یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ |۲۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 24, 2024
نشست

حوزه/ نشست «هم اندیشی اساتید مقاله روح توحید نفی عبودیت غیرخدا» با حضور جمعی از اساتید در سالن جلسات اداره کل تبلیغات اسلامی قم برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه نشست "هم اندیشی اساتید مقاله روح توحید نفی عبودیت غیرخدا" با حضور جمعی از اساتید در سالن جلسات  اداره کل تبلیغات اسلامی قم برگزار شد.

مشروح این نشست را در ادامه می خوانید:

حجت الاسلام قاسمی از اساتید حوزه در سخنانی گفت: مراد از فقه اکبر و آن چیزی که می‌تواند متکفل نظام سازی در اسلام باشد، چگونه فقهی است؟ آیا صرف اینکه روی فقه اصغر تمرکز کنیم و از آن در رفع چالش‌ها بهره بگیریم و بعد جایی که کاستی دارد به فقه اکبر مراجعه کنیم یا صرفاً الهیات اقتصادی را در فقه اکبر بنا بنهیم و بعد با ابزار فقه اصغر دنبال نظام سازی باشیم؛ این‌ها ابهاماتی ایجاد می‌کند. یکی از مختصات چنین اندیشه‌هایی باید آن منظومه محوری و منظومه نگری نسبت به اسلام باشد. کسی که می‌خواهد از ابتدا نظام اقتصادی اسلام را بنیان بگذارد و شکل دهد، باید از ابتدا تکلیف خود را با روش‌های فقه اصغر روشن کرده باشد. آیا می‌خواهد با همین ابزارها نظام اقتصادی درست کند؟ آیا امروز که لیبرالیسم در غرب یک تفکر اقتصادی دارد، قبل آن یک پایه‌های حقوقی داشته در چهارچوب آن پایه‌های حقوقی نظام لیبرالی خود را شکل داده‌اند؟ مقید به یک تقیدات حقوقی بودند یا خیر از صفر کاملاً به صورت ناب یک نوع جهان بینی و به صورت خالص یک نوع هستی شناسی را تأسیس کردند و بعد متفرع بر آن جهان بینی و هستی شناسی، نظامات را شکل دادند؟ نمی‌خواهم بگویم که ما باید الآن خود را از قیودتات فقه اصغر خارج کنیم یا هیچ توجهی به احکام فعلی اقتصادی اسلام نداشته باشیم؛ اما اقتضاء مقابله به مثل یا تدوین یا تأسیس یک نظام اقتصادی خالص و ناب اسلامی این است که از ابتدا کاملاً به همان صورت مبتنی بر فلسفه و تفکر محض شروع کنیم. البته نگران نباشیم که بعدها ممکن است فقه اصغر ما تغییر و تبدل یا تحول پیدا کند. پیوند بین فقه اکبر و فقه اصغر بحثی کاملاً فنی و پیچیده است که باید از ابتدا حل شود ما در مسئله فقه اکبر و فقه اصغر چه کار داریم می‌کنیم. آیا فقه اکبر الزاماً کلام است؟ آیا فقه اکبر مبانی الهیاتی است؟ آیا می‌توانیم عطف به فقه اکبر بگوییم الهیات؟ خود این هم محل تردید است.

آیت الله هاشمی شاهرودی درباره فقه اکبر بیانات دقیقی دارند. ایشان مجموعه دیدگاه‌های دین برای اداره زندگی را فقه اکبر می‌گفت. این مجموعه بودن بسیار مهم است. یعنی فقه اصغر در فقه اکبر است نه اینکه آن الهیات و کلام و مبانی باشد و فقه اصغر جدا باشد. جذاب‌تر از ایشان تعبیر حضرت آیت الله جوادی است که فقه اصغر را در یک رابطه طولی با فقه اکبر می‌بیند به این معنا که آن فقه اکبر اجتداد یافته اجزاء فقه اصغر است. بعد مثال می زند و می‌گوید این جنونی که در فقه اصغر بحث می‌کنیم، جنونی که سبب مهجور شدن و این می‌شود که  نتواند در امواج تصرف کند، جنوب فقه اصغر است. یک پله بالاتر فقه اوسط داریم که اسم آن را اخلاق می‌گذارد و آنجا یک جنون دیگری مطرح است. آن کسی که نتواند بر هوای نفس خود غلبه کند، دچار یک نوع جنون اخلاقی شده است. و می‌گوید در مرحله بالاتر یک جنون فقه اکبری مطرح است ...

اقل و اکثر دیدن یک چیز است و این الزام به معنای رابطه طولی اشتدادی نیست. یک زمان اقل و اکثر می‌بینیم و می گوییم جزء است؛ جزء نسبت به کل. یک وقت می گوییم نازله است رقیقه است. حقیقت آن بالا است. حقیقت و رقیقت و تبیین رابطه حقیقت و رقیقت است. تعبیر آیت الله جوادی قابل توجه است. می‌گوید مستحضرید این جنونی که در فقه مطرح است در فقه اصغر یک جنون مطرح است،‌ در فقه اکبر جنون اکبر مطرح است. فقه اصغر همین کسی که عقل او درست کار نمی‌کند، همین روابط خانوادگی و اجتماعی و مانند آن، اما وقتی که در بعضی از مسائل به فقه اکبر مراجع کنید، قرآن یک عده را عاقل نمی‌داند. کسی که دارد با ربا زندگی می‌کند، قرآن او را مخبت می‌داند، مخبت همین دیوانه است. مثال اقتصادی است که «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ». رباخوار و مسئولان بانک ربوی را مخبت می‌داند. عاقل نمی‌داند این برای فقه اکبر است و در قیامت روشن می‌شود چه کسی عاقل است و چه کسی عاقل نیست. چون دیوانه وار سر از قبر برمی دارند، «لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ». حالا اگر خدای نکرده کار کسی کلیه خریدن و کلیه فروشی باشد، او را که نمی‌شود گفت عاقله است. او دارد خون می‌خرد و خون می‌فروشد و با خون مردم دارد ارتزاق می‌کند. می‌خواهم بگویم این نگاه بسیار قابل توجه است که اگر به این صورت ما فقه اکبر را تحلیل کنیم، دیگر نباید از این ترسی داشته باشیم که وقتی تشریح کردیم و به مراتب پایین رسیدیم، میزان‌های فقه اصغر خراب بشود یا تبدل پیدا کند و مجبور باشیم از بعضی روایات دست بکشیم.

تشدیدی به این معنا که تعابیر در حیطه وجود تفاوت می‌کند. یک زمان فقه را براساس استنطاق حجت در روایات به کار می‌گیرید. یعنی می‌خواهید بگویید تکلیف و حجت شرعی من در این قضیه چیست؟ یک زمان فقه را به این معنا به کار می‌گیرید که می‌خواهید قواعد هستی را از او در بیابید نه صرفاً حجت. به طور مثال یک زمان می گویید مجنون کیست که محجور است و ما حق تصرف اموال را از او می‌گیریم. فقه اصغر می‌گوید این است. اما یک زمان که طبق قواعد عالم اگر قرار باشد دانش شما نسبت به همه ابعاد هستی گسترده شود، در آن فضا باید به چه کسی بگویید محجور، به چه کسی دیوانه و چه کسی مجنون؟ این فضا را فقه اکبر ترسیم می‌کند. اعتقاد داریم خروجی‌های فقه اصغر و فقه جواهری به رقیقه اتفاقاتی که قواعد کلی عالم هستی رقم می زند، بسیار نزدیک است. با این نگاه اگر وارد شویم هم ریل بحث را بتوانیم درست جا گذاری کنیم و هم ضوابط فقه اصغر تغییر آن چنانی نکند که قطعاً نیاز به بازنگری دارد.

مرحوم شیخ محمد تقی عاملی خدمت ولی عصر (ع) رسید،  اولین سؤالی که کرد، این بود که ما در حال حاضر با این فقه سر و کار داریم و باید چه کار کنیم؟ آیا به درد می‌خورد؟‌ آقا فرموده بودند که چاره‌ای جز این نیست. یعنی در همین حد کارایی دارد. اما ما باید مبادی فقه و مبادی اندیشه فقهی را توسعه دهیم.

حجت الاسلام محمد رضا فلاح شیروانی نیز در ادامه این نشست گفت: من در جلسه‌ای مطرح کردم که نکته‌ای که در کار ایشان خیلی پسندیدم، این بود که ایشان بدون تردید و با استحکام دنبال این است که یک مکتب اقتصادی با تکیه بر مبانی اسلامی ارائه کنند. یعنی مکتب اقتصاد اسلام را ارائه کنند و تا مرحله نظام اقتصادی بکشانند. تردید ندارم و در این مسئله هم سخت گیر هستند و این اصرارهای آثار بسیار خوبی داشته است و فکر می‌کنم آهسته آهسته دارد دور دست این گونه آدم‌ها می افتد. بعد از چهل سال اسیر اقتصاد کاپیتالیستی بودن دور دارد دست اینگونه آدم‌ها می افتد. البته با سختی، تلخی و کتک. فشارها بسیار زیاد است برای اینکه به شکل‌های مختلف افراد اینگونه به خصوص اگر از اتاق مطالعه خود بیرون بیایند و به میدان نزدیک شوند مسخره می‌شوند. این نکته مثبتی است در کار تعدادی از فرزندان حوزه که در حوزه اقتصاد وارد شده‌اند. نکته‌ای که برای من جالب بود این بود که ایشان بعد از مطالعه همه بحث‌هایی که حضرت آقا در حوزه اقتصاد داشتند، خیلی معتقد شده بود به اینکه حضرت آقا مکرر می‌گوید من کارشناس اقتصادی نیستم، اما اینجا یک چهارچوب ارائه کرده و در چهارچوب ایشان می‌شود زندگی کرد و فهمید و خیلی اصرار پیدا کرده است. پایان نامه‌هایی را در این حوزه تعریف می‌کند، دانشجویان اقتصاد و البته طلبه‌هایی که اقتصاد می‌خوانند، اندیشه حضرت آقا را قرار می‌دهد و بعد یک سوژه را به آن‌ها می‌دهد و بعد می‌گوید وقتی این‌ها می‌آیند و بحث‌ها را با من مطرح می‌کنند، می‌بینم در عین این انسی که چندین سال است با بحث آقا دارم، باز هم نکته‌های جالبی کشف می‌کنند که برایم بسیار جالب است و هرچه نگاه می‌کنم می‌بینم اینها هم حرف‌های حضرت آقا است. حضرت آقا چند باری گفته‌اند که من در فضای اقتصادی کارشناس نیستم و یک بخشی از جبهه انقلاب اینجاها یک دلالت‌هایی گرفته‌اند که حضرت آقا دارد فریب می‌خورد چون کارشناس اقتصادی نیست. نگاه ایشان اینطور نیست. حداقل یک معنای راهبردی از این می‌شود برداشت کرد که یک توفیقی است که ایشان توانسته با رهبر انقلاب و با ولی فقیه یک همگنی و همگرایی و همراهی پیدا کند. خیلی‌ها این توفیق را الآن ندارند و به بهانه‌های مختلفی از آقا عبور می‌کنند. این بحثی جدی و شیعی جدی است که خیلی‌ها از موقف هم فکری حضرت آقا و هم از طرح راهبردی حضرت آقا عبور می‌کنند. بعضی منطق آقا را دارند از طرح راهبردی حضرت آقا بیرون می‌زنند که الآن مانند آن بسیار زیاد شده است. زمانی که بحث‌های ایشان را می‌دیدم احساس خوبی داشتم. اعتقاد به فقه اکبر یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان بود که سعی کرده در آثار خود یک مقداری این را نشان دهد که با چشم‌های بسته این را نمی‌گوید. البته از جناب آقای مصباح خیلی ایشان به بزرگی یاد می‌کند و می‌گوید همین‌قدر که ما یک مقدار چشممان به فضای کلام باز شده است، ایشان برای ما زحمت کشیده‌اند، وگرنه برای بسیاری از طلبه‌های فاضل کلام اینقدر بزرگ نیست و نمی‌توانند خیلی محکم این حرف‌ها را بزنند. ایشان می‌گفت این مصرعی که الآن در ذهن من هست، به خاطر زحمت‌هایی است که آیت الله مصباح کشیدند و این در ذهن ما برجسته شد و ما بعدها نسبت‌ها را یک مقدار مشاهده کردیم.

ذهن ایشان از اقتصاد تعاونی عبور کرده است. در عین اینکه معتقد آقای شاه آبادی فردای اقتصاد انقلاب اسلامی است. ایشان معتقد است ما سه ورود داریم؛ یک ورود منفعلانه تیپ‌هایی که اسم نمی‌آوریم، یک ورود شهید صدری داریم و یک ورود قاهر آقای شاه آبادی داریم. حرف ایشان این است که اقتصاد این رویکرد را که یک مقدار توصیف می‌کند، انقلاب را این رویکرد نجات می‌دهد. حتی ایشان به رویکرد شهید صدر انتقاد دارد و معتقد است که رویکرد بسیار کندی است و به سختی به سمت اصالت‌ها حرکت می‌کند،‌ البته اصیل است؛ بر خلاف آن رویکردی که می‌آیند مبنا را اقتصادهای به تعبیر خودشان تجربی قرار می‌دهند و سعی می‌کنند که آن را ویرایش کنند. بیشتر آن را به جای ویرایش کردن آرایش می‌کنند. اما این طرف رویکرد شهید صدر است که ایشان فرمودند به نظر من رویکرد قاهر آقای شاه آبادی است که نجات می‌دهد. اما جالب است که آشنایی ایشان با آقای شاه آبادی به خاطر پایان نامه یک دانشجوی اقتصاد است. پایان نامه یک دانشجوی اقتصاد دیدگاه آقای شاه آبادی است و بعد ایشان را به عنوان استاد راهنما معرفی می‌کند و ایشان هم قبول می‌کند و بعد که کار می‌کنند ایشان آقای شاه آبادی را کشف می‌کند. خدمت حضرت آقا هم یک جمعی رسیده بودند و دیدگاه‌های آقای شاه آبادی را گفته بودند، حضرت آقا گفته بودند که کدام آقای شاه آبادی را می گویید؟ گفتند همین که استاد حضرت امام بوده است. ایشان تعجب کرده و گفته بودند که مگر ایشان در این زمینه‌ها هم صحبت دارند؟ گفته بودند اینها را سریع به من برسانید. بعد یک لبخندی زده و گفته بودند که بله استاد امام است دیگر. این شخصیت شناخته شده نیست. آخر سر قضاوت ایشان این است که الگوی ورود آقای شاه آبادی جهان اسلام را نجات می‌دهد، وگرنه ما زیر چنگ تفکر طاغوتی می افتیم اگر این ورود را نداشته باشیم.

یک نکته دیگر اینکه ایشان افزون بر اینکه یک تئوری پرداز اقتصادی باشد، ذهن راهبردی هم دارد و کمی جلوتر می‌رود تا طرح‌های راهبردی هم ارائه کند. و البته امثال آقای میرمعزی هم اینگونه هستند و تعدادی هم تیپ‌های دانشمندی هستند و نمی‌توانند یک طرح راهبردی ارائه کنند. منتها ایشان طرح راهبردی ملی دارد که جای توجه دادن جلسه به اینگونه مسائل هست یا خیر. ایشان طرح راهبردی ملی دارد و با تکیه به سرمایه سماجت این طرح‌ها را جلو می‌برد تا جا اندازد. بسیاری از طلبه نمی‌آیند که به ایشان کمک کنند که یک طرح راهبردی جامع‌تر و کامل‌تری پیدا کند.

به نظرم یک جلسه دیگری با ایشان برگزار شود. اگر برخورد سوری نکنیم بهتر است. ما دوست داریم با ایشان بحث کنیم و نشست‌ها را تازه داریم راه می‌اندازیم. اجازه دهید الگوی نشست‌ها کمی تفت بخورد و ببینیم بهترین الگوی برگزاری نشست چیست. ما حرف‌های ایشان را شنیده‌ایم و کمی بحث کرده‌ایم، الآن دوست داریم با خود ایشان بحث کنیم. اگر صلاح است یک جلسه دیگر ایشان را دعوت کنید و بهتر است هفته آینده باشد. ما نکات مدنظر خود را حدود بیست نکته بنویسیم و به ایشان بدهیم و بعد منابع را هم که فرمودید تهیه شود و کسانی که می‌خواهند تورق کنند بتوانند این منابع را نگاه کنند. ما یک جلسه با حاج آقا بگیریم که ما این منطق امتداد را دوست داریم با ایشان یک مقدار گفتگو کنیم و ایشان معلوم‌تر کنند که چه تفاوتی با بقیه الگوهایی که ارائه شده دارند و نکته‌های ویژه ایشان اینجا چیست؟ به نظرم بسیار قابل استفاده خواهد بود چراکه جلسه ما دغدغه امتداد دارد. یک نفر پیدا شده ادعا می‌کند. امتدادها همیشه در حوزه تخصصی است. ایشان در حوزه تخصصی خود این امتداد را دارد ادعا می‌کند اما منطق قابل تعمیم می‌تواند باشد و فکر می‌کنم جا دارد اینجا اگر تنگ نظرانه تدبیر نکنیم، سودمان بیشتر می‌شود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha