پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۲
برگی از تاریخ | نطق پیش از دستور آیت الله العظمی صافی در مجلس خبرگان قانون اساسی

حوزه/ محمدرضا در یکی از کتاب هایش نوشته است: «پدر من کاری که می‌خواست انجام بدهد و هدفی که داشت، این بود که روحانیت را خانه نشین کند و روحانیت را از مداخله در امور ممنوع بکند. »؛ ولی الحمدلله معلوم شد که این کاری بود که نتوانست انجام بدهد و موفق نشد؛ ولی بعد از این حرکت ها، دشمنان در صدد برآمدند که ضربه خودشان را به اسلام و روحانیت بزنند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، در ۲۷ شهریور ۱۳۵۸ شمسی که از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی بودند، در جلسه بیستم این مجلس، نطق پیش از دستور خود را به بیان اهمیت نقش ایمان، رهبری و روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص دادند و با بیان خطرات پیشروی نظام اسلامی، تمسک به قوانین اسلام را تنها راه نجات دانستند.

برآن شدیم که با تورق این برگ از تاریخ، به توصیه های مهم معظم له اشاره نماییم.

در بیانات ایشان آمده است:

این حرکت و انقلاب صددرصد اسلامی ایران، دشمنان ایران و آنانی را که از شرق و غرب، چشم طمع به کشورهای اسلامی دوخته اند، سخت نگران ساخته است، و بیشتر، از گسترش آن در جوامع اسلامی - که هنوز کم و بیش تحت سیطره اقتصادی و سیاسی و فکری آنان قرار دارند-  بیمناک اند که مبادا این نیروی اسلام که توانست با دست های خالی از اسلحه اما متحد، این انقلاب عظیم و بی نظیر را به وجود آورد، سایر کشورهای اسلامی را هم آزاد سازد.

از سوی دیگر، انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای انقلاب علیه استعمار، توسل به مکتب های دیگر و استمداد از آنها نه فقط لازم نیست، بلکه مضر و زیانبار است و هدف های ملی و اسلامی را تأمین نخواهد کرد و اسلام، کوبنده تر و انسانی تر از هر مکتب دیگری می تواند علیه ظلم و استبداد و استضعاف، انقلاب کند و مستضعفان را به جای مستکبران بنشاند.

 - درس های بزرگ انقلاب اسلامی ایران به جهان اسلام

یکی از اساتید و نویسندگان اهل سنت به نام استاد «عمر عبید» تحت عنوان «ثورة إیران درس و عبرة» در مقاله مبسوطی که در شماره دوم از سال بیستم مجله معروف«حضارة الإسلام» درج شده است، محققانه و بیطرفانه نقش اسلام و سلاح ایمان و رهبری روحانیت شیعه را بررسی کرده و درس های بزرگی از انقلاب را به جهان اسلام یادآور شده است، که اینک عین آن را در اختیار آقایان نمایندگان محترم می گذارم.

چنانکه در همین شماره، مقاله دیگری نوشته است و در آن، مقایسه ای بین روحانیت و رهبری شیعه، و یکی از مراکز مهم علمی دیگر جهان اسلام - که جامعة الازهر باشد- کرده، و استقلال و قدرت روحانیت و رهبری شیعه را ستوده، و از آن تقدیر کرده است.

- رهبری فقها در عصر غیبت و نظام امامت و آثار انقلابی آن

و در شماره دیگر، رهبری فقها را در عصر غیبت، و نظام امامت و آثار انقلابی آن را، شرح داده است، که اگر مطالعه بفرمایید ملاحظه می کنید که این حرکت شیعه و رهبری روحانیت را، آنها چقدر خوب درک کرده اند.

همچنین در این شماره، اشعاری از یکی از ادبای بزرگ تحت عنوان «آیت الله» نوشته است که البته مقصودش از آیت الله، حضرت آیت الله خمینی است، و مطلعش اینست:

  هم یمدحونک ثائراً مقداما       و مقاتلاً متمرساً و هماما

بعد هم، راجع به شیعه و روحانیت شیعه مطالبی دارد و این یک درکی است که تمام مسلمانان جهان - تا آنجا که بنده اطلاع دارم، و مجلاتی که برای بنده می آید و می بینم، و مطبوعاتی که دیدم- تمام مسلمانان جهان در درک این مطلب، متفق القول هستند.

- قم عاصمه جهان  اسلام از منظر اندیشمندان

چندی قبل هم یک هیأتی از کشورهای مختلف اسلامی آمده بودند که من در منزل حضرت آیت الله گلپایگانی، آنان را ملاقات کردم.

آنها می گفتند که قم عاصمه اسلام است و ما قبول کرده ایم و پذیرفته ایم که اینجا، عاصمه اسلام است.

مردمان روشنفکری بودند و کتابهایی نوشته بودند راجع به تحریر اسلام، و اساسنامه هایی داشتند و می گفتند: «امروز در عالم اسلام، قم عاصمه عالم اسلام است، و باید همه مسلمان ها به اینجا متوجه باشند. »

- نقشه بیگانگان برای ملل انقلابی جهان اسلام

اما مطلبی را که می خواستم به مناسبت بعضی نوشته ها و حرفهایی که پیرامون قانون اساسی و هدف های اسلامی مطرح شده است، به عرض همه ملت مسلمان، و به پا خاسته ایران برسانم، این است که بعد از هر قیامی که روحانیت و ملت مسلمان ایران علیه ظلم و سلطه خارجی نمود، بیگانگان برای اینکه قیام کامل نگردد و قدرت رهبران دینی ضعیف شود، یا نظیر آن در کوتاه مدت تکرار نگردد، با زبان های مختلف و با وسایل گوناگون سعی کردند در صفوف متشکل و به هم پیوسته مسلمانان رخنه کنند و با سمپاشی ها و حتی مذهب سازی و حرفهای مصنوعی، رهبری امت را ضعیف سازند؛ و به موجب مدارک بسیار، روس ها بعد از اعلام جهاد سید محمد مجاهد و واقعه قتل گریبایدوف، و انگلیسی ها پس از واقعه تاریخی تحریم تنباکو، این کار را کردند؛ و خطرناکترین سلاحی که برای بیرون راندن اسلام از واقعیات امور مسلمین و سیاست و اقتصاد آنها به کار بردند، این بود که دین از دنیا و سیاست از روحانیت جداست و می خواستند روحانیت را از بین ببرند و با آن نقشه های هدام وارد شدند برای اینکه روحانیت را از بین ببرند و به هر شکل که می شود نابود کنند و برای این کار، رضاخان را انتخاب کردند.

- نقشه حذف روحانیت از مداخله در امور کشور

 چنانکه محمدرضا در یکی از کتاب هایش نوشته است: «پدر من کاری که میخواست انجام بدهد و هدفی که داشت، این بود که روحانیت را خانه نشین کند و روحانیت را از مداخله در امور ممنوع بکند. »؛ ولی الحمدلله معلوم شد که این کاری بود که نتوانست انجام بدهد و موفق نشد؛ ولی بعد از این حرکت ها، دشمنان در صدد برآمدند که ضربه خودشان را به اسلام و روحانیت بزنند، و یک سمپاشی هایی بکنند که قدرت روحانیت ضعیف بشود و به آن مقصد نهایی خودش نرسند.

معلوم است که در دنبال این انقلاب عظیم ایران هم- که به صورت یک معجزه تجلی کرده است - این سمپاشی ها بیشتر و با شدت زیادتر باید باشد؛ هم از سوی استعمار و سلطه ای که رانده شده است و هم از سوی رقبای آنها و گروه های غیر اسلامی که میخواهند خلأ زوال رقیب را پر کنند.

- ترس دنیای استکبار از احیای اسلام و رفع وابستگی با اجرای احکام اسلام

آنچیزی که در برابر این دو ایستاده، اسلام و ملت مسلمان و رهبران اسلامی هستند که می خواهند این خلأ را با اسلام پر کنند، و هرگونه وابستگی و عدم استقلال را از نظام و کشور دفع نمایند و این مجلس خبرگان هم، همین رسالت را باید ایفا کند، چون این دو رقیب، هر دو ترجیح می دهند که رقیبشان هر کسی باشد اما اسلام نباشد، زیرا برای آنها در نقاطی که اسلام تجربه شده، این یک مسأله مسلمی است؛ همانطور که کندی در کتابی که درباره چین و مقایسه ای که راجع به کشورهای خاورمیانه و اسلامی کرده، می گوید: «اگر در یک منطقه کوچکی هم اسلام احیا بشود، ما در مقابل آن منطقه و آن کشور کوچک، نمی توانیم پایداری کنیم و گرفتار می شویم، در حالی که اگر چین، کمونیست هم باشد، میتوانیم با او سازش داشته باشیم، و مقاصد خودمان را انجام بدهیم. »

- تضعیف جبهه اسلام با الفاظی مانند استبداد دینی، ارتجاع و انحصارطلبی

غرض این است که همه دشمنان اسلام، از احیای اسلام می ترسند و احیای رقیب و قدرت رقیب خودشان را حتی مقدم بر قدرت اسلام می دانند. این است که به لطایف الحیل اقدام میکنند که از احیای قدرت اسلام جلوگیری کنند. بنابراین بر مسلمانان معلوم است که باید کوشش کنند و خلأ قدرتی را که پیدا شده است فقط با اسلام پر کنند، زیرا از هم اکنون مشغول سمپاشی شده اند و حتی در بین گروه های مسلمانان، دلسوزانه بذر نفاق و اختلاف و بدبینی می پاشند و با الفاظی، مثل استبداد دینی، اسلام سنتی و انحصار طلبی و ارتجاع، میخواهند جبهه اسلام را که چنین قوی و نیرومند شده، ضعیف سازند.

بسیاری هم می دانند که اگر نظام اسلام پیاده شود و مستضعفان جای مستکبران را بگیرند، راه استکبار به رویشان بسته میشود. همه این دسته ها، دست به تحریک و نفاق افکنی میزنند.

اسلام سنتی می گویند تا هر کجا دین، راه تخریب و فساد را به رویشان بست، اسم آن را استبداد دینی بگذارند.

انحصارطلبی می گویند تا اگر مردم آنها را کنار گذاشتند، و افراد شایسته ای را آوردند، آن را انحصار طلبی بشمارند.

ارتجاع می گویند تا هر کجا اسلام، غربزدگی و چپ گرایی آنها را رد کرد، آن را ارتجاع بنامند؛ اما این گروه ها، چه وابسته و چه غیر وابسته، باید بدانند که ملت مسلمان ایران، از راهی که رفته است به حول و قوه الهی بازگشت نخواهد کرد و این تهمت ها نمیتواند مانع پیشرفت او شود و بحمدالله، رشد و شعور اسلامی و اجتماعی ملت، چنان است که تحت تأثیر این تبلیغات سوء قرار نمی گیرد.

این وحدت قشرهای مختلف، خصوصاً حوزه های علمی اسلامی و دانشگاهیان و دانشجویان متعهد، گرایش به راست و چپ را در هر شکل و صورت محکوم می کند، و قانون اساسی اش نیز باید چنان نوشته شود که از این گرایش ها منزه باشد، یعنی قانون اساسی مستقل، و زنده، و حرکت بخش، زیرا این مردم که انقلاب را تا به اینجا رسانده اند و رژیم کثیف ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را ساقط کرده اند، حرفشان و هدفشان اسلام بوده و هست.

این مردم چه می خواستند و می خواهند!؟ غیر از اسلام و نظام اسلام و ولایت فقیه!؟ این مردمی که متفق القول به جمهوری اسلامی رأی دادند، همه همین را می خواهند و هم اکنون هم هر روز، به هر مناسبت و در هر فرصت، ملت مسلمان ایران، عهدش را با اسلام و با مراجع تقلید و با مقام رهبری و با ولایت فقیه تجدید می نماید.

- ضرورت انعکاس معیارهای اسلام در همه جای قانون اساسی

بنابراین آنچه وظیفه ماست، این است که معیارهای اسلام را، در همه جای این قانون و همه اصولش منعکس سازیم و حتی لفظ اسلام را در هر جا مناسب با معرض توهم یا سوء استفاده در آینده بود، قید کنیم و به اصطلاحات اسلامی صریحاً اعتماد کنیم و از اینکه افراد ناآشنا با اسلام آن را نمیدانند باک نداشته باشیم.

ما وقتی میگوییم اسلام؛ همه چیز را می گوییم. حالا بعضی افراد و طبقات محروم و مستضعف گمان نکنند که آنها فراموش شده اند، زیرا اسلام به همه نیازهای بشر توجه دارد.

وقتی می گوییم اسلام؛ همه چیز را گفته ایم و از همه حقی حرف زده ایم. حق خدا، حق پیغمبر و امام و حق مردم، حق کارگر زحمتکش، مرد، زن، همه اصناف، حق معلم و همه افراد، حق آن روستائیان محرومی که حتی از آب آشامیدنی محروم اند؛ عدالت اجتماعی و مبارزه با ظلم، همه در اسلام است.

- اصل اساسی و بنیادی توجه به مستضعفان

در اسلام، اصل توجه به مستضعفان و ضعفا، یک اصل اساسی و بنیادی است، حتی در نماز جماعت، امام جماعت رعایت ضعیف ترین مأمومین را می نماید.

در کاروان، دستور است که ضعیف، امیر کاروان است، یعنی کاروان، سیر و حرکتش را با سیر ضعیف آن کاروان تطبیق میدهد، نه اینکه دیگران بروند و ضعیف عقب بماند.

اینها، یک برنامه ها و تعالیمی است که روشنگر چگونگی سیر و حرکت حکومت و اجتماع نیز هست، چنانکه یکی از اصول برنامه های اسلام، مبارزه با استبداد است. اسلام، مبارزه با استبداد را، با نفی شرک پیریزی کرده و آن را از محیط خانواده نیز نفی کرده و با استبداد فرد در خانواده تا حدی مبارزه کرده است که به روایت سید رضی در «المجازات النبویة»، رسول اکرم(ص) فرمود: «المؤمن یاکل بإشتهاء أهله، و الکافر یأکل بإشتهاء نفسه».

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha