شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
حقارت

حوزه/ در اسلام به جای سرکوبی غرایز، تعدیل غرایز مطرح است. غریزه قدرت طلبی و حس برتری جویی که در کلام علامه طباطبایی از آن به «حس استخدام» یاد شده است از جمله غرایز نیرومندی است که در نهاد آدمی آفریده شده است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «نقش باورهای دینی در رفع نگرانی ها» اثری از حبیب الله طاهری است که فصول چهارده گانه این کتاب در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما فرهیختگان می گردد.

فصل نهم: عقده حقارت و راه های درمان آن

ادامه فصل نهم: راه کارهای بهداشت و درمان عقده حقارت در منابع اسلامی

معمولاً پزشکان در بیماری های جسمانی سعی شان در شناسایی علل، عوامل و درک ریشه های آن است، چراکه مبارزه با معلول نتیجه بخش نیست. آن چه مهم است خشکاندن ریشه ها و زمینه های بیماری است. در بیماری های روانی نیز اوضاع چنین است. لذا در اسلام سعی بر این است که امراض روحانی از ریشه خشکانده شود و زمینه های آن از بین برود، با مراجعه به منابع اسلامی مشاهده می شود که خوشبختانه در رابطه با علل و عوامل عقده حقارت و احساس کهتری سخن بسیار گفته شده و برای از بین بردن آن دستورهای لازم و راه کارهای مفیدی ارائه شده است. در این جا اجمالاً به راه کارهای درمان یکایک علل مذکور تحت عناوین ذیل خواهیم پرداخت.

۱. تعدیل غرایز؛

۲. ایجاد محیط سالم؛

۳. مثبت نگری؛

۴. تکریم شخصیت؛

۵. خودسازی؛

۶. حمایت های اجتماعی؛

۷. اصلاح نگرش (شناخت درمانی)؛

۸. توبه درمانی

این راه کارهای هشت گانه برای از بین بردن و بی اثر کردن آن علل هشت گانه عقده حقارت است، یعنی اگر این هشت امر صورت گیرد دیگر زمینه ای برای ایجاد عقده حقارت باقی نمی ماند.

۱. تعدیل غرایز

در اسلام به جای سرکوبی غرایز، تعدیل غرایز مطرح است. غریزه قدرت طلبی و حس برتری جویی که در کلام علامه طباطبایی از آن به «حس استخدام» یاد شده است از جمله غرایز نیرومندی است که در نهاد آدمی آفریده شده است. در دیدگاه الهیون، خدای حکیم هیچ چیز را بی حکمت و فایده نیافریده است و اساساً در آفرینش امری عبث و بیهوده آفریده نشده: «وَما خَلَقْنا السَّمَواتِ وَالأَرْضَ وَما بَینَهُما لاعِبِینَ»(۳۱۸) و خطاب به انسان «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکمْ عَبَثاً»(۳۱۹) «وَما خَلَقْنا السَّمواتِ وَالأَرضَ وَما بَینَهُما إِلاّ بِالحَقِّ»(۳۲۰) بنابراین حس تفوق طلبی و برتری جویی یا استخدام نیز مشمول همین حکم بوده و بیهوده آفریده نشده است. به دلیل همین غریزه است که بشر به فضا و کهکشان ها راه پیدا کرده و تا قعر اقیانوس ها پیش رفته و همه طبیعت را تحت تسخیر خود درآورده است؛ ولی این یک سوی قضیه است. سوی دیگر آن این است که اگر این غریزه کنترل نشود و انسان بخواهد با هم نوعان خود آن گونه برخورد کند که با طبیعت برخورد کرده است و بخواهد انسان ها را همانند طبیعت تحت تسخیر و سیطر خود درآورد، آن گاه دیگر ممدوح نیست، بلکه چیزی به نام استعمار و استثمار پدید خواهد آمد. پس این حس باید کنترل و تعدیل گردد و در مسیر صحیح هدایت شود و نباید نام این هدایت و تعدیل را سرکوب آن نامید.

تمامی انبیا و شرایع آسمانی برای کنترل این خواسته بشر سخن گفته و آن را محدود کرده اند؛ زیرا اگر این حس بخواهد رها و آزاد عمل کند، در جامعه جنگ، ستیز و اختلاف دایمی خواهد بود، چرا که این حس در همه وجود دارد. در قرآن کریم می خوانیم:

«فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکتابَ بِالحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النّاسِ فِیمااخْتَلَفُوا فِیهِ»(۳۲۱) این اختلافی که انبیا مأمور به رفع آن هستند همان اختلافی است که از این حس سرچشمه می گیرد. لذا با توجه با اجتماعی بودن انسان اگر این حس کنترل نشود و در مسیر صحیح به کار گرفته نشود، اختلاف در جامعه همیشگی و دایمی خواهد بود. (۳۲۲)

بنابراین تعدیل و هدایت این حس لازم است تا منجر به اختلاف، استعمار و استثمار نشود و سرکوب آن روا نیست تا منجر به عقده حقارت و احساس کهتری نشود.

۲. ایجاد محیط سالم

منظور از محیط خانه، مدرسه و اجتماع است. اسلام برای ایجاد محیط سالم در هر سه شعبه اش دستورهای لازم را داده است که اگر مردم طبق دستور اسلام عمل نمایند، یقیناً محیطی فراهم می شود که در آن محیط، جایی برای احساس کهتری و عقده حقارت باقی نخواهد ماند. بررسی تفصیلی این موضوع و تبیین دیدگاه اسلام نیاز به مجال دیگری دارد که در حد این نوشتار به آن می پردازیم.

محیط خانه

در بینش اسلامی پدر، مادر و سایر اعضای خانواده موظفند با کودک و نوجوان برخورد شایسته داشته باشند و از سخت گیری، فشار، زورگویی، تندخویی، خشونت، تحقیر، اهانت، مقایسه های بی مورد با افراد قوی تر از آنها، بی توجهی به استقلال طلبی آنها و بالأخره هر کاری که نتیجه اش عقب ماندگی، بدبختی، ضعف و زبونی، حس حقارت و خود کم بینی در طفل و نوجوان شود، جداً پرهیز نمایند؛ زیرا طفل و نوجوانِ مبتلا به عقده حقارت، دست به هر کاری می زند و رفتار او ناهنجار و در جامعه نیز به عنوان فرد بزه کار ظاهر خواهد شد و حتی علیه پدر و مادر نیز برمی خیزد و باعث عقوق والدین و نارضایی آنها می شود. در حالی که اگر این رفتارها ریشه یابی شوند معلوم می شود که علت عمده آنها رفتار ناشایست پدر و مادر بوده است که فرزند را به این جا کشاند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«لَعَنَ اللهُ وَالِدَینَ حَمَلَا وَلَدَهُما عَلی عُقُوقِهِما؛ (۳۲۳) از رحمت الهی بی بهره باد آن پدر ومادری که بر اثر سوء رفتار و گفتارشان، باعث انحراف فرزند خویش شوند و او را به عصیان و ایذائشان وادار سازند».

در حدیث دیگر فرمود:

«رَحِمَ اللهُ والِدَینِ اَعانا وَلَدَهُما عَلی بِرِّهِما؛ (۳۲۴) رحمت الهی شامل حال آن پدر و مادری باد که با تربیت صحیح شان، فرزند خود را در نیکی به والدین کمک و یاری نمایند».

در حدیثی حضرت علی علیه السلام فرمود:

«وَلَدُک رَیحانَتُک سَبْعاً وَخادِمُک سَبْعاً ثُمّ هُوَ عَدُوُّک او صَدیقک

؛ فرزند تو در هفت سال اول گلی خوشبو بر ساقه درخت وجود شما است، و در هفت سال دوم خدمت گزار، مطیع و فرمان بر شماست، و در هفت سال سوم ممکن است دشمنِ بدخواه شما و یا دوست خیرخواه شما باشد(۳۲۵)».

در کلام نورانی دیگرش فرمود:

«مَنْ کرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ لَمْ یهِنْهَا بِالْمَعْصِیته؛ (۳۲۶) کسی که به شرافت معنوی و کرامت نفس خود معتقد است او را با ارتکاب گناه و کردار ناهنجار، خوار و حقیر نمی کند».

منظور این است که فرزندی که در خانه صاحب شخصیت و گرامی است، روانی آرام و ضمیری مطمئن دارد و در خود احساس حقارت نمی کند تا نیازی به پرخاش گری، ستیزه جویی، ناسازگاری و بالاخره معصیت باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی فرمود:

«اَلْوَلَدُ سَیدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَعَبْدٌ سَبْعَ سِنینَ وَوَزیرٌ سَبْعَ سِنینَ؛ فرزند در هفت سال اول سید و آقای پدر و مادر است و در هفت سال دوم بنده، مطیع و فرمان بردار آنها است و در هفت سال سوم (دوران بلوغ به بعد) وزیر، مسئول و طرف شور والدین است».(۳۲۷)

به هرحال روایات راجع به برخورد پدر و مادر و سایر اعضای خانواده نسبت به فرزند بسیار است. اگر به همین چند روایت عمل شود، فرزند هیچ گاه در خود حس حقارت نخواهد نمود؛ زیرا دلیلی ندارد کسی که در خانه مورد احترام و صاحب شخصیت است و در سنین جوابی به عنوان وزیر و فرد مسئول و طرف شور پدر و مادر است، حس حقارت داشته باشد.

محیط مدرسه

معلم در اسلام حکم پدر را دارد. همان گونه که احترام پدر لازم است، احترام معلم نیز بر متعلم لازم است. از آن طرف عنایت به متعلم نیز در هر حال از وظایف معلم است. معلم نه تنها در مدرسه و تحصیل متعلم باید نهایت مراقبت را داشته باشد، در مراکز عبادی و در هنگام دعا نیز نباید متعلمان خود را فراموش کند. در دعای «عالیه المضامین» می خوانیم وقتی شخصی بعد از زیارت هر امام معصومی از خدا طلب مغفرت و سعادت می کند باید به فکر معلم و متعلم خود نیز باشد.

«وَلِجَمیعِ مَنْ عَلَّمَنی خَیراً اَوْ تَعَلَّمَ مِنّی عِلْماً».(۳۲۸)

در حدیثی پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

«در برابر استاد و شاگرد نرم و ملایم باشید و با آنها با خشونت و بی مهری برخورد نکنید؛

لَینُّوا لِمَنْ تَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ».(۳۲۹)

در رساله الحقوق زین العابدین علیه السلام راجع به حقوق شاگردان و متعلمان چنین می خوانیم:

«وَأمَّا حَقُّ رَعِیتِک بالعِلمْ فَأَنَ تَعْلَمَ أنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَک قَیماً لَهُمْ فِیما آیتک من العِلْمَ وفَتَحَ لَک مِنْ خَزائِنِهِ، فَإن اَحْسَنْتَ فی تعلیمِ النّاسِ وَلَمْ تَخْرِقْ بِهِم وَلَمْ تَضجَر عَلَیهِمْ زادَک اللهَ مِنْ فَضْلِهِ، وإنْ اَنتَ مَنَعْتَ النّاسَ عِلْمَک وَ خَرَقْتَ بِهِمْ عِنْدَ طَلَبِهِمْ والعِلْمَ کانَ حَقّاً عَلی اللهِ عَزَّوَجَلَّ أنْ یسْلُبَک الْعِلْمَ وَبَهائَهُ وَیسْقُط مِنَ الْقُلُوبِ مَحَلَّک؛ (۳۳۰)و اما حق شاگردانت این است که بدانی خدای بزرگ تو را به خاطر نیروی علمت، قیم وسرپرست آنها قرار داده و درِ خزانه علمش را به روی تو باز نموده است، اگر تو در تعلیم آنان درست عمل کرده و با آنان به مدارا و رفق برخورد نموده و از سئوالات آنان رنجیده خاطر نشدی، خداوند بر علم و کمالات تو می افزاید، اما اگر آنان را منع کرده و در بخشش علمت، بخل ورزیدی و با آنان در هنگام تدریس برخورد خشن و ناروا داشتی، برخداست که علم را از تو گرفته و مقام و منزلت تو را از دل ها خارج نماید».

آن چه باعث عقده حقارت در محیط مدرسه می شد در این حدیث از آن نهی شده است. به هر حال اگر در محیط مدرسه اساتید و معلمان با اخلاق اسلامی با دانش آموزان برخورد نمایند، هیچ گاه برای آنان عقده حقارت از طرف مدرسه، پیدا نمی شود.

محیط اجتماع

اسلام برای بشر در زندگی اجتماعی دستورهای دارد که اگر به آن ها عمل شود، برای هیچ کس زمینه حس حقارت تحقق پیدا نمی کند؛ چون برای برخورد با هر سه قشر کودک، جوان و کهن سال برنامه دارد که با پیران چگونه برخورد نمائید و با جوانان و کودکان چگونه. هیچ کس در جامعه حق تحقیر، تخریب و سرزنش دیگران را ندارد و نباید فردی از دیگری غیبت کند یا تهمت بزند و یا دروغی ببندد و یا القاب زشتی را به او نسبت دهد، بلکه بر همه لازم است نسبت به دیگران احترام نموده و شخصیت دیگران را حفظ نمایند، چون آبروی مسلمان همانند خون او محترم است، آیات و روایات در این رابطه بسیار است که بدون هیچ توضیحی به برخی از آنها اشاره می کنیم:

«یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسی أَنْ یکونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَلا نِساءٌ مِنْ نِساء عَسی أَنْ یکنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ وَلا تَنابَزُوا بِالاَْلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الفُسُوقُ بَعْدَ الإِیمانِ وَمَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِک هُمُ الظّالِمُونَ یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً أَیحِبُّ أَحَدُکمْ أَنْ یأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَکرِهْتُمُوهُ»(۳۳۱) در این دو آیه از استهزای یکدیگر، غیبت کردن و تهمت زدن دیگران، اسناد القاب زشت، تجسس در زندگی دیگران، گمان بد بردن، عیب جویی و سایر مفاسد اخلاقی موجود در جامعه نهی شده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله راجع به تحقیر دیگران فرمود:

«لا تُحَقِّرَنَّ اَحَداً مِنَ المُسلِمینَ فَإنَّ صَغیرِهُمْ عِنْدَالله کبیرَةٌ. »(۳۳۲)

و راجع به جوانان فرمود:

«أُصیکم بِالشُّبّانِ خَیراً. »(۳۳۳)

و درباره پیران نیز فرمود:

«مِنْ إجلالِ اللهِ، إِجلالُ ذِی الشَّیبَهِ الْمُسْلِم».(۳۳۴)

امام صادق علیه السلام درباره تمام مردم جامعه فرمود:

«بزرگ تر از خود را پدر، و هم سن و سالت را برادر، و کوچک تر از خود را فرزند خود بدان؛

أُوصِیک اَنْ تَتَّخِذَ صَغیرَا اَلْمُسلِمینَ وَلداً وَاَوْسَطُهُمْ اَخاً وَکبیرَهُم اَباً، فَارْحَمْ وَلَدَک وصِلْ اَخاک وَبَرَّ اَباک».(۳۳۵)

بالاخره رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«در جامعه با دیگران طوری برخورد کن که دوست داری دیگران با تو آنگونه برخورد کنند؛

ما اَحْبَبْتَ أنْ یأتِی النّاسُ إلَیک فَأْتِهِ اِلَیهِم، وَما کرِهْتَ أَنْ یأتِیهُ النّاسُ إِلیک فَلا تَأتِهِ اِلَیهِمْ».(۳۳۶)

به هرحال اگر به دستورهای اخلاقی اسلام در جامعه عمل شود و مردم با اخلاق اسلامی با یک دیگر برخورد نمایند محیطی سالم ایجاد می شود که دیگر هیچ کس در آن محیط در خود احساس حقارت و کهتری نخواهد کرد؛ زیرا اساس چنان محیط سالم اسلامی بر تکریم شخصیت است نه بر تحقیر، توبیخ، استهزا و اسناد القاب زشت به دیگران.

۳. مثبت نگری

در بررسی علل عقده حقارت گفته شد که معلولیت های جسمی و عیب و نقص بدنی، خود باعث رنج است از سوی دیگر نیش خندها، اهانت ها، ملامت ها، اشارات موهن و سخنان زننده، از ناحیه افراد جامعه باعث عقده حقارت شخص مبتلا به معلولیت جسمی است. لکن در اسلام اولاً به طور عموم از استهزا، اهانت، ملامت، شماتت، تحقیر و عیب جویی دیگران منع شده است. (۳۳۷)

ثانیاً: حتی از نگاه تحقیرآمیز و چشم دوختن به موارد نقص بدنی معلولین نهی شده است، چنان چه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«لا تُدْیمُوا النَّطَرَ اِلی اَهلِ البَلاء وَالْمَجْذِومینَ فَإِنَّهُ یحْزُنُهم».(۳۳۸)

امام صادق علیه السلام فرمود:

«مردمِ گرفتار بلا را هدف نگاه خود قرار ندهید، زیرا نگاه شما آنهارا غصه دار و محزون می کند؛

لا تَنْظُرُوا اِلی اَهلِ البَلاء فَإِنَّ ذالِک یحْزُنُهم».(۳۳۹)

ثالثاً افراد ناقص العضو و معلول، نباید تنها به فکر عضو ناقص شان باشند و رنج ببرند؛ بلکه به سایر قوا و اعضای سالم شان توجه نمایند و به جنبه های مثبت بنگرند، دایم به فکر جنبه های منفی نباشند و از اعضای سالم شان حداکثر استفاده را بنمایند؛ زیرا چه بسا افرادی که از نظر اعضا، ناقص العضو بودند، ولی با عشق و شور خاصی در راه تحصیل علم کوشیدند، سرانجام به مدارج عالیه علمی رسیدند و از این طریق عزت و سربلندی کسب نمودند، و اساساً در اسلام نقص عضو موجب خفت و خواری و مانع از کسب کمال و طی طریق برای کسب قرب الهی نیست.

یونس بن عمار (یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام لکه سفیدی در صورت او آشکار شد. این عیب او را آزرده خاطر ساخت و عده ای نیز زبان به طعن گشودند که خدا اگر برای ترویج دینش به تو نیاز داشت تو را مبتلا به این مرض نمی کرد. این سخن ها بیش از اصلِ مرض، عمار را رنج می داد. تا این که در محضر امام صادق علیه السلام واقعه را عرضه داشت. حضرت در پاسخ وی فرمود: موءمن آل فرعون، انگشتانش به هم چسبیده و بی حرکت بود، لکن او در موقع سخنرانی و تبلیغ دست معیوب خود را به سوی شنوندگان دراز می کرد و می گفت: مردم از فرستادگان خدا پیروی کنید».(۳۴۰) امام در این جمله کوتاه هم سخن مردم را رد کرد و هم به یونس بن عمار فهماند که تو نیز با لک صورت خود می توانی مانند موءمن آل فرعون خدمت گذار خدا و مروج آئین الهی باشی، یعنی گرچه شما از لحاظ صورت نقص داری، لکن زبان تو سالم است و می توانی از آن بهره بگیری. این سخن، هم رنج احساس حقارت را در او تخفیف داد وهم در کانون دل او شعله امید در خدمت گذاری برای دین را افروخت.

در حدیثی وارد شده که صفیه، دختر حی بن اخطب یهودی که بعد از فتح خیبر مسلمان شده و همسر رسول خدا شد، روزی با چشم گریان نزد رسول خدا آمده که عایشه مرا سرزنش می کند و به من می گوید: یهودی زاده. حضرت فرمود: «چرا نگفتی پدرم هارون و عمویم موسی و همسرم پیامبر اسلام است».(۳۴۱)یعنی چرا خوبی ها را نمی بینید؟ مثبت نگر باشید و در فکر نقایص و عیوب نباشید.

۴. تکریم شخصیت

انسان ها در جامعه یکسان، زیبا، همه پسند نیستند؛ زیرا در خلق و خو، اندام، رفتار و سایر صفات جسمانی و روانی متفاوتند. طبق آیات ۱۱ و ۱۲ سوره حجرات، همه باید در جامعه محترم و صاحب شخصیت بوده و از لحاظ حیثیتی امنیت اجتماعی داشته باشند.

هیچ کس حق عیب جویی، استهزا، اسناد القاب زشت، گمان بد، غیبت و تجسس در زندگی دیگران را ندارد. با توجه به دو آیه فوق، حریم شخصیت افراد حفظ شده و امنیت اجتماعی مردم تأمین می گردد. بنابراین صرفاً داشتن صفات غیرعادی دلیل نمی شود که افراد، مورد تحقیر قرار گیرند و در نتیجه احساس حقارت نمایند.

۵. خودسازی

چنان چه گفتیم خودفراموشی یکی ازعلل عقده حقارت است. در بینش اسلامی خودفراموشی مذموم و به جای آن خودسازی ممدوح و مطرح است، تا جایی که یکی از اهدف مهم بعثت انبیا همانا تربیت نفوس و اصلاح بشر بوده است. (۳۴۲) امام صادق علیه السلام می فرماید:

«إنْ اُجِّلْتَ فِی عُمْرِک یوْمَینَ فَأجْعَلَ اَحَدُهُما لاِدَبِک تَسْتعِینُ بِهِ عَلی یوْمِ مَوْتِک؛ (۳۴۳) اگر از عمر تو دو روز باقی مانده است، یک روز آن را صَرف تربیت و تهذیب نفس و ادب و خودسازی نما تا به وسیله آن بر روز مرگت کمک گیری».

اگر انسان ها در تربیت خود آن گونه که خواست اولیای دین و دستورهای اسلام است بکوشند و خود را آن گونه که دستور است بسازند هیچ گاه مبتلا به خودفراموشی نمی شوند تا در اثر آن مبتلا به احساس حقارت و کهتری کردند.

۶. حمایت های اجتماعی

در علّتِ ششم عقده حقارت، گفته شد که فقدان برخی از نعمت ها از قبیل وجود پدر و مادر ممکن است سبب عقده حقارت گردد. از این رو در دستورهای اسلامی برای بی سرپرستان و یتیمان جامعه هم فکری شده و مردم موظّف شدند در برخورد با آنان به گونه ای رفتار نمایند که آنان هیچ گاه در خود احساس حقارت و بی پدری ننمایند. خداوند می فرماید:

«فَأَمَّا الیتِیمَ فَلا تَقْهَرْ؛ (۳۴۴) هیچ گاه یتیم را مقهور خود قرار مده».

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«خَیرُ بُیوتِکمْ بَیتٌ فِیهِ یتِیمٌ یحْسَنُ اِلَیهِ، وَشَرُّ بُیوتِکمْ بَیتُ یساءُ اِلَیهِ؛ (۳۴۵) بهترین خانه های شما خانه ای است که در آن یتیمی مورد احسان قرار گیرد، و بدترین خانه ها خانه ای است که در آن به یتیمی بدرفتاری شود».

و همچنین فرمود:

«مَنْ عَالَ یتیماً حَتّی یسْتَغْنِی اَوْجَبَ اللهُ لَهُ بِذلِک الْجَنة؛ (۳۴۶) کسی که یتیم را در خاندان خود نگه دارد (و در پرورش او بکوشد) تا دوران کودکیش به سرآید و از سرپرستی بی نیاز گردد با این عمل خداوند بهشت را بر او واجب می کند».

و یا:

«مَن مَسَحَ رأسَ یتَیم کانَتْ لَهُ بِکلِّ شَعْرة مَرَّتْ عَلَیها یدُهُ حَسَناتٌ؛ (۳۴۷) کسی که دست نوازش و محبت بر سر یتیمی بکشد، به عدد هر مویی که از زیر دستش گذشته خداوند پاداش چندین حسنه به او عنایت می کند».

علی علیه السلام فرمود:

«اَدِّب الیتیمَ مِمّا تَوءَدَّبُ مِنْهُ وَلَدَک وَاضْرِبهُ مِمّا تَضْرِبُ مِنْهُ وَلَدَک؛ (۳۴۸) یتیم را آن گونه تربیت کن که فرزند خویش را تربیت می کنی و در مقام مجازات، او را با همان چیزی بزن که فرزند خود را می زنی».

به هرحال در دستورهای اسلامی باید یتیمان همانند سایر فرزندان تربیت شوند و باید به گونه ای باآنان برخورد نمایند، که بافرزندان خود برخورد می نمایند و بالاخره باید از حمایت کامل اجتماعی و مردمی برخوردار باشند. به قول شاعر:

پدر مرده را سایه بر سر فکن *** غبارش بیفشان و خارش بکن

چه بینی یتیمی سرافکنده پیش *** مده بوسه بر روی فرزند خویش

الا تا نگرید که عرش عظیم *** بلرزد همی چون بگرید یتیم

۷. اصلاح نگرش (شناخت درمانی)

گرچه در طول تاریخ بودند افرادی که ثروت را کمال، و فقر و تنگدستی را مایه ننگ و نقص می دانستند، لکن این بینش یک بینش اسلامی و برخواسته از فرامین اسلام نیست. باید این بینش اصلاح شود، زیرا در اسلام ثروت همانند سایر نعمت های الهی وسیله ای برای آزمایش بشر است، چراکه این عالم، عالم امتحان است و خدای حکیم هر کسی را به تناسب ظرفیت وجودی او می آزماید. یکی را به فقر و دیگری را به غنی، یکی را با علم و دیگری را با پست و ریاست و... در اسلام ثروت نه تنها کمال نیست تا نبود آن باعث احساس حقارت گردد، بلکه احترام ثروتمندان به خاطر ثروتشان، باعث از بین رفتن دو سوم دین است.

«أَ نَّما أَمْوالُکمْ وَأَوْلادُکمْ فِتْنَةٌ؛ (۳۴۹) همانا اموال و اولاد شما وسیله آزمایش و امتحان شماست»؛ «لا تُلْهِکمْ أَمْوالُکمْ وَلا أَوْلادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللّهِ وَمَنْ یفْعَلْ ذ لِک فَأُولئِک هُمُ الخاسِرُونَ؛ (۳۵۰) مبادا اموال و اولادی که وسیله آزمون شما هستند هدف شما قرار گیرند و از مقصد اصلی که همانا توجه به خدا و یاد اوست، شما را باز دارند که آن گاه جزء خسارت دیدگان خواهید بود».

علی علیه السلام فرمود:

«یا کمَیلُ هَلَک خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیاءٌ؛ (۳۵۱) ثروتمندان بی ایمان در حالی که زنده اند، مرده اند».

و همچنین فرمود:

«مَنْ أَتَی غَنِیاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ؛ (۳۵۲) اگر کسی در برابر ثروتمندی به خاطر ثروتش تواضع و فروتنی نماید، دو سوم دینش را از دست داده است».

و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«لَعَنَ اللهُ مَنْ اَکرَمَ الغَنِی لِغِناهُ». (۳۵۳)

بنابراین در بینش اسلامی ثروت برای ثروتمند کمالی نیست که فقیر از فقدان آن رنج ببرد و در برابر ثروتمند حس حقارت و کهتری داشته باشد.

۸. توبه درمانی

در این که گناه انسان را ذلیل و خوار می کند و یکی از عوامل حس حقارت است، تردیدی نیست؛ چون عزّت در پاکی و قرب به خداست. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«مَن اَرادَ اَنْ یکونَ اَعَزَّ النّاسِ فَلْیتَّقِ الله عَزَّوَجَلَّ». (۳۵۴)

حضرت علی علیه السلام فرمود:

«مَنْ سَرَّهُ الغِنی بِلا مال وَالعِزُّ بِلا سُلْطان وَالکثْرَةُ بِلا عَشِیرَة فَلْیخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیةِ اللّهِ سُبْحانَهُ إِلی عِزِّ طاعَتِهِ؛ (۳۵۵)

کسی که دوست دارد بدون ثروت، غنی، و بدون سلطنت، عزیز باشد و بدون عشیره و خانواده تنها نباشد، البته باید خود را از ذلّت گناه خارج گرداند و در محیط عزت اطاعت الهی درآید».

لکن اگر انسانی مبتلا به معصیت شد، نباید از رحمت خدا مأیوس شود، بلکه با امید به رحمت پروردگار، توبه نماید که خدا توبه پذیر است، لذا با توجه به توبه و پذیرش آن از طرف خدای رحیم، دیگر جایی برای احساس گناه و در نتیجه احساس حقارت نیست.

راجع به توبه و این که گنه کار احساس گناه نکند و رنج نبرد و خدا توبه اش را می پذیرد آیات و روایات بسیار است که ما با رعایت اختصار، به بعضی از آنها اشاره می کنیم.

یوسف، ۸۷: «لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاّ القَوْمُ الکافِرُونَ»؛

نساء، ۴۸: «إِنَّ اللّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَک بِهِ وَیغْفِرُ ما دُونَ ذ لِک لِمَنْ یشاءُ»؛

شوری، ۲۵: «وَهُوَ الَّذِی یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَیعْفُو عَنِ السَّیئاتِ»؛

تحریم، ۸: «یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلی اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»؛

هود، ۹۰: «وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ»؛

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«اَلا اَدُلِّکمْ عَلی دائِکمْ وَدَوائِکمْ؟ اَلا إنَّ دائِکمُ الذُّنُوبَ ودوائَکمُ الاْستغِفارَ». (۳۵۶)

بنابراین کسی که احساس گناه، رنجش می دهد، تنها راهش «توبه» است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha