خبرگزاری حوزه، | خداوند متعال خالق و مربی جهان هستی است و آن را درنهایت نظم و از روی حکمت متعالی خویش خلق نمود و نیز قوانین ثابتی را جهت ادارهی امور خلقت وضع فرموده است.
در این نظام حکیمانهی هستی همواره دوگانههایی وجود دارند که جمع آنها با یکدیگر امکانپذیر نیست و عدم امکان جمع میان آنها، از قواعد مسلم نظام هستی به شمار میآید. به عنوان مثال جمع میان اضداد، اینکه هرگز زشتی و زیبایی، خوبی و بدی، سفیدی و سیاهی درآنواحد و در یکجا باهم جمع نمیشوند شواهد خوبی بر این مدعاست.
یکی از مصادیق بارز این اصل مهم جمع میان دو عقیدهی متضاد است. اینکه یک فرد با یکنفس واحد و در یکزمان بخواهد هم خیر را بپذیرد و هم شر را، هم به دنبال سعادت باشد و هم شقاوت.
همانگونه که خداوند متعال در آیه ۴ سوره احزاب میفرمایند: «مَا جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِن قَلبَینِ فِی جَوفِهِ: خدا برای یک نفر دو قلب در جوفش ننهاده»
علامه آیت الله طباطبائی (رحمهالله علیه) در تفسیر شریف المیزان در تفسیر این قسمت از آیه میفرمایند: «این جمله کنایه است از اینکه جمع بین دو اعتقاد متنافی ممتنع است پس بهدرستی که یک قلب واحد یا به عبارتی یکنفس واحد، گنجایش برای دو اعتقاد متنافی و دو رأی متناقض را ندارد؛ لذا اگر درجایی دو اعتقاد متنافی وجود داشت کشف میکنیم که آن دو اعتقاد مربوط به دو قلب جدا است و خدا در جوف کسی دو قلب ننهاده، پس یک نفر نمیتواند به دو رأی متنافی معتقد شود.»
و اما در عصر حاضر شاهد هستیم افراد و گروههایی که خود را افرادی مذهبی و دوستدار امام حسین (ع) دانسته اما دغدغهی احیای دین و عمل به دستورات الهی را ندارند و حق و حقیقت را نادیده میگیرند؛ بهعبارتدیگر میخواهند هم حسینی باشند و هم یزیدی.
نمونه دیگر، کسانی که خود را مسلمان میدانند و محمد مصطفی (ص) را پیامبر خود، اما در اخلاق و انسانیت شباهتی به پیامبر خود ندارند؛ نمیشود که طرفدار حق بود و همچون باطل عمل کرد!
آیا خداوند در سینهی چنین افرادی دو قلب قرار داده است؟ قلبی طرفدار حق و قلبی خواستار باطل؟ این احتمال نیز با توجه به نص صریح قرآن مردود است؛ پس جمع اضداد در این افراد چگونه قابل توجیه است؟
در تفسیر قمی ذیل آیه شریفه مذکور آمده است: «علی بن ابیطالب (ع) فرمود: محبت ما و محبت دشمن ما در سینهی انسان جمع نمیشود بهدرستی که خداوند متعال برای شخص دو قلب در سینهاش قرار نداده است که یک شیء را با یکی از آن دو قلب دوست بدارد و همان شیء را با قلب دیگر مورد بغض قرار دهد؛ و اما کسانی که محبت ما را دارا هستند همانگونه که طلا بهواسطهی آتش خالص میشود و هیچ کدورتی در آن نمیماند و چیزی غیر طلا در آن نیست پس این محبت را برای ما خالص میکنند و هیچچیز دیگر در آن راه نمیدهند. پس کسی که میخواهد نسبت به حب ما علم پیدا کند و ببیند که محبت ما در دل او هست یا نه باید قلبش را امتحان کند پس اگر در محبتش به ما محبت دشمنان ما هم مشارکت دارد، پس از ما نیست و ما هم از او نیستیم و خداوند متعال و جبرائیل و میکائیل دشمن آنها هستند و خداوند دشمن کافران است.»
بنابراین، حقیقت این است افرادی که ادعای دوستی باخدا و پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام دارند و در آن واحد دوستی و همنوایی با باطل میکنند در دوستی خود با حق و حقیقت راستکردار و ثابتقدم نیستند. بر اساس سنت الهی این دو، ضد یکدیگرند و در یک قلب باهم جمع نمیشوند.
آری، اگر به دنبال دوستی حقیقی باخدای متعال و همهی نیکیهای عالم هستیم، باید همهی بدیها و شرور را از روح خود بزداییم و قلبمان را فقط جایگاه محبت خداوند و اولیای الهی قرار دهیم.
مریم غازی اصفهانی