به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام احمد کریمی در نشست علمی مساله حق، کرامت انسان و چالشهای مدرن ایمان، از سلسله نشست های ایمان و چالش های عصر جدید که به همت دانشکده الهیات پردیس فارابی دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: آموزه هبوط و گناه نخستین در ایمان مسیحی که بر آلودگی ذاتی انسان تاکید داشت و همواره دوگانه انسان و شر را تداعی میکرد در برابر دوگانه ایمان و خیر قرار میگرفت و به نوعی تلقی جبرگرایانه دامن زد.
وی افزود: نادیده گرفتن و بیتوجهی به مساله کرامت انسانی در غرب مسیحی، نهایتا منجر به تولید مفهوم حق در مدرنیته گردید که به بازگشت انسان به خود و نفی از خود بیگانگی تاکید داشت. مساله حقوق انسان پس از مدرنیته، با عطف نظر به انسانگرایی و تاکید بر عقل خودبنیاد انسانی و نیز مفهوم خودمختاری و اختیار، انسان معاصر را در حوزه فردی و اجتماعی درگیر رویدادهای مطالبهگرایانه، حقطلبانه و آزادیخواهانه نمود و به تولید مفاهیم مدرنی همچون حقوق بشر، حقوق زنان و حق آزادی نمود.
عضو هیئت علمی گروه کلام دانشگاه قرآن و حدیث اظهارکرد: این مساله، همچنانکه انتظار میرفت به زودی تبدیل به چالشی واقعی و اصیل برای الهیات مسیحی تبدیل شد که به نحو مبنایی و تاریخی به مساله کرامت انسانی و مولفههای مهم آن، همچون اراده، اختیار و عقلانیت انسان، بیاعتنا بود. چالش حق را در واقع و در اصل باید چالشی برای ایمان مسیحی دانست که مساله کرامت انسان را به محاق برده بود.
وی گفت: مساله حق در اسلام هر چند به شکل تاریخی در ذهن انسان صدر اسلام در جریان بوده و حتی پارهای از آیات قرآنی و روایات، نگاه طلبکارانه انسان دوران وحی را گزارش کرده اما ابعاد نظری و نظریه پردازانه آن کمتر در جامعه دینی صدر اسلام مورد توجه بوده است و به علاوه نقطه عزیمتی همسان با نظریه حق در الهیات مسیحی نداشته است. حقوق در صدر اسلام، عمدتا به معنای تکالیف به کار میرفته و محور رساله الحقوق امام سجاد علیهالسلام، تکالیف عملی آدمیان در برابر خداوند، خود و دیگر انسانهاست؛ هرچند مستلزم حقوق نیز خواهد بود؛ چه آنکه هر تکلیفی برای مکلف به ایجاد حقی برای طرف مقابل میانجامد.
حجت الاسلام کریمی اظهارکرد: این مساله در تعریف عدل به اعطاء کل ذی حق حقه، نیز تاثیر گذارده و در حالی که حق در مفهوم مدرن امری اخذ شدنی و گرفتنی است در مفهوم اسلامی آن، با واژه اعطاء و ادا کردن عمدتا در ارتباط است. نیز حق در پارادایم اسلامی به خداوند و راه هدایت و حقیقت محض تفسیر میشد و با مساله حقوق به معنای مدرن در ارتباط نبوده است.
وی گفت: مفهوم حق در اسلام تابعی از مفهوم کرامت انسانی بوده است؛ در این صورت، مساله کرامت، امری ذاتی و وجودی است اما در مقابل مساله حق انسانی از اصالت برخوردار نیست و وابسته به کرامت ذاتی و اکتسابی آدمی است. متون دینی اسلامی در پارهای موارد میان عدالت و حق ایجاد پیوند میکنند و عدل را به معنای اعطاء کل ذی حق حقه میدانند؛ بنا به این تعریف، حق تنها منحصر به انسان نیست و از سویی مصادیق و گستره حقوق انسان نیز امری است که باید اثبات گردد تا روشن شود اساسا حقوق انسانی در چه مواردی و چه گسترهای مورد پذیرش است.
این محقق حوزوی، اظهارکرد: الهیات مدرن اسلامی و عمدتا پروژههای روشنفکری به تبعیت از چالش پیشآمده برای مسیحیت، به تصور آنکه این مساله، ایمان اسلامی را نیز به چالش میکشاند راه حلهایی ارائه نمودند که یا اساسا به ماهیت کرامت انسانی در اسلام بیتوجه بود و یا با نادیدهگرفتن شان اخلاقی کرامت، به دنبال فروکاهش آن، به مساله حق بودند در حالی که محدود کردن کرامت انسانی به بنیانهای حقوقی، فروپاشی پایههای بنیادین اخلاق مندرج در کرامت را به همراه دارد و منجر به خلاءهای نظری و عملی و حتی آسیبهای افزونتری به حقوق انسانی میگردد.