سه‌شنبه ۳ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۱
یادداشت رسیده/ سخنی با دکتر سروش

حوزه/ بسی جای تعجب است که چطور می‌شود کسی سالها بر کرسی تدریس «مدرسه مولانا» نشسته و بر مسند ارشاد خلایق به «اخلاق خدایان» تکیه زند، اما بدینسان سخن های چو مار و کژدمش را نصیب مخاطبی کند که جز به ادب و بزرگواری با او سخن نگفته، و بلکه نصیب غائبینی کند که هیچ در دار و گیر سخن با او در نیاویخته اند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام  سید شمس الدین حسینی کیا  در یادداشتی آورده است: به نظر می رسد که نقل و نقد سخنان جناب آقای دکتر سروش و ورود به محتوای کلام ایشان از سوی آیت الله علیدوست به قدر بسند، حتی برای اندیشمندان سخت پسند، به منصه ظهور و بروز رسیده باشد. لذا بر خود لازم دیدم در این ایام که نسیم باد نوروزی زکوی یار وزیدن گرفته است، نکات کوتاهی، که شاید شیخنا الاستاد از بیان آنها معذور بوده اند.

متن کامل این یادداشت به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ازین مدرسه تا آن مدرسه ...

برای حقیر که دیر زمانیست با آثار بیان و بنان جناب آقای دکتر سروش کمابیش آشنایی دارم، آنچه میان ایشان و حضرت آیت الله علیدوست گذشت غریب و دور از انتظار نبوده و البته با شناختی که از مذاق شیرین و مزاج معتدل و مرام معقول و متخلّق حضرت استاد داشتم، از یار آشنا سخن آشنا دیدم و شنیدم.

به نظر می رسد که نقل و نقد سخنان جناب آقای دکتر سروش و ورود به محتوای کلام ایشان از سوی آیت الله علیدوست به قدر بسند، حتی برای اندیشمندان سخت پسند، به منصه ظهور و بروز رسیده باشد. لذا بر خود لازم دیدم در این ایام که نسیم باد نوروزی زکوی یار وزیدن گرفته است، نکات کوتاهی، که شاید شیخنا الاستاد از بیان آنها معذور بوده اند، خدمت آقای سروش عرض کنم، باشد که به یاری حق تعالی مقبول افتد و چراغ دل بدانها برافروخته گردد.

۱- ادبِ در کلام به جای کلام ادبی:

جایگاه شمس ادب در منظومه ی مکارم اخلاق بشری و سپهر معارف اسلامی بر هیچ اهل نظری پوشیده نیست، به خصوص بر صاحب منصبان دولت علم که می‌توان ایشان را به خطاب «ادب مرد به ز دولت اوست» از سایر همنوعان و بلکه دولتمردان عرصه‌های دیگر متمایز دانست.

در خبر است که «روزی مولانا از کویی می گذشت. دو بیگانه را دید که نزاع می کردند. یکی به دیگری می گفت: اگر یکی به من بگویی هزار تا می شنوی. مولانا پیش رفت و گفت: بیا هرچه خواهی به من گوی که اگر هزار بگویی یکی هم نشنوی. هر دو خصم سر در پای او نهادند و صلح کردند».

برای حقیر بسی جای تعجب است که چطور می‌شود کسی سالها بر کرسی تدریس «مدرسه مولانا» نشسته و بر مسند ارشاد خلایق به «اخلاق خدایان» تکیه زند، اما بدینسان سخن های چو مار و کژدمش را نصیب مخاطبی کند که جز به ادب و بزرگواری با او سخن نگفته، و بلکه نصیب غائبینی کند که هیچ در دار و گیر سخن با او در نیاویخته اند.

البته در کنار نقد خردمندان و نصح مصلحان، بر کمان های ملامتی که بر ایشان کشیده‌اند واقفم، لکن مگر نه آنکه الگوی اهل دل این است که آن «جامی» باشیم «که گفت آن غمگسار با دل خونین لب خندان بیار»، پس چه شد این «زنبور عسل» را که به جای اینکه شهد در سخن ریخته و چون «طوطی» سخن سرایی کند، زهر در جام کلام ریخته و در گوش هوش مخاطب می نوشاند.

۲- به روز رسانی دانسته ها:

بر اصحاب بصیرت و ارباب معرفت و صاحبِ نظریه ی «بسط تجربت»، لزوم بسط دایره معرفت و به روز رسانی آن پوشیده نیست، و البته رأیِ سواران میدان خِرد جز این نیست که «چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد».

لکن آنچه در این ایام از پرچمدار «قبض و بسط تئوریک شریعت» در خصوص آثار علمی حوزه ی فقاهت، علوم انسانیِ اسلامی و موضوعات دیگر دیده ایم، جز قبض بصر بر تحقیقات جدید و بسط لسان در انتقادات قدیم، چیزی نبوده و لاجرم جز ملال نیفزوده.

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود                   وارهد از حدّ جهان بی حد و اندازه شود

افزون بر آنکه اینگونه تَک تازی در میدان نقد هر علمی جز متخصّص و بلکه مُتمَحّضِ آن علم را نسزد، که از این رهگذر نیز از سوارِ مرکبِ نقد، آن سر زد که نباید، پس آن شنیدیم که نشاید.

۳- گریز از اقتدار گرایی علمی:

واپسین نکته‌ای که از هزار توی جان ملول از بد اخلاقی برخی عالمان بی تواضع به عرض میرسد، لزوم دوری از عُجب و اقتدار گرایی علمی است.

هر چند این حقیرِ دانش‌آموز و البته بسیاری از طلّاب فاضل، در طی سالیان علم آموزی در حوزه مبارکه علمیه به اقتدارگرایانی که جز سخن خود را صواب  نپنداشته و هماره دگراندیشان و دگرگویان را رَمی به نافهمی و کژفهمی می‌کنند، بسیار برخورده و سرخورده ایم، لکن صدور چنین گفتار و رفتاری از ناقد این منش و روش، بسیار عجیب می‌نماید.

به راستی چه عالم ربانی باشیم و چه متعلّم علی سبیل النجاة، اگر طالب فیض ازلی و خوشنامی ابدی هستیم، آیا جز آموختن افتادگی در عرصه علمی راه دیگری داریم؟ مگر آنکه بلند زمینی باشیم که طالب آب حیات علم نبوده و به آنچه داریم خوشنود بوده که فرمود: «کلُّ حزبٍ بما لَدَیهم فَرِحون».

به هر حال دل را به سخن حکیمانه خواجه خوش می داریم که فرمود:

به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم   بیا ساقی که جاهل را هنیتر می رسد روزی

و از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را از لغزش قدم در سبیل علم و لرزش قلم در صفحه ادب حفظ فرماید.

 سید شمس الدین حسینی کیا

  قم، حوزه علمیه

 ۲/۱/۱۴۰۰

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۱۰
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۲
  • IR ۱۳:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۴
    استاد جوابی مناسب دادیداما ایکاش شما نیز مقاله اقای دکتر سروش را نقد می کردیدنقد طوطی زنبور عسل در کلام شما اشکار نیست
    • محمد مهدی اسلامی IR ۱۵:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۶
      با سلام و احترام بر جنابعالی نا شناش عزیز ، امید وارم که سال نو بر جناب شما و محبوبینتان و همه ی هموطنان و خوانندگان عزیزمان مبار ک باشد . این استاد بزرگوار ایده الله تعالی ، به آنچه که فرموده اند ، عمل کرده اند ، هم ادب را بکار بسته اند و هم با ادبیاتی برتر و شیواتر از آنچه که معمول آقای دکتر سروش است مطالب ارزشمند خودشان را مرقوم فرموده اند ، این یک نقد بسیار جذاب و درسی بس آموزنده است که برای هر انسان منصفی خوشایند است . چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد _اما جز این اگر شد ، کی حق توان بیان کرد؟
    • IR ۲۳:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۶
      من هم با شما موافقم و این اردوکشی شاگردان را نمی پسندم و به نظرم استاد علیدوست بهتر بود مانع این شاگرد میشد تا بحث به همان روال و منوال با ماهیت علمی ادامه یابد. حالا شاگردان آقای سروش هم شروع کنند به دفاع و خاکریزسازی?!!
  • مهاجری CA ۱۹:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۶
    با سلام و احترام، من هر دو آن نوشته ها را خوانده ام و باید بگویم نقد و نصائح شما بیشتر متوجه جناب علیدوست باید باشد که در سراسر نوشته شان عُجب و نگاه از بالا موج می زند.
    • IR ۲۲:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۷
      عجب و نگاه از بالا ؟! عجب !
    • محمد مهدی اسلامی IR ۰۰:۱۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
      با سلام و احترام بر جناب آقای مهاجری عزیز ،خدمت با سعادتتان عرض میکنم که بنده ی حقیر نیز ، هر دو نوشته را خوانده ام ،ولی استنباط را حضرت عالی را نداشته ام ، لذا ممکن است از حضرتعالی خواهش کنم دلیل یا دلایل این فرمایشتان را نیز بیان بفرمائید ؟ ، بسیار سپاسگزارم . با عرض ادب ، محمد مهدی اسلامی .
  • سید محسن موسوی IR ۰۸:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
    بسمه تعالی باسلام ببخشید من فقط فهمیدم ایشان از بی ادبی آقای سروش ناراحت است بعدش نفهمیدم منظور ایشان کجای نوشته های سروش است بهتر بودبیان می کردند عالم باید مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه باشد تا بتواند نظر صحیح و منصفانه بدهد از خدا میخواهیم که بتوانیم مخالف هوای نفس باشیم و با اخلاص صد در صد و و مطیع صد در صد امر مولامون باشیم تا بتوانیم عالمانه حرف بزنیم و نقد کنیم و عمل کنیم البته مرجع ضمیر به کسی بر نمی گرده حرف دلمون بود زدیم از عزیزان التماس دعا دارم خیلی گرفتار هوای نفس و بازی و وقت گذرانی هستم
  • مهاجری CA ۰۸:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۹
    با سلام واحترام و سپاس خدمت جناب اسلامی بزرگوار، آنچه که به عنوان عُجب و غرور یاد شد در واقع معطوف به روح حاکم برنوشته جناب علیدوست است. تبلور آن را شما در این عبارات ایشان ببینید: « و البته زمام کار هم به دست متخصصان داده شود. و الا هر روز در هر مکان با هر حجمی از اطلاعات، مخاطبانی را ـ که به اقتضای رشته مطالعاتشان خیلی از خبط‌ها را تشخیص نمی‌دهند و البته عیبی هم بر ایشان نیست ـ جمع کردن و برای آن‌ها سخن گفتن کار روایی نیست، از هر کس، باهر عنوان، در هر مکان و در هر لباس که باشد.» از کجا بر ایشان مکشوف شد که مخاطبان آن سخنان از تشخیص خبط ها عاجزند. این تعبیر نشان از چه نگاهی دارد؟ مضافاً، بخش عظیم و اصلی بجا مانده از تراث اسلامی را محصول برخی مسلمانان تربیت‌یافته مدرسه خلفا و مکتب سقیفه دانستن، نشان از چیست؟ تعبیر « رفتارهای خروجی مدرسه خلفا» را چگونه می توان توجیه کرد. ایشان مدعی اند که « فهم اسلام، دین و سیره وقف بر کسانی است که بر همه تراث اسلامی واقفند» اما خود، بدون مراجعه به منابع و مسانید، روایات و احادیث و نقل نظرات مفسران مورد بحث را مردود بشمارند. اندکی با تو بگفتم غم دل ترسيدم كه دل آزرده شوي ور نه سخن بسيارست با سپاس و احترام مجدد
    • محمد مهدی اسلامی IR ۲۲:۲۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۳
      با سلام و احترام بر خوانندگان عزیز و تشکراز جناب آقای مهاجری عزیز و دوست داشتنی که بنا بخواهش این بنده ی حقیر قبول زحمت کرده و با بزرگواری خودشان پاسخم را مرقوم فرمودند ، با اجازه ی عزیزان سروده ای را که بمناسبتی در جائی نوشته بودم در اینجا می آورم : خدا یا بکن روح ما را لطیف __نمانیم در سوء خلق و نحیف __بگفتار و کردار نیک قهرمان __ بکن تا بخلقت شویم مهربان __تن و روح خود را از آنت کنیم __فقط جنگ با دشمنانت کنیم __ بگیر دستمان را بفریاد رس __نگویم بجز حرف نیکو بکس . ملتمس دعاء ،با عرض ادب ، محمد مهدی اسلامی .
  • محمد مهدی اسلامی IR ۰۸:۵۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۴
    لطفاََ در سروده ی این بنده ی حقیر ،کلمه ی « نگوئیم » را که سهواََ «نگویم » ، نوشته ام اصلاح بفرمائید . « نگوئیم جز حرف نیکو بکس » درست است . متشکرم .