خبرگزاری حوزه | این روزها کمپین"در خانه بمانیم" ورد زبان همه شده است؛ از وزیر بهداشت و مردم عادی گرفته تا دکتر و پرستارهایی که به گفته ی خودشان دیگر توانی برای اضافه کاری برایشان نمانده است.
هضم پیام هایی از این قبیل، برای من که طاقت در خانه ماندن نداشتم سخت که نه، غیر ممکن بود.
پس با رعایت ایمنی و استفاده از ماسک و دستکش بیرون میرفتم؛ بیرون رفتن هایی که بیشترشان ضروری نبود ولی در خانه ماندن، آن هم در حال و هوای قبل از عید نوروز را نمی توانستم تحمل کنم.
در این هیاهو پیامی به دستم رسید مبنی بر این که شما موظف هستید که در فضای مجازی به تبلیغ این شعار پرداخته و مردم را به ماندن در خانه تشویق کنید.
حتی درک چنین پیامی هم برایم سخت بود.
تصمیم گرفتم تبلیغ مسائل بهداشتی پیگشیری از کرونا را به عهده بگیرم.
این موضوع را پیشنهاد دادم ولی پاسخی که دریافت کردم این بود که موضوعات تقسیم بندی شده و موضوعی که برای شما در نظر گرفته شده همین است.
از طرفی مجبور به قبول چنین درخواستی بودم؛ از طرف دیگر نمی توانستم کاری را از مردم بخواهم که خودم به آن عمل نکرده بودم.
تبلیغ چنین شعاری برای من کار سختی نبود؛ اما می دانستم با گذاشتن هرپستی این آیه جلوی چشمانم جان می گیرد:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید. (صف، آیه ۲)
و با هربار دیدن آن، عذاب وجدان رهایم نمی کند.
پس قبول این درخواست را به تعویق انداخته، تا یک هفته در خانه ماندن را تمرین کنم.
کاغذی برداشتم و برنامه ریزی مفصلی را روی آن نوشتم تا حتی وقتی برای وسوسه شدن برای بیرون رفتن نداشته باشم.
روز اول برنامه ریزی بدون انعطاف من و بدون موفقیت گذشت. هرچند آن روز در خانه مانده بودم ولی این ماندن، با کلافگی و بطالت همراه بود و وسوسه بیرون رفتن یک لحظه هم من را رها نمی کرد.
می دانستم با این روش، در خانه دوام نمی آورم فاصله ی بین حرف و عمل بسیار بود و این را من عملا آن روز تجربه کرده بودم.
پس بار دیگر کاغذی برداشته و برنامه ریزی واقعی تر و قابل انعطاف تری انجام دادم.
برنامه ای که خواب و استراحت و تفریح هم جزئی از آن بود؛ تفریحی که باید در منزل انجام می شد.
پس لیستی از تفریحات مورد علاقه که قبل از این ماجرا، وقتی برای پرداختن به آن نداشتم را هم به برنامه ریزی اضافه کردم.
نتیجه خیلی بهتر از آن چیزی شد که فکر می کردم؛ هرچند هنوز وسوسه ی بیرون رفتن به طور کامل از بین نرفته بود.
پس دوباره و چندباره برنامه ریزی هایم را تغییر داده و به واقعیت نزدیک کردم.
از طرفی در مورد فواید در خانه ماندن و پرداختن به کارهایی که هیچ گاه تصور نمی کردم وقتی برای انجامش پیدا کنم، فکر کردم. با این روش عامل انتقال بیماری هم نمی شدم و احیانا خانواده ام را هم به خطر نمی انداختم تا خدایی نکرده بعدا پشیمان شوم.
هرچه فکر می کردم می دیدم که ارزش ندارد که بخواهم بخاطر بیرون رفتن، خود را مدیون مردم کنم؛ مجموع این افکار و عمل کردن به برنامه ریزی و سرگرم شدن، ماندن در خانه را برایم قابل تحمل تر کرده در حالیکه شنیدن وعده خدا کار را برایم لذت بخش نیز کرده بود.
آنجا که خداوند می فرماید:
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ
و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راههای (معرفت و لطف) خویش هدایت میکنیم، و همیشه خدا یار نکوکاران است.
تلاشی هرچند کوچک در راه خدا، در راه حفظ جان بندگان خدا و در راه تلاش برای برقراری آرامش، برای من نوعی جهاد بود. جهاد برای تحمل سختی های این راه.
شاید بعض ها جهاد را به حضور در جبهه ی جنگ و مبارزه درخط مقدم بدانند و در خانه ماندن از نظر آنها جهاد به حساب نیاید اما حقیقتا جهاد گاهی به حرکت است گاهی به سکون، گاه به صحبت است و گاهی به سکوت.
آری جهاد حرکتی می خواهد همراه با بصیرت تا در سایه ی آن جانها حفظ گردد.
ریحانه علی عسکری، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان