به گزارش سرویس بینالملل خبرگزاری حوزه، گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم به مناسبت بیستمین سالگرد درگذشت حافظ اسد رئیس جمهور سابق سوریه با حجتالاسلام و المسلمین محمدحسن اختری سفیر اسبق جمهوری اسلامی در دمشق، در سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۷ و ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ گفتوگویی انجام داده است. بخشی از گفتههای اختری به این شرح است:
صدام تلاش میکرد جنگ را به جنگ عربی – فارسی تعبیر کند و این موضوع را به کشورهای عربی القا میکرد که برای دفاع از کشورهای عربی این جنگ را آغاز کرده است. صدام پیش غربیها نیز اینگونه ادعا میکرد که در دفاع از آنان در برابر ایران ایستاده است تا مانع از صدور انقلاب اسلامی بشود. به هرحال صدام به دنبال شکلگیری جبهه عربی بود.
شکستن جبهه عربی برای ایران بسیار مهم بود. از این رو ایران تلاش داشت، جنگ تحمیلی، عربی – فارسی تقلیل نشود و به جنگ نظام جمهوری اسلامی با مخالفانش تغییر یابد. آنان در حالی تلاش داشتند جنگ را به عربی – فارسی القا کنند که عربستان، ملک حسین و مصر بهترین ارتباط را با شاه داشتند، پس جبهه ایجاد شده به دلیل فارسیگری نبود، بلکه به دلیل به وجود آمدن نظام جمهوری اسلامی بود.
امام خمینی (ره)، نظام جمهوری اسلامی و آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت تلاش مهمی در شکستن جبهه صدام علیه ایران داشتند. آیتالله خامنهای با ارتباطگیری با کشورهای مختلف، موضعگیری و حضور در کنفرانسها و همایشها نقش مهمی در این رابطه داشتند.
در میان کشورهای عربی، سه کشور سوریه، لیبی و الجزایر در کنار ما ایستادند. الجزایر به دلیل اینکه معاهده ۱۹۷۵ در آن کشور منعقد شده بود، به عنوان شاهد و دفاع از کشورش، در کنار ایران ایستاد و تا پایان جنگ در کنار ایران بود، اما نقش بسیار کمرنگی داشت. چهار پنج سال که از جنگ گذشت، ایستادگی الجزایر نمود خیلی کمی پیدا کرد. البته چیزی هم نداشت که به ما بدهد.
لیبی نیز به مدت ۵ سال در کنار ما ایستاد. پس از آن کنار کشید. تنها کشوری که تا پایان پررنگ در کنار ما ماند، سوریه بود. اگر سوریه در کنار ما ایستاد، تنها به دلیل خود "حافظ اسد" بود.
در جنگ سال ۱۹۶۷ (جنگ شش روزه اعراب با اسرائیل)، مصر، سوریه و عراق در کنار یکدیگر بودند. البته در آن زمان، هنوز حزب بعث و صدام در عراق روی کار نیامده بود. بعدها در سوریه و عراق، حزب بعث قدرت گرفتند. رئیس حزب بعث، "میشل عفلق" بود.
سوریه از نظر افکار عمومی، سیاستهای حکومتی و حزبی، عِرق عربیگری و پشتیبانی ظاهری که از سوی بلوک شرق و شوروی میشد با عراق مشترک بود؛ اما در کنار ایران ایستاد. این اتفاق فقط به دلیل خود حافظ اسد بود و این معجزه بود. من تاکید دارم که ایستادگی سوریه در کنار ایران از گذشته تاکنون، به دلیل ابتکار و اثرگذاری "حافظ اسد" بود.
آنچه که موجب همراهی سوریه با ایران شد، سیاستگذاری، مدیریت و اندیشههای امام خمینی (ره) بود. امام در این رابطه نقش موثری داشتند. از نظر اجرایی نیز پرونده سوریه از ابتدا تحت مدیریت آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت بود.
اما تصمیم حافظ اسد چند دلیل دارد. یکی از دلایل، باورها و اعتقادات حافظ اسد است. حافظ اسد علوی مذهب بود و به تعبیر خودش علوی، شیعه بود. این موضوع موجب نزدیکی حافظ اسد به ایران شد.
این موضوع به دلیل ارتباطاتی بود که از قبل با ایشان وجود داشت. امام موسی صدر که به عنوان رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان شناخته میشد و در درگیریهای داخل لبنان، فعالیتهایی داشت با حافظ اسد ارتباطات خوبی داشت و از این ارتباطات برای علویون، بهره میبرد. شهید آیتالله سید محمدباقر صدر نیز با حافظ اسد ارتباطاتی داشت. افراد دیگری هم با حافظ اسد ارتباط داشتند که نشان دهنده زمینه گرایش اسد به مذهب تشیع است.
سوریه پیش از آنکه انقلاب اسلامی به پیروزی برسد، مواضعی در خصوص مقاومت و مقابله با اسرائیل داشت. حافظ اسد در جنگ ۶ روزه از فرماندهان ارتش سوریه بود. در سال ۱۹۷۳ که دیگر حافظ اسد رئیسجمهور بود، سوریه نقش مهم و موثری در جنگ با اسرائیل ایفا کرد و توانست ضرب شست خوبی را نشان بدهد. به یاد دارم که آن روزها در روزنامهها نوشتند که سوریها توانستند، حدود ۹۰ هواپیمای اسرائیلی را هدف قرار دهند. سوریها در سال ۷۳ توانستند زمینهای قنیطره را هم بازپس بگیرند پس حافظ اسد کسی بود که از نظر سیاست نظامی در برابر اسرائیل ایستاده و معتقد به آزادی فلسطین بود. او همچنین اعتقاد داشت که در سال ۶۷ خیانت صورت گرفته است.
اعراب موظف بودند که در مقابله با اسرائیل از یکدیگر حمایت کنند. از این رو یکی از مشکلاتی که حافظ اسد داشت تا در کنار ما بایستد، نگرانی از قطع کمکهای عربی بود که به او میشد. عراق، عربستان، امارات و... سالیانه به عنوان دفاع سوریه در برابر اسرائیل به آن کشور کمک میکردند. یکی از آن کمکها، خط لوله نفتی بود که از عراق به اروپا میرفت و از سوریه میگذشت. طبق قرارداد عراق، ۳۰درصد نفت را به سوریه میدهد تا بتواند ۷۰درصد دیگر را صادر کند.
مقابله سوریه با اسرائیل، اگر به درستی شکافته شود، مقابله با آمریکاست. حافظ اسد در خط مقدم مقابله با آمریکا بود؛ اگرچه درگیری مستقیم نداشت. حافظ اسد از روزی که روی کار آمد، طرفدار آمریکا نبود و با آمریکاییها ارتباط خوبی نداشت. از این رو با هر کسی که با آمریکا ارتباط داشت از جمله شاه، ارتباط خوبی برقرار نکرد و ارتباط ایران و سوریه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار بد بود.
من قبل از سال ۱۹۷۰ در سوریه و لبنان بودم. آن هنگام در مرز سوریه، سوریها به ما اجازه ورود نمیدادند و به ما میگفتند شما یهودی هستید. ما با آنان بحث میکردیم که ما معارض (مخالف) حکومت ایران و طرفدار امام خمینی (ره) هستیم و دیدگاه حکومت را قبول نداریم. به طور مفصل به آنان توضیح میدادیم که مخالف و مقابل اسرائیل هستیم و طرفدار فلسطین و آزادسازی آن میباشیم.
همچنین سوریها از نظر سیاست اقتصادی، اشتراکی بودند؛ بدین معنا که آنها مالکیتهای بزرگ را الغا کرده بودند. تفاوت حزب بعث با چپها این بود که حزب بعث تنها مالکیتهای بزرگ را الغا کرده بود، اما آنان تمامی مالکیتها را لغو کرده بودند.
موضوع دیگر نیز این بود که حافظ اسد و جمال عبدالناصر معتقد بودند که ما باید با کشورهای عربی، اتحاد عربی ایجاد کنیم. شعارشان هم این بود: "وحده حریه عربیه".
حافظ اسد پیش از پیروزی انقلاب، خدمتی که به انقلاب اسلامی در برابر شاه داشت، این بود که اجازه آموزش دیدن مجاهدان و مبارزان ایرانی را در سوریه داد. حافظ اسد با اسم بردن از افرادی به من گفت اینها که آمدند، به فلسطینیها که در سوریه اردوگاه داشتند، سپردیم تا آموزششان بدهند. شهید محمدمنتظری و دیگران در فلسطین آموزش نظامی دیدند.
حافظ اسد با امام خمینی دیداری نداشت، اما خود حافظ اسد به من گفت زمانی که امام خمینی مجبور به ترک عراق شدند و ایشان را به کویت راه ندادند، من پیغام دادم که سوریه پذیرای شماست اما مثل اینکه ویزای فرانسه زودتر آماده شد و به آنجا رفتند. وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، کشورها در حال تصمیمگیری بودند که چه موضعی در برابر حکومت جدید ایران داشته باشند.
حافظ اسد به من گفت وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، ما در سوریه با مشارکت تمامی احزاب، جبهه مشترک حزبی تشکیل دادیم. تصمیمگیریهای کلی با نظر حزب و شورای مرکزی که خود رئیس آن بود، انجام میگرفت. سپس دولت آن تصمیمات را اجرا میکرد. به قول خودش، او موضوع انقلاب اسلامی را با رفیقانش مطرح کرد. او به آنها گفت که ما در حزب سه اصل اساسی داریم و مبارزه با امپریالیسم، وحدت عربی و موضوع اشتراکی سه اصل اساسی حزب است. آیتالله خمینی نیز همینها را مطرح کرده است. او در قالب حکومت اسلامی مطرح کرده و ما در حکومت حزبی و به عنوان حزب مطرح کردهایم. اصول انقلاب اسلامی، مبارزه با آمریکا و امپریالیسم، وحدت که ما عربی میگوییم، او به وحدت اسلامی معتقد است و رسیدگی به محرومان و عدالت اسلامی که ما آن را اشتراکی نام گذاشتهایم. از این رو ما از نظر هدف و رسالت یکی هستیم.
در نتیجه حزب رای داد که ما با حکومت جدید در ایران ارتباط برقرار کنیم و هیاتی را به ریاست معاون اولم به تهران فرستادم.
همه اینها موجب شد تا سوریه به ایران تمایل پیدا کند و در کنار ایران بایستد. حافظ اسد گفت وقتی که صدام میخواست جنگ را آغاز کند، صدام را نصیحت کردم. به او گفتم "این کار را نکن. اکنون ما همه در برابر آمریکا هستیم، ایشان (امام خمینی) آمده و جبهه ما قوی میشود. از این رو ما مقابل اسرائیل و آمریکا میتوانیم، قویتر بایستیم." آن زمان هنوز مشخص نشده بود که سیاستهای صدام چیست. او گفت "صدام زیر بار این حرف نرفت و گفت همه باید کنار من بایستند. من به او گفتم، کنار تو نمیایستم."
به همین دلیل در کنار صدام نایستاد و نه تنها از صدام حمایت نکرد، بلکه از ایران حمایت کرد. او میگفت "صدام از من خواست اگر از من حمایت نمیکنی، پس از ایران هم حمایت نکن که این را هم قبول نکردم." حافظ اسد در کنار ایران ایستاد، ارتباطش را با ایران حفظ کرد و آن جبهه عربی را شکست.
یک بار همراه با فاروق الشرع وزیر خارجه وقت سوریه، خدمت آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت بودیم. آیتالله خامنهای فرمودند "هر بار که کنفرانسی تشکیل میشود، هر کجا که حافظ اسد باشد، ما مطمئنیم که از ما دفاع خواهد کرد."
حافظ اسد و معاونش در جلسات در مقابل صدام میایستادند و حتی گاهی به دعوا کشیده میشد. حافظ اسد همواره در برابر صدام ایستادگی و از مواضع جمهوری اسلامی ایران حمایت میکرد.
حافظ اسد با وجود اینکه حمایتهای کشورهای عربی از او قطع شد، در کنار ایران ماند. اگر جمهوری اسلامی ایران در شرایطی که در جنگ بود، به فرمان امام خمینی (ره) در آن روز به سوریه کمک نفتی کرد، در مقابل مردانگی بود که انجام داد. سوریه علیرغم اینکه به پول خط نفت عراق احتیاج داشت، اما آن را قطع کرد تا به عراق ضربه بزند و از آن سی درصد سهم خودش هم چشمپوشی کرد.
صدام چندین بار در جلسات به سران کشورهای عربی گفت که سوریه به پول احتیاجی ندارد، اگر نیاز داشت، خط لوله ما را قطع نمیکرد.
بسیاری که به عقیده من عقلشان ناقص و فهمشان درست نبود، گمان میکردند و تحلیلشان این بود که حافظ اسد چون به نفت ایران احتیاج دارد در کنار ایران ایستاده است. آنان (تحلیلگران عربی و غربی) میگفتند که حافظ اسد به دلیل مقابله با صدام، با ایران همکاری میکند و با پایان یافتن جنگ، این همراهی به پایان میرسد یا کمتر میشود؛ اما همگان دیدند که با پایان یافتن جنگ، نه تنها ارتباط ایران با سوریه قطع نشد، بلکه قویتر و مستحکمتر شد. ارتباطات در سطحی بود که امکان تقلیل آن دیگر وجود نداشت؛ به خصوص در موضوع مقاومت و حمایت از فلسطین. سوریه و ایران در موضوع مقاومت با یکدیگر در کنار حزبالله قرار گرفتند و جبهه قویای شکل گرفت. هر کس در هر کجا میخواست با حافظ اسد در مورد کمتر کردن ارتباطات صحبت کند، حافظ اسد اصلاً به حرفهایش گوش نمیداد.
مقام معظم رهبری به طور رسمی به بشار اسد پیام دادند که ما از تو حمایت میکنیم. حافظ اسد هم بارها به من میگفت رفیق حریری و یک هیئتی خواستند بیایند با من ملاقات کنند اما وی گفت نسبت به غیر ایران هرچه میخواهید حرف بزنید. حتی به آمریکاییها هم گفته بود چیزی راجع به ایران نگویید. اکنون در زمان بشار الاسد هم سطح ارتباطات بسیار گسترده شده است.