دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
کد خبر: 935903
۱۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۵
کتاب سلوک در مکتب سلیمانی

حوزه/ کتاب "سلوک در مکتب سلیمانی" بابی جدید در پژوهش و نگارش کتب درباره بزرگان اهل معنا و معنویت و صاحبان مکتب در زمانه ما باز کرده و نشان داد که در طول خاطره نگاری های متعارف و بسیار ضروری، بایسته است به تبیین و تحلیل و بلکه بالاتر تعلیل حیات مردانِ خدا چون سردار سلیمانی اهتمام ورزید تا مکتب او را در همه ابعاد و عرصه ها معرفی کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب "سلوک در مکتب سلیمانی"  به قلم حجت‌الاسلام محمدجواد رودگر کتاب خاطره‌نویسی نیست، اما خواندنی است و در خاطره‌ها می‌ماند.

کتابی که از حیث نگارشی دارای قبض و بسط، اوج و موج و جزر و مدهای ادبیاتی خاصی است و ذهنِ خواننده را درگیر کرده و روحِ او را نوازش می‌دهد و در قبض و بسط قرار داده و با جزر و مدهایش بالا و پائین می‌کند. ادبیات کتاب ممزوج از ادبیات عرفی، عرفانی، اخلاقی و فلسفی، گاهی کلامی و اجتماعی است و در برخی موارد آنقدر خودمانی شده و تو را مخاطب قرار می‌دهد گو اینکه باهم گفتگو می‌کنید و گاهی چنان اوج می‌گیرد و تو را وارد عالمِ استدلال معقول و مشهود می‌کند که گوئی در مدرسه عرفان و برهان در حال درس و بحث هستی و زمانی نیز ذهن و ضمیرت را درگیر اولیات و بدیهیات می‌کند و آهنگ بازگشت به خویشتن را می‌نوازد که گوئی تنها با خودت کار دارد و هیچ‌کس دیگری مخاطب آن نیست و این فرازوفرودها، اوج و موج‌ها همانی است که حکایت از احوال متناقض و شرایط متضاد وجودت می‌کند و در هر فصلی تو را به چالش می‌کشد تا درنهایت به خودآگاهی و خودیابی دست پیدا کنی.

آنگاه‌که چشمانت نام کتاب را می‌بیند، تصور می‌کنی که مثل کتبِ دیگری که در مقام و مقوله سردار آسمانی، سلیمانیِ عزیز به رشته نوشته درآمد، مملو از خاطرات دوران زندگی پربرکت و مراحل جهادی حیات طیبه اوست، ولی مقدمه جالب و جاذب آن تصورات پیشین شما را به‌هم‌ریخته و فصول نه‌گانه‌اش چنان ذهن و ضمیرت را در چنبره خود گرفته و روح و روانت را متلاطم می‌کند که می‌بینی کتاب با قصد و غرض دیگری نوشته شد و نگاهی نو و رویکردی جدید و بسیار لازم در تبیین مکتب سلیمانی است. در این کتاب می‌خوانی و می‌یابی که قاسم سلیمانی، چرا و چگونه سرباز و سپس سردار سلیمانی شده و آرام‌آرام به شهید سلیمانی تبدیل گشت؟ این کتاب گام‌به‌گام نشان می‌دهد که چگونه فرزند روستا در مکتب امامین انقلاب رشد و تعالی می‌یابد، ملی، فراملی و بین‌المللی شد؟ در این کتاب فهم می‌کنی که اگر می‌خواهی بگویی:" من یک سردار سلیمانی‌ام" باید سلیمانی شوی. راه سلیمانی شدن چیست و چه باید و نبایدهایی دارد؟ سلیمانی چگونه فرشته صورت و فرشته سیرت و فرشته سریرت و بالاتر از فرشته شده که فرشتگان بالهایشان را زیر پایش پهن کرده و با عطر وجودش معطرمی شدند؟ به‌راستی چرا با سلیمانی می‌توان آیه "انی اعلم مالاتعلمون"(بقره-۳۰) را در داستان خلافت انسان بر روی زمین که با خبر" انی جاعل فی الارض خلیفه" (همان) طرح شد، درک و دریافت نمود؟

کتابِ "سلوک در مکتب سلیمانی" دست آدمی را می‌گیرد تا مقامات معنوی و فتوحات غیبی انسان را در همین دیرِ خراب‌آباد و دامگهِ حادثه نشان دهد. کتاب "سلوک در مکتب سلیمانی" ارائه اصول و ریشه‌های اصلی سیر انفسی و تعالی وجودی انسانِ سائر الی الله و مسافر کوی دوست است که در طول چهل سال سلوکِ توقف‌ناپذیر فعال و نه منفعل، پویا و دینامیک نه ساکن و استاتیک آن‌هم در سایه شجره طیبه "ولایت" تداوم و تحقق داشت و مفاهیمی چون هجرت و جهاد را قرین عمل صالح و اخلاص کرده و تفسیر عینی کرد و نشانی‌های بی‌نشانان را در سبک سلوک فردی و اجتماعی‌اش نشانمان داد.

کتاب حاضر سلوک سلبی و ایجابی سردارِ پرافتخار، تمام ناشدنی، نامیرا و جاودانه خمینی و خامنه‌ای را در عینیت حیات طیبه متجلی می‌سازد که چگونه انسان در پرتو معرفت، محبت، عبودیت، سرعت و سبقت توأم با مراقبتِ نفس می‌تواند فرشته صورت و فرشته سیرت شده و به‌تدریج پا را فراتر از فرشتگان بگذارد و فرا فرشته شده و روح ریحانی و رحمانی یابد.

سلوک در مکتب سلیمانی نَمی از یَم وجودِ بهشتی و بهشت وجودِی مالک اشترِ زمان است که برخی مبانی و مؤلفه‌ها، شاخص‌ها و معیارهای زندگی انقلابی را در قالب سیر و سلوک در متن زندگی نه در خلوت و خلسه بیان و تبیین کرده است.

کتاب حاضر ظهور عرفان اجتماعی عارفی است که در کلاسِ پیر میکده عشق خمینی کبیر و خمخانهِ خامنه‌ای عزیزالوجود عرفان عملی را باتمام ساحات و سطوح درک و دریافت تا تجربه و ترجمه عملی کند.

هرفصلِ کتاب یادشده حاوی حقایقی از سلوکِ صائب و حامل رقایقی از سلوِک صادق است که در متن زندگی جهادی یکی از مردانِ خدا در روزگار ما حادث شد و درمنظر و مَرآیِ همگان قرار گرفت، مردی از تبار توحید باوران و قبیله ولایت مداران که دین را وارد جزء جزء زندگی کرد و شریعت را نه‌فقط در سجاده که در سنگر، نه‌فقط در سلوک درونی و معنویات، بلکه در اقتصادیات، سیاسیات و اجتماعیات، نه‌فقط در ارتباط با دوستان که حتی در ارتباط با دشمنان نیز وارد کرد و التزام عملی به آن داشت، درست مثل پیرانِ طریق و مرشدانِ راه و معلمان سیر و سلوکِ خویش که به‌درستی و تمام‌قد شاگردِ مکتب آنان بود و تبدیل به"مکتب" شد و دلیل و راهنما، ولیّ و راهبرش سخن از "مکتب سلیمانی" به میان آورد. اکنون مضامین مندرج در فصول:

فصل اول کتاب درصدد القای این نکته منیع و اشارت انیق و عمیق است که سلیمانی عزیز، سلوک سلبی را بر سلوک ایجابی مقدم داشته و مراحلِ سلوک سلبی را با مصادیق متکثرش تجربه و سپس ترجمه عملی کرد و سلوک ایجابی آن فاتحه‌الکتاب مقاومت با سلوک سلبی‌اش مبنا و معنا یافته و منتج به نتایج شد و این حقیقتِ سرنوشت‌ساز معلولِ معارف وحیانی و شریعتِ حقه محمدیه(ص) است و ترجمان زیست عینی کلمه طیبه توحیدی "لااله الا الله" که ترکیبی از سلب و ایجاب است و بهترین و برترین کلمه وجودیه متجلی در رسالت خاتم رسولان و نبوت خاتم پیامبران الهی است.

فصل دوم بیان این حقیقت است که انسانِ خواهانِ تعالی تا مراتب وجودی سلیمانی‌ها را وارد "مقامِ سلم"، "مرتبه سکوت"، سلوکِ مبارزه جویانه و سبکباری در رهیدن و سبکبالی در پریدن می‌کند. در این فصل می‌یابی که سلمِ سلیمانی سِرّ صعود و سکوتِ سلیمانی ذکر سلوکی‌اش شد تا غمِ عشقِ معشوق، سبک‌بار و سبکبالش نماید و سرمایه‌های فطری‌اش شکفته شده و او را به مبارزی در جبهه درون و برون تبدیل نماید.

فصل سوم نیز نشان می‌دهد که "سحر" مقدمه "سفرِسلوکی" سلیمانی است تا او در دلِ شب با باده شبگیر و نشئه شبانگان، خود را به فِنای حق رسانده و فَنای درحق را تجربه نموده و خدا را با دیدهِ دل شهود کند. در این فصل رازِ خودندیدن و خدادیدن و خدایی شدنِ سلیمانی نمایانده می‌شود. توحید و اخلاصِ در توحید را با سلیمانی در این فصل خواهی یافت. به‌هرحال در این فصل، می‌دانی و می‌یابی که فصلِ مقومِ انسان صاعد و هادی را در برابر انسان نازل و هابط در قرب وجودی‌اش به خدا و خداخوشدن یا خداگونگی و به تعبیر قرآن "صبغه الله" یافتن و رنگ و رایحه خدا داشتن است.

فصل چهارم فصلِ وصل به جانان و عشقِ به شهادت برای شهودِ مشهود مطلق است. در این فصل به این درک خواهی رسید که صراطِ سلوک را با رفیقِ سلوکی و فلسفهِ زندگی صائب، اخلاق صادق و عملِ صالح می‌توان پیمود و با شریعت طی طریقت تا منزل حقیقت کرد و با عطرِ دل‌انگیز خوبان امت ختمیه به وجه رب نظر افکند.

فصل پنجم می‌آموزد که با وصل به اصلِ خویش و باخودیگانه شدن می‌توان به زندگی نه مردگی یعنی عشق رسید و نیاز را با ناز و ناز را با نیاز درآمیخت و تنها با ولایت سلوک امکان‌پذیر است تا گزاره "ازتو حرکت و از خدا برکت" ظهور یابد و سلوک فردی و اجتماعی به‌گونه‌ای تدبیر و تقدیر شود که دستورالعمل برای مستعدین راه وصال صادر کنی و سلیمانی زمان خود شوی و انگشترسلیمانی برانگشت بگذاری و بردلها حکومت کنی و حشمت الله شوی.

فصل ششم تولد دوباره را در رهیدنِ از ملک و رسیدنِ به ملکوت و راهِ شهید شدن را در مراقبه های سلوکی و مرابطه های وجودی درپرتو انسان کاملِ مکمل نشان می‌دهد. درس این فصل چنین است که تا مردن را تجربه نکنی، زنده بودن را نمی‌یابی و تا شهید بودن را شهود نکنی، شهید شدن معنا نداشته و مصداق نمی یابد. فصل ششم تعلیم می‌دهد که باید آغاز و انجام خود را شناخت و سلوک اخلاقی داشت و به سلوک عرفانی دست یافت تا خدا درمتن زندگی حضور و ظهور یابد و سالک درمحضر حق حاضر شده و بلکه به حضور خدا باریابد. در این فصل می‌یابی که باید به درگاه حق سبحانه برسی تا به بارگاه قدس ربوبی نائل گردی. باید قدم صدق و قرار صدق یابی تا "عند ربهم یرزقون" و "عند ملیک مقتدر" روزی‌ات شود.

فصل هفتم در این فصل دانسته می‌شود که با نماز و راز و نیاز، با صدق گفتار و رفتار، با صبرِ سلوکی می‌توان ربطِ قلبی با خدا پیدا کرده و به عکسِ سیر اول در منازل، سیرانفسی و صیرورت داشته و بسوی انسان کامل شدن تصعید یافت. در این فصل به خوبی هرچه تمام تر خواهی یافت که معرفت نفس تو را به عبودیت رب سوق داده و با نور ظاهر و باطن، از خدا خدا را طلب خواهی کرد و غذای روح تنها انس با معبودِ محبوب و محبوبِ معبودی است که مشهود تو خواهد شد. فصل هفتم راهِ رفتن و دیدن را در سلوکِ با قرآن نشان می‌دهد. در این فصل می‌یابیم که سلوک و مردم دوستی در امتداد هم و درهم تنیده اند و آنگاه که همه این اتفاقات رخ داد، رخدادی دیگر در راه است و آن خدمت به خلقِ خدا و شفقت بر مردم و جانفشانی برای امنیت و عدالت اجتماعی خواهد بود.

فصل هشتم فصلی است که روحِ حاکم برسالک الی الله را "ولایت" دانسته و ولایت کلامی را مقدم بر ولایت فقهی و استمرار آن دانسته و ظهور یافته در ولایت فقهی می داند که تنها راه مخاطب فرشتگان شدن و رزق سلوکی یافتن اتصال به ولایت است، ولایتی که استمرار امامت است. دراین فصل با ناآشنای وجودِ خویش آشنا شده و باخودبیگانگی را به باخودیگانگی مبدل می سازیم و پایه های دفاع مقدس را در جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت و ولایت جستجو کرده و دریافت می‌کنیم تا سلوکِ ولائی متن زیست معنوی قرار گیرد.

فصل نهم فصلی که فلسفه صلوات و سلوکِ صلواتیه را در مسانخت و مشابهت و مشاکلت با معصومین علیهم‌السلام رقم زده و برمعرفت و محبت ما برای اطاعت از آن ذوات قدسی می‌افزاید تا اسوه یابی و الگوگیری از آن انوارربوبی را نشانمان دهد و نفاق و گناه را از صحنه دل زدوده و نورانیت و صداقت را بر صحیفه جان بنگارد و مشقِ عشق با محمد و آل محمد صلوات الله اجمعین را عامل عافیت در دین و دنیایمان قرار دهد. در این فصل می‌یابیم که تنها راه نجات و سعادت، فوز و فلاح و فیض و فضل یابی همانا وصل به پیامبراعظم(ص) و عترت طاهره اش(ع) می باشد که با طهارت و نزاهت وجودی می‌توان محرم راز و حامل معارف آنان شد و با بیداری و بصیرت به تصعید و رفعت مقامی و مکانتی ادامه داد و عرفان و ایقان به حق تعالی و منزلتِ محبوبان حقیقی حق تعالی یافت.

در هر حال کتاب "سلوک در مکتب سلیمانی" با رنگ و بوی دیگری که معمولاً در باب زندگی‌نامه‌ها یا زیست‌نامه‌ها نوشته می‌شود، به رشته نوشته درآمد.

این کتاب بابی جدید در پژوهش و نگارش کتب درباره بزرگان اهل معنا و معنویت و صاحبان مکتب در زمانه ما بازکرده و نشان داد که در طول خاطره نگاری های متعارف و بسیار ضروری، بایسته است به تبیین و تحلیل و بلکه بالاتر تعلیل حیات مردانِ خدا چون سردار سلیمانی اهتمام ورزید تا مکتب او را در همه ابعاد و عرصه‌ها معرفی کرد و جامعه امروز و فردا را با مکتبشان آشنا نمود. آری خاطره‌های امثال سلیمانی دارای مبانی، مؤلفه‌ها، شاخص‌ها و کارکردهایی است که شایسته است درست و دقیق تبیین شود تا امکان تحریف مکتب سلیمانی وجود نداشته باشد.

آنچه اندر وصف کتاب گفتیم، نه بدان معناست که نمی‌توانست از حیث محتوا و قالب، ماده و صورت بهتر از این نباشد. کتاب حاضر با ویرایشِ صوری – ساختاری و ویراستِ علمی- نگارشی می‌تواند بهینه‌سازی و غنی‌سازی شده و از زیبایی‌های بیشتر و بهتری برخوردار شود.

درمجموع یکی از مهم‌ترین امتیاز کتاب حاضر این است که فتح بابی در ورود به عرصه "جهاد تبیینی" مکتب سازنده، سوزنده، پویا و پایای سپهبدِ شهید سلیمانی است و افق نوینی را حتی در خاطره نگاری های زیست جهادی‌اش گشوده و روشِ تحلیل و تعلیل سبکِ زندگی انقلابی تمام‌عیار و تمدن ساز آن مرد اهل صبر و بصیرت، شکر و شکیبایی و سکوت و سخنِ معنادار و شجاعت و شهامتِ روشمند و حیات ولائی معطوف به حیات طیبه را کلید زد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha