دکتر وحید باقرپور کاشانی پژوهشگر کلام اسلامی و دانش آموخته حوزه علمیه است که در گفت وگو با خبرگزاری حوزه، به ذکر مدعیات خاص احمد الحسن بصری و نقدهای جدی به این اظهارات و مدعیات پرداخت که در ذیل مشروح مباحث مطرح شده آمده است:
احمدالحسن مدعیاتی دارد. از جمله اینکه وی خود را فرزند امام عصر(عج) می داند که به چهار واسطه به ایشان می رسد و اینکه خود را نیز جانشین ایشان و کسی که بعد از امام عصر(عج) سکاندار حجت اللهی است معرفی می کند.
در خصوص مدعیاتی که جناب احمد الحسن و طرفداران ایشان دارند باید به نکاتی اشاره کرد. پس از بررسی فرمایشات وی و طرفداران ایشان نقدهایی را ارایه می دهم.
از کتب خاص وی، کتابی به نام «الجواب المنیر» وجود دارد که وی در جلد اول این کتاب، در سوال نوزدهم صفحه سی و هفت بیان می دارد که سید احمد الحسن، رسول و فرستاده و سفیر حضرت صاحب است که به سوی کل مردم فرستاده شده است و از دوازده وصی از مهمترین و اولین حجت اللهی است که پس از وفات حضرت ولی عصر در زمین قرار می گیرد. همچنین بیان می داردکه در حدیث وجود دارد که پس از امام زمان دوازده مهدی دیگر در قالب حدیث وصیت می آیند و سیداحمدالحسن از ذریه امام مهدی است که امام نیز جد وی است. همچنین بیان می دارد که وی از نسل امام زمان(عج) است و اجدادی که بین او و حضرت است از دنیا رفته اند. یعنی احمد الحسن در چنین کتابی چنین مدعی هست که وصی و فرزند و جانشین حضرت حجت هست.
نکته دیگر آن است که فرقه مدعی یمانی که طرفدار احمدالحسن هستند ادعای دیگری هم دارند. زیرا یکی از علائم حتمی ظهور را یمانی می دانند و می گویند که این یمانی همان احمد الحسن است. یعنی هم فرزند امام است و هم یمانی. آنها می گویند که ما می توانیم که قائل به دوازده امام باشیم. در این زمینه اخبار متواتر بیان می دارند که اصلا قرار نیست که ما ملتزم به دوازده امام باشیم.
البته بنده اصرار دارم که هیچ مطلبی از خودم نگویم و همه مطالب را از منابع آنها بیان کنم. احمد الحسن در کتاب الاربعون حدیثا من المهدیین ذریة القائم(ع) در صفحه هفتم، آورده است که دلیل شرعی که منحصر کند امامت را در دوازده امام پیدا نمی شود، بلکه ادله شرعی متواتر بر استمرار امامت از بعد از امامت امام مهدی در نسل دوازده گانه مهدی وجود دارد.
این حرف خیلی عجیب است. این حرف آنقدر عجیب است که وقتی کثرت روایات دوازده امام را به خصوص از شخص پیامبر (ص)می بینیم مشخص است که این امر فوق متواتر است. اخبار این امر را مرحوم علامه مجلسی در بحار و آیت الله صافی گلپایگانی در منتخب الاثر و آیت الله شیخ مجتبی قزوینی در بیان الفرقان در جلد پنجم و بحث غیبت و رجعت آورده و بیان کرده اند که این مطالب را از حیث نمونه آورده ایم.
این مساله به حدی بیَن است که در کتب مطرح عامه هم گزارش شده است. دو کتاب مطرح اهل سنت یعنی صحیح مسلم و بخاری که اهل سنت آن را پس از قرآن صحیح ترین کتب می دانند در کتاب احکام باب استخلاف جلد هشتم صفحه ۱۲۷ و حدیث ۷۲۲۳ از پیامبر اکرم(ص) حدیثی وجود دارد که دوازده امیر و جانشین در ارتباط جانشینان من است که تمام آنها از قریش هستند. عدد ۱۲ در کتب بزرگان اهل سنت آمده است.
در کتاب الاماره صحیح مسلم، جلد سوم صفحه ۱۴۵۲، حدیث ۱۸۲۲ این مساله بیان شده است. در کل حدیث مسلم بارها این مساله را بیان کرده اند. در این صفحه روایتی بیان شده است که همواره دین پابرجا است تا آنکه قیامت برپا شود و ۱۲ خلیفه بر شما باشد که همگی آنها از قریش هستند.
مساله در این حد بین و واضح است که در دو کتاب مطرح عامه و صحاح سته و منابع گسترده عامه قید دوازده جانشین و امیر و خلیفه به بیان های مختلف از نبی اکرم گزارش شده و اینکه احمدالحسن می گوید که دلیل شرعی برای انحصار دوازده امام وجود ندارد یا اطلاعاتی از این روایات ندارد یا مساله ای را بیان می کند که صراحتا با توجه به علم به این مساله زمینه دوازده مهدی را بیان کند.
وی سپس می گوید که استمرار امامت امام مهدی در نزد دوازده مهدی است. این مساله را نیز متواتر می دانند که درست نیست. آنها روی حدیث وصیت اصراردارند که این حدیث از عامه است و از نظر سند و دلالت مشکل دارد. به علاوه در مصادر عامه که به این بحث می پردازد، نام ائمه گرامی نیز برده شده است.
به عنوان مثال کتاب «ینابیع الموده» در باب ۷۶، شیخ سلیمان قندوزی حنفی از مناقب خوارزمی (عامه) حدیثی را از جابرابن عبدالله انصار بیان می کند که وائله ابن اسقع از جابرابن عبدالله این حدیث را نقل می کند که پیامبر فرمودند که اولین آنها، آقای اوصیا و جانشینان آنها، علی، سپس حسن و حسین و به نوبت فرزندان امام حسین است که زمانی که مدت امامت امام حسین تمام می شود، فرزند ایشان به نام علی، جانشین ایشان می شود و پس از ایشان فرزندشان محمد که لقب باقر دارند، امام مردم می شوند. پس از ایشان نیز فرزندشان جعفر است که پس از پدر، باعنوان صادق امام مردم می شوند و پس از ایشان امام کاظم، سپس امام رضا(ع) و سپس ابن محمد با عنوان تقی زکی و سپس نام دو امام دیگر را می برند و سپس به امام زمان(عج) می رسند که ایشان غیبت و سپس خروج می شوند وزمانی که خارج می شود جهان را بی داد پر کرده است و ایشان نیز دنیا را پر از عدل و داد می کند. تا اینجا می بینیم که ملای سنی ۱۲ خلیفه را نام می برد و نام این بزرگان را می آورد و جناب احمد الحسن چنین مسایلی را به نصوص دینی و نبی مکرم اسلام نسبت می دهد!
نمونه دیگر! در همین کتاب ینابیع الموده باب ۹۳ جلد سوم صفحه ۳۸۰، حدیث دوم و مقتل الحسین خوارزمی در صفحه ۹۵، حدیث ۲۰۳ از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که زمانی که به عرش رفتم به یمین عرش نظر کردم و اسامی علی و فاطمه و حسن و حسین و علی ابن الحسین و محمد ابن علی و جعفرابن محمد و موسی بن جعفر و علی ابن موسی و محمد بن علی و علی ابن محمد و حسن ابن علی و م ح م دالمهدی که مثل کوکب دری در بین آنها بود، را دیدم.
یک خبر صحیح واحد را نیز در تاریخ وجود ندارد که مدعی احمد الحسن را ثابت کند.اتفاقا آنچه متواتر است، خلاف این مدعی است.
از دیگر مدعیات احمد الحسن، در کتاب «المتشابهات» جلد چهارم صفحه ۴۶ است که وی بیان می دارد که احمد الحسن، امام متفرض الطاعه ای است که این اطاعت نیز از ناحیه خداوند مطرح شده است. مدعی دیگر ایشان نیز آن است که جناب احمدالحسن، در همین کتاب، جلد چهارم صفحه ۴۴ آورده است که قائمی که در روایات آمده است که قیام می کند و با ظلم و جور مبارزه می کند و قسط وعدل را برقرار می کند مهدی اول است یعنی خودش. و نه امام زمان. ببینید که آن هم روایات در این خصوص وجود دارد و ایشان منکر می شود. وقتی نام ایشان م ح د ابن حسن العسکری ذکر می شود در روایات، سریعا بیان می کند که ایشان دنیا را پر از عدل دو داد می کند، آیا ایشان این روایات را ندیده است؟
نکته دیگر، ادعاها به این اندازه، تقلیل پیدا نمی کند که تا همینجا نیز مباحث او خلاف ضروریات دین و نصوص دینی ما است. نمونه دیگر آن است که ایشان در کتاب «الجواب المنیز» جلد ۲۵، صفحه ۴۱ می فرماید که نام جناب احمدالحسن در انجیل ذکر شده است. بسیاری از انبیای عظام نامشان نه در تورات است و نه در انجیل ولی نام ایشان در انجیل آمده است. وی در همین جلد پا را فراتر نهاده و عنوان می کند که نام احمد الحسن در تورات نیز آمده است. همچنین در کتاب المتشابهات، جلد چهارم، صفحه ۴۶ بیان می کند که احمدالحسن عالم ترین مردم به تورات، انجیل و قرآن است. ادعا بالاتر می رود و در همین کتاب جواب المنیر بیان می کند که وی از نبی خدا، عیسی ابن مریم نیز فضیلت اش بالاتر است.آن هم عیسایی که چنین جایگاه عظیمی به عنوان پیامبر اولوالعزم دارد ولی احمد الحسن مقام خود را بالاتر می داند.
نکته دیگر آنکه وی برائت صادر شده ای در تاریخ ۱۳/۶/۱۴۲۵ هجری قمری دارد که کسی که به من ایمان نیاورد، جایگاهش در جهنم است. یعنی هنوز امام زمان(عج) تشریف نیاورده اند، ولی جانشین وی چنین مدعی دارد. آن هم جانشینی که هیچ ادله درستی ندارد. بنا نیست که هر کسی بگوید که من مهدی هستم و ما به او ایمان بیاوریم! مگر این همه مدعی دروغین مهدویت نیامدند و چنین ادعایی مطرح کردند؟ حضرت مهدی(عج) با دلیل و بینه و معجزه تشریف می آورند و به حدی این دلایل محکم است که این حضور برای مه محرز می شود که ایشان حجت خدا هستند. چنانکه محرز است که دو به علاوه دو، چهار می شود.
وی بیان می کند که هر کسی که به من ایمان نیاورد در جهنم خواهد بود. این مساله بسیار مهمی است.
ادعاهای وی بالا می رود. وی در همین جواب المنیر جلد اول صفحه ۱۶ بیان می کند که خداوند متعال به حرمت احمدالحسن، نبی خود حضرت ابراهیم را از آتش نمرود نجات داد. یعنی خداوند به خاطر احمدالحسن «کونوابردا و سلاما» را برای حضرت ابراهیم قراردادند.
همچنین وی ادعاها را ادامه می دهد و در همین صفحه بیان می کند که خداوند حضرت یونس(ع) را نیز به برکت احمدالحسن از دل ماهی نجات داد. وقتی حضرت یونس ترک اولی کرد و ذکر معروف یونسیه را نیز در شکم ماهی خواند، به برکت احمدالحسن از دل ماهی نجات یافت. همچنین در همینجا یادآور می شود که به واسطه احمد، حضرت موسی با خدا در کوه طور سخن گفت. همچنین در این صفحه بیان شده است که این احمد همان عصای موسی بود که وقتی به دریا زد، دریا شکافته شد. حالا با جمعی از طرفداران ایشان که چند مکتب هستند که هم دیگر را رد هم می کنند و هم دیگر را کذاب می دانند صحبت می کنیم. البته در این زمینه باید گفت که این چند مکتب به شدت هم را می کوبند. مثلا مکتب نجف، رایات السود را منحرف و کذاب می دانند و بالعکس این موضوع نیز صدق می کند. همه آنها مدعی هستند که احمد با ما است. یک بنده خدایی نیز در فیسبوک است که می گویند، احمد اصلی هم اوست. جمع دیگری نیز وی را تکذیب می کنند. جمعی از طرفداران آنها جمعی از لیدرهای آنها می گویند که این مساله بیان فضیلت مقام احمدالحسن است و برخی دیگر به تناسخ اشاره می کنند. برخی دیگر می گویند که این کرامات ذکر شده از جایگاه مقام است.
نمونه دیگر این است که وی در جواب المنیز، جلد اول، صفحه ۲۰ بیان می کند که خون امام حسین(ع) به خاطر خدا و پدرش امام زمان و احمد الحسن در کربلا ریخته شد. ادعاها در این حد عجیب و غریب بالا می رود. البته این غلو در بسیاری از فرقه ها به همین سیستم وجود دارد. در خصوص علی محمد باب مگر ادعاهای نبوت و مهدویت و خدایی نکرد؟
در جلد چهارم کتاب متشابهات در پاسخ به سوال ۱۴۴ بیان می کند که مهر نبوت در پشت من است. یعنی این علامت نبوت در پشت وی است و همچنین در کتاب بیان الحق، صفحه ۱۳۰ بیان میکند که معجزه ناقه حضرت صالح نیز به امر خداوند کوه شکافته شد نیز خود وی است. یعنی وی همان ناقه یا شتر ماده است.
همچنین در پاسخ به سوال ۴۰ کتاب جواب المنیز بیان می کند که حجر الاسودی که به کعبه نسبت شده هم خود من هستم. همچنین در پاسخ به سوال ۱۳ هم بیان می کند که همان ذره ای که حضرت علی آن را به تن می کرد که جان ایشان را در جنگ ها محافظت میکرد من هستم. همچنین بیان می کند که یمانی هم من هستم.
خوب این مسایل هنر نیست چون هر کسی می تواند بگوید که این مدعیات برای من صدق می کند. این مسایل هم جالب است که با نصوص ما مخالف است.
حدیث وصیت
حدیث وصیت از عامه گزارش شده است. روایات با دو قید اعتبار سند و روشنی دلالت سنجش می شود. به همین دلیل علم رجال قرارداده شده است. این علما در زمان ائمه مهر نقد و تایید به کسانی می زدند که حدیث نقل می کردند. یعنی علم رجال به دوران نبی مکرم اسلام و ائمه باز می گردد.
حال اگربخواهیم این حدیث را بررسی کنیم باید بگوییم که یکی از راویان علی ابن سنان موصلی العدل است که هیچ گونه توثیقی برای وی در کتب رجال ذکر نشده است. نام او در کتاب رجالی متقدم هم وجود ندارد. مرحوم آیت الله خویی در جلد دوازدهم، صفحه ۴۶ معجم خود بیان می کند که بنا به آنچه از مشایخ صدوق از ذکر این کلمه ظاهر است برخی از علمای عامه به وسیله آن وصف می شود و بعید نیست که این فرد از عامیان و سنی باشد. حال ممکن است که شخصی سنی باشد ولی ثقه هم باشد که مشکلی ندارد ولی ایشان این احتمال را بیان می کند.
فردی به نام علی بن الحسین نفر بعدی است. این شخص چون پسوندی برایش ذکر نشده ناشناخته باقی مانده. مطرح کردن احتمالات درباره این شخص گرهی باز نمیکند.
نفر بعدی احمد بن محمد بن خلیل است که در رجال نجاشی صفحه ۹۶ آوردهاند احمد بن محمد بن خلیل ابوعبدالله عامری طبری ضعیف است جدا و به او توجهی نمیشود. همچنین علامه حلی نیز ذکر کردند در کتب رجال خودشان در صفحه ۲۰۵ که احمد بن محمد ابوعبدالله خلیلی که به او غلام خلیل عامری طبری گفته میشود جدا ضعیف است و به او التفات نمیشود، کذاب است، بسیار جعل و وضع حدیث کرده و مذهب فاسدی دارد.
نمونهای دیگر از راویان این حدیث احمد بن جعفر مصری است که هیچ نامی در هیچ کدام از کتب رجالی شیعه از او وجود ندارد. فرد دیگه الحسن بن علی عمّ جعفر است. وی عموی جعفر بن احمد یوده و هیچ اطلاعات دیگری درباره او در دست نیست. نفر دیگر والد الحسن بن علی از این شخص هم هیچ اثری در کتب رجالی شیعه دیده نمیشود. این از باب اعتبار سند حدیث وصیتی است که این فرد میگوید.
به علاوه در دلالت حدیث وصیت هم اشکال وجود دارد. جمعی گفتند که این روایت با روایت های دیگر در تعارض است و این دوازده مهدی همان دوازده امام هستند که از تکرار باب هدایت شده ذکر شده است.
در روایات دیگر آمده است که مهدی از شیعیان خالص عصمت و طهارت هستند که مطیع اماماند. اینها هیچ کدام دلالت بر ۲۴ امام نمیکند. در گذشته میگفتند ۲۴ امام داریم حالا اصلاح شده و میگویند ۱۲ امام و ۱۲ مهدی است. حال وقتی می پرسیم که این مهدی چه ویژگی هایی دارد که می گوید این ۱۲ مهدی همان ویژگیهای امام را دارند مثل معصومیت، مفترض الطاعه و حجت خدا بودن. حتی صفاتی از حضرت مهدی به او میدهند و معتقدند او قائم است وهمان یمانی است. در واقع معتقدند یمانی پسر امام زمان است که این با نصوص دینی در تعارض و تناقض است. یعنی اگر ما باشیم و نصوص دینی، تعارض در تعارض و تناقض در تناقض است.
این حدیث وصیت را که یکی از راههای شناخت حجت خدا میدانند تکلیفش مشخص شد.
یکی دیگر از نشانهها را پرچم میگویند. در روایات ما درباره این پرچم گفته شده است این پرچم ویژگیهای خاصی دارد و این پرچم در جنگ بدر که با کفار بود خداوند آن را برای پیامبر فرستاد. پرچمی است که از جنس این دنیا نیست اما مادی، قابل رؤیت، محسوس و ملموس است. این پرچم دست امیرالمومنین رسیده و ایشان فرمودند: دیگر این پرچم و نمیبینید تا وقتی مهدی ما بیاید.
نشانه این پرچم این است که وقتی امام زمان(عج) در کنار مکه خروج میکنند و ۳۱۳ یار ایشان دورشان هستند، به اذن الله معجزاتی از پرچم رؤیت میشود. روایات زیادی درباره پرچم وجود دارد. مثلا از جمله در کتاب بیان الفرقان مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی جلد پنجم بحث غیبت و رجعت را که مطرح میکنند، روایتی معتبری در صفحه ۷۹۴ آمده است. امام حسین گفتند که خدمت پیامبر شرف یاب شدم. ابی ابن کعب از صحابی ایشان بود نیز حضور داشت. در بخشی از این حدیث طولانی ابی از پرچم سوال میکند.
پیامبر میگویند: برای او پرچم و علمی است. زمان خروج که برسد پرچم باز میشود و به اذن خدا به سخن میآید. ندا میدهد به حضرت که اخرج یا ولی الله و قتل اعداء الله، خارج شو ای ولی خدا و بکش دشمنان خدا را.
همانطور که میدانیم درخت برای حضرت موسی و سنگ ریزه در دستان پیامبر اکرم به سخن آمدند. این حدیث از اکمال الدین تمام الدین و تمام نعمته و عیون الاخبار رضا گزارش شده.
روایتی نیز در باب جنس پرچم از امام صادق علیه السلام نقل شده: قائم علیه السلام خروج نمیکند تا حلقه یارانش تکمیل شود. سپس پرچم را میگستراند و حرکت میکند. سپس فرمودند که این پرچم رسول خداست که جبرئیل در روز بدر به ایشان نازل کرد. سپس فرمودند: به خدا قسم از پنبه و کتان و ابریشم و حریر نیست. پرسیدند جنسش چیست؟ حضرت گفتند: پرچمی از برگهای بهشتی است که پیامبر آن را در روز بدر باز کرد. آن را کسی از اهل بیت باز نمیکند تا قائم قیام کند و همراه قائم شمشیری از رسول الله است که ذوالفقار نام دارد.
در تمام این احادیث ویژگیهای پرچم کاملا مشخص است و پیداست پرچم یک معجزه است.
احمد الحسن و مبلغان این فرقه صراحتا بیان میکنند راههای شناخت حجت خدا سلاح، پرچم و حدیث وصیت است.آنها در پاسخ به اینکه پرچم چیست گفتهاند که پرچم به معنای حاکمیت خدا و نفی جمهوریت است. پرچم را کنایهای از این و ایستادن در مقابل دموکراسی میدانند. حالا سوال اینجا هر کسی ادعا کرد مخالف جمهوریت و دموکراسی است و معتقد به حکومت الله است حجت خداست؟ هرکسی ممکن است چنین شعاری بدهد!
نشانه دیگر سلاح است. مشخص است که سلاح حضرت از نبی اکرم ماست و به دست امام زمان می رسد و مشخص است که این شمشیر هم حالت اعجازآمیز دارد. در همین کتاب بیان الفرقان که از چند جا نقل شده، حضرت رسول دو نشانه میدهند. اول اینکه شمشیری است در غلاف هر زمان که وقتش برسد خود شمشیر بیرون میآید و خدا آن را به زبان آورده و ندا دهد که خارج شو ای ولی خدا که برای تو حلال نیست باز نشینی از دشمنان خدا.
این سلاحی است که در روایات ما ویژگیهایش آمده است که این سلاح چه ویژگی هایی دارد. طرفداران این فرقه میگویند سلاح یعنی علم و علم از نشانههای حجت خداست. لذا می فرمایند که حدیث وصیت در خصوص ایشان صدق می کند و وی مهدی اول است. گیرم حدیث درست است از کجا ثابت می کنید که شما مهدی اولی است.
در نتیجه با بیان اینکه احمد الحسن مهدی اول است و حدیث وصیت درباره او صادق است. زیرا اگر ادعا کاذب کرده بود باید خداوند جانش را میگرفت. مگر هر کسی که قرار است چنین مدعی داشته باشد بر او عذاب نازل شود و بمیر؟ در صورتی که در تاریخ دو نمونه از مدعیان کاذب علی محمد باب که ادعای نبوت و خدایی کرد و بهاء الدین عذابی این چنینی برایشان نازل نشد. در طول تاریخ از این دست افراد بسیار داریم.
نشانه دیگر اینکه احمد الحسن دعوت میکند به حاکمیت الله، و نفی دموکراسی و سوم هم که حدیث وصیت است و نشانه دیگر او نیز علم است که وی دارای کتب فراوان است و تالیفاتی دارد. بسیاری از اینها میگویند معجزهای که ثابت میکند احمد الحسن حجت خداست کتاب «وهم الحاد» است. ایشان میخواسته فرگشت را با روایات جور کند. نقدهای زیادی به این کتاب وارد است که با اصول و مبادی ابتدایی فیزیولوژی، DNAو مسائل مختلف در تضاد است. یک دانشجوی پزشکی به سادگی میتواند این کتاب را نقد کند. این مساله به معجزه ایشان مبدل شده است.
برای اثبات این مطلب که علم همان سلاح است به این حدیث استناد میکنند که در کافی جلد اول صفحه ۲۳۸ الصفوان از علی ابن موسی نقل میکنند که امام صادق فرمودند: این سلاح در خاندان ما مثل تابوت در بنی اسرائیل است. هر جا تابوت برود نبوت هست و هر جا سلاح باشد و دست هر کس باشه آنجا امر است و او امام و حجت خداست. صفوان پرسید: آیا این سلاح از علم جدا است ؟ یعنی ممکن است کسی علم داشته باشد ولی سلاح نداشته باشد؟ امام رضا فرمودند: خیر! علم و سلاح همراه هم است، یعنی کسی که سلاح در دست دارد علم هم دارد.
اینها از این حدیث نتیجه گرفتند که علم برابر سلاح است. تابوت هم که نشانه نبوت بود یک شئ فیزیکی بوده. در کافی جلد اول صفحه ۲۳۵ روایت شده است که رسول خدا هنگامی که قبض روح شدند علی(ع) علم و سلاحش را ارث برد. یعنی علم و سلاح در کنار هم اگر یکی بود از دو کلمه برای بیانش استفاده نمیشد.
در جلد ۲۶ بحار صفحه ۲۲۰ امام باقر درباره این آیه: ان الله یأمرکم ان تعد الامانات الی اهلها، خداوند متعال امر کرده که امانات را به اهلش میرساند. فرمودند: از این آیه ما قصد شدیم که اولین ما به امام بعد از خود سلاح، علم و کتب را میسپرد. ایشان سه امر را بیان می کند. ولی این بزرگواران می گویند، علم، و علم هم کتب احمد الحسن. همین کتاب وهم الحاد را چند بار خط به خط نگاه کردم و ترجمه ای که انصار احمد الحسن کردند ، فراوان در فراوان اشکالات عدیده وجوددارد و همان بحث فرگشتی که مطرح می کنیم با قانون دوم ترمودینامیکی که عالم به سمت گسستگی پیش می رود را باید لحاظ کنیم.
مساله بعدی آن است که حجت خدا باید معجزه ارائه بدهد. معجزه برای انبیا، اوصیا آنان و اهل البیت است که ثابت شود حجت خدا هستند. بله، درست است، نص وجود دارد و مدرک معتبر هست ولی وقتی که شخص را دیده باشیم و سخن را شنیده باشیم. مثلا پیامبر در غدیر امام علی علیه السلام را جانشین خود دانستند. هم پیامبر مورد قبول مردم بود و هم مردم حضرت علی علیه السلام را میشناختند. هر چند که حضرت امیر معجزات فراوانی داشتند. مدینة المعاجز سید هاشم بحرانی در چند جلد جمع معجزات ائمه معصومین را ذکر کرده حتی معجزات امیر المومنین در کتب عامه هم گزارش شده است.
اما وقتی صحبت از امام زمان محمد بن حسن عسکری، م ح م د است، ما نه امام عسکری را دیدهایم و نه پسرشان را که به ما اثبات شود ای فردی که ادعا میکند همان حجت خداست در نتیجه وجود معجزه همراه با ظهور حضرت ضروری است. حالا باید پرسید معجزه آقای احمد الحسن چیست؟ این آقا کجای عراق است؟ آیا اصلا در عراق است؟
این فرد باید بیاید و اگر راست میگوید برای اثبات حقانیت خود معجزه ارائه دهد. مگر نمیگویی چند سال پیش در عراق خروج کردی؟ که البته چند سال پیش در عراق کار نظامی هم کردی و جمعی از انصار و مردم را به کشتن دادهای. از چه چیزی ترس داری اگر میترسی چرا خروج میکنی؟ اگر قرار نیست خروج کنی چه کاری است که در پرده باشید. آنها می گویند که معجزه نیاز نیست و قرار نیست که حضرت معجزه ارایه دهد؟ مهدی اول بودن از شما چیست؟ همان مهدی اول و کتاب؟ کتاب های شما هم پر از غلط است.
یک روایت در همین راستا از امام صادق(ع) توسط شیخ صدوق در علل الشرایع جلد اول ۱۲۲ کتاب که بیش از هزار سال قدمت دارد نقل شده است که معجزه نشانهای از طرف خدا است و خدا آن را جز به انبیاء، رسل و حجج الهی برای راستگو شناخته شدن نمیدهد بنابراین وقتی کسی معجزهای ندارد ادعایش هم کذب است. معجزه هم برای همین امر است. این معجزه برای شناختن صدق راستگو و کذب کذاب است. اینکه کسی بگوید من مهدی اول هستم باید معجزه ارایه دهد و اگر کسی معجزه نداشته باشد مشخص است که مدعی کذبی مطرح کرده است.
مثلا در خصوص حضرت موسی شاهد معجزه هستیم. مثلا در زمان حضرت موسی(ع) نیز فرعون مجلسی تدارک دید و ساحرهها را جمع کرد اما وقتی موسی سحر خودشان را آشکار و عصایشان را تبدیل به اژدها کردند ( که احمد الحسن خود را همان عصا می داند) اولین کسانی که ایمان آوردند همان ساحرهها بودند و با وجود اینکه فرعون آنها را مجازات کرد و دست و پایشان را قطع کرد باز مقاومت کردند. یک دست و یک پا از آنها بریده شد ولی آنها دست برنداشتند. این مساله تحدی است.
همچنین در مورد قرآن کریم نیز تحدی داریم مبنی بر اینکه اگر میتوانید یک سوره مانند سورههای قرآن بیاورید اما تا به حال کسی موفق نشده و مواردی که آورده شده بسیار مضحک است؛ مرحوم آیتالله خویی در کتاب البیان خود چند نمونه از این سورهها را آورده که بنده دوازده سال پیش که تدریس میکردم شاگردان پای این بحث میخندیدند زیرا از نظر ادبیاتی و محتوایی اصلا قابل قیاس نیست.
احمد الحسن کتابی دارد که البته کتاب هم نیست و بهتر است بگوییم دعایی در یکی از کتابهایش دارد اگر دعا را بخوانند که آن دعا را سند حقانیت این مکتب می دانند. وی می گوید که اگر می خواهی امام زمان(عج) را ببینی چهل شب در نیمه شب این دعا را بخوان. وی در این دعا از خود می گوید و بر حقانیت خود تصریح می کند. حال او می گوید که اگر کسی چهل شب بخواند حجت بودن احمد الحسن در خواب به وی الهام می شود. شیطانی که در بیداری انسان را می فریبد قطعا در خواب هم چنین می کند.
وقتی با برخی از طرفداران ایشان صحبت می کنیم که از آنها می پرسیم که شما خواب دیدید، برخی می گفتند خیر و برخی نیز به دلیل علاقه به این مکتب چنین خوابی را با تکرار ذهنی می دیدند ولی این هم حجت نیست.
دو نوع خواب داریم، خواب رحمانی و خواب شیطانی؛ بنابراین بر فرض که فرد چنین خوابی ببینید از کجا مطمئن شویم که این خواب ، خواب شیطانی نیست. یعنی می شود که شیطان به شکل یک فرد نورانی در بیاید و بگوید که من، احمدالحسن، حجت خدا هستم. بنابراین خواب فقط برای معصوم حجیت دارد و برای غیرمعصوم حجیت ندارد مگر زمانی که از باب تأیید چیزهایی هست مثلا چیزی که در آیات و روایات هست و با عقل نیز وجود دارد.
گاهی نیز این افراد به سمت استخاره میروند که اصلا استخارهشان درست نیست زیرا شرط اول همواره علم آموزی و رجوع به کتاب و اهل بیت (ع) است و پیامبر نیز در حدیث ثقلین این دو را یادگار خود بیان کردهاند نه استخاره یا چیز دیگری را. اگر بنا باشید که هرچیزی را با استخاره سنجش می کنند؟ این همه روایات را کنار بگذاریم و احکام را کنار بگذاریم و تسبیح برداریم و استخاره کنیم؟
در این راستا یک نمونه از لیدرهای احمد الحسن که وُیس های( صداهای ضبط شده ) زیادی در فضای مجازی دارد بیان می کند که اربعین داشتم پیاده میرفتم که به موکب مبلغین احمد الحسن رسیدم و ذهنم درگیر تبلیغات آنها شد بنابراین رفتم کنار ضریح سیدالشهدا یا امیرالمومنین(ع) استخاره کردم و خوب اومد؛ استخاره اینجا اصلا درست نیست چون مسئله خلاف دین است و دلیل آشکاری ندارد مثل این است استخاره کنیم زنا بکنیم یا نکنیم که این کار اصلا کلا باطل است بنابراین رسیدن به حقیقت راه خودش را دارد که در حدیث ثقلین گفته شده و استخاره نیز در جای خودش است که باید جوانب را بسنجیم و از پروردگار طلب خیر کنیم. معارف تنها از مسیر رسیدن به حق است که در حدیث و کتاب بیان شده است. استخاره درست است، در جای خود، در زمینه معارف دلیلی نداریم که یکی بودن یا شریک قائل شدن برای خدا را در قالب استخاره ارائه کنیم. استخاره طلب خیر است که از قرآن و نماز الهام می گیریم.
شبههای در رابطه با بحث خوابها بیان شده که بیان شده اگر خواب حجیت ندارد چطور حضرت ابراهیم (ع) در خواب دید که باید پسرش را ذبح کند و برای این کار اقدام کرد؟
اینجا بیان میشود حضرت ابراهیم (ع) معصوم است و میتواند تشخیص دهد این خواب از ناحیه خداوند است یا نه. کشف امام نیز حجیت دارد. می گویند که شیطان به شکل امام در نمی آید ولی آیا کسی امام را دیده است که بتواند تشخیص دهد کسی را که دیده است نورانی است؟ خواب و کشف شامل کشف و خواب رحمانی و شیطانی هستند. نصوص دینی نیز تکلیف این جریان را مشخص کرده اند. گزارشاتی که از معتقدان به احمد الحسن داریم به این شکل است که آنها یک خواب دیگر دیده اند و تصور می کنند که این خواب همان خواب است که باعث هدایت آنها شده است.
همچنین شبهه دیگری وجود دارد که میگویند مگر احادیثی وجود ندارد که شیطان نمیتواند به شکل امام در بیاید پس چطور ممکن است در خواب به شکل امام در آید و ما را فریب دهد؟
در جواب این افراد گفته میشود بله شیطان به شکل امام نمیتواند در آید اما شما که امام را ندیدهاید و شیطان که خود را به شکل فردی نورانی درآورد او را امام میدانید بنابراین تأکید میکنم که در خواب و کشف حجیت نداریم چون این دو انواع رحمانی و شیطانی دارند و انسان غیرمعصوم نمیتواند تشخیص دهد.
بنده آمادگی خود را برای مناظره با لیدرهای احمد الحسن چه در فضای حقیقی و چه مجازی منتهی با ویس اعلام میکنم؛ زیرا بسیاری از آنها پس از یک بحث چهل پنجاه مطلب را کپی می کنند. البته باید به یک نکته توجه کرد. این افراد شیعیان امام علی (ع) هستند که برحسب علاقه به امام زمان (عج)، ناآگاهی و حتی کم کاری امثال بنده برای معرفی مبانی مهدویت به آن سمت کشیده شدهاند؛ ما دست این افراد را میبوسیم و حاضریم به آنها ثابت کنیم به وضوح دو به علاوه دو که چهار میشود احمد الحسن ربطی به مکتب آل محمد ندارد و ما هیچگونه دشمنی با این افراد نداریم. چه بسا کم کاری افرادی مثل ما است که این گروه به اسم عشق امام زمان جذب این جریان شدند. اگر معارف مهدویت را با بسط دقیق تر و بهتر ارایه می دادیم این افراد جذب نمی شدند. این افراد از روی بی اطلاعی و اصول اعتقادات دارند جذب شدند.
رجعت، نشانههای امام زنده در این فرقه با آنچه که در آیات و روایات است فرق دارد هیچگونه استنادی با روایات ما ندارد. اینها در ابتدا قصد دارند دست شیعیان را از علمایشان کوتاه کنند؛ این فرقه با مرجعیت مشکل دارد و مرجعیت را افرادی منحرف و گمراه معرفی میکند.
تقریری که ما زنده بودن امام زمان داریم و حتی در احکام نیز دریافت های ما با آنها متفاوت است. استنادات احکامی آنها نیز هیچ ارتباطی با منابع ندارند. آنها سعی می کنند که دست شیعیان را از مراجع خود قطع کنند. سعی می کنند که مراجع را افرادی منحرف بیان کنند. به شدت سعی می کنند که هر موردی که از هر روحانی دیدند که هر کسی ممکن است اشکالی داشته باشد در رفتار را بولد می کنند و با همین مساله همه علمای ما را گمراه خطاب می کنند.
بنده به یکی از لیدرهای این فرقه کنفرانسی در خصوص حضرت زهرا (س) ارائه دادم که این فرد پس از گوش دادن گفت اولین بار است از یکی از افرادی که معتقد به احمد الحسن نیست یک چیز جدید و دقیق یاد گرفتم .
در خصوص این جریان چند کار باید انجام دهیم. بنابراین ما باید معارف مهدویت را در جامعه تزریق کنیم زیرا اگر امام زمان (عج) و اصول و اعتقادات را درست معرفی کنیم افراد علاقهمند به امام جذب اینگونه فرقهها نمیشوند.
باید توجه شود که این جریان به راه افتاده را نمیتوان به کل از بین برد یعنی هیچ جریانی از بین نمیرود بلکه تقلیل میشود مانند بهاییت، اسماعیلیه و غیره اما وظیفه ما است که با گسترش معارف اهل بیت (ع) انحرافات این افراد و تعارضاتشان را آشکار کنیم زیرا این فرقه بسیاری از کرامات ائمه را برای حجت خدا به نفع خودش انکار میکند به عنوان مثال در روایات بیان شده که ائمه به تمام زبانهای دنیا علم دارند اما احمد الحسن این موضوع را برای حجت خدا تکذیب میکند چون خودش نمیتواند به همه زبانها حرف بزند. باید مردم را واکسینه کنیم و همچنین افراد را از مسایل خرد جذب می کنند و بعد کرامات بین ائمه معصومین را انکار می کنند.
مثلا روایاتی داریم که ائمه ما به همه زبان های دنیا علم دارند. احمد الحسن این ها را رد می کند. زیرا خودش نمی تواند به زبان های دیگر صحبت کند. وُیسی از ایشان در فیسبوک وجود دارد که البته برخی از طرفداران وی وجود این فرد فیسبوکی را رد می کنند. این فرد حتی قرآن را هم اشتباه می خواهد و پس از قرائت دوباره آن را تصحیح می کند حال اگر شما فارسی و انگلیسی و آلمانی بلد هستید به همان زبان صحبت کنید. بیش از صد حدیث داریم که ائمه ما با زبان محلی افراد با آنها صحبت می کردند و به همین جهت است که احمد الحسن که توانایی چنین کاری ندارد این فضایل را رد می کند.
احمدالحسنی ها افراد را با مسایل خرد و بدگویی و از مسایل روحانیت و... جذب می کنند و می گویند که حق واقعی هستیم. در حوزه سلبی نیز باید انحرافات این گروه برای مردم بیان شود. ان شاءالله این حرکت که از دانشگاه های سطح اول کشور هستند دنبال شود که این حرکت عالی است که تشکر ویژه داریم از بزرگانی که این مباحث را مطرح می کنند. بزرگترین خدمت به امام زمان(عج) همین مساله است و امیدواریم که هر کسی که دلسوز این مکتب هستند را برکت دهد. قطعا تا امام زمان(عج) نیایند مشکلات جهان حل نمی شود. ایشان پدر مهربان و بزرگوار عالم است. هیچ گاه نباید از ایشان غفلت کنیم. همیشه باید سعی کنیم که تمام کارهایمان در خدمت امام زمان(عج) باشد و از صبح تا شب تمام اعمال مستحبی خود را به حضرت هدیه کند. اگر زیارت و دعایی صورت می گیرد را باید به امام عصر(عج) و پدر و مهربانی که از پدر و مادر ما مهربان تر است هدیه کند. هر کسی که در مسیر ایشان گام بردارد، «آقا» است. مجرای توفیق و فیض الهی وجود مبارک ایشان است. باید رابطه مان را به حضرت تقویت کنیم.باید یک ساعت و دقیقه ای را با امام صحبت کنیم. باید همه مشکلات مان را به حضرت بگوییم و ذهن و فکرش در هر کاری به یاد امام باشیم همانگونه که از شیخ مفید نقل شده که امام گفته است ما شما را هرگز از یاد نمیبریم.