سه‌شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۹
یادداشت رسیده | دستکش‌های مخملی

حوزه/ گرانی های افسار گسیخته و فشار غیر قابل توصیف به اقشار متوسط و کم درآمد، این تصور را جهت مهیا دیدن شرایط ترور شهید فخری زاده تقویت کرد و تصور دشمن این بود که اوضاع به قدری در داخل ایران بغرنج است که چنین اقدامی برای مردم اهمیتی نخواهد داشت.

خبرگزاری حوزه - ارومیه | بعد از شهادت ناجوانمردانه دانشمند هسته ای شهید فخری زاده، نحوه و زمان مواجهه نظام با تجاوز علنی به خاک و خون ایرانیان، به عنوان یکی از مباحث روز جامعه پیگیری می شود.

برخی این عمل تروریستی را برنامه ای از سوی اسرائیل و عربستان دانسته اند و هدف آن را ایجاد یک تنش منطقه ای و از دست دادن فرصت دیپلماسی و مذاکره با دولت جدید آمریکا می دانند و مذاکره ای که جهت احیای نتایج برجام صورت می پذیرد! در نقد این دیدگاه توجه به چند امر در محور های زیر ضروری است.

   

اولا؛ باید ماهیت آمریکا آشکار و روشن شود

بر عموم ایرانیان روشن است که تلاش تمام دولت های آمریکا، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران و اعمال فشار به مردم مستقل ایران بوده است، هر چند آمریکا در این راستا از شیر و گوشت گاوهای شیردهی چون صدام و بن سلمان و... نیز بهره ها گرفته است، اما تمییز بین هدف و مصداق قصاب و گاو شیرده، نباید زیاد سخت باشد.

ترورهای سریال وار دانشمندان هسته ای در زمان معاونت بایدن، درست بعد از وقایع تلخ و غیرقانونی ٨٨ اتفاق افتاد. زمانی که دشمن تصور نمود؛ نظام بدنه اجتماعی خود را از دست داده است و همین تصور در جریان ترور شهید سلیمانی تکرار شد.

گرانی های افسارگسیخته و فشار غیر قابل توصیف به اقشار متوسط و کم درآمد، این تصور را جهت مهیا دیدن شرایط ترور شهید فخری زاده تقویت کرد و تصور دشمن این بود که اوضاع به قدری در داخل ایران بغرنج است که چنین اقدامی برای مردم اهمیتی نخواهد داشت.

تفاوت آمریکای قبل ترامپ و بعد از آن، در نزد صادقان عرصه سیاست، فقط در یک دستکش مخملی است؛ وگرنه دست چدنی و شیطان صفتی، ماهیت آمریکا است که نباید بزک شود.

فرضیه تقسیم آمریکا به آمریکای خوب و آمریکای بد، سرابی است که نباید؛ بار دیگر عمر ملتی برای سنجش صحت این فرضیه تلف شود!

   

ثانیا؛ باید برجام و دستاورهای آن درست تبیین شود

ارتباط و تعامل با جهان لازمه حکمرانی عاقلانه است و پیشینه جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته بهره‌ گیری عزتمندانه از آن بوده است، ولی جان سخن در جایگاه این ارتباط در هندسه حل مشکلات کشور و روش استفاده از آن است، انحصار جهان در چند کشور محدود و اولویت دهی بیش از حد به مقوله ارتباط به جای تمرکز بر مقوله خودباوری و برگزیدن روش مذاکره «اعطای نقد در مقابل طلب نسیه» فقط موجب آسیب های غیر قابل برگشتی مثل خدشه دار شدن غیرت ملی و اتلاف عمر ملت است.

برجام آنروز بی ‌خاصیتی اش روشن شد که از آفتاب سوزان، تنزل به ابر و از ابر تنزل به گلابی یافت! آن روز بی‌ خاصیت شد که در مقابل تعهدات نقد، مبتلا به روزشماری شدیم، روزهایی که در انتظار جواب راستی آزمایی اقدامات ایران از سوی دروغگویان بدعهد گذشت و دروغگویان بدعهدی که در خفا به ریشمان خندیدند.

عدم استفاده آمریکا از مکانیسم ماشه، به دلیل خارج شدن عضو مزاحم از برجام بود و لحظه شماری برای بازگشت آمریکا، به استقبال اجرای مکانیسم ماشه رفتن از سوی جاه طلبانه ترین عضو ناقض و دروغگوی برجام است و استفاده نکردن اروپا از مکانیسم ماشه نیر به جهت نداشتن بهانه بود وگرنه اگر اروپا در تحقق برجام صداقت داشت؛ باید مسیر اقتصادی برجام را به شکل واقعی ایجاد و اجرا میکرد.

   

سوما؛ اقدامات ایران در چارچوب برجام باید آشکار شود:

ترور شهدای هسته ای مخصوصا شهید فخری زاده نشان از حفره های عمیق امنیتی است که باید شناسایی و ترمیم گردد.

حق اقدام متقابل نسبت به اقدام علیه یک ملت، امری مورد قبول در معاهدات بین المللی است و موشک باران مواضع منافقین، داعش و مواضع دولت تروریستی آمریکا در عین الاسد نمونه هایی از آن است و تعلیق این حق به بهانه امکان تکرار برخی کوتاهی های تلخ و مشکوک مثل حوادث سفارت عربستان، فقط منجر به إسقاط تدرجی این حق و تکرار تجاوز های دشمن به خاک و خون ایرانیان خواهد شد.

تأخیر مجازات متجاوزان به بهانه موکول کردن آن به بعد مذاکرات، موجب ایمنی بخشی به متجاوزان جهت تکرار اعمال تجاوزکارانه در بازه انجام مذاکرات است.!

بر فرض تحقق توافق به ظاهر عادلانه، اینبار تحقق مجازات به جهت حفظ منافع احتمالی مذمت خواهد شد و نهایتا این امر موجب ایمنی بخشی به متجاوزان برای تکرار تجاوزهای خود بعد مذاکره خواهد بود!

در مواقع سخت یادآوری موفقیت های متناسب (موشک باران مواضع منافقین، داعش، و مواضع دولت تروریستی آمریکا در عین الاسد) در مواجهه با مشکلات کار خردمندان است و یادآوری کوتاهی های مشکوک (حوادث سفارت عربستان و...) کار افرادی است که به نام عقل، تزریق ترس می‌کنند ولی باید بدانند؛ ترسوها حق سخن گفتن از عقلانیت را ندارند!

و کلام آخر این که؛ دوقطبی سازی و غیر قابل جمع دانستن گزاره ها، روشی کهنه در عدول تدریجی از برخی حق هاست، گویا نمی‌توان طوری برنامه ریزی کرد که ملت به منافع حداکثری برسند، هم عزت و استقلال ملت حفظ شود و هم چرخ اقتصاد، واقعی و به درستی بچرخد.

   

حجت الاسلام محمدسعید آزادموسوی

 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha