چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۴
نقش سازندۀ خوف و رجا در طریق بندگی

حوزه/ امید به خدا، مهم‌ترین سرمایه معنوی انسان است که آدمی در پرتو آن به سعادت دنیا و آخرت می‌رسد. امیرالمؤمنین(ع) در دعاى کمیل می‌فرماید: «ارْحَمْ مَنْ رَأسُ مَالِهِ الرَّجَاء»: «به کسی که سرمایه‌اش امید است، رحم کن».

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در شماره 167 کتاب «ره توشه راهیان نور» به مناسبت ماه رمضان 1440 به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.

 

* عبادت در سبک زندگی اسلامی

 

- نقش سازندۀ خوف و رجا در طریق بندگی

اشاره

خوف و رجا، دو فضیلت اخلاقی هستند که نقش مهمی در سازندگی انسان ایفا می‌کنند. در اسلام از یک سو خوف و رجا به ‌تنهایی ستایش شده و از سوی دیگر تأکید شده است که باید نوعی تعادل و توازن میان این دو خصلت برقرار باشد تا انسان از گزند افراط یا تفریط در خوف و رجا به دور باشد. در مقام تبلیغ دین نیز خوف و رجا و به عبارت بهتر ترساندن و امید دادن، ابزاری کارآمد برای هدایت مردم به سوی دین است.

با توجه به اهمیت این موضوع، این نوشتار را به بحث درباره برخی ابعاد خوف و رجا اختصاص می‌دهیم.

 

1. اهمیت و آثار خوف

«خوف» به معنای «نگرانی از بروز امری ناخوشایند در آینده است که بر اساس نشانه‌های قطعی یا احتمالی پدید آمده است».  طبیعی است که این نگرانی، شخص را به اقدام برای رفع آن وا می‌دارد. در زبان فارسی، خوف را به «ترس»، «بیم» و «هراس» ترجمه می‌کنیم.

خوف یکى از حالات و صفات نفسانی است که سبب می‌شود انسان، خود را از خطرهایى که تهدیدش مى‌کند، حفظ کند؛ برای مثال ترس از حریق یا دزد یا پلیس، سبب می‌شود که انسان برای حفظ جان و مال و آبروی خود یا دیگران، اقدامات و تدابیر گوناگونی مثل فرار و مبارزه و مقاوم‌سازی ساختمان و احترام به مقررات اجتماعی و رعایت آن را پیش بگیرد. خطرهایی که انسان را تهدید می‌کند، محدود به خطرهای دنیوی نیست و خطر بزرگ‌تری نیز او را تهدید می‌کند که پیامبران الهی از آن خبر داده‌اند و آن خطر بزرگ‌تر، عقوبت‌های اعمال بدی است که انسان در این دنیا مرتکب می‌شود. اعمالی که کیفر بخشی از آنها را در همین دنیا می‌چشد و بخش اعظم آن را پس از انتقال از این عالم، به عالم برزخ و قیامت می‌چشد. از این‌ رو بسیاری از اوقات که درباره خوف از خدا سخن به میان می‌آید، مراد از آن همین معنای خوف، یعنی ترس از مجازات خداست.

امام صادق(ع) فرمود:

«مؤمن [همواره] میان دو خوف به سر مى‌برد: ترس نسبت به گناهان گذشته که نمى‌داند خداوند با او چه کرده است [یعنى آیا گناهش را آمرزیده است یا نه؟] و ترس نسبت به باقیمانده عمر خود که نمى‌داند آیا باز هم گناهانى که او را به هلاکت مى‌اندازد، از او سرخواهد زد یا خیر؛ پس مؤمن همیشه خائف است و جز خوف او را اصلاح نمى‏کند».

خوف از خدا، از ارزنده‌ترین حالات و صفات نفسانی است و فضائل اخلاقی را در درون انسان رشد می‌دهد؛ زیرا انسان خداترس، خواست خدا را بر خواسته‌های نفسانی خود مقدم می‌دارد و کلید حل همه مشکلات اخلاقی نیز در همین نکته نهفته است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ‏ رَبِّهِ‏ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ‏ الْمَأْوى»:  «اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس خود را از هوس بازداشت، پس بهشت همان جایگاه اوست».

امام صادق(ع) در این‌باره فرمود: «کسى که بداند خداوند او را مى‌بیند و آنچه را مى‌گوید، مى‌شنود و هر چه از خوب یا بد مى‌کند، مى‌داند و این بینش، او را از کارهاى زشت باز دارد؛ چنین کسى از مقام پروردگارش ترسیده است».

کسی که از خدا می‌ترسد، از یک سو وظایف دینی خود را انجام می‌دهد و از سوی دیگر گناهان و کارهای زشت را ترک می‌کند و بسان یوسف(ع) از صحنه‌های گناه می‌گریزد.

به این حکایت زیبا از زبان امام باقر(ع) توجه کنید:

«زنى بدکاره در میان بنى‌اسرائیل بود که جوانانشان را فریب می‌داد و به فتنه می‌انداخت. عده‌ای از آن جوانان گفتند: اگر حتى فلان عابد نیز این زن را می‌دید، فریفته‌اش می‌شد. آن زن با شنیدن این سخن [به وجد آمد و] گفت: به خدا سوگند! به منزلم بر نمى‏گردم تا آن عابد را هم در فتنه بیندازم. پس شب‏‌ هنگام به سوى منزلش حرکت کرد. در زد، عابد در را باز کرد. زن گفت: پناهم ده، اما عابد امتناع کرد. زن گفت: عده‌ای از جوانان بنى‌اسرائیل مرا به سوى خود مى‏خوانند؛ اگر راهم ندهى در دامشان گرفتار و رسوا می‌شوم. عابد با شنیدن این حرف در را برایش باز کرد. زن داخل خانه شد و به محض ورود لباسش را به کنارى انداخت. عابد وقتی زیبایی و وضع ظاهری او را دید، خوشش آمد و دستى به او زد؛ اما ناگهان به خود آمد و به سوى ظرفى که بر آتش مى‏جوشید، رفت و دستش را بر روی آتش گذاشت. زن [با تعجب] پرسید: چه مى‏کنى؟! گفت: دستم را مى‏سوزانم؛ چون مرتکب این کار زشت شدم. زن با شنیدن این سخن از خانه آن عابد بیرون رفت و به جماعت [جوانان] بنی‌اسرائیل گفت: فلانى را دریابید که دستش را سوزاند. وقتی جوانان به سراغ آن عابد رفتند، دیدند که دستش سوخته است.»

خوف از خدا و عذاب او، آتش شهوات را فرو می‌نشاند و گناهانی را که نزد عده‌ای دوست ‌داشتنی است، نزد او ناپسند و زشت و نفرت‌انگیز می‌کند؛ هم‌چنانکه عسل برای کسی که می‌داند در آن سمی مهلک وجود دارد، نفرت‌انگیز است.

زمانی اشعث بن قیس در تاریکی شب در خانه امیرالمؤمنین(ع) را زد و حلوایی شیرین را به آن حضرت تعارف کرد. آن حضرت که از همه احوال او خبر داشت و می‌دانست «سلام گرگ بی‌طمع نیست»، آن را نپذیرفت و در توصیف آن حلوا فرمود: «گویا آن را با آب دهان مار یا زهر مار درست کرده بودند» سپس فرمود:‌

«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ‏ الْأَقَالِيمَ‏ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی»:  «به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر افلاک آن‌ است، به من بدهند تا خدا را به اندازه پوست جوى که از مورچه‏اى بگیرم نافرمانى کنم، چنین نخواهم کرد و این دنیای شما از برگی که در دهان ملخی است و آن را می‌جَود، برای من پست‌تر است. علی را با نعمت‌های فانی و لذت ناپایدار چه کار؟!»

هم‌چنین هنگامی که برادرش عقیل با اصرار از او خواست که یک مَن گندم اضافه بر سهمش از بیت‌المال به او بدهد تا خرج عیالش کند، حضرت آهن گداخته‌ای را به او نزدیک کرد و وقتی ناله عقیل بلند شد، فرمود: «از آهنى مى‏نالى که انسانى به بازیچه داغش کرده و مرا به آتشى مى‏کشانى که خداى جبّارش به خشم گداخته است!؟ چگونه تو از آزاری می‌نالی و من از آذری برافروخته ننالم؟!».

 

2. اهمیت و آثار رجا

در مقابل مفهوم خوف، مفهوم رجا قرار دارد. «رجا» عبارت است از «انتظار پیدایش چیزی دوست‌ داشتنی و خوشایند که علم یا گمان به فراهم ‌بودن اسباب و موجبات آن باشد».  رجا را در زبان فارسی به امید ترجمه می‌کنیم. امید، یکى از پایه‌ها و سرمایه‌های حیات مادی و معنوی انسان است. بدون امید، زندگی نشاط و سر و سامانی ندارد؛ چرا که هر صاحب حرفه‌ای با امید به دنبال کار خود می‌رود و هر انسانی، تنها با امید زنده است. امید به خدا، مهم‌ترین سرمایه معنوی انسان است که آدمی در پرتو آن به سعادت دنیا و آخرت می‌رسد. امیرالمؤمنین(ع) در دعاى کمیل می‌فرماید: «ارْحَمْ مَنْ رَأسُ مَالِهِ الرَّجَاء»:  «به کسی که سرمایه‌اش امید است، رحم کن». رحمت گسترده الهی، عفو و مغفرت و توبه‌پذیری او، اجابت دعای بندگان، اعطای پاداش ده برابر و بیشتر بر عمل و ده‌ها نمونه دیگر از رحمت الهی، زمینه‌هایی برای پرورش روح امید در دل آدمی است و او را بر طاعت الهی و انجام حسنات ترغیب می‌کند. برای مثال آیه زیر یکی از امیدبخش‌ترین آیات قرآن کریم است که وعده آمرزش همه گناهان را به صورت یک‌جا می‌دهد:

«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»:  «[ای پیامبر] بگو: اى بندگانم که بر خود زیاده‌روی کرده‌اید! از رحمت خداوند نا امید نشوید؛ همانا خدا همه گناهان را مى‏آمرزد که او بسیار آمرزنده و مهربان است».

در روایت آمده است:

«در میان بنی‌اسرائیل مرد عابدی بود که از او نزد پادشاه تعریف کردند. پادشاه او را خواست و از او درخواست کرد تا هم‌نشین و ملازم درگاهش گردد. عابد به او گفت: ای پادشاه خوب می‌گویی، اما بگو ببینم اگر روزی به خانه‌ات در آیی و ببینی که من با کنیزت شوخی می‌کنم، چه می‌گویی؟ پادشاه عصبانی شد و گفت: چگونه جرأت می‌کنی نزد من چنین سخنانی بگویی؟ عابد گفت: من پروردگار کریمی دارم که اگر روزی هفتاد بار گناه از من ببیند، مرا از درگاهش نمی‌راند و از روزی‌اش محرومم نمی‌کند؛ پس چگونه درگاهش را رها کنم و ملازم درگاهی شوم که پیش از گناه ‌کردن بر من غضب می‌کند؛ پس اگر گناه کنم، با من چه می‌کند؟».

هم‌چنین امام صادق(ع) فرمود:

در روز قیامت بنده‌ای را که به خود ستم کرده است، می‌آورند. خداوند به او می‌فرماید: آیا به طاعتم امرَت نکردم، آیا از معصیتم بازَت نداشتم؟ می‌گوید: آری پروردگارا! ولی شهوتم بر من غلبه کرد؛ پس اگر به گناهم عذابم کنی، به من ستم نکرده‌ای. خداوند دستور می‌دهد که او را به سوی آتش برید. آن شخص می‌گوید: [خدایا] گمانم به تو چنین نبود. می‌گوید: گمانت به من چه بود؟ می‌گوید: گمانم به تو بهتر از این بود. خداوند دستور می‌دهد که او را به سوی بهشت برید و می‌گوید: خوش‌گمانیت به من در این لحظه به تو نفع رساند.

 

3. بایستگی تعادل خوف و رجا

برای رشد و تکامل انسان باید هر یک از دو صفت خوف و رجا با هم و به صورت متعادل در درون او موجود باشد و خوف، اهرمی برای تعدیل رجا و رجا، اهرمی برای تعدیل خوف باشد. هم‌چنانکه قرآن کریم بعضی از مؤمنان را این‌چنین ستایش می‌کند: «يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ»:  «از آخرت می‌ترسد و به رحمت پروردگارش امید دارد». از عذاب آخرت هراس دارد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؛ یعنی میان خوف و رجا تردد می‌کند.  در برخی دیگر از آیات قرآن، دعا کردن همراه با خوف و رجا ستایش شده  و در ضمن آن، چنین دعاکنندگانی از نیکوکاران دانسته شده‌اند که رحمت خداوند به آنان نزدیک است.  خوف و رجا در مسیر بندگی، هم‌چون دو بال پرندگان است که برای پرواز در آسمان به هر دو نیاز است:

رجا و خوف را در هیچ حال از کف مده صائب   //  که چون یک بال گردد مرغ، از پرواز می‌ماند

 

اهمیت همراهی خوف و رجا تا بدانجاست که در روایت امام صادق(ع) شرط ایمان دانسته شده است:

«لَا یكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى یَكُونَ خَائِفاً رَاجِیاً وَ لَا یَكُونُ خَائِفاً رَاجِیاً حَتَّى یَكُونَ عَامِلًا لِمَا یَخَافُ وَ یَرْجُوا»:  «مؤمن، مؤمن (حقیقی) نیست تا اینکه خائف و امیدوار باشد و خائف و امیدوار نیست تا اینکه به آنچه از آن می‌ترسد و به آن امید دارد، عامل باشد».

هر یک از خوف و رجا، بدون دیگری خطرساز و مشکل‌آفرین است. خوفِ تنها اگر با رجا همراه نباشد و با آن تعدیل نشود، چه بسا سر از دنیاستیزی و انزوا یا یأس و نا امیدی از رحمت حق در آورَد که بزرگ‌ترین بلای جان انسان، بلکه قاتل اوست.  رجا نیز اگر با خوف تعدیل نشود، چه بسا سر از ترک عمل و امن از مکر خدا و افتادن در آرزوهای فریبنده در آورد که هر دو رهزن راه بندگی هستند. شخصی خدمت امام صادق(ع) عرضه داشت: گروهی گناه می‌کنند و می‌گویند: امید داریم و پیوسته این‌چنین هستند تا مرگ به سراغشان می‌آید. امام فرمود: «اینان گروهی هستند که در میان آرزوها [ی پوچ= أمانیّ] سرگردانند. دروغ می‌گویند، از امیدواران نیستند! کسی که به چیزی امید دارد، آن را طلب می‌کند و کسی که از چیزی بترسد،‌ از آن می‌گریزد».

از این ‌رو آن حضرت فرمود: «اُرْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَا يُجَرِّئُكَ عَلَى مَعَاصِيهِ وَ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَا يُؤْيِسُكَ مِنْ رَحْمَتِه»:‏  «به خداوند آن‌چنان امیدوار باش که تو را بر معاصی‌اش دلیر نکند و چنان از او بترس که از رحمتش نومیدت نگرداند».

در روایت دیگرى از امام صادق(ع) پرسیدند: در وصیت لقمان چه مطالبى بود؟ حضرت در پاسخ فرمود:

«چیزهاى شگفتى در آن بود و شگفت‏ترین چیزش، این بود که به پسرش گفت: خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ‏: از خداوند چنان بترس که اگر نیکى‏هاى جن و انس را هم برایش ببرى، عذابت مى‏کند و به او چنان امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را هم برایش ببرى، بر تو رحمت مى‏کند».

سپس فرمود: پدرم [امام باقر(ع)] مى‏فرمود:

«إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا [وَ] فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا»:  «هیچ بنده مؤمنى نیست جز اینکه در دلش دو نور است: نور بیم و نور امید که اگر این دو با هم سنجیده شوند، هیچ یک از دیگرى سنگین‌تر نیست».

منشأ خوف، به کوتاهى و تقصیر بنده در انجام وظایف بندگى باز مى‏گردد. اندیشیدن به عذاب‏هایى که خداوند به گنهکاران وعده مى‏دهد، خوف را در دل مؤمن افزایش می‌دهد و به حد کمال می‌رساند. از سوى دیگر ملاحظه گستره رحمت و بخشش و لطف خداوند بر بندگان، سبب امید و بلکه بالاترین درجات امید مى‏شود.  از آنجا که انسان از عاقبت خود خبر ندارد و نمى‏داند که در نهایت مشمول رحمت و لطف خداوند خواهد شد و یا سزاوار خشم و عذاب او، سزاوار است که هر دو حالت خوف و رجا را توأم با هم در خود تقویت کند. امیرالمؤمنین(ع) به یاران خود مى‏فرمود: «اگر مى‏توانید هم به خداوند گمان نیک برید و هم از او بیم شدید داشته باشید؛ چنین کنید که به درستى گمان نیک بنده به پروردگارش، به قدر بیمش از اوست و آنان که به خداوند خوش‏گمان‏ترند، از او بیشتر مى‏ترسند».

پیام‌آوران وحی الهی در عرصه تبلیغ دین، همواره دو روش انذار و تبشیر را با هم به کار می‌بسته‌اند. قرآن کریم نیز همه پیامبران و در رأس آنان پیامبر خاتم(ص) را بشیر و نذِیر  مى‏نامد. در قرآن کریم هر جا که از عذاب خداوند و آتش سوزان دوزخ سخن به میان آورده، معمولاً در کنار آن از رحمت گستره‌ خداوند و نعمت‌های بهشتی نیز یاد کرده است.

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقِّ‏ الْفَقِيهِ‏؟ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ لَمْ يُرَخِّصْ لَهُمْ فِي مَعَاصِي اللَّهِ وَ لَمْ يَتْرُكِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ»:  «آیا شما را از فقیه حقیقی آگاه کنم؟ کسی که مردم را از رحمت خداوند نا امید نکند و از عذاب او نیز ایمنشان نگرداند و به آنان رخصت نافرمانی‌های خدا را ندهد و قرآن را به سبب رویگردانی از آن به سوی غیر آن، ترک نکند».

نه آنقدر ‌ز مکافات می‌دهم بیمت  //  که بندی از رخ رحمت به یأس چشم رجا

نه آنقدر دلت از عفو می‌کنم ایمن  //  که کم زند در طوف دل تو خوف خدا

کسی که سجده او نارواست در کیشش   //  هزار باره از او حاجتش شده است روا

تو کز سعادت اسلام بهره‌ای داری  //  عجب که تشنه روی از کنار بحر عطا

گناه بنده نادم ز فعل نامرضی  //  اگر بزرگ‌تر از عالم است و ما فیها

فتد به معرض عفو غفور چون شُوید  //  به آب توبه رخ معصیت کمای رضا

اهل‌بیت(ع) حتی در دعاهای خود نیز خوف و رجا را با هم آمیخته‌اند؛ از این ‌رو دعاهای آنان، یکی از ابزارهای مهم تربیت دینی است؛ برای مثال در دعای کمیل در یک‌جا بنده خود را در میان شعله‌های آتش دوزخ تصور می‌کند و با خداوند این‌چنین راز و نیاز می‌کند:

«أَ فَتُرَاكَ سُبْحَانَكَ يَا إِلَهِي وَ بِحَمْدِكَ، تَسْمَعُ فِيهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ (يُسْجَنُ) فِيهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِيَتِهِ...»:  «آیا باور کنم ای معبودم که تسبیح و حمد تو راست، صدای بنده مسلمانی را در آتش می‌شنوی که به سبب نافرمانى‌اش در آنجا زندانى شده و به سبب نافرمانی‌اش طعم عذابش را چشیده است».

اما طولی نمی‌کشد که بردباری و فضل و رحمت خدا را یادآور می‌شود و این‌چنین به خود امید می‌دهد: «يَا مَوْلاَيَ فَكَيْفَ يَبْقَى فِي الْعَذَابِ وَ هُوَ يَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ، أَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ يَأْمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ‏...»:  «مولای من! چگونه بنده‌ات در عذاب بماند، در حالی‌که به بردباری گذشته‌ات [چشم] امید دارد؟! یا چگونه آتش او را به درد می‌آورد، در حالی‌که امیدش به فضل و رحمت توست؟!»

روشن است که هر یک از این فراز و فرودهای دعا، تأثیر سازنده‌ای در انسان دارد و او را در مسیر بندگی پرورش می‌دهد.

 

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha