چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ |۱۸ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 20, 2024
مجلس شورای اسلامی

حوزه/ شهید مدرّس دیدگاهی اقتصادی داشتند که باید پایبند به قدرت اقتصادی خودمان باشیم و به هیچ عنوان به بیگانگان وابسته نباشیم؛ این شهید بزرگوار لباس، کفش، عبا و عمامه اش از تولید داخل بود.

به گزارش خبرگزاری حوزه در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم و یکی از نمایندگان مجلسی که می توان از ایشان به عنوان الگو برای دیگر نمایندگان نام برد، آیت الله شهید مدرس است که در سه شماره به برخی از ویژگی های این شهید والامقام اشاره خواهیم کرد تا بتوانیم افرادی با این شاخصه ها و ویژگی ها برای دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی انتخاب نماییم.

 

* ساده زیست

مدرس در زمان نمایندگی مجلس در تهران دو خانه برای اجاره یافته بود، یکی دو اتاقه با اجاره ماهی سی ریال و دیگری سه اتاقه با اجاره ماهی سی‌وپنج ریال به وی عرضه می‌کنند. مدرس منزل دو اتاقه را انتخاب می‌کند. از او سؤال می‌کنند آیا مبلغ پنج ریال صرفه‌جویی می‌کنی؟ جواب می‌دهد: بلی، آنچه استقلال و آزادی و عقیده را از بین می‌برد، احتیاج است. من نمی خواهم محتاج کسی باشم.

باید برنامه زندگیم را طوری تنظیم کنم که محتاج به کسی نشوم و این زبان و تند و تیزم آزاد باشد.

(عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، انتشارات گواه، ص ۳۲)

 

او همچنین از دویست تومان حقوق آن روز مجلس فقط سی تومان می‌گرفت.

(عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، انتشارات گواه، ص ۱۳۶)

 

تمام چیزی که پس از ترور مدرس از او باقی ماند: یک جلد قرآن، یک عینک، یک عصای چوبی، یک حوله حمام، یک سجاده نماز و یک پیراهن کرباس ایرانی.

(صدرالدین طاهری زندگی سیاسی مدرسی، ص ۲۹)

 

شهید مدرس:

«اگر می‌‏بینید من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می‏‌کنم و هر حرف حقی را بی‏پروا می‌‏زنم، برای این است که چیزی ندارم و از کسی هم چیزی نمی‏‌خواهم».

 

میلسپو، مستشار مالی امریکا در ایران در کتاب «کار امریکا در ایران» می نویسد: «مشخص‌ترین چهره و رهبر روحانیون در مجلس، مدرس می‌باشد که اخیراً به عنوان نایب رییس اول مجلس، انتخاب شده است. شهرت مدرس، بیشتر در این است که برای پول ارزشی قائل نیست. او در خانه ساده‌ای زندگی می‌کند که جز یک قالیچه، تعدادی کتاب و یک مسند، چیز دیگری در آن وجود ندارد. لباس روحانیون را می‌پوشد و مردی است فاضل. در ملاقات با او محال است کسی تحت تأثیر سادگی و هوش و قدرت رهبری او قرار نگیرد ...».

(حمیدرضا ملک‌محمدی، مدرس و سیاست‌گذاری عمومی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ص ۱۳۲).

 

دکتر علی مدرسی، نوه دختری «مدرس»: 

مادرم می گفت: پدرم مدرس، در حالی که در مجلس بود ولی در اقلیت بود و به تعبیر خودش رهبری پانزده کرور مردم ایران را داشت. چه بسا که شب ها ما گرسنه می خوابیدیم و ایشان ماهی بیست تومان برای زندگی اش گذاشته بود که آن هم تمام شده بود!

 

مدرس در دوران تحصیل خود، در روزهای پنج شنبه و جمعه به کارگری می پرداخت و از درآمد حاصل از آن، پنج روز دیگر هفته را سپری می نمود.

وقتی شهید مدرس بودجه سال ۱۳۰۶ را می‌نگرد که در آن مبلغی برای اضافه حقوق نمایندگان مجلس، که خود نیز از آن قبیله بود، اختصاص داده‌اند، بحث ولایت و وکالت را مطرح می‌سازد و با آن بحث، مخالفت خود را اعلام می‌نماید.

او می‌گوید: «گمان می‌کنم ما که آمده‌ایم اینجا، می‌گوییم وکیلیم؛ ولی نیستیم. "ولی" آن کسی است که آنچه خودش مستقلا صلاح می‌داند اجرا کند. وکیل این است که نظر موکلین را بداند. بنده از تمام موکلین خودم که سی کرور باشند، یکی را نمی‌دانم که راضی باشد حقوقتان را ۳۰۰ تومان بکنیم. چرا؟ برای آنکه ندارند... ندارند... فقیرند... بی‌چیزند».

(کتاب سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سید حسن مدرس «سید محمد صادق مزینانی»)

 

* پاکدست

محسنی ملایری از جمله نزدیکان مدرس می گوید: «یک روز صبح جمعه منزل آقا بودیم. «شکوه» رئیس تشریفات رضاشاه وارد منزل شد و سلام کرد. آقا پرسید: آقای شکوه کجا بودید؟ شکوه گفت: اعلیحضرت مقداری از مرکبات املاک اختصاصی خودشان در شمال را برای شما فرستادند ...

مدرس گفت: آقای شکوه بارها را بردارید و ببرید و به سردار سپه بگویید سید حسن، سید حسن است ...».  (عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، انتشارات گواه، ص۱۴۰)

 

استعمارگران که مدرس را سد راه بزرگی برای تحقق منافع خود می‌دیدند در جهت تطمیع او برآمدند. مشهور است که سفیر انگلیس چکی را توسط شخصی برای مدرس فرستاد. وی پرسید این چیست؟ آورنده چک گفت: این چک نامیده می‌شود، چک را می‌برند بانک و تبدیل به پول میکنند.

مدرس با صدای بلند خندید و گفت: به آقای سفیر بگویید من جز سکه زر آن هم بار شتر در روز روشن چیزی را نمی‌پذیرم! پیغام را به سفیر رساندند و وی خندید و گفت: این سید می‌خواهد آبروی ما را در جهان ببرد. (مدرس ستاره درخشان تاریخ، ص ۸۷)

 

آیت‌الله سید فخرالدین جزایری از دیگر ملازمان مدرس درباره ملاقات سرلشگر خدایار و مدرس اینطور می گوید: خدایار گفت: «رضا شاه میل دارد که باب مراوده را با شما باز کند و به هر طریق که شما بپسندید با شما روابط حسنه داشته باشد. هر امری را که در امور مملکت بفرمایید اطاعت خواهند کرد. ضمنا مبلغ صد هزار تومان فرستاده‌اند که نزد شما باشد و به هر مصرفی که صلاح بدانید برسانید. »

مدرس پس از توضیحاتی در جواب وی می‌گوید: «... این پول‌ها را هم ببر اگر اینجا بماند کلاً به مصرف نابودی رضاخان خواهد رسید. » (عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، انتشارات گواه، ص ۱۵۴)

 

* مبارزه با فساد تا پای جان

شهید مدرس بیش از سه بار ترور شد. یکبار در سال های پیش از نمایندگی مجلس و زمانی که وی در اصفهان به خاطر اعتراض به حیف و میل کنندگان اموال عمومی به درگیری با بعضی از حکام مستبد شهر کشیده شد. مفسدان اصفهان، مدرس را در مدرسه «جده بزرگ» مورد سوء قصدی قراردادند که با زیرکی مدرس، نقشه شان ناکام ماند. این ترور توسط مفسدان مالی اصفهان بود.

برغم اعلام بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول، روس و انگلیس بخش‌های وسیعی از خاک ایران را اشغال کرده بودند.

گروهی از رجال کشوری و لشکری و نیز نمایندگان مجلس از جمله سیدحسن مدرس برای تشکیل دولت موقت، به کرمانشاه رفتند و نیروی نظامی قابل توجهی به طرفداری از موضع مهاجرین در قبال اشغالگران انگلیسی و روسی در کرمانشاه و غرب کشور تشکیل شد.

در کرمانشاه دولت موقتی به ریاست نظام‌السلطنه مافی (حسینقلی‌خان) تشکیل دادند که در این کابینه موقتی و به اصطلاح دولت در سایه سیدحسن مدرس وزیر عدلیه و نیز اوقاف بود.

در طول این دوران، سیدحسن مدرس چند بار از سوی افراد و گروههای ناشناس مورد سوء قصد نافرجام قرار گرفت. گفته می‌شد که تروریست‌ها و سوءقصدکنندگان از عوامل دولت بریتانیا و روسیه تزاری بودند. این ترورها از سوی استعماگران بود.

با ظهور رضاشاه، رعب و وحشتی مثال زدنی در عرصه سیاسی، اجتماعی کشور حاکم شده و مخالفان رضاشاه با شدت و سرعت هر چه تمامتری سرکوب می‌شدند.

مدرس طی جلسات نخست مجلس صراحتاً از دخالت نظامیان وعوامل رضاشاه در انتخابات سخن به میان آورده و تداوم مخالفت های بدون پروای او سبب شد تا روز هفتم ‌آبان ۱۳۰۵ گروهی از عوامل رضاشاه ایشان را در جلو مسجد سپهسالار هدف چند گلوله قرار دهند.

این ترور توسط رضاشاه انجام گرفت. رضاشاه در اقدامی عوامفریبانه از محل حضورش در مازندران پیام احوالپرسی برای مدرس ارسال کرد و پاسخش داد که: «به کوری چشم دشمنان مدرس نمرده است».

 

پس از بازگشت مدرس از اصفهان، رضاشاه به او گفت: برای ما چه سوغات آورده‌ای؟ پاسخ داد: سوغات خوبی برای شما آورده‌ام. می‌ترسم قدر آن را ندانید. سوغات من این است که بیشتر اجزای دولت به نام شما، مردم را می‌چاپند و اذیت می‌کنند.

من با خود گفتم این مطلب را به شما بگویم تا بدانید و در رفع آن بکوشید. اگر نصیحت مرا بشنوید بهترین سوغات برای شما است.

رضاخان دو بار به امان‌الله جهانبانی مأموریت داد تا مدرس را به کنار آمدن با سلطنت راضی  کند. جهانبانی می گوید: بار اول پیغام داده بود شما بیایید نایب‌التولیه آستان قدس شوید. دفعه دوم هم گفته بود بروید عراق. آنجا جای شماست.

مرحوم مدرس جواب داده بود: «اگر بیرون بیایم همان حسن هستم و تو هم همان رضاخانی» و حاضر نشدند از تبعید بیرون بروند. در نهایت هم ماموران رضاشاه، در شب ۱۰ آذر ۱۳۱۶ برابر با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ (قمری) آیت‌الله مدرس را کشتند و جنازه را خاک کردند.

قبر شهید آیت‌الله مدرس پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضاشاه از ایران، توسط اهالی محل مشخص گردید. آرامگاه وی در شهر کاشمر واقع است.

 

یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: «آقا! جیب شما خیلی بزرگ است. مدرّس جواب داد: «بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.

 

* حمایت از تولید ملی

سید عبدالباقی مدرس، نتیجه آیت الله مدرس(ره) درباره سیره این عالِم در استفاده از تولیدات داخلی خاطرنشان کرد: این عالم بسیار مقید به مصرف تولیدات داخلی و حمایت از تولیدکنندگان داخلی بودند؛ به ایشان ایراد می گیرند که چرا عبای کرباسی (نوعی پارچه درشت بافت و سنگین) می پوشید و عبای بهتری استفاده نمی کنید. ایشان می گویند هر زمانی که ایرانی عبای بهتری درست کرد، من از همان عبا استفاده می کنم.

ایشان دیدگاهی اقتصادی داشتند که باید پایبند به قدرت اقتصادی خودمان باشیم و به هیچ عنوان به بیگانگان وابسته نباشیم؛ این شهید بزرگوار لباس، کفش، عبا و عمامه اش از تولید داخل بود.

 

وی می گفت: از مسائل بزرگی که مردم ما گرفتار آن هستند و خارجی ها آن را به ما تحمیل کرده اند، این است که اتکای ما به غیر است. همه چیز را باید از غیر بخواهیم؛ اسلحه، پوشاک، خوراک ... همه چیزمان بستگی به غیر دارد. روزگاری که این مملکت متکی به خود بوده، موفق بوده است و هر وقت به خود اتکا پیدا کرد، آن روز، روز نجات مملکت است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha