به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام محمدرضا جباران عضو هیئت علمی گروه اخلاق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در نوشتاری به تشریح عوامل و انگیزه های منع نقل حدیث از انگاره تا آگاهی پرداخته است.
نسلهای پس از عصر تشریع بخش عظیمی از احکام و معارف دینی را از طریق سنت معصومی که عبارت از قول و فعل و تقریر معصومان است، دریافت کرده و می کنند. به همین دلیل علم حدیث و توابع آن مثل رجال و درایه که این دسترسی را از انحراف حفظ میکنند، از علوم ارجمند دینی بشمارند و در باره آنها کتابهای ارزشمندی نگاشته شده است. و باز به همین دلیل است که صرفنظر از حدیث در فرهنگ اسلامی امکانپذیر نیست. با این همه افراط در اشتغال به این فنّ، برخی را از توجّه کافی به قرآن کریم که اصل و اساس دین است و سنت معصومی نیز بر محور آن شکل گرفته و با اتّکا به هویت آن معنی پیدا میکند، بازداشته است. شکلگیری اهل حدیث در میان اهل سنت و اخباریگری در بین شیعیان، بروز کامل این افراط است. در دورههای اخیر مخصوصا پس از مشروطه نهضت بازگشت به قرآن شکل گرفت که شخصیتهای بزرگی در آن سهم دارند. مشکلی که این نهضت را رنج میدهد، این است که شخصیتهای اثرگذارش بر تعریف واحدی از «بازگشت به قرآن» و روش واحدی برای این بازگشت توافق ندارند.
در روزهای اخیر در فضای مجازی از آقای عبدالعلی بازرگان در این راستا سخنانی منتشر شد که با وقایع تاریخ انطباق ندارند. این نوشته به منظور نقد آن گفتار فراهم آمده است.
سخنان آقای بازرگان حاوی چند ادعاست:
۱. به فراوانی از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: «از من چیزی نقل نکنید»
۲. امامان شیعه نه خود چیزی نوشته اند نه کسی را به نوشتن تشویق کرده اند.
۳. اولین جوامع حدیث اهل سنت پس از سال ۲۲۰ هجری نوشته شده است.
۴. اولین کتابهای حدیثی شیعه پس از سال ۳۳۰ هجری نوشته شده است.
پیش از ورود به نقد این دعاوی تذکر دو نکته لازم است: نخست این که سخنان آقای بازرگان چنان که خواهد آمد، همه بر خلاف تاریخ منقول است. از آنجا که گوینده را مبرّا از غرضورزی میدانیم، این خلافگویی را باید بر ناآگاهی ایشان از مباحث این حوزه حمل کنیم و دلسوزانه به ایشان متذکر شویم که برای حفظ شئون دانشوری از ورود غیرتخصصی به حوزههایی که نیازمند تخصص است، بپرهیزند. دوم این که گوینده این سخنان دارای رویکرد مشخصی نیست. توضیح این که مواجهه با سنت با دو رویکرد سنی و شیعی ممکن است و هر یک از این دو رویکرد الزامات و لوازمی دارند. سنت رسول خدا(ص) با رویکرد سُنّی انقطاعی صد ساله دارد که با منع خلیفه دوم از کتابت و نشر احادیث آغاز شد و با تجویز عمر بن عبدالعزیز پایان یافت؛ به همین دلیل با این رویکرد سنت منقول از قطعیت لازم برخوردار نیست؛ ولی با رویکرد شیعی به رغم التزام حاکمیت به منع خلیفه دوم، سنت قولی و فعلی رسول خدا (ص) به وسیله امامان اهل بیت(ع) بازخوانی میشد و در فرهنگ شیعی استمرار داشت. بر این اساس در رویکرد شیعی هیچ انقطاعی در نقل سنت نبوی نیست.
ادعای اول منع نقل حدیث توسط رسول خدا(ص)
این سخن با اشکالات زیادی مواجه است:
یک. منع دیگران از نقل حدیث به این معنی است که آن حضرت برای پیروان خود هیچ سفارش و توصیه ای نداشته است و حتی لازم نمیدیده ابهامات کتاب الاهی را برای امّت خود توضیح دهد؟ میدانیم که چنین رفتاری با روش رهبران دینی مخالف است. نمیتوان پذیرفت کسی که خود را رسول خدا برای همه مردمان در همه اعصار آینده میداند بخواهد با پیروان خود به طور کلی قطع ارتباط کند.
دو. این سخن با این ساختار خود را تکذیب میکند. اگر رسول خدا(ص) به فراوانی به اصحاب خود فرموده از من چیزی نقل نکنید، آقای بازرگان این سخن رسول را از چه طریقی به دست آورده؟ همین که این یک سخن برای ایشان نقل شده، معلوم میشود چنین گزارهای صادق نیست.
سه. این سخن هیچ مستندی در کتب شیعه و سنی ندارد. در کتب اهل سنت احادیثی در منع از کتابت حدیث نقل شده ولی در نهی از نقل حدیث هیچ حدیثی در دست نیست.
حدیث منع کتابت نیز با آن که از تعدادی از اصحاب رسول خدا(ص) با اسناد مختلف و الفاظ متفاوت از رسول خدا(ص) روایت شده، از جهات مختلفی مورد انتقاد است: نخست از ناحیه سند؛ به گفته برخی از حدیث شناسان اهل سنت صحیحترین سندی که از این حدیث در دست حدیثشناسان موجود است احادیثی است که همام بن یحیی از زید بن اسلم از عطاء بین یسار از ابوسعید خدری نقل کرده است. [۱] در این سند، همام بن یحیی و زید بن اسلم غیر قابل اعتمادند. رجالیون همام بن یحیی را به خاطر حافظه ضعیفش نکوهش کرده و به صراحت گفتهاند منقولاتش قابل اعتماد نیست. زید بن اسلم تابعی و از فقهای مدینه است که در سال ۱۳۶ درگذشته از وابستگان (موالی) عمر بن خطاب بود و بیشتر با او مینشست. رجالیون اهل سنت در باره او نوشتهاند: قرآن را به رأی خود تفسیر میکرد، حافظهاش عیبی داشت و در حدیث تدلیس میکرد. او خود گفته است در روزی که خلیفه به در خانه فاطمه رفت من هیزم با خود میبردم. ابن عدی از رجالیون اهل سنت در کتاب خود او را در زمره ضعیفان آورده. انتقاد دیگر به این حدیث این است که جز صد سال اول تاریخ اسلام که حکومت اسلامی تحت سیطره نام خلیفه دوم قرار داشت، حتی در زمان رسول خدا(ص) هم به این حدیث عمل نشد. اگر رسول خدا اصحابش را از نوشتن حدیث نهی کرده بود، چرا اصحاب او حتی امیرالمؤمنین علی ع به این نهی التفاتی نکردند و کتب حدیث نوشتند. (در آینده در باره این کتابها سخن خواهیم گفت) و چرا خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز با این نهی مخالفت کرد و فرمان کتابت حدیث داد و چرا همه علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی به نوشتن کتاب روی آوردند. انتقاد دیگر به این حدیث این است که احادیث معتبری بر خلاف آن دلالت دارند که به زودی با آنها آشنا خواهید شد. با این همه این احادیث بر منع کتابت دلالت دارند نه بر منع نقل حدیث. طبق این احادیث رسول خدا(ص) فرمود نوشته ها را از بین ببرید و در ادامه فرمود: «حدثوا عنی و لا حرج، از من نقل کنید اشکالی ندارد». [۲]
چهار. احادیث زیادی با سند معتبر از رسول خدا(ص) در دست داریم که اصحاب خود را به نقل سخنانش سفارش و تشویق کرده است. از جمله:
کراجکی از علمای شیعه در قرن پنجم روایت کرده است: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا حَدِیثاً فَأَدَّاهُ کَمَا سَمِعَ فَرُبَّ مُبَلِّغٍ أَوْعَی مِنْ سَامِع[۳] شاداب و خرم کسی که سخنی از ما بشنود و آن را همانطور که شنیده برساند، بسا شنوندهای که از رساننده سخن هشیارتر است». این حدیث را احمد بن حنبل از علمای بزرگ اهل سنت، در قرن دوم با اندکی تفاوت در عبارت نقل کرده است.[۴]
کلینی از امام صادق(ع)[۵] و علی بن ابراهیم قمی از امام باقر(ع)[۶] و احمد بن حنبل از محمد بن جبیر بن مطعم[۷] نقل کرده که رسول خدا(ص) در جمع اصحاب در مسجد خیف در آخرین روز از ایام تشریق فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ حَفِظَهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَی مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْه، شاداب بندهای که سخن مرا بشنود و به خاطر بسپارد و حفظ کند و به کسی که آن را نشنیده برساند؛ بسا کسی که دانشی را با خود حمل میکند و خود دانشمند نیست و بسا کسی که دانشی را به دانشمندتر از خود میرساند»
طبق نقلهای فراوان رسول خدا(ص) در جاهای مختلف قبل یا پس از آن که مطلبی را به اصحاب خود ابلاغ کرد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِب، ای مردم! آنان که حاضرند به آنان که غایبند برسانند».[۸]
در کتب متعدد شیعه و سنی نقل شده که وقتی یکی از اصحاب در ضرورت نوشتن حدیث شک کرده بود، آن حضرت در حالی که به دهانش اشاره میکرد، به او فرمود: «اکتب فو الّذی نفسی بیده ما خرج منه إلّا حقّ،[۹] بنویس قسم به آن که جانم در دست اوست جز حق از این بیرون نمی آید».
دلیل و شاهد بر این که رسول خدا(ص) اصحاب خود را به کتابت و نقل سخنان خویش تشویق میکرده به قدری فراوان است که میتوان از آنها کتاب مستقلی پرداخت. از جمله این شواهد
یک. سنت نقل چهل حدیث در جهان اسلام که بر مبنای سخنی از رسول خدا(ص) شکل گرفته است. در حدیثی که امام رضا(ع) در صحیفه خود نقل کرده، رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ حَفِظَ عَلَی أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً یَنْتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِما،[۱۰] هر کس برای امت من چهل حدیث که از آن بهرهای ببرند، حفظ کند، خداوند تعالی در روز قیامت او را فقیهی دانشمند مبعوث خواهد کرد». بر این اساس بسیاری از عالمان دین به این امید که مشمول این حدیث باشند و در روز قیامت فقیه و عالم شمرده شوند، کتابهای چهل حدیث نگاشتند از کتابهای مشهور چهل حدیث، اربعین شیخ منتجب الدین، علی بن عبید الله بن بابویه الرازی، متوفای ۵۸۵، اربعین شهید اول متوفای ۷۸۶ ق، اربعین شیخ بهایی و کتاب الاربعون الصغری تالیف أبی بکر أحمد بن الحسین البیهقی متوفی ۴۵۸ است. در عصر ما نیز تعدادی از دانشمندان از جمله امام خمینی(ره) کتاب چهل حدیث نوشتهاند.
دو. از مشهورات تاریخ اسلام پس از وفات رسول خدا(ص) واقعه حدیث شویی است که در زمان خلیفه اول و با طراحی خلیفه دوم اتفاق افتاد. اگر رسول خدا(ص) نقل حدیث و به تبع آن کتابت حدیث را منع کرده بود، خلیفه و همفکرانش چه چیزی را میشستند یا به آتش میکشیدند؟ و نقل چه چیزی را ممنوع کردند؟
سه. این که رسول خدا(ص) در بستر احتضار فرمود: برایم کتف و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید.[۱۱] این سخن اگر بر جواز و بلکه رجحان نقل حدیث دلالت ندارد، چه معنی دیگری میتواند داشته باشد. اگر رسول خدا(ص) نوشتن و نقل حدیث را منع کرده برای چه میخواست چنین سندی تنظیم کند.
چهار. احادیث زیادی از رسول خدا به دست آمده که شنونده را از دروغ بستن به خویش برحذر میدارد. از جمله فرمود: « مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار، هر کس به عمد دروغی به من ببنددجایگاه خویش را در آتش آماده سازد»[۱۲] اگر نقل حدیث در جامعه اسلامی ممنوع باشد، چگونه میتوان به رسول خدا دروغ بست.
نتیجه سخن این که این نسبت به رسول خدا (ص) که فرموده است از من چیزی نقل نکنید از مصادیق دروغ بستن به آن حضرت است.
ادعای دوم امامان شیعه نه خود چیزی نوشتهاند نه کسی را به نوشتن تشویق کردهاند.
بر خلاف این ادعا امامان(ع) هم خود نوشته اند و هم اصحاب را به نوشتن تشویق میکردند. برای این که روشن شود تشویق به نوشتن سیره پیوسته معصومین بوده، موضع رسول خدا(ص) را نیز بیان میکنیم. از آن حضرت سخنان زیادی در این باب نقل شده از جمله میفرماید: «قَیِّدُوا العِلمَ بالکِتابِ علم را، با نوشتن در بند کشید».[۱۳] منظور از علم در این سخن شریف همان سخنانی است که از خود در باره دین میفرمود. همچنین میفرماید: هر که دانش یا سخنی از من بنویسد، تا هنگامی که آن دانش و سخن باقی باشد، پیوسته برای او پاداش مینویسند».[۱۴]
امام حسن مجتبی(ع) به جوانان خاندان خویش میفرمود: «إنّکُم صِغارُ قَومٍ و یُوشِکُ أن تَکونوا کِبارَ قَومٍ آخَرینَ، فَتَعَلَّمُوا العِلمَ ، فَمَن لم یَستَطِعْ مِنکُم أن یَحفَظَهُ فَلْیَکتُبْهُ و لیَضَعْهُ فی بَیتِهِ، شما خردسالانِ قومی (نسلی) هستید که به زودی بزرگان قوم (نسلی) دیگر میشوید. پس دانش بیاموزید و هر یک از شما نمیتواند علم را در حافظه نگه دارد، آن را بنویسد و در خانه نگه دارد». إمام صادق(ع): «اکتُبُوا ؛ فإنَّکُم لا تَحفَظُونَ إلاّ بالکِتابِ[۱۵]بنویسید؛ زیرا جز با نوشتن، حفظ نمیکنید».
پیرو تشویق و توصیه رسول خدا(ص) و امامان شیعه، اصحاب ایشان به نوشتن روی آوردند و کتابهایی در حدیث جمع آوری کردند. آقای سید محمد رضا جلالی در کتاب تدوین السنة الشریفة، ۲۲ نفر از صحابه را نام برده که از احادیث رسول خداص کتاب پرداخته بودند. [۱۶] امیرالمؤمنین(ع)، سلمان فارسی،[۱۷] ابوذر، عایشه، جابر بن عبدالله، ابو رافع غلام آزاد شده پیامبر[۱۸] انس بن مالک، سعد بن عباده، معاذ بن جبل، حنظلة بن ربیع الکاتب، عبدالله بن عمر و ابوبکر از آن جملهاند.
خلیفه اول در کتاب خود پانصد حدیث از سخنان پیامبر ص جمع کرده بود. او این کتاب را پیش عایشه گذاشته بود. ولی پس از رسول خدا ص و با شروع جریان حدیث شویی آن را از عایشه گرفت و سوزاند.[۱۹]
برخی از این کتابها تا دورههای بعد نیز موجود بودهاند. مثلا کتاب القضایا و السنن و الاحکام که به وسیله ابورافع کاتب رسول خدا(ص) یا پسرانش کاتبان امیرالمؤمنین(ع) نوشته شده بود، در قرن دوم هم موجود بوده و زیربنای فقه زیدی شده همچنین کتاب ابوبکر بن عمرو بن حزم و کتاب صحیفه صادقه نوشته عبدالله بن عمرو بن عاص تا زمان امام صادق(ع) موجود بوده است کتاب صحیفه صادقه در زمان امام صادق به وسیله فرزند عبدالله بن عاص منتشر شد. این کتاب حتی تاریخ و مدت نگارش و اولین حدیثش برای محدثان شناخته شده است. طبق روایتی امام صادق (ع) یکی از شاگردانش را برای دیدن مفاد کتاب ابوبکر بن عمرو در یک مسأله خاص نزد فرزندان او فرستاد.[۲۰]
در منابع حدیثی دهها کتاب به امامان معصوم نسبت داده شده. از امیرالمؤمنین(ع) حدود۳۰ کتاب یاد شده که مهمترین آنها کتاب جامعه و کتاب جفر است جامعه کتابی است دربارهی احکام حلال و حرام که با املای پیامبر(ص) و خط علی(ع) نگارش یافت.[۲۱] و جفر در باره حوادث و اتفاقات است. امام علی(ع) آنرا در پوست نوشته بود.[۲۲] از فاطمه زهرا (س)، حاصل گفتگوی آن حضرت با فرشتگان با نام «مصحف فاطمه» با خط علی بن ابیطالب به یادگار مانده و در نزد ائمه باقی بود.[۲۳] رسالةالحقوق و کتاب صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) باقی مانده. [۲۴] کتابی با نام تفسیر از امام محمد باقر(ع) روایت شده که تا زمان سیدبن طاووس بخشهایی از اصل آن موجود بوده است.
توحید مفضل و کتاب اهلیلجة از امام صادق(ع) است. موضوع این دو کتاب خداشناسی و توحید است. علمای شیعه، گفتهاند کتاب توحید مفضل املای امام صادق(ع) بر مفَضَّل بن عُمَر جُعْفی کوفی است.[۲۵]ولی کتاب اِهلیلَجه را خود امام نوشته و سپس متن دستخط خود را در اختیار مفضّل گذاشته است.[۲۶]
صحیفة الرضا از کتابهای معتبر شیعه و از اصول اولیه، مجموعه روایاتی است که امام رضا علیهالسّلام به واسطه پدران خویش از رسول خدا (ص) روایت کرده. این کتاب درباره موضوعاتی چون توحید ، علم ، عبادات و احکام ، تفسیر ، فضایل حضرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و اهل بیت، اخلاق و آداب، خوردنیها و آشامیدنیها، طب و مسائل بهداشتی حدیث نقل کرده است.[۲۷] آنچه نام بردیم برخی از کتابهایی است که به امامان شیعه نسبت داده میشود و نسخههای برخی از آنها هنوز در دست شیعیان و در کتابخانههای معتبر دنیا موجود است. و غالبا به زبانهای دیگر از جمله فارسی و اردو نیز ترجمه شدهاند[۲۸]
ادعای سوم اولین جوامع حدیث اهل سنت پس از سال ۲۲۰ هجری نوشته شده است.
گوینده در این باب ادعا کرده است که هفت فقیه مشهور اهل سنت خود هیچ کتابی ننوشته و اولین کتاب حدیثی اهل سنت در سال ۲۲۰ به وسیله محمد بن اسماعیل بخاری نوشته شده.
عمر بن عبدالعزیز در سال ۹۹ به خلافت رسید، خلافت او تا سال ۱۰۱ ادامه داشت. به نقل بخاری او در نامهای که به فرماندار خود در مدینه ابوبکر بن حزم نوشت از اندراس حدیث اظهار نگرانی کرد و به او دستور داد که به نوشتن و جمع حدیث اقدام کند.[۲۹] ابن عبدالعزیز پس از دو سال و پنج ماه خلافت از دنیا رفت. ما نمیدانیم این نامه را در چه مقطعی از عمر خلافت خود نوشته؛ ولی در هیچ تاریخی، از امتثال ابوبکر بن حزم نشانی به دست نیامده؛ با این حال نگارش حدیث از همان زمان آغاز شده و تا پیش از تولد محمد بن اسماعیل حدود ده رساله و جامع حدیثی نگاشته شده است. من به ذکر چند کتاب که پیش از این تاریخ نوشته شده اکتفا میکنم.
۱. طبق نقل محمد بن جعفر کتّانی، محمد بن مسلم زهری متوفای ۱۲۴ در زمان عمر بن عبدالعزیز رسالهای در حدیث تدوین و برای او ارسال کرد.
۲. حافظ ذهبی معتقد است سنن و فروع، برای اولین بار پس از انتقال قدرت به بنی عباس تدوین شد. حکومت عباسیان در سال ۱۳۲ با بیعت ابوالعباس سفاح آغاز شده. منظور از سنن روایاتی است که روشهای رسول خدا(ص) در گذران زندگی را حکایت میکنند و منظور از فروع سخنانی است که در باره احکام فرعی دین از رسول خدا(ص) صادر شده است.
۳. قدیمی ترین متن مدونی که از اهل سنت در دست داریم صحیفه همام بن منبّه است که در سال ۱۳۰ درگذشته است.
۴. ابوحنیفه بین سالهای ۸۰ تا ۱۵۰ میزیسته. خطیب خوارزمی پانزده مسند از او احیا کرده که تحت عنوان جامع المسانید موجود است. مسند به کتابهایی اطلاق میشود که یک منقولات یک نفر از دیگری را جمعآوری کرده است مثلا مسند زید کتابی است حاوی احادیثی که زیدبن علی (ع) نقل کرده است.
۵. مالک بن انس امام مالکیها بین سالهای ۹۳ و ۱۷۹ میزیسته و به درخواست منصور عباسی کتاب موطأ را نوشته است. او برای نوشتن موطأ از میان صد هزار حدیث ده هزار روایت را انتخاب کرد و برای تنقیح روایات، پیوسته به آنها مراجعه میکرد و با محک قرآن و حدیث میسنجید تا آن که بالاخره شمار روایات به سه هزار روایت، تقلیل یافت.[۳۰]
۶. محمد بن ادریس شافعی بین سالهای ۱۵۰ تا ۲۰۴ میزیسته وکتاب اُمّ را نوشته که فقه مستند به روایات است.
۷. احمد بن حنبل بین ۱۶۴ و ۲۴۱ میزیسته و کتاب مسند را با حدود ۳۰۰۰۰ حدیث و فضائل الصحابه و فضائل امیرالمؤمنین و چند کتاب حدیثی دیگر را نوشته است. بر این اساس این سخن که پیش از محمد بن اسماعیل بخاری در بین اهل سنت کتاب حدیثی نوشته نشده ناشی از ناآگاهی گوینده آن است.
ادعای چهارم اولین کتابهای حدیثی شیعه حدود سال ۳۳۰ هجری نوشته شده است.
در این بخش نیز به کتبی اشاره میکنیم که محدثان شیعه پیش از این تاریخ نوشته اند.
پس از آن که اکثر نزدیک به همه کتب حدیثی اصحاب رسول خدا (ص) به وسیله دو خلیفه شسته یا سوزانده شد، اصحاب ائمه شیعه به سفارش آن حضرات کتابت و جمعآوری سخنان ایشان را آغاز کردند. حاصل این تلاش که حدود دو قرن و نیم طول کشید، بیش از شش هزار و ششصد نوشته است که نام آنها در فهرستهای شیعه آمده و روایات آنها در ضمن جوامع روایی پس از دوره حضور حفظ شده و تعدادی از آنها هنوز هم به طور مستقل موجودند. مثل کتاب مسائل علی بن جعفر پسر امام صادق(ع)، کتاب مسعدة بن زیاد از اصحاب امام باقر و صادق (ع) و کتاب مبعث از علی بن إبراهیم بن هاشم از اصحاب امام عسکری(ع).
از این تعداد چهار صد کتاب که از همه معتبرترند، با عنوان اصول چهارصدگانه شناخته میشوند. همانها هستند که دستمایه اصلی مؤلفان جوامع بزرگ حدیثی را فراهم آوردهاند. تعداد قابل توجهی از این اصول نزد شیخ حر عاملی و قسمتی نزد علامه مجلسی و بخشی هم نزد محدّث نوری نگاهداری میشده شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة الی تصانیف الشیعة(ج۲) از یکصد و هفده اصل و ترجمه مصنّفان آنها یاد کرده است.[۳۱]
روش انتقال کتب حدیث
به احتمال زیاد برای خوانندگان جالب باشد که بدانند کتابهای حدیث با چه سازوکاری از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند. آگاهی از این روشها و سازوکارها موجب میشود نسبت به موجودی کتب حدیث اطمینان بیشتری داشته باشیم.
پیش از پیدایی صنعت چاپ کتاب به صورت محدود و با روش نسخه برداری تکثیر می شد به همین دلیل احتمال تحریف کتابهای گذشتگان به آسانی صورت می گرفت راویان حدیث برای حفاظت از سخنان معصومان و انتقال درست آنها به نسل های بعد روش هایی ابداع کردند طبق بررسی علمای درایة برای انتقال حدیث از شخصی به شخص دیگر هشت روش وجود داشته. وقتی یک محدث، کتابی در حدیث می نوشت، ممکن بود احادیث آن را تک تک برای شاگردان خود بخواند و آنها بنویسند یا حفظ کنند؛ این راه با آن که مطمئن ترین راه انتقال بود، همیشه امکان پذیر نبود. به همین دلیل راههای دیگری ابداع شد که انتقال کتاب را تسهیل می کرد. این راهها عبارتند از کتابت، قرائت، اجازه و مناوله. کتابت این است که استاد حدیث، کتاب خود را در اختیار شاگرد میگذاشت تا آن را رونویسی کند. قرائت یعنی این که شاگرد کتابی را که نوشته برای استادش بخواند و استاد صحت احادیث آن را تأیید کند. اجازه یعنی این که استاد به شاگردش بگوید من به تو اجازه میدهم احادیث کتاب مرا نقل کنی و مناوله به این معنی است که استاد کتاب خود را به شاگردش بدهد. محدثان معمولا برای اطمینان بیشتر، این روشها را به صورت ترکیبی به کار میبردند به این معنی که مثلا پس از رونویسی کتاب استاد، آن را برای استاد می خواندند و از او اجازه روایت هم میگرفتند. با آن که میدانیم اِعمال این همه دقت اگرچه همیشه امکانپذیر نبوده، و در موارد زیادی به خاطر شرایط نامساعد سیاسی اجتماعی کاستیهای زیادی بر محدثان تحمیل شده، آگاهی از وجود این روشهای سختگیرانه ما را قانع میکند که میراث حدیثی و روایی موجود چیزی نیست که به این آسانی از آن عبور کرد.
فهرست منابع
آقا بزرگ طهرانی، الذریعة، دارالاضواء، سوم، بیروت، ۱۴۰۳ق،
ابن ادریس، سرائر، حقیق وتقدیم السید محمد مهدی الموسوی الخرسان، العتبة العلویة المقدسة، اول، نجف، ۱۴۲۹ق.
ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تصحیح وتعلیق علی أکبر الغفاری، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، سوم، قم، بی تا
ابن حنبل، مسند، دار صادر
ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، بینا، قم، بیتا.
ابن طاووس، الأمان من أخطار الأسفار والأزمان، تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، اول، قم، ۱۴۰۹ق.
ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ادارة الطباعة المنیریة، قاهرة
ابوریّة، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، دارالمعارف، قاهرة
احمدی میانجی، مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، دارالحدیث، اول، قم، ۱۹۹۸م.
امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۶۳۸، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق.
باقری بیدهندی، ناصر، (۱۳۷۶) اصحاب اجماع، علوم حدیث شماره ۶.
بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، دارالقلم، اول، بیروت، ۱۴۰۷ق.
بکائی، محمد حسن، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، نشر قبله دانشگاه امام صادق(ع)، اول، تهران، ۱۳۷۴ش.
تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، مرکز نشر کتاب، تهران، ۱۳۳۸.
جبل عاملی، شزف الدین، النص و الاجتهاد، انتشارات اسوه
جلالی، محمدرضا، تدوین السنة الشریفة، مکتب الإعلام الإسلامی، مرکز النشر قم.
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، المطبعة العثمانیة، حیدر آباد.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، تحقیق حسین درگاهی، بینا، اول، ۱۴۱۱.
خطیب بغدادی، تقیید العلم، تحقیق یوسف العش، دار احیاء السنّة، ۱۳۹۵ق.
دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن دارمی، بینا، مدینه، ۱۳۸۶ق.
شوشتری، نور الله بن شریف الدین، الصوارم المُهرقة فی نقد الصواعق المُحرقة( لابن حجر الهیثمی)، تحقیق جلال الدین محدث، بینا، ۱۳۶۷.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق و تصحیح محسن کوچه باغی، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، دوم، ۱۴۰۴ق.
ضمیری، محمدرضا، کتاب شناسی تفصیلی مذاهب اسلامی،
طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام،
عدة من المحدثین، الاصول الستة عشرة، دار الشبستری للمطبوعات، قم
علی بن موسی، امام هشتم علیه السلام، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام،
عیاشی، محمد بن مسعود، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، المکتبة العلمیة الإسلامیة، تهران، بیتا.
ناشر : غروی یوسفی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، مجمع الفکر الإسلامی، اول، بیجا، ۱۴۱۷ق.
فیض کاشانی، الوافی، تحقیق ضیاء الدین حسینی، مکتبة الامام أمیر المؤمنین علی (ع) العامة، اول، اصفهان، ۱۴۰۶ ق.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، تصحیح طیب موسوی جزائری، مؤسسة دار الکتاب، سوم، ۱۴۰۴ق.
کراجکی، کنزالفوائد، مکتبة المصطفوی، دوم، قم، ۱۳۶۹ ش
کلینی، کافی، تصحیح وتعلیق علی أکبر الغفاری، دار الکتب الإسلامیة، پنجم، ۱۳۶۳.
کوفی اهوازی، حسین بن سعید، کتاب الزهد، تحقیق میرزا غلام رضا عرفانیان، چاپخانه : العلمیة، قم، ۱۳۹۹ق.
مددی، احمد، علوم اعتباری و روشهای واقعگرایانه، چاپ شده در «جایگاه شناسی علم اصول» به کوشش حمیدرضا حسنی و مهدی علیپور، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، اول، قم ۱۳۸۵.
نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، پنجم، قم، ۱۴۱۶ق.
[۱] . نگ. احمدی میانجی، مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ج۱، ص: ۵۲۵
[۲] . تفصیل این بحث را در کتاب مکاتیب الرسول ج ۱، ص ۵۲۴ تا ۵۴۱ ملاحظه کنید.
[۳] . کراجکی، کنزالفوائد، ج ۲، ص ۳۱.
[۴] . ابن حنبل، مسند، ج ۱، ص ۴۳۷.
[۵] . کلینی، کافی، ج ۱، ص ۴۰۳.
[۶] . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج ۱، ص ۱۷۳.
[۷] . ابن حنبل، مسند، ج ۴، ص ۸۰.
[۸] . از جمله نگ. کلینی، کافی، ج ۴، ص ۳۶ و کوفی اهوازی، حسین بن سعید، کتاب الزهد، ص ۵۶ و عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج ۱، ص ۳۳۴ و ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۹ و ابن حنبل، مسند، ج ۱، ص ۸۵ و دارمی، سنن، ج ۲، ص ۶۸.
[۹] . علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام المقدمة، ص: ۶ و ابن حنبل، مسند، ج ۲، ص ۱۶۲ و ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج ۱، ص ۷۱ و حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۵ و خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص ۸۰.
[۱۰] . علی بن موسی، امام هشتم علیه السلام، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، ص ۶۵.
[۱۱] . شوشتری، نور الله بن شریف الدین، الصوارم المُهرقة فی نقد الصواعق المُحرقة( لابن حجر الهیثمی)، ص ۲۲۴.
[۱۲] . طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، ص: ۱۷۶
[۱۳] . ابن ادریس، سرائر، ج ۱، ص ۱۲.
[۱۴] . جبل عاملی، شزف الدین، النص و الاجتهاد، ص ۱۳۹.
[۱۵] . الاصول الستة عشرة، ص ۲۸.
[۱۶] . نگ. جلالی، محمدرضا، تدوین السنة الشریفة، ص ۲۰۲ تا ص ۲۳۱.
[۱۷] . ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۳۸.
[۱۸] . نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴.
[۱۹] . غروی یوسفی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۱، ص ۴۳.
[۲۰] . نگ. مددی، ص ۶۸ -۷۲.
[۲۱] . نگ. فیض کاشانی، الوافی، ج ۱، ص ۲۵۵
[۲۲] . صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق و تصحیح محسن کوچه باغی، ص ۱۵۷ – ۱۵۹، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
[۲۳] . صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۵۷- ۱۵۸
[۲۴] . امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۶۳۸، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق.
[۲۵] . ابن طاووس، الأمان، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۰؛ تستری، قاموس الرجال، مکتبة الصدر، ج۱۴، ص۱۴۳.
[۲۶] . آقا بزرگ طهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۴۸۲.
[۲۷] . نگ. محمدرضا ضمیری، کتاب شناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، صفحه ۳۷۰- ۳۷۱.
[۲۸] . از جمله نگ. بکائی، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲ و ۳.
[۲۹] . بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، ج ۱، ص ۳۳، باب کیف یقبض العلم.
[۳۰] . اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۳۱۰-۳۱۱.
[۳۱] . باقری بیدهندی، ناصر، (۱۳۷۶) اصحاب اجماع، علوم حدیث شماره ۶.