به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، اولین نشست از سلسله مباحث «نسبت اسلام و اقتصاد» با حضور حجج اسلام والمسلمین خسروپناه، معصومی نیا و رضایی به همت خبرگزاری حوزه های علمیه برگزار شد.
در ابتدای این مراسم، حجت الاسلام کریمی کارشناس مجری این برنامه با اشاره به ماهیت و ابعاد این نشست ها، گفت: در اولین جلسه از سلسله جلسات" نسبت اسلام و اقتصاد" قرار داریم. به مناسبت مباحثی که در خصوص اسلام و اقتصاد مطرح شده است، گفتوگوی علمی در سه محور در نظر گرفته شده است.
وی تصریح کرد: این نشست دارای سه محور شامل: "چرایی طرح موضوع نسبت اسلام و اقتصاد"، "نظام، مکتب و سیستم و علم اقتصادی" و همچنین "تبعات پذیرش هرکدام از محورهای فوق" است.
ببینید:
تیزر | چرا اقتصادمان اینگونه است؟!
فیلم کامل نشست اسلام و اقتصاد
در ادامه هر سه کارشناس در دو دور به ذکر مباحثی پیرامون نسبت اسلام و اقتصاد در ابعاد فلسفی و کلیات به طرح موضوع پرداختند. در زیر مشروح مباحث مطروحه بیان شده است.
حجت الاسلام والمسلمین رضایی:
دور اول بحث:
طرح سوالات و ابعاد این حوزه با طرح سوالات جدید باعث رشد علمی خواهدشد. به طور کلی، نفس این سوالات ارزشمند است. بنده به عنوان کسی که سالها از محضر اساتید اقتصادی در حوزه بهره مند شده ام مباحثی را عرض می کنم.
در ابتدا باید منظور از اسلام و اقتصاد را مشخص کرد. اگر از اسلام به مجموعه معارف اسلامی یاد کنیم، در این صورت و به تعبیر ساده این معارف از کتاب و سنت پیامبر(ص) و ائمه(ع) به ما رسیده است که در واقع علمای بزرگوار نیز آن را به ما رسانده اند.
گاهی از اسلام به عنوان فلسفه، فقه و کلام و... یاد می شود. برخی می گویند که اسلام چگونه می تواند مشکل تورم را حل کند؟ این مساله به شیوه های علمی باز می گردد که در علوم اقتصادی دنیا مدون شده است. گاهی وقتی از اقتصاد صحبت می کنیم به عقب تر و دیدگاه بنیادیتر بر میگردیم. برخی می گویند که ما نباید از دنیا استفاده خاصی ببریم. باید به عنوان زیست اولیه از آنها استفاده کنیم. این تفکرات صوفیانه که در تاریخ نیز دارای سابقه است نیز وجود دارد. گاهی این فکر در بین برخی نحله های مسیحی، صوفی، هندی و اسلام هم وجود داشته است. مقابل آن هم وجود دارد و ممکن است کسی به رغم دینداری بیان کند که خداوند برای ما در این زمینه محدودیتی ندارد. پروتستان های مسیحی به همین مساله روی آوردند. این مساله در محیط دینی نیز شکل گرفت. ممکن است مباحث دیگری مطرح شود و بگوییم که فقه اسلامی در حوزه اقتصاد چه مباحثی مطرح می کند؟ نگاه ما در اینجا بحث حقوقی است. مثلا اینکه مالیات باید بدهیم یا خیر؟ آیا دولت می تواند مالیات وضع کند یا خیر؟ اگر معامله ای وضع شد، این معامله باید شرایط خاصی داشته باشد یا خیر؟ در اینجا گاهی منظور، احکام اقتصادی و فلسفه اساسی زندگی و گاهی نیز مباحث علمی مطرح است.
در مباحث علمی ممکن است برخی بگویند که بانک مرکزی می خواهد جلوی نقدینگی را بگیرد و شما به عنوان عالِم اقتصادی اسلام ، چه باید بکنید؟
در قرن ۱۹ پایه و درقرن ۲۰ مباحث مکاتبی مطرح شد. در آن زمان بحثی به نام مکتب اقتصادی مطرح شد. در اسلام این بحث با نوشته مرحوم شهید صدر جلوهی تازه ای پیدا کرد. شهید صدر با نبوغ و البته تأملاتی که در لابلای کلاسهای خود نیز مطرح کرده بود طراحی جدیدی انجام داد.
ما پیش از آن، بحثی مثل آنچه شهید صدر مطرح کرد نداشتیم. ایشان در مقابل این مکاتب، مباحث «اقتصادنا» را مطرح کرد. وی در بین مباحث علمی و منابع اسلامی گزاره مکتب اقتصادی اسلام را استخراج نمود. احکام، علم و مباحثی که مرتبط با فلسفه زندگی و مکتب است و می توان در این باره گفت که اسلام در مورد کدام از آنها صحبت کرده است.
اسلام در مورد فقه، مباحث حقوقی و رژیمی بسیاری مطرح کرده است. این بحث در این حوزه بسیار است. حتی ضمن مباحث عبادی نیز این مباحث مطرح شده است.
در خصوص مساله فلسفه حیات، اسلام حرف های زیادی دارد. منظور ما هم در اینجا از اسلام، قرآن است تا کسی نگوید که فلان روایت موسمی است یا ضعیف است. اسلام از اولین سوره ای که نازل شده است این مباحث را مطرح کرده است. دائما رابطه بین استفاده انسان از دنیا مطرح شده است. یعنی از دنیا استفاده کنید ولی انفاق نیز داشته باشید.
در مورد مکتب، بحث مهمی است که آیا مکتب چیز جدایی از این مباحث است یا یک بسته بندی است؟.
علم اقتصاد، در دنیا حدود دو سه قرن است که شکل گرفته است. جامعه از نظر مبانی فلسفی و حقوقی و انسان شناسی به جمع بندی اولیه رسیده است. مساله اقتصاد که اهمیت خاص دارد نیز در این حوزه است. کشورها برای امنیت خود باید اقتصاد قوی داشته باشند. بحث اقتصاد در سه قرن اخیر، علمی و گسترده شده است. در کشورهای مغرب زمین و سپس همه جای دیگر، چیزی به نام علم اقتصاد، تدوین شد. برای این مساله یک سری کارها لازم داشتند که باید ببینیم ما در چه مرحله ای از آن هستیم.
دور دوم بحث:
رابطه اسلام و اقتصاد در بُعد علمی مطرح شده است و اگر بخواهیم به بحث اجرایی وارد شویم، بحث ما سخت می شود. وقتی از نظر تئوری به جمع بندی رسیدیم، برای اجرا باید به مقدّمات و موخّرات آن بپردازیم. عامل و محیط در این زمینه بسیار مهم است.
مشکلاتی که در کشور داریم از این جهت است که مثلا ما مشکلاتی چون قاچاق داریم. کسی در این مساله مشکلی ندارد و همه می گویند که قاچاق بد است. حالا بحث از آن می شود که چگونه باید جلوی آن را گرفت. این بحث ها ربطی به تئوری ها ندارد. این بحث به توان اجرا باز می گردد. از نیروی امنیّتی در مرز و گمرک و حساب و کتاب های نابجا و پولشویی. این بحث باید از بحث نظری منفک شود.
اگر کسی از شرایط خارجی دل نگران است نباید مساله را در بحث تئوریک بیاورد و بحث آن را جدا کند. مثلا در بحث قاچاق، راه ها مشخص است و همه هم قبول دارند ولی مشکل اصلی در اجرا است.
آن مقداری که در محیط عمل باید تلاش کنیم در حوزه نظری، مشکل نداریم. در این چهل ساله کشور ما شرایط سنگینی داشته است و موفقیّت های نسبی هم که وجود داشته بسیار بزرگ بوده و باید لحاظ کرد. کشور ما مشکلات زیاد دارد و ایده آل ها هم زیاد است. باید انتظارات و شرایط را لحاظ کرد .
اگر در ۸ ساعت، یک ساعت بهره وری داشته باشیم با ژاپنی که شش و نیم ساعت بهره وری دارد، تفاوت خواهیم داشت. نابهره وری ها مشکل اصلی ما بوده است.
به نظر می آید که در زمینه اقتصاد، مباحثی چون نقل نوع مالیات ، رابطه دولت و اقتصاد، زکات ، خمس، صدقه و... آن احکام وجود دارد. اهداف نیز وجود دارد. ولی در خصوص مکتب باید بحث شود که آیا مبحثی که شهید صدر بیان فرموده به چه مبنا است؟. در بحث روش علمی نیز باید بدانیم که بخش مهمی از آن مبتنی بر تجربه است. این بحث، سه قرن است که در اقتصاد، مطرح شده و این بحث ها مدوّن شده است. برخی با دیدگاه های عقلی، فلسفی، اعتقادی و اخلاقی که داشته اند به این بحث پرداخته اند. مثل آدام اسمیت که از نظر اخلاقی بیان می کند به دست آوردن سود، اخلاقی است. اگر این گونه باشد جامعه منتفع خواهد شد. وی کشیش هم بوده و انسان خدادوستی هم بوده است.
بحث های علمی از هر مبنایی، یک تئوری ارایه می کند، ولی باید اجرا شود. وقتی در اروپا فقر گسترده شد که تنها با دوره روم باستان می توان آن را مقایسه کرد. اقتصاد پیشرفته اروپایی در زمینه توزیع درآمد به مشکل برخورد و پدیده ای مثل مارکس شکل گرفت.
در سرمایه داری، نوکلاسیک ها شکل گرفتند و تجربه های جدیدی نیز شکل گرفت و ثمراتی نیز وجود داشت که دائما خود را اصلاح می کند که مبتنی بر تجربه است.
راه کنترل نقدینگی در اسلام وجود دارد. در اسلام اهداف و... وجود دارد که باید مدل سازی شود. علاقهمندان به اقتصاد و معتقدان به اسلام کارهای خوبی انجام دادند ولی این تئوری ها باید برای اجرا آماده شوند.
بسیاری از مسایلی که در کشور به آن مبتلا هستیم به اینکه اسلام در این زمینه حرف دارد، ربطی ندارد. مشکل ما در بحث مدیریت است. آیا می توانیم از توان انسان هایی که در کشور هستند استفاده بهینه کنیم که خطای آنها کم شود؟
اسراف در کشور ما بسیار گسترده است. همه عقلا گفته اند و رهبری معظم نیز همیشه به این بحث پرداخته اند. وقتی به این هزینه ها توجه نمی کنیم، این آسیب ها شکل می گیرد.
ما با یک محیط پیچیده علم و عمل مواجه هستیم. باید از تجربه همه کشورها استفاده کنیم و با استفاده از تجربیات آنها و بومی کردن آنها موفق شویم. باید از همه تجربیات استفاده کنیم. بحث نهادگرایی، سالها است مطرح است. این تجربیات مهم است تا بتوانیم از اقتصاد اسلامی بهتر استفاده کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه:
تنها بحث نسبتِ اسلام با اقتصاد دارای اهمیت نیست، بلکه نسبت اسلام با سیاست و رسانه و فرهنگ و... نیز مهم است. به تعبیری مباحث علوم انسانی و علوم هنری از مباحثی است که باید نسبت آنها با اسلام دیده شود. ولی سوال است که چرا؟
ضمن تشکر از خبرگزاری حوزه باید نسبت اسلام و عرصه های دیگر نیز کار شود. بحث اسلام و دین بحث های جدّی است. شخصیّت هایی چون باربور در این خصوص کارهای زیادی انجام داده اند که ما نیز باید این مباحثات را داشته باشیم.
در خصوص اسلام و اقتصاد باید بگوییم که ما یک سری مبانی کلامی اقتصاد داریم که این مبانی کلامی اگر به درستی تبیین شود نسبت اسلام و اقتصاد نیز تبیین خواهد شد.
یکی از مبانی کلامی اقتصاد، توحید در ربوبیّت است. توحیدی که اسلام مطرح می کند، توحید ذاتی و صفاتی نیست، بلکه توحید در خالقیّت، ربوبیّت تکوینی و تشریعی است. این مساله یک مبنای مهم است. کسی نمیتواند بگوید که مسلمان است ولی ربوبیّت در توحید تشریعی را قبول نداشته باشد.
اصل دیگر در خصوص اسلام، اصل خاتمیّت پیامبر است که پس از ایشان پیامبر دیگری نمی آید. در نسبت سعادت و آخرت باید از پیامبر خاتم که پیامبر الهی است استفاده کنند.
سومین اصل، اصل جامعیّت اسلام است. یعنی اسلام رابطه انسان با خدا، خود، طبیعت، جامعه، ماورای طبیعت، جبروت و ملکوت را بیان کرده است. یکی از بحث های رابطه انسان و جامعه، رابطه انسان و اقتصاد است. اسلام که مبنای آن توحید در ربوبیّت است و از جامعیّت قرآن برخوردار است باید به روابط انسان و اقتصاد بپردازد که البته پرداخته است.
اگر به خود قرآن هم تمسک کنیم روابط اقتصادی تولیدی و توزیعی فراوانی وجود دارد و روایات صحاح و مشترک شیعه و سنت نیز در این خصوص فراوان است.
اصل کلامی دیگر، بحث جاودانگی اسلام است یعنی آموزه های اسلام و حلال و حرام آن ابداً الی یوم القیامه است. یعنی این گونه نیست که احکام اجتماعی و... اسلام در یک دوره مطرح شده است. حتی توصیف های اقتصادی اسلام برای انسان و سعادت او آمده است.
بنابراین اگر بخواهیم نسبت اقتصاد و اسلام را تبیین کنیم یکی از آن راه ها، مبانی کلامی اسلام است. اینکه اقتصاد، چه ساحت ها و بخش هایی دارد، باید در بحث بعدی که علوم اقتصادی مطرح می شود، به آن پرداخت که اسلام به چه ساحت هایی از اقتصاد بپردازد.
یک عامل شیوع یافتن این بحث ها، مباحثی است که مطرح می شود و ایجاد چالش می کند. ولی عامل مهمتر آن است که در این چند سال دولتمردان ما در حوزه اقتصاد بسیار ناکام بودند. اگر سیاستگذاری و فعالیت های اقتصادی دولت موفق بود و یا حداقل ثبات اقتصادی ایجاد می کر، بحث اسلام و اقتصاد نیز شاید به این اندازه داغ نمی شد ولی چون در این بحث ناکام بودند و مردم نیز در زندگی روزانه خود چالش های بسیار دارند و حکومت نیز اسلامی است مردم نیز سوال می کنند که اگر این حکومت اسلامی است چرا سفره ما این شکلی است؟ به همه رسانه ها و صداوسیما تاکید می کنم که حتما به این بحث بپردازند. اگر این کار را نکنید خیانت به اسلام است. ممکن است مردم این عملکردهای غلط را به اسلامی نسبت دهند که به بسیاری از توصیه های آن عمل نمی کنیم و نتیجه عکس هم می گیریم. مثل زمانی که مردم به نصایح امیرالمومنین عمل نمی کردند و سپس به ایشان شکایت می کردند.
بحث "اسلام و اقتصاد" که الان مطرح است، بحث متفاوتی با این بحث در اول انقلاب است. در این چهاردهه، محققین بزرگی در این حوزه تلاش کردهاند. از جمله مرحوم استاد موسویان و استاد خلیلیان که در سال جاری از دنیا رفتند که در حوزه بانکداری و توسعه و... کار فراوانی کردند. در این حوزه دست پژوهشگران حوزوی ما در این عرصه خالی نیست و وضعیت ما با چهل سال پیش خیلی متفاوت است.
دور دوم بحث:
شش عنوان است که باید از هم تمییز داده شود. مکتب، فلسفه، فقه، حقوق، اخلاق، علم و نظام اقتصاد باید از هم تمییز داده شوند. تمام تئوریسازان در این شش حوزه، تئوری پردازی کرده اند. در حوزه فلسفه، برخی به الهیات طبیعی پرداختهاند. برخی دیگر مبنای فلسفی آنها ماتریالیسم است. در بحث مبانی کلامی و توحید ربوبیت به فلسفه و هستی شناسی و معرفت شناسی اقتصاد باز می گردد.
بخش هایی هم هستند که در حوزه اصول، اهداف و ... به مکتب اقتصاد باز می گردد. شهید صدر به جای مکتب به مذهب اقتصاد اشاره می کند.
احکام اقتصادی نیز مرتبط به فقه اقتصاد است. فقه نیز برای رسیدن به حقوق باید مباحث دیگری را دنبال کند. در خصوص اخلاق اقتصادی مانند مصرف و ...، ارزش های اخلاقی داریم که با واسطه بر اقتصاد موثر است.
یکی دیگر از شاخه های اقتصاد، علم اقتصاد است که به دنبال کشف روابط این حوزه است که خود به شقوق دیگری تقسیم شده است. مثلا بخشی از بُعد جغرافیایی و منطقه ای است که پیوند وسیعی با تولید و مصرف دارند. این تحقیقات نیز تجربی هستند که البته این حوزه در سه پارادایم قرار می گیرند. امروزه مباحث پوزیتویستی محض، چندان مطرح نیست و مباحث دیگری مطرح شده است.
نظریات مرتبط به مصرف و درآمد و نسبت شناسی آنها مباحثی است که با روش های علمی به آن پرداخته می شود.
نظام اقتصاد نیز یک زمان به معنی "سابجکتیو" معنی پیدا می کند، یعنی مجموعه گزارههای نظام مند تئوریک که بر خارج موثر است ولی گاهی مبنای ما "آبجکتیو" است که منظور ما بحث های عینی است. مثلا ساختارهای عینی سوئد با انگلیس از جمله ارزش ها و تاریخ و جغرافیا و... متفاوت است. مثلا درکشورهای اروپایی مالیات به شکل تصاعدی با درآمد بالا می رود.
وقتی از اسلام و اقتصاد سخن می گوییم، چه در حوزه منابع و چه در حوزه علوم اسلامی باید این نسبت مشخص شود. یعنی آیا نسبت اسلام با منابع را می خواهیم یا نسبت با علوم اسلامی را. فلسفه اقتصادی و مکتب اقتصاد و فقه و اخلاق اقتصاد اسلامی داریم ولی در حوزه علم اقتصادی اسلام باید از تجربیات و عقل استفاده کنیم و منابع ما روی این اصل و علم ما موثر است.
نقص جدّی ما در حوزه نظامات اقتصادی است. یعنی مقصود ما الزاما علم اقتصاد نیست و عمدتا منظور ما اخلاق و ... اسلام است. ما اخباری نیستیم، هم اصولی هستیم و هم عقلی و حکمی. یعنی اقتصادی که به عنوان اقتصاد اسلامی یاد می کنیم از عقل و نقل و تجربه کمک می گیرد و مبنای مهمی در این زمینه داریم.
بحث هایی تلفیقی از اقتصاد اسلامی هم مهم است که باید به آن پرداخت.
نکته دیگر آن که در حکومت اسلامی، وزارت اقتصاد و بازرگانی و ... داریم ولی حکمرانی اقتصادی نداریم. کشور ما از فقدان حکمرانی اقتصادی رنج می برد. یعنی در سیاست ها، قوانین، ساختار ها و عالم خارج. یعنی آشفتگی زیادی در عالم خارج داریم. مثلا اینکه همه می دانیم قاچاق بد است ولی چون حکمرانی اقتصاد اسلامی نداریم، از این رو اراده همه جانبه برای مقابله با اختاپوس های اقتصادی وجود ندارد. اختاپوس اقتصادی، روغن کشور یا خودروی کشور را در دست دارد و اجازه نمی دهد شرکت های دیگر رشد کنند. اختاپوس یک سر و دست های متعدد دارد که این تعبیر بهتر از سلطان است. این سلاطین دست و پای اختاپوس دیگر هستند .
رهبری محورهای اقتصاد مقاومتی را بیان می کنند، ولی قوانین و ساختارها متناسب با این محور نیستند. اگر می خواهیم این بی ثباتی را حل کنیم باید بگوییم که تحریم ها ۳۰ درصد نقش دارد و ۷۰ درصد آن در ضعف حکمرانی است. یعنی اگر سیاست های اقتصاد مقاومتی، متناسب با این سیاست ها و قوانین، شکل بگیرد قطعا با همه این اختاپوس ها مبارزه می شود و نظام سلامت اقتصادی محقق می گردد.
باید جلسات متفاوتی در حوزه علم و مکتب اقتصاد برگزار کنیم. یک تلقی آن است که پارادایم حِکمی و اجتهادی اگر حاکم بر علم شود، علم اقتصادی را شکل می دهد. یعنی می توان علم برگرفته از پارادایم حکمی اجتهادی را شکل داد.
حجت الاسلام والمسلمین معصومی نیا:
در تکمیل فرمایشات دوستان، این بحث را مطرح می کنیم که عرض من این است که باید جامعیّت اسلام را تعریف کنیم. این جامعیت به این معنی است که اسلام در مقابل ادیان تحریف شده که صرفا به جنبه های معنوی و اخروی توجه دارند، ارکان دنیوی و اخروی را نیز به عهده گرفته است و می خواهد که در همه شئون به خوبی زندگی کند. در حکومت امام زمان(عج) بر اساس روایاتی که وجود دارد، مردم کمال تنعم را پیدا می کنند و هیچ نیازمندی وجود ندارد و بیشترین استفاده را از این دنیا برای آخرت می کنند.
کسانی که می گویند اسلام در برخی از عرصه ها مثل اقتصاد، رویکرد امضایی دارد و تاسیسی ندارد با جوابی روبرو می شوند که مگر انسان ها به صورت فطری اخلاق را نمی فهمند؟پس چرا این همه آموزه اخلاقی دارد؟ انسان ها می فهمند ولی دچار خطای فکری می شوند.
شارع مقدس، عقل انسان را هدایت می کند. در خصوص نظام اخلاقی باید گفت که بشر، اخلاقیات فطری را به چه حوزه ای انداخته است؟ بشر، نظام اخلاقی را به این انحراف کشاند. مرز این مباحث را شارع مقدس بیان می کند. در بسیاری از احکام بدیهی حقوقی، عقلا با هم تفاهم ندارند. مثل اعدام قاتل. دین باید انسان را در همه این شئون هدایت کند.
در مقام وقوع هم می بینیم که می گویند اسلام در صدر اسلام تنها امضا کرده و قراردادها را آورده است. اسلام با تحریم ربا کل نظام اقتصادی آن زمان را دگرگون می کند. آنها به مرحله ای رسیده بودند که محور را با ربا چیده بودند. اگر درست تحلیل کنیم می بینیم که اسلام با این کارش نظام اقتصادی دنیا را دگرگون کرد.
بنابراین این اسلام، دین جامع است و این جامعیت به این معنی است که اسلام در همه این شئون هدایت را به عهده گرفته است. نکته دیگر اینکه عقلا اشتباه می کنند. دین باید جلوی این اشتباهات را بگیرد. نکته دیگر آنکه اقتصاد به دلیل گره خوردن با حیات دنیوی انسان از مهمترین این شئون است و اسلام باید در این حوزه حرف داشته باشد. در مقام واقع اسلام با ملاک هایش دگرگونی ایجاد کرد.
سوالی از این منکران دارم و آن این است که مگر ما نظام اخلاقی در اسلام داریم؟ یا سوره ای به نام سوره اخلاق داریم؟ وقتی مبانی روایی و قرآنی را در کنار هم می گذاریم مکتب اخلاقی شکل می گیرد. صدها نصوص در عرصه اقتصاد داریم که انسان واقعا تعجب می کند. نصوص اخلاق اقتصادی بکر مانده است. این صدها نصوص می توانند مورد تفحص دقیق قرار گیرند.
اینکه می گوییم چرا این مباحث به این سمت منعطف شده است، نخست به دلیل ناکامی دولت ها است. این نکته را نیز باید گفت که در نظام جمهوری اسلامی کامیابی های خوبی داشتیم ولی در یک سری از عرصه ها از اسلام فاصله گرفتیم.
مثلا در اقتصاد یک محور مشخص اسلامی نداشتیم که از اسلام الگو گرفته باشد. یک استاد داشتیم که دبیر هیئت های دولت در زمان اول انقلاب بود، بیان می کرد که غربی ها مدل نظری و عملیاتی دارند در جلسات که می نشینند، عدالتی ها و تعدیلگران نیز آن سمت می نشینند. یک طرف آرمان هایی مطرح می کنند و یک طرف دیگر از الگوهای کارشده حرف می زنند و در این حین نیز مکاتب و مباحثی شکل گرفت و آثاری هم به بار داشت.
تلاش شده است که جایگاه اقتصادی اسلامی شکل گیرد و نظریه پردازی های خوبی هم صورت گرفته است. الان هم مردم دچار مضیقه هستند و صاحب نظران ما نیز می بینند که اسلام محور برنامه ریزی های کلان نبوده است. باید به مسیر اصلی بازگردیم و در عرصه عمل این مباحث را در عرصه عمل شکل دهیم.
دور دوم بحث:
اینکه در اسلام چه چیزهایی داریم بحث مهمی است. در اسلام فقه اقتصادی داریم. این همه کتاب در حوزه اسلامی مرتبط به اقتصاد است. در اخلاق اقتصادی هم گزاره های متعددی داریم. مکتب اقتصادی نیز به عنوان خطوط و اهداف کلی به شکل مشخص داریم. اسلام در زمینه تولید، رشد، استقلال، امنیت اقتصادی و... حرف دارد. اسلام تکلیف ما را با رشد و توسعه مشخص کرده که جزو مکتب اقتصادی است.
در حوزه نظام باید گفت که به نظر بنده نظام، علاوه بر عناصری که از علم دارد، باید نهادها و مناسبات عملی را هم به آن اضافه کنیم. در تعریف هایی که از نظام اقتصادی می شود این نقصان وجود دارد. بنده مدعی نهادگرایی نیستم ولی نظام اقتصادی به یک معنی شکل تحقق یافته مکتب اقتصادی است که این مساله نیز در اسلام وجود دارد.
در مساله علم باید گفت که در اینجا بحث مفصل است و ابعاد بسیاری نیز وجود دارد. سوال من این است که در علم اقتصاد رایج، کتاب های خُرد و کلان را ببینیدو ده گزاره فاقد ارزش را برای من بیاورید. در این کتاب ها از مدل رکودی گرفته تا تقاضا و عرضه کل، مبتنی بر مبانی ارزش ها است. در اقتصاد خرد نیز از جمله منحنی تقاضا و درآمد مصرف و بازارها و فروض آن گزاره هایی است که با ارزش ها ارتباط تنگاتنگ دارد. در حالی که اقتصاد مارکسیستی حرف های مغایر با آن می زند.
اگر نظام را مبتنی بر ارزش های مکتب و اخلاق عملی بدانیم، وقتی می خواهد در عالم خارج محقق شود باید مناسبت هایی را نیز داشته باشد. بنده پرهیز می کنم از بحث نهاد، ولی یکی از اشتباهات ما این است که ما نیازمند نهادهای متناسب با این حوزه هستیم. نهادهایی را که امروز در اقتصاد رایج است، باید در حوزه غربی و کمونیستی در نظر بگیریم؛ زیرا هر دوی آنها به شکل عقلایی با این بحث مرتبط شدند. برخی می گویند که مناسباتی چون بورس و بیمه باید وجود داشته باشد و برخی نیز مقابل آن را بیان کردند.
وقتی نظام را تبیین کردیم و آن اجرا شد، آن مناسباتی که در این حوزه شکل گرفت به معنی علم می شود. در نظام اقتصادی اسلام نیز همین گونه است که اگر آموزه های اقتصادی اسلام را پیاده کنیم به این بحث می رسیم.
مباحث دست نخورده ای در حوزه نصوص و منابع اسلامی داریم. وقتی اینها را بررسی می کنیم می بینیم که کتاب و سنت خیلی از گزاره ها و آموزه های اقتصادی و آثار آنها را بیان می کنند. مثلا امام صادق(ع) در مواجهه با کسی که از فقر خود شکایت می کند می فرمایند که صدقه بده تا وضع مالی ات خوب شود.
رابطه بین پارامترها در اسلام به شکل توصیفی، مبانی و آثار آن را بیان کرده است. علم اقتصادی که میگویند نداریم به این معنی است که الان نداریم ولی وقتی این گزاره ها پیاده شد علم اقتصاد اسلامی شکل می گیرد.
ما می گوییم که علت بحران در نظام سرمایه داری نظام مشتقات و توسعه بازار بدهی و.. است. مثلا علت بحران ۲۰۰۸ همین عوامل بود و بعد می گوییم که وقتی به مبانی اقتصاد اسلامی عمل کنیم این بحران ها شکل نمیگیرد که این بحث نیز از سنخ علم است.ما نیازمند تحول در نهادها، متناسب با مکتب اسلام هستیم.
مساله دوم عبارت است از علم که اگر به آنها عمل کنیم سعادت در دنیا و آخرت را شکل می دهد. اگر به همان مبانی که مورد قبول کامل است عمل می کردیم وضع امروز ما بسیار بهتر بود.باید با نسبت سنجی درست در این زمینه، مسیر را برای مردم مشخص کنیم که ادبیات گفتمانی نامزدها چه باشد و مردم چه کسانی را انتخاب کنند.
انتهای پیام
نظر شما