به گزارش خبرگزاری حوزه امین بابازاده(سردبیر مجله اینترنتی کتاب فردا) با انتشار تصویری از یک کتاب در صفحه مجازیاش نوشته است:
آنچه ادبیات را خواندنی میکند، عشقِ به حضور است و اگر بین نویسنده و آنچه مینویسد فاصله باشد، این فاصله لذت حضور را از خواننده سلب میکند.
به گفته فرای در کتاب «تخیّل فرهیخته» ما سه سطح ذهنی داریم:
اول سطح خودآگاهی است که در آن مهمترین عامل تفاوت میان من و هر چیز دیگر است و اگر کمی دقت کنیم چیزی جز تکگوییها نیست. این همان حدیثِ نفس است.
دوم سطح مشارکت اجتماعی با زبان حرفهای و تخصصی آموزگاران و وعاظ و سیاستمداران و نویسندگان آگهیهای تجاری و وکلای دادگستری و روزنامهنگاران و دانشمندان است. این همان زبانِ حس عملی است.
سوم زبان ادبی شعر و نمایشنامه و داستان است.
تفاوت سطح زبان ادبی شعر و نمایشنامه و داستان و به طور کلی هنر با دو سطح دیگر اتفاقا در همین ماجرای حضور است.
یعنی چنانچه نویسندهای علمِ حضوری به آنچه مینویسد نداشته باشد بین او و نوشتهاش فاصله است. پس نمی تواند دست مخاطب را بگیرد و به درون آنچه میبیند بکشاند. نمیتواند آنچه را میبیند را نشان دهد؛ بلکه زور میزند تا آنچه را ندیده به دیگران منتقل کند. برای همین خیلی از رماننویسها به این توجه میدهند که صحنههایی که انتخاب میکنید باید در بانکِ اطلاعاتی خودتان وجود داشته باشد و آن را یک جورایی تجربه کرده باشید. این را اصغر فرهادی در کلاسِ فیلمنامهنویسیاش هم تاکید میکند که اگر خاطرهای از دیگران شنیدید و آن خاطره وارد بانکِ اطلاعاتی خودتان نشد، آن را در فیلمنامه نیاورید.
دقت کنید بحثِ حضور بحث ناخودآگاه نویسنده نیست! بحث آنچه میبیند است. نویسنده با ناخودآگاهش آنچه را میبیند و در آن حضور دارد را منتقل میکند.
دقیقا تمایز حافظ و عطار و خیام با شعرای دیگر در این حضور آنهاست. یعنی نسبتی که با تخیل حقیقی دارند و با ناخودآگاهشان آن را منتقل میکنند.
دین چقدر در این ماجرا [ حضور نویسنده] نقشِ عجیبی دارد! دین تو را نه تنها به عالمِ غیب که به عالم شهادت میخواند و دایره حضور را از سطح دنیایی و تخیلِ نازلِ اینجایی به دایرهی حضور تا "قاب قوسین او ادنی" فرا میخواند...
والسلام