به گزارش خبرگزاری حوزه، نشست جنبش علمی در نظام آموزشی حوزه، چندی پیش با سخنرانی سید علی هاشمی، استادیار جامعة المصطفی العالمیه و معاون پژوهش مؤسسه پژوهشی و تولید محتوای امام هادی علیهالسلام از سوی حوزه علمیه امامیه تاکستان بهصورت وبینار برگزار شد که مباحث مطروحه بدین شرح است:
مراد از جنبش، حرکت و نهضت است. جنبش علمی در حوزه وجود داشته و دارد. شاید مقصود بزرگوارانی که این عنوان را مطرح کردهاند، جهش علمی یا تقویت جنبش علمی در نظام آموزشی حوزه است. بههرحال به نظر میرسد مقصود از این نام این است که با تأمل و بررسی مجدد، نقاط قوت و ضعف نظام آموزشی حوزه مشخص شود تا مسئولان محترم و طلاب و فضلای ما با شتاب و قوت بیشتری به سمت اهداف و وظایف حوزوی خود گام بردارند.
نکاتی درباره نظام آموزشی حوزه
برای رسیدن به اهداف یاد شده باید وضع موجود و مطلوب را باهم مقایسه کنیم تا راه رسیدن به آن اهداف مشخص شود. نکاتی به نظر میرسد که برای تحقق این اهداف نیازمند توجه است؛ البته بخشی از این نکات موردتوجه بوده و برخی در حال اجرا و برخی نیازمند توجه و پیگیری بیشتر است:
به روز بودن و توجه به نیازهای فرهنگی و اعتقادی روز در فرایند تعلیم و تعلم
توجه به فضای علوم رایج در محافل علمی دنیا و بهروز بودن مباحث با زبان و نیاز دنیای معاصر از امتیازات حوزههای علمیه معاصر است که در قالب دهها رشته و گرایش تحصیلی ظهور یافته است.احساس مسئولان از نیاز به تحول در برنامهها، متون درسی و شیوههای آموزشی، مبارک و مهم است که استمرار و تقویت آن مطلوب است.
جذب طلاب با انگیزه
متأسفانه در بسیاری از مراکز علمی از جمله حوزههای علمیه، شاهد روند کاهشی انگیزههای علمی و اخلاقی فراگیران هستیم. بخشی از این رخداد نامیمون ناشی از تحولات جهانی در حوزه اقتصاد، رسانهها، سبک زندگی و... است که در جای خود قابل تأمل و سنجش است. اما آن بخشی که به خود حوزهها مربوط است که باید در سنجش اولیه اولاً افراد با انگیزه جذب شوند و در مراحل تحصیل نیز روحیه طلبگی و انگیزه تحصیل، تهذیب، پژوهش و خدمت در آنها تقویت شود.
تقویت روحیه خدمتگزاری و سادهزیستی به جای روحیه اداری در اساتید و مسئولان
رویکرد اداری، باوجود امتیازاتش، محبتها و روابط عاطفی را کمرنگ کرده یا از بین میبرد. کم شدن روابط عاطفی با کم شدن انگیزهها ارتباط مستقیمی دارد. علیرغم تلاشهای مسئولان این رویکرد در بسیاری از مدارس و مجتمعها غلبه دارد. غلبه این رویکرد، بزرگنمایی نیست و آن را به همه افراد و مدارس هم تعمیم نمیدهم؛ اما مشکل شایعی است. بسیاری از مدیران مدارس بهویژه مدارس مجتمعهای بزرگ اکثر طلاب مدرسه خود را نمیشناسند. یعنی اگر در خیابان آنها را ببینند، نمیدانند که ایشان طلبه مدرسه آنان است. طبیعی است که در چنین فضایی انگیزهها کم شده و درس خواندن در نگاه مدیران و طلاب بیشتر وظیفه اداری قلمداد میشود.
مدارس کوچک این آسیب را ندارند. بزرگ کردن مدارس این آسیب را به همراه آورده است. البته در مدارس کوچک، مدیریت سلیقهای و افراطوتفریطهایی مشاهده میشود که با آموزش مدیران و دقت در انتخاب آنها قابل اصلاح است؛ اما بههرحال بزرگ ساختن مجتمعها و مدارس، غلبه رویکرد اداری را به دنبال دارد.
تغییر نگاه نمره محور
متأسفانه در مراکز حوزوی بهتبع نظام آموزش عالی دانشگاهی، نمره، محور ارزیابیها است. این مطلب باعث شده که اهتمام جدی بسیاری از طلاب، کسب نمره باشد. کم نیستند طلبههایی که در همان جلسه اول از اساتید درباره شیوه امتحان و سخت یا آسانگیری او در امتحانات سؤال میکنند. أسفبارتر آنکه ملاک انتخاب استاد در نزد بسیاری از طلاب ـ بر اساس تحقیقات میدانی ـ آسانگیری اساتید در نمره دادن است و کیفیت تدریس و محتوای درس ارزش کمتری دارد. چانهزنی بر روی نمره، کمکردن محدوده امتحان و درخواست اعلان سؤالات امتحانی و مانند آن از مباحثی است که اساتید بهخوبی با آن آشنا هستند؛ البته اساتید خوب در اینگونه موارد تذکرات بهجا داده و سبک و روش درست را در پیش میگیرند؛ اما این برخوردها ریشه مشکلات ازجمله نظام نمره محور را از بین نمیبرد.
جایگزینی روشهای ارزیابی کارآمدتر بهجای نظام نمره محور مثل ارزیابی کیفی (توصیفی) مستمر ملاکمحور. در این روش ابتدا اهداف درس مشخص میشود و سپس در طول ترم، در فواصل مشخصی، استاد نقاط قوت و ضعف هر طلبه را با توجه به اهداف یاد شده، ارزیابی و به شکل توصیفی ثبت میکند (در این نوع از ارزیابی استاد میتواند این نکات را برای تقویت و اصلاح طلبه به خود او تذکر داده و به رشد او کمک کند). در پایان ترم ارزیابی توصیفی خود را در مورد او بیان میکند. امتیاز برجسته این نوع ارزیابی این است که طلبه بیش از آن که نگران نمره باشد، نگران تطبیق دادن خود با ملاکهای ارزیابی است. به طور طبیعی این نظام هم ضعفهایی دارد؛ اما مشکلات آن کمتر و امتیازات آن بیشتر از نظام نمرهمحور است.
کم کردن حجم دروس
گفته میشود دوره کارشناسی، دوره انبوهخوانی است و درنتیجه مطالب بسیار ـ برخی اصلی و برخی فرعی ـ به طلبههای آموزش داده میشود. نتیجه این اصل موهوم، آشفتگی ذهنی و خستگی طلبه است. بهجای این اصل، اصل سیر از اصول به فروع در نظام آموزشی درست است (شبیه آنچه شهید صدر رحمهالله در حلقات انجام دادهاند). مباحث اصلی با عمق مناسبی در طول دوران تحصیل ارائه شوند و بهتدریج شاخهها و فروعات، مورد توجه و آموزش قرار میگیرند. این گونه ذهن فراگیر، نظاممند آموزش مییابد.
تقویت روحیه پژوهشگری
با توجه به عوامل یاد شده مثل حجم دروس و از طرفی پژوهش محور نبودن دروس ـ حداقل در مرحله عمل ـ نتیجه تربیت فضلای محقق نیست. ذهن خسته و آشفتهای دارد که طوطیوار مطالبی را حفظ کرده است.
پیشنهاد میشود حجم درسها کمتر شود و با مشخص کردن موضوعات، طلاب به مطالعه و تحقیق زیر نظر اساتید تشویق شوند. یک مطلب را که خودشان به آن رسیدهاند، از صد مطلب درجه یک که خواندهاند، اثربخشتر است.
تقویت مبانی
نتیجه ارائه حجم گسترده مطالب مورد نیاز طلاب باعث میشود که فرصت و توان ذهنی طلبه برای فراگیری دقیق و عمیق مبانی کاسته شود. طلبهها با بنیههای ضعیف در مباحث اصلی، وارد مباحث تخصصی میشوند که نتیجه آن ذهن آشفته و سطحی فراگیران است.
پیشنهاد میشود دروس مبانی مثل ادبیات، فقه و اصول و... با قوت پیگیری شود و در سطوح ارشد و دکتری گرایشهایی تعریف شود که در برخی مدارس چنین است.
استعداد سنجی
تمام طلبهها استعداد یکسان ندارند. برخی حافظه خوب دارند؛ برخی قدرت تحلیل بالایی دارند؛ برخی توان مدیریتی بالایی دارد. لازم است در ابتدای ورودی به حوزه و در طول دوران تحصیل، استعدادهای آنها شناسایی شده و متناسب با آن برای آنها برنامه درسی تعریف شده و راهنمایی شوند. البته ممکن است بخش مهمی از دروس آنان یکسان باشد؛ اما بههرحال باید به ظرفیت ها، مشکلات و شرایط هر طلبه بهطور جداگانه توجه شود.
پیشنهاد میشود با توجه به استعدادهای طلبهها برای مسؤولیتهای مختلف تبلیغی، پژوهشی، مدیریتی و... دورههایی تعریف شود نه اینکه همه مجبور به اجرای یک نظام آموزشی باشند.
مشخص کردن تکلیف فارغالتحصیلان
فارغالتحصیلان حوزه، گرفتار سرگردانی هستند. چه در حوزه برادران و چه در حوزه خواهران. اگر افرادی بعد از فارغالتحصیلی، متناسب به استعداد خود به فعالیتهای علمی میپردازند، لطف خداوند و تلاش و توسل خود آنان بوده است؛ اما حوزه برنامه مشخصی برای آنان ندارد. با توجه به اینگونه نکات، انگیزه طلاب و خانوادهها بهویژه در زمان ما برای تحصیل خود یا فرزندانشان کم شده است؛ زیرا آینده آنان مبهم است.
پیشنهاد میشود: اولاً، استعداد سنجی شود و برای افراد متناسب با نیازهای جامعه، تخصصهای متناسب آموزش داده شود. یکی استاد خوب میشود، دیگری پژوهشگر خوبی است. کسی نویسنده خوبی برای کودکان است. یکی تحلیلگر مسائل سیاسی است. یکی مدیریت خوبی دارد و...
ثانیا، مرکز خدمات یا مرکز دیگری میتواند رابط بین نیازهای فرهنگی و دینی جامعه و تواناییهای طلاب باشد.
برطرف کردن مشکلات اقتصادی
امروزه با توجه به آشفتگی اقتصادی و تورمهای افسارگسیخته، همه مردم و ازجمله طلاب با مشکلات جدی اقتصادی مواجه هستند که خود ریشه برخی مشکلات آموزشی و اخلاقی است.
به نظر میرسد، حوزههای علمیه با محدود کردن پذیرش و تأمین اقتصادی افراد تحت پوشش خود میتواند این مشکل را تا حدی مدیریت کند. توضیح آنکه اگر حوزه علمیه میتواند بهعنوانمثال هزار نفر را در حد معقولی تحت پوشش اقتصادی خود قرار دهد، باید به همین اندازه اکتفا کند و پذیرش بیش از آنکه بار اقتصادی بیشتری را تحمیل میکند، موجه به نظر نمیرسد.