به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام هادی ضرغامی مبلغ فعال در منطقه آمریکای لاتین در یادداشتی به چرایی تبلیغ برون مرزی پاسخ داده است.
متن یادداشت به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«چرایی و ضرورت تبلیغ دین در فراسوی مرزها»
مقدمه
تبلیغ دین یکی از وظایفی است که خدای متعال آن را بر عهده همه بخصوص متدینان و بالاخص عالمان دین قرار داده و برای آن هیچ حد و مرزی شناخته نشده است از این رو در این مقاله ضرورت تبلیغ دین در جوامع غیر اسلامی را در قالبی عقلی و نقلی تبیین شده است و به یک سوال و یا شبهه که چرا ما باید در صورت اختلال در نظام دینی خود در جاهای دیگر نیز ورود کنیم، پاسخ داده شده است.
انتقاد از تبلیغ در عرصه بین الملل
برخی در مواجهه با فعالین دینی و فرهنگی در عرصه بینالملل، زبان به انتقاد گشوده و میگویند شما درحالی که جامعه خودمان آسیبهای اعتقادی زیادی دیده داعیۀ هدایت تمام بشریت را دارید به نحوی میخواهند بگویند شما اگر هدایتگر هستید اول بداد جامعه خود برسید و یا به تعبیری چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. اما بنظر میرسد این سخن بیشتر جنبه احساسی دارد و به واقع دارای پشتوانه منطقی نمیباشد؛ لذا حول این مساله چند سطری مرقوم شده است که در ادامه مطالعه میفرمایید.
۱.پاسخ عقلی
آنچه که به بداهت عقلی در پاسخ به این افراد میشود گفت این است که جان تک تک انسانها از حیث هدایتپذیری در محضر خدای سبحان مساوی است و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد؛ رنگ، قومیت، ملّیّت، زبان، جغرافیا، عقبۀ فکری و اعتقادی، زن و مرد بودن و بسیاری چیزهای دیگر، هیچ کدام در اصل هدایتپذیری ترجیحی ندارند؛ انسان است بما هو انسان، موجودیست که قابلیت دارد از حالت جمادی رهیده و از ملک پرّان شود و رسد به آنجا که به جز خدا نبیند. آیا چنین قابلیت و ظرفیتی مختص یک انسان از نژاد و یا قومیت خاصیست؟ آیا خدای متعال هدایت خویش را مختص به نفوس مخصوصی کرده است؟ یا اینکه میل به خداجویی را در جان همه قرار داده؟ پر واضح است که مخاطب وحی، انسان است، مطلق انسان ، بی هیچ قید و شرطی. اگر کسی قائل به این است که ما قوم برتر خداییم و هدایت مخصوص ماست، باید دلیل بیاورد؛ در واقع بار برهان بر دوش کسی است که هدایت را قابل عرضه برای همه انسانها نمیداند و آن را ویژۀ گروهای خاص تصوّر میکند.
اینکه قادر متعال فرمود: نفخت فیه من روحی[۱]، این نفخه فقط در ما دمیده نشد؛ او عشق را نهاد، در جان هندو در هند، سیه چرده در قلب صحرای آفریقا، آن موطلایی هلندی، اسکیموی آلاسکا وسرخ پوست کوههای مچوپیچو.
شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست
منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست
نیست یک مرغ دلی کش نفکندی به قفس
تیر بیداد تو تا پر به پری نیست که نیست[۲]
مرز جهل
این مرزها که در جغرافیای پهناور زمین کشیده شده، حاصل خودبرترپنداریها، جاه طلبیها، ظلمهای ناروا و در یک کلمه عصاره جهل بشر است؛ آن روز که حق این گاهواره را در اختیار انسان قرار داد، تکه تکه تحویلش نداد همه را یک جا به همه داد و این انسان بود که همیشه کودک ماند و درگیر بازی های کودکانه شد و با لجاجت و خوخواهی این گاهواره را خورد کرد و هر کس تکه ای نصیبش شد آنکه زور و تزویرش بیش بود بیشتر برد و آنکه ضعیف تر کمتر، ولی هردو جاهل بودند و نفهمیدند این تکهها به تنهایی آن گاهواره آرامش بخش نخواهد بود. شاهد دیگر این مدعا آب است که از کوهساری در نقطهای از جغرافیای زمین سرازیر شده و تا هزاران کیلومتر دورتر در جریان است، هیچ مرزی را نمیشناسد اما انسان بر این آب سد میزند و این نعمت خدادای را که برای همه بندگان است با خودخواهی وکبر، سرمایه و مال خود میکند؛ انسان آنقدر حریص است که اگر بتواند برای باد هم مرز میگذارد و مانع حرکت آن میشود، اما برای هرچه که بتواند مرز بگذارد، نمیتواند برای فکرو اندیشه و انتقال آن هیچ مرزی بگذارد.
مرز حقیقی سرزمین وجود
حقیقت آن است که فراتر از مرز ملّیت، مرز انسانیت است و فراتر از آن مرز توحید، زیرا که انسان منهای مبداء بی هویت است، انسان بدون خدا یعنی حیوان رها در صحرای شهوت و غضب یا هم بدتر از آن. اما ویژگی مرز توحید این است که با قانون توحید پذیری، مجوز ورود به سرزمین خداباوری را به هرکس می دهد ، فهم خدای متعال را صرفا در خور یک گروه خاص نمیداند و میپذیرد هر آنکه را غبار غفلت از دل برکند و پای در این وادی نهاد.
جهان کشور من خدا شاه من
نداند جز این قلب آگاه من[۳]
و مالک مطلق مُلک وجود ملاک اهلیت را در پذیرش این مرز قرار داد و به نوح علیه السلام فرمود: این فرزندت که در نهان جان خویش حق پذیر نیست اهل تو نیست(قالَ یا نوح اِنَّه لیس مِن اَهلِک)[۴] ولو اینکه از خون تو باشد، ملاک اهلیت را خون و نژاد و ژن ندانست، بلکه فرمود او اگر ژن خداباوری دارد و در مدار توحید است اهل توست، و الاّ همان به که در دریای جهل خویش غرق گردد. و البته که همه اینها بعد از طی تمام مراحل هدایت و تربیت توسط آن نبی پاک سرشت الهی بود، اما هدایت که عرضه شد ،عدهای با فطرت پاک و عقل چابک آن را به دل میپذیرند و عده ای با بلاهت سر برتافته و یاغی میشوند.
انبیاء زدایندۀ غبار فطرتها
شاید این سوال پیش بیاید که آیا در دنیای امروز که یک نوع سبک زندگی و تمدن خاص بر تمام دنیا حاکم شده است امکان ترویج و تبیین دین اسلام وجود دارد؟ پاسخ به این سوال مثبت است چرا که فطرت انسانها صبغهای الهی دارد و انبیاء آمدند تا غبار از همین فطرت اله طلب بردارند. امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: فَبَعَثَ فیهِم رُسُلُه و واتَرَ اِلیهِم اَنبیاءَه لِیَستادُوهُم میثاقَ فِطرَتِه و یُذَکِّروهُم مَنسیَّ نِعمَتِه وَ یَحتَجّوا علیهِم بالتَبلیغ وَ یُثیرا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ و یُروهُم آیاتِ المَقدِرَة پس خداوند رسولان خود را در میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی سوی ایشان فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد الهی را که در فطرتشان نهاده است، بگزارند و نعمت فراموش شده او را به یادشان آورند و با رساندن پیام الهی حجت را بر آنان تمام کنند و گنجینههای خردهایشان را بیرون آورند و نشانههای قدرت خدا را به آنها نشان دهند[۵]
۲. پاسخ قرآنی
مبداء متعال در قرآن کریم فرمود لِکُلِّ قَومٍ هاد[۶] هر قومی یک هدایت کننده و مرشد الهی دارد و در جای دیگر فرمود اِنَّ الدِّینَ عنداللهِ الاسلامُ[۷]یعنی همانا آن دین مقبول و کامل در نزد ذات اقدس اله اسلام است و البته که دینی که همه انبیا آوردند اسلام بود چرا که همگی میخواستند طوق بندگی و تسلیم وسلم را بر گردن انسان بیاویزند تا وی را وارد در وای قدس ربوبی نمایند اما این اسلامی که بدست حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صل الله و علیه و آله وسلم آمد همان است که خدای سبحان به عنوان کاملترین برنامه هدایت بشر توسط رسول خود فرو فرستاد تا مایه هدایت همگان گردد؛ فرمود: اِنَّ هذا القرآنَ یَهدی لِلَّتی هی اقومُ[۸] همانا این قرآن مایه هدایت است و به بهترین راه رهنمون میکند و همچنین فرمود که این گنجینه قدسی برای همه انسانهاست، هر رنگی و هرجایی که باشند، کتابٌ انزلناه اِلیکَ لِتُخرجَ الناسَ من الظّلمتِ الی النورِ[۹] کتابیست که فرو فرستادیم بر تو، برای بیرون کشاندن آحاد بشریت از ظلمت به سوی نور، نه فقط برای مسلمین و یا اعراب، بلکه برای جنس انسان، یعنی همه ابناء بشر است.
این آیات اولا دال بر ضرورت تبلیغ دین برای همه انسان هاست ثانیا تبلیغ دین اسلام به عنوان کامل ترین برنامه هدایت گر بشری و ثالثا، ضرورتا هادیان و مرشدان باید مربیان پرورشیافته مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام باشند[۱۰]. همچنین آنچه که از آیات قرآنی بدست میآید وظایفی همچون ابلاغ و انذار است، حال شاید الزاما نتیجهای بدست نیاید و چنانکه در ابتدا اشاره کردیم عدهای بگویند شما که همه را در داخل کشور خودمان نتوانستید هدایت کنید اما در جواب گفته میشود وظیفه ما ابلاغ است و تبشیر وتنذیر چنانچه خدای متعال فرمود اِن علیکَ الَّا البلاغ[۱۱] ، اَنتَ مُنذِرٌ[۱۲]و بسیار آیاتی از این دست. اگر نتیجه مثبت بود پس به مراد رسیدیم اما اگر در جایی همه آنچه که مطلوب ما بود بدست نیامد ، تکلیف ابلاغ دین از ما ساقط نمیشود و این بدان ُمعنا نیست اگر در جایی موفقیت ۱۰۰/. بدست نیامد پس در زمان و مکانی دیگر نباید این امر ادامه یابد . تبلیغ دین امریست مادام ، پویا و حیات بخش، چون انسان هر عصر و مصری محتاج چشمه جوشان توحید است باید این آب حیات بدست هادیان دین حق، به کام تشنگان راه نابلد برسد.
ضرورت یادگیری زبان خارجه
امروز اگر بخواهیم منادی حق در سرتاسر عالم باشیم باید لسان قوم را بدانیم خدای سبحان فرمود وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِه لِیُبَیِّنَ لَهُم [۱۳]ما هیچ یک از فرستادگان خود را نفرستادیم مگر اینکه به زبان قوم خود آگاه بودند چون که میخواستند پیام الهی را تبیین نمایند. یک اصل ضروری در تبلیغ ، مساله بیان است که فرد مبلغ دارای بیانی باشد، شیوا و رسا، تا مخاطب بتواند بفهمد و سپس تجزیه و تحلیل کند و در نهایت سخن را در جان خویش نهادینه نماید. لازمه بیان روشن، دانستن زبان مخاطب است. امروز اگر میخواهیم پیام وحی را در همه جای عالم منتشر کنیم باید زبان مخاطبان خود را بدانیم گرچه یک زبان به عنوان زبان عمومی و بین المللی معرفی شده است اما بازهم مردم هر منطقه زبان مادری خود را ترجیح میدهند و طبیعی است کسی که با زبان مادریشان با آنها تکلم میکند را نسبت به کسی که با زبان انگلیسی سخن میگوید ترجیح میدهند، علاوه بر اینکه بسیاری از مردم در کشورهای مختلف زبان انگلیس را یا نمیدانند و یا خوب بلد نیستند. در ضمن به کرّات از رهبر فرزانه انقلاب آیت الله خامنه ای دام ظلّه العالی نقل شده و همچنین خود ایشان در سخنرانیهای متعدد بیان داشتند که بایستی زبانهای دیگر غیر از انگلیسی هم تعلیم داده شود و طلاب به سایر زبانها هم تسلط یابند.
حسن ختام، حرف امام
پیشتر احتیاج به زبانهای خارجی نبود،امروز احتیاج است به این، یعنی جزو برنامه تبلیغات مدارس باید زبان باشد، زبانهای زنده دنیا، آنهایی که در همه دنیا شایعتر است. این باید یکی از چیزهایی باشد که در مدارس دینی ما که میخواهند تبلیغ بکنند. این امروز محل احتیاج است، مثل دیروز نیست که ما صدامان از ایران بیرون نمیرفت، امروز ما میتوانیم در ایران باشیم و به زبان دیگری همه جای دنیا را تبلیغ کنیم، در همه جا مبلغ باشیم.[۱۴]
الّذین یُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللهِ وَ یَخشَونَه و لا یَخشَونَ اَحَداً اِلّا اللهَ و کَفی باللهِ حسیباً[۱۵]
و آخر دعوانا ان الحمد لله ربّ العالمین
هادی ضرغامی. قم المقدسه ۲۳/۴/۱۴۰۰
* انتشار یادداشت ها در خبرگزاری حوزه به منزله تایید یا رد محتوا نمی باشد و صرفا با هدف ایجاد تضارب آراء صورت میگیرد.
[۱] .سوره حجر،۲۹
[۲] .دیوان حکیم سبزواری، غزل ۴۱
[۳] . هزار ویک کلمه ج۲ ص۸۵
[۴] .مبارکه هود،۴۶
[۵]. نهج البلاغه خطبه ۱
[۶] . سوره رعد،۷
[۷] .سوره آل عمران،۱۹
[۸] .سوره اسراء،۹
[۹] .سوره ابراهیم،۱
[۱۰] . در حدیث ثقلین که از روایات متواتر است در منابع عامه و امامیه، نبی اکرم صل الله علیه و آله فرمود در میان شما دو چیز به ودیعت نهادم که هرگز از هم جدایی پذیر نیستند و راه هدایت شما منحصر در تمسک به همین دوست و این دو ودیعه الهی، قرآن و اهل بیت هستند.
[۱۱] . سوره شوری، ۴۸
[۱۲] .سوره رعد، ۷
[۱۳] .سوره ابراهیم،۴
[۱۴] .سخنرانی امام خمینی در جمع شورای انقلاب فرهنگی،۱۵/۶/۱۳۶۲
[۱۵] .سوره احزاب،۱۳
نظر شما