مجید قاریزاده، کارگردان سینما در گفتوگو با خبرگزاری حوزه با بیان اینکه سینما باید برای تماشاگران تصویرگر زیباییهای خانواده باشد، اظهار کرد: هدف من از فیلمسازی، به تصویر کشیدن یک خانواده ایدهآل است و این خانواده تنها با اشاعه امید در جامعه میسر میشود. البته امیدبخشی صرفاً به معنای بیقیدی و یا سرخوشیهای کاذب نیست. قصد دارم شکلی از زندگی را ترسیم کنم که فرهنگ و سنتهای دینی و ملی در آن نمایان باشد.
وی با تأکید بر اینکه هیچ گاه در فیلمسازی در پی دستیابی به جوایز جشنوارههای خارجی نبوده است، افزود: البته گرفتن جایزه برای هر فیلمسازی اقدامی خوشایند است که من نیز از آن مستثنا نیستم، اما به شرطی که این خواسته متکی به عزت فرهنگ و سنتهای کشورم باشد، چون متأسفانه این روزها مرسوم شده است که برخی آثار برای کسب موفقیت در فستیوالهای خارجی، نگاهی تلخ و ناامید کننده به خانواده داشته باشند. این موضوع شاید برای فیلمساز مربوطه دستاورد خوبی داشته باشد، اما مطمئناً لحظات خوشی را برای تماشاگر به همراه نخواهد داشت.
قاریزاده ادامه داد: فیلمهایی که جشنوارهپسند هستند، عموماً از سوی فیلمسازان فیلم اولی یا دومی ساخته میشود. این آثار با این انگیزه تولید میشوند که برای فیلمساز در جشنوارههای خارجی جایزه به همراه داشته باشد. در حقیقت این اتفاق راهی ساده برای مطرح شدن سازنده است. جالب اینکه اگر از این فیلمسازان درباره فیلمهای دهه ۶۰ سؤال شود، ممکن است مدعی باشند که آن گونه سینما را دوست ندارند، در صورتیکه سینمای واقعی همان سینمای قصهگو است که هیچ گاه فراموش نمیشود. در این رابطه توصیهای هم برای این دست فیلمسازان دارم و آن اینکه سیاستگذاران جشنوارههای خارجی دیگر نگاهشان را معطوف به سینمای ترکیه یا افغانستان کردهاند. پس بهتر است بیجهت برای جلب رضایت آنها، فرهنگ بومی خود را قربانی نکنند.
وی با تأکید بر اینکه روش آموزش سینما در کشورمان مشکل دارد، گفت: جدا از دانشگاهها، آموزشگاههای بسیاری وجود دارد که در آنها فیلمسازی آموخته میشود، درصورتیکه در چنین کلاسهایی در گام اول باید «ناخدا خورشید» تدریس شود تا فیلمسازان جوان دریابند راه قصهگویی در سینما چیست. وقتی این اتفاق رخ داد و الگوها شکلی صحیح پیدا کرد، مطمئن باشید در ادامه شاهد اتفاقات بهتری در سینما از جمله سینمای ملودرام خواهیم بود.
کارگردان فیلم «دخترم سحر» در پاسخ به این پرسش که چرا در سینمای ما توجه به ارزشهای بومی و اسلامی نوعی عقبافتادگی تعبیر میشود، تأکید کرد: سوق یافتن به سمت مدرنیته به این معنا نیست که باید سنت را فراموش کنیم. بگذارید مثالی از سینمای هند بزنم. بالیوود یکی از پولسازترین سینماهای جهان بعد از هالیوود است، اما جالب است در اکثر فیلمهای هندی توجه به سنتها یک اصل نانوشته است. آنها ابایی ندارند تا باورهای دینی و بومی خود را نشان دهند، اما نمیدانم چرا در سینمای ما این موضوع مدنظر قرار نمیگیرد!
کارگردان فیلم «جوانی» با بیان اینکه بخشی از خانواده را کودکان تشکیل میدهند، گفت: سینمای کودک در همه جای دنیا یک گونه پرمخاطب است، چون وقتی فیلمی در این ژانر روی پرده میرود، والدین نیز همراه فرزندانشان به سینماها میروند. این مسئله هم دستاورد فرهنگی به همراه دارد و هم اینکه میتواند به رونق اقتصادی سینما منجر شود؛ حتی معتقدم الگوسازی برای رفتارهای خانوادگی از طریق اینگونه فیلمها شکل میگیرد، اما متأسفانه این مدل مدتهاست که در سینما فراموش شده است.
قاریزاده متذکر شد: نکته تأسفآور این است که معدود آثاری که در سینمای کودک تولید میشود نیز متکی بر فرهنگ ایرانی – اسلامی خودمان نیست، بلکه الگوبرداری از شخصیتها و عروسکهای غربی است که سنخیتی با فرهنگ بومی کشورمان ندارد. این آثار جدا از اینکه هیچ کمکی به سینمای کودک نمیکند، اقدامی در جهت فراموشی بیشتر این ژانر است.
وی با تأکید بر اینکه امروز سرمایهگذاران برای سینما تصمیم میگیرند، یادآور شد: شاید در ظاهر این گونه به نظر برسد که برای هنر هفتم مدیران تصمیم میگیرند، اما به نظرم این تنها صورت ماجراست، چون در شرایطی فعلی سرمایهگذاران حرف اول را میزنند، چون آنها حاضرند برای فیلمهایی سرمایهگذاری کنند که بازگشت سرمایهشان تضمین شده باشد. برای این خواسته هم بهترین آثار فیلمهای کمدی است؛ کمدیهایی که به نوعی باعث شرم این نام شدهاند، چون زمانی بود که «صمدی» با فیلمهایی نظیر «اتوبوس» و «آپارتمان شماره ۱۳» علاوه بر اینکه لحظات شادی را رقم میزد به دغدغههای مردم نیز میپرداخت، اما متأسفانه شکل طنز در زمان حال بسیار سخیف شده است.
کارگردان فیلم سینمایی «پدربزرگ» تأکید کرد: افسوس دیگر شرایط اکران در سینماهاست که سبب شده خانوادهها از سینما فاصله گیرند. در شرایط فعلی تنها دو یا سه شکل از سینما مدنظر است. همین موضوع نیز حضور خانواده را به شدت محدود کرده و تنها قشر خاصی مخاطب دائمی سینما هستند. نتیجه این اتفاق آن است که فیلمهایی نظیر «کار کثیف» ساخته خسرو معصومی فرصت نمایش را پیدا نکند. این فیلم بعد از دو سال، مهجورانه روی پرده رفت، درحالیکه در آن به معضلاتی پرداخته شده است که برخی خانوادهها از آن رنج میبرند.
قاریزاده آینده سینما ملی را روشن ندانست و گفت: شاید این سؤال در ذهن پیش آید که فروش برخی فیلمهای سطحی عاملی برای رونق سینماست، پس چرا باید در مواجهه با آن عکسالعمل منفی نشان داد؟ جواب بسیار روشن است، چون در آینده مردم از این دست آثار اشباع خواهند شد. این اتفاق در سال ۵۶ رخ داد. در آن دوران مردم از تماشای فیلم فارسی خسته شدند و دیگر این آثار در گیشه فروشی نداشت. در نتیجه سینمای ملی به شدت افت کمی و کیفی پیدا کرد، بهنحویکه اکثر سالنها فیلمهای آمریکایی نشان میدادند. این اتفاق در حال تکرار است.
وی در پایان اعلام کرد: برای رهایی از وضعیت موجود، تنها راه ممکن نظارت حداکثری بر شبکه تولید و اکران است. این مسئله هم به معنای سانسور نیست، بلکه باید شرایط برای دیده شدن فیلمهایی که در آن امید و ارزشهای بومی و دینی مدنظر است بیشتر فراهم باشد تا در یک پروسه زمانی مجدداً سلیقه تماشاگر به سمت این دست تولیدات هدایت شود.
انتهای پیام
نظر شما