به گزارش خبرگزاری حوزه، در روزهای اخیر ماجرای دختر آبی و به خصوص انتشار وسیع و کم سابقه شایعات در این باره، کار را به جایی رساند که این مساله جزو چند موضوع اصلی کشور در فضای مجازی تبدیل شد.
جالب این که سحر خدایاری در روزی که خودسوزی کرده، به مجتمع قضایی رفته اما قاضی به علت فوت یکی از بستگانش، سر کارش حاضر نبوده و بر این اساس، اصلاً دادگاهی تشکیل نشده که حکمی صادر شود و بر اساس آن برخی رسانه های به ظاهر حرفه ای، بی تقوایی کرده و به نشر شایعات درباره صدور حکم حبس درباره او بپردازند.
تأسف بارتر و حیرت انگیزتر وقتی است که می بینیم شایعات رسانه ای که از سوی رسانه های خارج از کشور نشر وسیعی یافته، از دهان نمایندگان مجلس شنیده می شود و حتی برخی از این افراد، حاضر به یک عذرخواهی ساده هم نیستند و مُدام در پی توجیه اقدام ناشیانه و غلط خود می باشند.
در این روزها از یک سو هشتگ #دختر_آبی و از پیِ آن هشتک #دروغ_دختر_آبی، جزو هشتگهای داغ فضای مجازی بوده اند و از سوی دیگر موج شایعات متعدد بر جریان اصلی و حقیقی این رویداد متاثرکننده، اثر گذاشته و مع الاسف زمینه ساز انحراف افکار عمومی را فراهم نموده است.
رؤیت و رصد چنین وضعیتی در حالی است که بر اساس گفته کارشناسان و اساتید علم ارتباطات و رسانه، در زمانه حساسی که حقیقتاً جنگ، جنگ روایتهاست و بر این اساس، کسانی پیروز هستند که روایت خود را اول مطرح و آن را غالب کنند، تعلل و واگذاری این میدان به شایعه سازان به معنای مغلوب شدن در این بستر کنش پذیر است.
در این میان جای بسی تاسف و تلنگر است که روایت نخست و به تعبیری شایعه اول را یک خبرگزاری رسمی کشور مطرح کرده مبنی بر این که این خودسوزی در واکنش به حکم شش ماه حبس بوده است که البته امروز بعدتر به اصلاح آن متن اقدام کرده و این بخش را حذف کرده و این جریان، مصداق آن مثل معروف نوش داروی پس از مرگ سهراب است، چرا که همین شایعه محور اصلی تمام جریانسازیهای رسانهای داخل و خارج بوده است.
از سویی نقدی جدی نیز به رسانه های جبهه خودی وارد است و آن هم این که به عنوان مثال، رسانه ملی تا ساعت ها پس از نشر وسیع این شایعه، در کش و قوس تصمیمگیری بود که خبر را با چه کیفیتی و چگونه مطرح کند؛ هر چند که باز هم بابت ورود جدی و حرفه ای به این قضیه به خصوص از طریق بخش خبری ۲۰:۳۰ جای تقدیر دارد.
البته در همان ساعات اولیه نیز بسیاری از رسانه های اصلی و معتبر حتی یک مصاحبه موثر از یک مقام قضایی نگرفته بودند و در این میان البته عدم شفاف سازی و سیاسیکاری از سوی برخی رسانه های خاص که هدفشان به نظر بیشتر تشویش اذهان عمومی در چنین بزنگاه هایی است، همچنان جای تأسف و نگرانی دارد، هر چند که این گونه رویکردها و رفتارها از سوی این طیف، مسبوق به سابقه هم است.
ورای همه تحلیل ها، آن چه همچنان به عنوان یک نقطه ضعف در فضای کلی فرهنگ عمومی قابل طرح است، ناظر به مساله سواد رسانه ای می باشد و این که گویا بسیاری از مسئولان همچنان ضرورت توجه به این مقوله و آموزش همگانی در این باره را جدی نگرفته اند.
به هر صورت، رخ دادن چنین تحولات رسانه ای به وضوح نشان می دهد که آموزش سواد رسانهای و سرمایه گذاری در این حوزه، نیاز واقعی کشور است و این که متاسفانه حتی رسانه های حرفه ای ما نیز در این باره کُمیتشان لنگ می زند.
سید محمد مهدی موسوی