصاحب اند خداوند او را به بهشت داخل مى كند.
- نقش اسلام در احياى ارزش مقام دختر
... اسلام ظهور كرد و با اين خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگيد، مخصوصا تولد دختر را كه ننگ مى دانستند در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا به خانواده معرفى كرد.
و خود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنقدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه الزهرا عليهاالسلام احترام مى گذاشت كه مردم تعجب مى كردند، با تمام مقامى كه داشت ، دست دخترش را مى بوسيد، و هنگام مراجعت از سفر نخستين كسى را كه ديدار مى كرد، دخترش فاطمه بود، و به عكس هنگامى كه مى خواست سفر برود آخرين خانه اى را كه خداحافظى مى كرد، باز خانه فاطمه عليهاالسلام بود.
در حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم كه فرمود:
نعم الولد البنات ، ملطفات ، مجهزات ، مونسات مفليات/ چه فرزندى خوب است دختر! هم پر محبت است و هم كمك كار، هم مونس است و هم پاك و پاك كننده .
در حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم :
من دخل السوق فاشترى تحفة فحملها الى عاليه كان كحامل الصدقة الى قوم محاويج و ليبدء بالاناث قبل الذكور، فانه من فرح ابنته فكانما اعتق رقبة من ولد اسماعيل/ كسى كه بازار مى رود و تحفه اى براى خانواده خود مى خرد همچون كسى است كه مى خواهد به نيازمندانى كمك كند (همان پاداش را دارد) و هنگامى كه مى خواهد تحفه اى را تقسيم كند نخست بايد به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا كه دخترش را شاد و مسرور كند چنان است كه گويى كسى از فرزندان اسماعيل عليه السلام را آزاد كرده باشد.
دختر را مى فروختند، با شتر و گوسفند تعويض مى كردند، زنده به گور مى نمودند و ... اسلام آمد و سوره نساء به آن بزرگى آورد و رجال هر چه منتظر ماندند سوره رجال نيامد، زن و مرد را در آغاز خلقت با يكديگر و با يك خطاب و در يك كلمه آورد و براى هميشه نام هر دو را در يك كلمه والدين ذكر فرمود و هر روز نبى خاتم دست دخترش را بوسيد و... يعنى هيچ جاى اسلام به كمتر بودن زن اشاره اى نشده است بلكه بالصراحه بعضى مردان را افضل و برخى زنان را افضل معرفى مى فرمايد و در مذهب شيعه عصمت براى زن نيز كه دختر رسول الله باشد اصلى مسلم است كه زن هم مى تواند در موضعى باشد كه گناه و آلودگى به آن سرايت نكند و...