به گزارش خبرگزاری «حوزه»،حضرت آیت الله جوادی آملی در پیام خود به این کنگره با اشاره به آیاتی از قرآن کریم بیان داشتند: محور بحث در اين کنگره و نشست «اسلام دين بشريت» است. اين پيام را ذات أقدس الهي در آغاز بعثت اعلام داشت در سوره مبارکه «مدّثّر» و مانند آن که در اوايل بعثت نازل شدند، فرمودند که اسلام دين بشريت است و حقوق بشر را تضمين ميکند.
ایشان ادامه دادند: در همين سوره خداي سبحان دو بار ميفرمايد اين ﴿ذِكْري لِلْبَشَرِ﴾[4] است، اين «هُدی» براي بشر است؛ يعني حقوق بشر را خدا تعيين ميکند، هدايت بشر و راه مستقيم بشر را خدا تعيين ميکند: ﴿ذِكْري لِلْبَشَرِ﴾، ﴿نَذيراً لِلْبَشَرِ﴾[5] و مانند آن. اين تذکره بشريت است، اين حقوق بشريت است. سرّش آن است که بشر گرچه در زبان و زمان، عصر و مصر و مانند آن مختلف هستند؛ ولي در ساختار انسانيت يک حقيقت هستند.
متن کامل پیام معظم له به شرح زیر است:
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديين سيما خاتم الأنبياء و خاتم الأوصياء عليهما آلاف التّحية و الثناء بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء إلي الله».
مقدم شما فرهيختگان و نخبگان و بزرگواران را در اين کنگره گرامي ميداريم. سعي بليغ شما را در نشر مآثر و آثار اسلامي ارج مينهيم و از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم، زحمات شما را به أحسن وجه با پاداش دنيا و آخرت قرين بفرمايد و آنچه خير و صلاح و فلاح جهان بشريت است خداي سبحان به همگان مرحمت کند!
محور بحث در اين کنگره و نشست «اسلام دين بشريت» است. اين پيام را ذات أقدس الهي در آغاز بعثت اعلام داشت در سوره مبارکه «مدّثّر» و مانند آن که در اوايل بعثت نازل شدند، فرمودند که اسلام دين بشريت است و حقوق بشر را تضمين ميکند. برخيها که جزء مخالفان وحي و توحيد بودند، در اتاق فکرشان سعي و کوشش کردند که درباره اسلام سخن بگويند، اين ﴿فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ﴾[1] و فکر کرد: ﴿فَكَّرَ وَ قَدَّر﴾[2] و گفت: ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ﴾،[3] اين سخن خدا نيست، اين وحي به وسيله فرشتهها نيست، اين بر قلب مطهّر رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التّحية و الثّناء) نازل نشده؛ اين حرف يک انسان عادي است: ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ﴾. در سوره «مدّثّر» که در اوايل بعثت نازل شد.
در همين سوره خداي سبحان دو بار ميفرمايد اين ﴿ذِكْري لِلْبَشَرِ﴾[4] است، اين «هُدی» براي بشر است؛ يعني حقوق بشر را خدا تعيين ميکند، هدايت بشر و راه مستقيم بشر را خدا تعيين ميکند: ﴿ذِكْري لِلْبَشَرِ﴾، ﴿نَذيراً لِلْبَشَرِ﴾[5] و مانند آن. اين تذکره بشريت است، اين حقوق بشريت است. سرّش آن است که بشر گرچه در زبان و زمان، عصر و مصر و مانند آن مختلف هستند؛ ولي در ساختار انسانيت يک حقيقت هستند. بدنهاي اينها گرچه ممکن است رنگهاي گوناگون داشته باشد؛ ولي يک حقيقت و از طرف خداي سبحان به همه اينها داده شد و آن ﴿نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي﴾[6] است و همگان را با نفْسي آفريد که اين نفس يک لوح زرّيني است و نانوشته نيست، فرمود: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾;[7] خداي سبحان هيچ کسي را يک لوح نانوشته نداد، در دلهاي همه اين لوح زرّين را با قلم الهامي خود مرقوم داشت، خير هر کسي را و شرّ هر کسي را به او گفت و چون بشر يک حقيقت است، خير بشريت را، فجور و تقواي بشريت را در نهاد هر کسي ذخيره و تعبيه کرده است.
اين علم ميزبان است، ما چه در حوزهها چه در دانشگاهها علمي فرا بگيريم، بايد با علم صاحبخانه هماهنگ باشد. اگر علم ميزبان با علم صاحبخانه هماهنگ بود، انسان نه بيراهه ميرود نه راه کسي را ميبندد؛ نه جنگ جهاني اوّل است نه جنگ جهاني دوم است و نه جنگهاي نيابتي فعلي است؛ نظير يمن، سوريه، فلسطين و بخشهاي ديگر. هيچگاه انسان بيراهه نميرود و راه کسي را نميبندد، زيرا انسان يک حقيقت است، گرچه به صورت ميلياردها درآمده است. همه از يک حقيقت است و قرآن حقوق بشر است، تذکره و يادآوري بشريتِ بشر است که اين معارف وحياني در درون هر کسي نهادينه شده است. اين ﴿ذِكْري لِلْبَشَرِ﴾، يک؛ ﴿نَذيراً لِلْبَشَرِ﴾، دو؛ هر دو تعبير در سوره «مدّثّر» در قبال کساني که گفتند: ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ﴾ نازل شده است.
بنابراين اگر کسي به فطرت اصلي خود برگردد، در حقيقت خواسته چند ميليارد را ميفهمد. انسان عقل ميخواهد، عدل ميخواهد، صلح ميخواهد، امنيت ميخواهد، امانت ميخواهد، صفا و وفا و طهارت روح ميخواهد. اين خواسته همه بشريت است. اگر کسي اينها را خوب درک بکند، بشر را درک کرد، حقوق بشر را درک کرده است. گرچه قرآن کريم در سه منطقه آيات گوناگون دارد؛ ولي جامع هر سه منطقه هم حقوق بشر است. قرآن کريم در يک منطقه بخش ملّي و محلّي دارد که مخصوص مسلمانها هست؛ احکام نماز دارد، روزه دارد در داخله حوزه اسلامي.
بخش ديگر امر منطقهاي است نه تنها ملّي و محلّي که برنامههاي مشترک دارد با مسلمانها و مسيحيها و يهوديها و ساير کساني که داراي اديان ابراهيمي و الهي هستند. اينجا منطقهاي برنامه دارد. بخش سوم منطقه بينالمللي است که مربوط به جهان بشريت است. انسان چه موحد چه مشرک، چه مسلمان چه غير مسلمان به هر حال حقيقتي دارد، آن حقيقت نيازي دارد و آن نياز اگر برآورده شود، کمالي در راه است. اين حقيقت را در بخش سوم که بخش بينالمللي قرآن کريم است، خداي سبحان به خوبي بيان کرده است.
اين نشست شما که به عنوان «اسلام دين بشريت» است، بايد با اين سه منطقه هماهنگ باشد؛ يعني در حوزه اسلامي بخش ملّي و محلّي محفوظ بماند. در حوزه منطقهاي بخش موحدان محفوظ بماند. در بخش بينالمللي بخش انسانيت. شما با هر کسي که زير اين آسمان نفَس ميکشد و زندگي ميکند، ميتوانيد خوب زندگي کنيد، در صورتي که آن اصول مشترک را رعايت کنيد و او هم متقابلاً اصول مشترک را رعايت کند. آن وقت چنين جهاني امن ميشود، چنين جهاني با صراط مستقيم حرکت ميکند، چنين جهاني سلاح در آن نيست.
شما ببينيد قرآن کريم وقتي قصه رهبران انقلابي را بازگو ميکند؛ مثل سليمان، مثل داود، اينها انقلاب کردند و رهبري را تعهد کردند، جنگي شده است: ﴿وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ﴾[8] و حکومتي تشکيل دادند و قدرتي پيدا کردند؛ اما از قدرت مرکزي چگونه استفاده کردند؟ چگونه اسلام دين بشريت است؟ وقتي رهبري را به نام داوُد ترسيم ميکند يا رهبري را به عنوان سليمان ترسيم ميکند که سلطان هستند، حاکم هستند، قدرت دارند، دشمن هم دارند و تمام قدرتهاي آن روز هم در اختيار اينهاست. اينها از اين قدرت چگونه استفاده کردند؟ آيا به سراغ جنگ رفتند؟ آن کسي که مزاحم بود و زمينه انقلاب را فراهم کرده است، داوُد(سلام الله عليه) او را سرجايش نشاند. حالا که رهبر انقلاب شد و قدرتي پيدا کرد و آن قدرت فوق قدرتهاي عادي بود و خداي سبحان درباره او فرمود: ﴿وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَديدَ﴾؛[9] من آهن را در دست او مثل موم نرم کردم، اين به جاي اينکه از اين آهني که در اختيار او قرار گرفت و مثل موم نرم بود، به جاي اينکه دشنه و شمشير و تير و نيزه بسازد با آن زره بافت؛ يعني سلاح صيانت بافت، سلاح آدمکشي درست نکرد، با اينکه قدرت در اختيار او بود. کاري که خداي سبحان درباره داوُد کرد اين نبود که ما چگونه يادش داديم که او معدن آهن را نرم کند، نفرمود «و النا له الانة الحديد»؛ ما يادش داديم! اين علم نيست، اين راه فکري ندارد؛ فرمود ما آهن را در دست او مثل موم نرم کرديم؛ ولي او به جاي اينکه شمشير درست کند، نيزه و تير درست کند، زره بافت.
درباره سليمان(سلام الله عليه) هم چنين فرمود. درباره سليمان فرمود: ﴿وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ﴾؛[10] ما آن معدن سرب را، معدن مس را مثل چشمه روان کرديم براي او و او به جاي اينکه از اين قدرت سنگين سلاح کشتن بسازد؛ اما ظرف ساخت با آن، «جابيه»[11] ساخت با آن، ظرفهاي کوچک و بزرگ با آن ساخت. از اين قدرت مرکزي سلاح سودمند جامعهپسند درست کرد نه سلاح آدمکشي. الآن آنچه در دست ابرقدرتهاست سلاح آدمکشي است. اين ضدّ بشريت است، اسلام آمده دين بشريت را تعليم داد، تزکيه داد: ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[12] هم در همين راه است.
بنابراين آنچه که ميتواند بشريت را سامان ببخشد، امنيت است و امانت و عقل است و درايت است و صلح است و صفا هست و وفاي به عهد است و امثال آن. انبيا اين را آموختند، يک و جزء اندوختههاي خود قرار دادند، دو؛ و عملاً اين کار را به جامعه فهماندند، سه؛ بر همه ما لازم است، مخصوصاً شما عزيزان که هرگز به اين فکر نباشيد که سلاح کشتار جمعي را کسي داشته باشد، اتمي بسازد، سلاح کشندهاي بسازد. به فکر صلح، به فکر عدل، به فکر عقل، به فکر مبدأ و معاد باشيد، چون مبدأ همه ما يکي است به نام خدا، معاد همه ما يکي است بازگشت به سوي خدا، راه همه ما هم يکي است به نام صراط مستقيم، فطرت همه ما هم يکي است به عنوان ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾.
در اين راستا بود که ذات أقدس الهي در اوايل بعثت، صريحاً اعلام کرد در سوره مبارکه «مدّثّر» که اين ﴿ذِكْري لِلْبَشَرِ﴾ است. حقوق بشر را قرآن تأمين ميکند، يک؛ ﴿نَذيراً لِلْبَشَرِ﴾ است. اگر ﴿نَذيراً لِلْبَشَرِ﴾ است «تبشيراً و مبشّراً للبشر» هم خواهد بود؛ يعني بشارت ميدهد که اگر بشريت اين راه را رفت، تمدّن اصيل خود را باز مييابد و إنذار دارد که اگر ـ خداي ناکرده ـ بيراهه رفت يا راه کسي را بست، گرفتار رنج و تعب ميشود.
من مجدداً مقدم شما را گرامي ميدارم و از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنم آنچه خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت جامعه بشريت است، خدا به همگان عطا کند و شما بزرگواران که پرچمدار اين نهضت هستيد ـ إنشاءالله ـ قدمهايي برداريد که بشريت به آن هدف ساميه و کامل خود بار يابد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره مدثر، آيه19.
[2] . سوره مدثر، آيه18.
[3] . سوره مدثر، آيه25.
[4] . سوره مدثر، آيه31.
[5] . سوره مدثر، آيه36.
[6]. سوره حجر، آيه29؛ سوره ص، آيه72.
[7]. سوره شمس, آيات7 و8.
[8] . سوره بقره، آيه251.
[9] . سوره سبأ، آيه10.
[10] . سوره سبأ، آيه12.
[11] . حوضي که آب در آن جمع شود (جواب يا جوابي، جمع جابيه است).
[12]. سوره بقره، آيه151.