به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری حوزه از مرز خسروی (منذریه عراق)، خود را سراسیمه به سوی موکب شهدای مدافع حرم اداره کل اوقاف فارس نخستین موکب در مرز خسروی(منذریه عراق) رساند، این شوق وصف ناپذیر را که از ایشان دیدم به سوی او رفتم و پرسیدم چیزی لازم دارید تا برایتان بیاورم.
گفت اینجا دیگر وارد خاک عراق شده ام، گفتم درست است این مرز خسروی یا همان به گفته عراقی ها منذریه است، می گفت چقدر دیگر راه مانده است تا حرم را ببینم، گفتم شما خستگی هایت را بیرون کن ان شاء الله که می رسید گفت نه من فقط می خواهم ببینم از دور سلام کنم همین که حرم را ببینم خیالم راحت است.
می گفت روزهای بسیاری را منتظر مانده که امروز رسیده است حالا اگر یک ساعت هم حرم را زودتر ببیند یک ساعت است، اینقدر شوق زیارت داشت که هر چقدر می گفتم نمی شود زیارت رفت شلوغ است قبول نمی کرد مدام می گفت از دور ببینم از دور ببینم کافی است.
کنار دستش جوان دیگری را دیدم هی التماس می کرد، به خودم گفتم خدایا این که دیگر مشکلی ندارد این دیگر چه چیزی می خواهد، ماجرا را جویا شدم پرسیدم چه چیزی می خواهد که اینقدر التماس می کند، گفت 28 ساله و اسمش جواد است می گوید تاکنون موفق به آمدن کربلا نشده است.
اکنون هم که آمده یک دفعه شده، از قبل همه بهش می گفتند که برو کربلا زیارت اما انگار شرایط برایش مهیا نبوده و امسال هم که از چند وقت قبل مدارک خود را گم کرده بود به خودش می گوید یا امام حسین(ع) امسال هم طلب نکردی پابوست بیاییم.
به جواد گفتم ببین برادر ناراحت نباش اگر طلب کند بدون هیچ مدرکی هم تو رو می برد، یکی از افرادی که گویا همه کاره بود و همه هم کنارش جمع شده بودند با اسرار بقیه گفت من می برش، همین که این جمله را شنید اشکش جاری شد، گفت ببین هیچی نمی خواما فقط از دور ببینم گفت از دور که نه تو را می برم زیارت هی جواد تکرار می کرد بخدا فقط از دور به قرآن مجید فقط قول می دم از دور ببینم بر می گردم.
روحانی کناری می گفت من از حال این باخبرم می دانم چه می گوید شوق دیداری که جواد دارد وصف ناپذیر است ان شاء الله که زیارت آقا حسین بن علی(ع) قسمت همه شود.
در هر صورت جواد هم بدون اینکه چیزی در دست داشته باشد راهی مسیر عشق شد.
گزارش: حجت کهیاری
انتهای پیام/
نظر شما