به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام سید شمس الدین حسینی کیا در یادداشتی آورده است: به نظر می رسد که نقل و نقد سخنان جناب آقای دکتر سروش و ورود به محتوای کلام ایشان از سوی آیت الله علیدوست به قدر بسند، حتی برای اندیشمندان سخت پسند، به منصه ظهور و بروز رسیده باشد. لذا بر خود لازم دیدم در این ایام که نسیم باد نوروزی زکوی یار وزیدن گرفته است، نکات کوتاهی، که شاید شیخنا الاستاد از بیان آنها معذور بوده اند.
متن کامل این یادداشت به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ازین مدرسه تا آن مدرسه ...
برای حقیر که دیر زمانیست با آثار بیان و بنان جناب آقای دکتر سروش کمابیش آشنایی دارم، آنچه میان ایشان و حضرت آیت الله علیدوست گذشت غریب و دور از انتظار نبوده و البته با شناختی که از مذاق شیرین و مزاج معتدل و مرام معقول و متخلّق حضرت استاد داشتم، از یار آشنا سخن آشنا دیدم و شنیدم.
به نظر می رسد که نقل و نقد سخنان جناب آقای دکتر سروش و ورود به محتوای کلام ایشان از سوی آیت الله علیدوست به قدر بسند، حتی برای اندیشمندان سخت پسند، به منصه ظهور و بروز رسیده باشد. لذا بر خود لازم دیدم در این ایام که نسیم باد نوروزی زکوی یار وزیدن گرفته است، نکات کوتاهی، که شاید شیخنا الاستاد از بیان آنها معذور بوده اند، خدمت آقای سروش عرض کنم، باشد که به یاری حق تعالی مقبول افتد و چراغ دل بدانها برافروخته گردد.
۱- ادبِ در کلام به جای کلام ادبی:
جایگاه شمس ادب در منظومه ی مکارم اخلاق بشری و سپهر معارف اسلامی بر هیچ اهل نظری پوشیده نیست، به خصوص بر صاحب منصبان دولت علم که میتوان ایشان را به خطاب «ادب مرد به ز دولت اوست» از سایر همنوعان و بلکه دولتمردان عرصههای دیگر متمایز دانست.
در خبر است که «روزی مولانا از کویی می گذشت. دو بیگانه را دید که نزاع می کردند. یکی به دیگری می گفت: اگر یکی به من بگویی هزار تا می شنوی. مولانا پیش رفت و گفت: بیا هرچه خواهی به من گوی که اگر هزار بگویی یکی هم نشنوی. هر دو خصم سر در پای او نهادند و صلح کردند».
برای حقیر بسی جای تعجب است که چطور میشود کسی سالها بر کرسی تدریس «مدرسه مولانا» نشسته و بر مسند ارشاد خلایق به «اخلاق خدایان» تکیه زند، اما بدینسان سخن های چو مار و کژدمش را نصیب مخاطبی کند که جز به ادب و بزرگواری با او سخن نگفته، و بلکه نصیب غائبینی کند که هیچ در دار و گیر سخن با او در نیاویخته اند.
البته در کنار نقد خردمندان و نصح مصلحان، بر کمان های ملامتی که بر ایشان کشیدهاند واقفم، لکن مگر نه آنکه الگوی اهل دل این است که آن «جامی» باشیم «که گفت آن غمگسار با دل خونین لب خندان بیار»، پس چه شد این «زنبور عسل» را که به جای اینکه شهد در سخن ریخته و چون «طوطی» سخن سرایی کند، زهر در جام کلام ریخته و در گوش هوش مخاطب می نوشاند.
۲- به روز رسانی دانسته ها:
بر اصحاب بصیرت و ارباب معرفت و صاحبِ نظریه ی «بسط تجربت»، لزوم بسط دایره معرفت و به روز رسانی آن پوشیده نیست، و البته رأیِ سواران میدان خِرد جز این نیست که «چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد».
لکن آنچه در این ایام از پرچمدار «قبض و بسط تئوریک شریعت» در خصوص آثار علمی حوزه ی فقاهت، علوم انسانیِ اسلامی و موضوعات دیگر دیده ایم، جز قبض بصر بر تحقیقات جدید و بسط لسان در انتقادات قدیم، چیزی نبوده و لاجرم جز ملال نیفزوده.
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود وارهد از حدّ جهان بی حد و اندازه شود
افزون بر آنکه اینگونه تَک تازی در میدان نقد هر علمی جز متخصّص و بلکه مُتمَحّضِ آن علم را نسزد، که از این رهگذر نیز از سوارِ مرکبِ نقد، آن سر زد که نباید، پس آن شنیدیم که نشاید.
۳- گریز از اقتدار گرایی علمی:
واپسین نکتهای که از هزار توی جان ملول از بد اخلاقی برخی عالمان بی تواضع به عرض میرسد، لزوم دوری از عُجب و اقتدار گرایی علمی است.
هر چند این حقیرِ دانشآموز و البته بسیاری از طلّاب فاضل، در طی سالیان علم آموزی در حوزه مبارکه علمیه به اقتدارگرایانی که جز سخن خود را صواب نپنداشته و هماره دگراندیشان و دگرگویان را رَمی به نافهمی و کژفهمی میکنند، بسیار برخورده و سرخورده ایم، لکن صدور چنین گفتار و رفتاری از ناقد این منش و روش، بسیار عجیب مینماید.
به راستی چه عالم ربانی باشیم و چه متعلّم علی سبیل النجاة، اگر طالب فیض ازلی و خوشنامی ابدی هستیم، آیا جز آموختن افتادگی در عرصه علمی راه دیگری داریم؟ مگر آنکه بلند زمینی باشیم که طالب آب حیات علم نبوده و به آنچه داریم خوشنود بوده که فرمود: «کلُّ حزبٍ بما لَدَیهم فَرِحون».
به هر حال دل را به سخن حکیمانه خواجه خوش می داریم که فرمود:
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم بیا ساقی که جاهل را هنیتر می رسد روزی
و از خداوند متعال میخواهیم که ما را از لغزش قدم در سبیل علم و لرزش قلم در صفحه ادب حفظ فرماید.
سید شمس الدین حسینی کیا
قم، حوزه علمیه
۲/۱/۱۴۰۰
نظر شما