به گزارش خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام حسین مهدیزاده با انتشار تصویری از یک حدیث در صفحه مجازیاش نوشته است:
یکی از دغدغههای من توی این سالهای طلبگی این حدیث از امام صادق بوده است که «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَیْرِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ».
این روایت دو سند دارد؛ یکی به عبدالله بن ابی یعفور میرسد، کسی که امام صادق(ع) درباره او گفتهاند: کسی آنچه خدا در مورد ما واجب کرده، ادا نکرد، مگر عبدالله بن ابی یعفور! دیگری هم زید شحام(ابواسامه) که از نزدیکان امام صادق(ع) بوده، جوری که مثلا طواف حج را در حالی بازو به بازوی امام صادق(ع) در آن جمعیت انجام میداده و حضرت چیزهایی که در آن طواف از خدا خواستند را به او میگفته است.
سؤال من همیشه این بود که ما در ساخت عالَم طلبگی و حوزههای علمیه نتوانستیم در مسیر این حدیث قدم برداریم. اینجور حدیثها، مثل یک پیشنهاد استراتژیک هستند به ما، اما ما نتوانستیم طرح راهبردی تاریخی حوزه را به سوی این نوع احادیث قرار دهیم.
در این سوی تاریخ، ما طلبهها که سعی میکنیم حداکثر همنوایی با طرح اهلبیت(ع) را در زندگی شخصی خودمان و سازمان اجتماعیمان پیاده کنیم، مأموریت خودمان را نسبت به دین بیشتر در امور وابسته به زبان و کلام قرار دادیم. سخن گفتن و منویات داشتن وخطابه و درس دادن و کلیات را به مسئولین گوش زد کردن و درس اخلاق دادن و پرسیدن و نقد کردن و ... .
خب سازمان حوزههای علمیه، سازمانی علم پایه است، اما علوم کیفی و گفتاری. ما دین را هم در قالب امر و نهی و باید و نباید صورت بندی کردیم، اما اگر میخواستیم با این حدیث مأموریت علمهای دینی را مشخص کنیم، باید دین را در قالب امور سازنده و دانشهایی که مأموریتشان راهنمایی سازههاست و ساختار طراحی میکنند، فرم میدادیم. دین باید علم بسترسازی برای حرکتها میشد.
به همین دلیل گاهی با خودم فکر میکنم که اگر اینطور بود، ساختار علم دینی ما روی چه دانشهایی بیشتر سوار میشد؟ دانش حقوق و اخلاق و سیاست، یا دانش معماری و روان شناسی و اقتصاد و مدیریت پروژه و ... البته حتما فلسفه و تاریخ و علوم پایه را هم مورد دقت قرار میدادیم و از مبانی دور نمیماندیم، اما به هر حال تفقه دینی ما امروز بیشتر از اینکه به علم حقوق شبیه باشد، به علم معماری شبیه بود. میساخت، به جای اینکه بگوید چه باید و چه نباید ساخت.
این روزها دومین ایدهام پس از حضور در فضای مجازی در حال تولد است. ایده اول همان دو قطبی اجتماعی است که در پست قبل آن را خلاصه کردم و دو لایو قبلی من درباره آن بود. دومین مسألهای که میخواهم روی آن کار کنم، همین «عقل ساختار ساز» است. انسان قدیم دنیای خودش را ساخت. انسان مدرن هم دارد دنیای خودش را میسازد، انسانِ انبیاء هم باید جرأت کند و دنیای خودش را «بسازد»، نه اینکه فقط از آن بگوید، از نبودنش بترسد و بترساند.