به گزارش خبرگزاری حوزه، به مناسبت عید سعید غدیر خم به عنوان بزرگترین عید شیعیان در خدمت حجت الاسلام والمسلمین محمد جعفر طبسی، از اساتید حوزه علمیه قم در رسانه رسمی حوزه های علمیه بودیم تا کمی درباره واقعه غدیر خم، گپ و گفتی داشته باشیم.
مصاحبه ای که ملاحظه می فرمایید، حاصل گفت و گوی خبرنگار حوزه نیوز با این کارشناس برجسته تاریخ اسلامی است:
* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار رسانه رسمی حوزه های علمیه قرار دادید، در ابتدا خلاصه ای از داستان واقعه غدیر برای مخاطبان حوزه نیوز بفرمایید.
اجمالا عرض کنم اگر انسان ۲۳ سال زحمات پیامبر اکرم (ص) را مرور کند، مشاهده خواهد کرد مطلبی که ذهن رسول الله(ص) را خیلی به خود مشغول کرده بود، آینده حکومت و مسلمین بوده است؛ لذا با مراجعه به تاریخ اسلام، مشاهده می شود که پیامبر اکرم (ص) در مناسبت های مختلف به مسئله خلافت و جانشینی امام علی علیه السلام اشاره کرده اند.
ببینید:
فیلم کامل گفتوگو
به عنوان مثال، در قضیه یوم الدار وقتی آیه وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نازل شد، پیامبر(ص) مسئله جانشینی خود را مطرح کردند و جرقه امامت را در آنجا زدند؛ تا می رسیم به مسئله غدیرخم که رسول گرامی اسلام در هنگام برگشت از کنگره عظیم حج، مسئله امامت و جانشینی خود را به صورت وسیع و رسمی اشاره کردند و سومین و مهمترین جایی که رسول گرامی اسلام به این مسئله عظیم اشاره داشته اند، در همان شبی است که فردای آن روز، ایشان رحلت فرمودند و به نظر می آید حضرت می خواستند آنچه را در غدیر فرمودند، رسمی و مکتوب نمایند که متأسفانه به دلائلی انجام نشد.
* اسناد قرآنی و روایی بسیاری درباره غدیر وجود دارد؛ به بخشی از این اسناد اشاره بفرمایید.
اولین آیه ای که می توان به آن اشاره کرد، آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا» است.
جناب ابن عساکر دمشقی متوفی ۵۷۱ دارای کتابی است به نام تاریخ دمشق که کتاب ارزشمندی است و در جلد ۴۵ ص ۱۷۶ با سندی که این سند به جناب ابوهریره می رسد، روایتی را نقل می کند به این مضمون: «من صام یوم ثمان عشر من ذی الحجّة کتب له صیام ستین شهراً»
ابوهریریه می گوید:
و هو یوم غدیر خم، لمّا اخذ النبیّ (صلی الله علیه وآله) بید علی بن ابی طالب، فقال: الست ولی المؤمنین؟ قالوا: بلی یا رسول الله (صلی الله علیه وآله)
بعد حضرت بلافاصله این جمله معروف را بیان کردند:
قال: من کنت مولاه فعلی مولاه.
جالب اینجاست که ابوهریره می گوید: فقال عمر بن الخطّاب: بخّ بخّ یابن ابی طالب، أصبحت مولای و مولی کلّ مسلم. فأنزل الله: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ ...»
بعد از این قضیه، امین وحی بر پیامبر (ص) نازل و آیه شریفه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا» را بیان کرد.
و این مسئله جواب کسانی است که اصرار دارند آیه اکمال دین در روز عرفه نازل شده و در روز غدیر خم نازل نشده است.
در اینجا به دو نکته درباره این روایت ابی هریره اشاره کنم.
نکته اول:
پیامبر (ص) میان دو ولایت، پل برقرار کردند؛ یا به عبارتی دیگر پیامبر میان ولایت خود و ولایت أمیرالمومنین گره زدند.
گره به این صورت بود که اول فرمودند: أَلَسْتُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ؟ آیا من ولی مومنین هستم یا نیستم؟ که همه پاسخ مثبت دادند قَالُوا: بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ و بعد از این اعتراف همگانی بلافاصله فرمودند: مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ.
این یعنی: ای مردم، ولایتی که من بر شما دارم، همان ولایت را أمیرالمومنین بر شما هم پیدا کرده است.
نکته دوم:
سوالی اینجا مطرح می شود و آن این است ولایتی که پیامبر بر مردم در روز غدیر اشاره کردند، چه ولایتی است؟ آیا ولایت مطلقه است یا مقیده؟
یا باید بگوییم مطلقه است یا باید بگوییم مقیده است.
احدی نمی تواند بگوید که ولایت پیامبر بر مردم، ولایت مقیده است؛ چون آیه قرآن در سوره احزاب به ولایتی که پیامبر بر مردم دارد، اشاره می کند النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ.
این همان ولایتی است که پیامبر در روز هجدهم ذی الحجه به آن اشاره کردند؛ پس بدون تردید، ولایت پیامبر بر مردم ولایت مطلقه است.
حال که ولایت مطلقه شد، ولایتی که پیامبر در روز هجدهم تفویض کردند، ولایت مطلقه خواهد شد؛
خب اگر ولایت مطلقه شد، یعنی همان ولایتی که پیامبر بر مردم دارد، علی بن ابی طالب هم همان ولایت را دارد و این مسئله به نظر بنده همانند عصمت کبری است برای علی بن ابی طالب.
حال به مسئله مولی می رسیم که «مولا» در من کنت مولاه فهذا علی مولا به چه معناست؟
بدون تردید مرحوم امینی در الغدیر ۲۴ یا ۲۶ معنا برای مولا ذکر می کنند؛ اما مولایی که مدنظر پیامبر است، کدام مولاست؟
جناب سبط ابن جوزی حنفی مذهب متوفی ۶۵۴ در رابطه کلمه «مولاه» چه می گوید:
می گوید مولا دارای ۱۰ معناست که هر ده معنا را نقل کرده و می گوید یک معنا مراد پیامبر (ص) است و آن به معنای اولای در تصرف است.
بعد می گوید ۹ معنای دیگری که برای مولا ذکر شده، به معنای دهم برمی گردد.
و سپس ادامه می دهد: و هذا نص صریح فی اثبات امامته و قبول طاعته/ من کنت مولاه پیامبر در روز غدیر، نص است در اثبات امامت أمیرالمومنین و قبول اطاعت از ایشان.
جان مطلب را جناب سبط ابن جوزی حنفی مذهب برای ما بیان کرده است
اما آیه دوم در رابطه با غدیر، آیه معروف از سوره مبارکه آیه ۶۷ مائده است، می باشد که خداوند متعال فرمود:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ».
باز جناب ابن عساکر دمشقی شافعی مذهب در همان کتاب تاریخ دمشق جلد ۴۵ ص ۱۷۹ از صحابی بزرگ پیامبر جناب ابو سعید خدری این روایت را نقل می کند که «نزلت هذه الایه (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ) علی رسول الله یوم غدیر خم فی علی بن ابی طالب»
درست همان حرفی که شیعه می زند را ابو سعید خدری هم بیان کرده است.
اجازه دهید درباره آیه دوم هم به صورت گذرا اشاره ای داشته باشم.
جمله اول، کلمه «بَلِّغْ» است
آیه نمی گوید یا ایها الرسول «ابلغ» می گوید «بَلِّغْ»
برخی از بزرگان حاضر در تفسیر خود به این نکته جالب اشاره می کنند که فرق است میان بلغ و ابلِغ
در بلّغ چیزی هست که در ابلغ نیست.
در بلغ تکرار نهفته است؛ اما در ابلغ تکرار وجود ندارد؛ این مسئله می رساند که کلمات قرآن درباره واقعه غدیر از روی حساب است.
اما نکته دوم اینکه آیه نمی گوید یا ایها الرسول، عَیِّن یا أنصب؛ پس معلوم می شود فرق جوهری میان بلغ و عین و انصب وجود دارد.
می خواهم از کلمه بَلِّغْ این نکته را استفاده کنم که وظیفه پیامبر اکرم(ص) در روز هجدهم ماه ذی الحجه، تعیین جانشین نبود؛ اصلا تعیین جانشین کار پیامبر نیست؛ تعیین اینکه بعد از من چه کسی می تواند زمامدار امور مسلمین شود، کار پیامبر نیست؛ بلکه کار خداست و خداوند به پیامبر فرمود آنچه که نازل کردم را ابلاغ کن.
آیا واقعا اهل سنت هم به این نکته اذعان دارند که باید بگوییم بله.
جناب ابن حبان شافعی مذهب متوفی ۳۵۴ کتابی دارد به نام الثقات. نقل می کند که روزی پیامبر به سوی قبیله بنیعامر بن صعصعه رفته و آنها را به دین اسلام دعوت کردند و یکی از آنان بلند شد و به پیامبر گفت: یا رسول الله، اگر از شما تبعیت کنیم و یاری دهیم تا خدا شما را بر مخالفین پیروز کند، بعد از شما منصب حکومت به ما خواهد رسید؟ خیلی سوال دقیقی است که حضرت فرمود: «الامر الی الله یضعه حیث یشاء/ خدا هر کسی را که صلاح بداند، معین می کند».
ابن حبان شخصیت ساده ای نزد اهل سنت نیست؛ بلکه جناب ذهبی در سیر اعلام النبلاء ج ۱۶ ص ۹۲ وقتی به ترجمه ایشان می رسد، این تعابیر را از ابن حبان می کند: «الامام»، «العلامه» «الشیخ خراسان».
* یکی از سوالاتی که ذهن ما را به خود مشغول کرده است، این پرسش است که چرا با اینکه روایات بسیاری در منابع اهل سنت درباره جایگاه و عظمت امام علی (ع) داریم، اما اهل سنت جایگاه ایشان را همانند سایر بزرگان خود می دانند؟
در پاسخ به این سوال باید بگوییم که جانا سخن از زبان ما می گویی.
این حرف، حرف ماست، ما نباید جواب بگوییم؛ اهل سنت باید جواب بدهند و سوال بسیار مناسبی است.
بنده در مدت پنج سال، کتاب «افضلیه أمیرالمومنین عند الصحابه و التابعین و غیرهم» را در ۹۹۹ صفحه تألیف کردم.
در این کتاب نام ۵۸۸ نفر از صحابه، تابعین و بزرگان به نام اهل سنت را جمع آوری کرده ام و این اشخاص، روایات اعلمیت و افضلیت أمیرالمومنین را از پیامبر (ص) نقل کرده اند و بنده نباید جواب سوال شما را بدهم؛ اهل سنت باید پاسخ این سوال را بدهند که چرا وقتی بزرگان اهل سنت اینگونه به روایات اعلمیّت و افضلیت امام علی علیه السلام اشاره کرده اند، جایگاه امام علی باید همانند دیگر بزرگان اهل سنت باشد.
بنده فقط به دو روایت از این روایات اشاره می کنم.
حدیث اولی که در این کتاب آورده ایم، حدیث منزلت است که پیامبر(ص) به امام علی(ع) فرمودند: «أنت منی بمنزلة هارون من موسی»
جناب حاکم حسکانی حنفی مذهب متوفی قرن پنجم کتابی دارد به نام «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل». ایشان در جلد اول از شخصیت معروفی به نام ابو هازم روایت نقل می کند که حدیث منزلت، پنج هزار سند دارد.
شما ببینید یک حدیث دارای پنج هزار سند باشد؟ این یک روایت.
روایت دومی که در این کتاب در چندین جا به آن اشاره کردم، حدیث پیامبر برای علی بن ابی طالب (ع) است که فرمود: أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا که مفصل در این کتاب در رابطه حدیثی که جناب نقاد حدیث، یحیی ابن معین از بزرگان اهل سنت که در علم حدیث متضلع است و وقتی به این حدیث می رسد، می گوید: «صحیح»، بحث کرده ایم.
این سوالی که نقل کردید، سؤال درستی است و باید بگوییم آیا ما می توانیم با توجه به این روایات زیاد، بگوییم که امیرالمومنین همانند سایر صحابه پیامبر است؟
والله این ظلم است به علی ابن ابی طالب؛ بالله و تالله اینها ظلم است به نفس پیامبر اکرم (ص).
* معصومین درباره حضرت امیر (ع) و واقعه غدیر چه بیاناتی دارند؟
مرحوم شیخ صدوق که به دعای امام زمان (عج) متولد شده است، کتابی ارزشمند به نام معانی الاخبار دارند که در صفحه ۶۶ روایاتی را مسند از جناب ابان بن تغلب آورده اند.
ابان بن تغلب می گوید از امام محمد باقر (ع) این سوال را مطرح کردم که یابن رسول الله بنده را از جمله پیامبر (من کنت مولاه فهذا علی مولاه) مطلع کنید.
امام فرمود: فَقَالَ یَا أَبَا سَعِیدٍ تَسْأَلُ عَنْ مِثْلِ هَذَا
چهار کلمه امام باقر علیه السلام در ادامه این روایت، عصاره مطلب را برای ما مشخص می کند و فرمود: «أعلمهم أنّه یقوم فیهم مقامه» / ای اباسعید! در مورد این سخن، می پرسی؟! پیامبر صلی اللّه علیه وآله به مردم اعلام کرد که علی، جانشین او می شود.
۲۶ معنا برای مولا بیان شده و حضرت همه معانی را کنار گذاشته و یک معنا را از مولا استفاده می کند که أبان، منظور از «من کنت مولاه فهذا علی مولای» پیامبر این است که می خواستند در آن روز برای مردم بیان کنند که علی جانشین من است و بعد از من، علی ابن ابی طالب امام و رهبر شماست.
* خطبه غدیر از خطبه های بسیار خوبی است که به صورت مناسب به آن پرداخته نشده است. از این خطبه و نکات آن بفرمایید.
خطبه غدیر دارای محورهای بسیار بزرگی است که به یک محور آن اشاره می کنم.
جناب ابن عساکر دمشقی شافعی مذهب در کتاب تاریخ دمشق جلد ۴۵ ص ۱۷۱ از صحابی بزرگ پیامبر روایت نقل می کند که ظاهرا جابربن عبدالله انصاری است و روایت را اینگونه نقل می کند که پیامبر در روز غدیر مطالبی را برای مردم بیان کردند.
جمله ای که به نظر من جان و عصاره خطبه غدیر است، این چند کلمه است:
لکن علی بن ابیطالب أنزَلَه الله مِنّی بِمَنزِلة مِنه
همین جمله کافی است.
خداوند علی را به منزله منِ پیغمبر نزد خودش قرار داده است.
پس منزلت أمیرالمومنین (ع) همان جایگاه و منزلت رسول الله (ص) شد.
فرصت نیست؛ و الا این چند کلمه را مفصل برای شما باز می کردم.
اجمالا عرض می کنم از این جمله پیامبر: «لکن علی بن ابیطالب أنزَلَه الله مِنّی بِمَنزِله مِنه» چند مطلب استفاده می شود:
افضلیت أمیرالمومنین، اعلمیت أمیرالمومنین، عصمت علی بن ابی طالب.
ما متأسفانه نتوانسته ایم خطبه غدیر را به درستی برای مردم بیان کنیم.
اگر بیاییم همین خطبه غدیر را کلمه به کلمه برای مردم تبیین کنیم و شرح دهیم، کافی است و توانسته ایم مقداری از دِین خود را نسبت به غدیر و أمیرالمومنین أدا کرده باشیم.
* در برخی از شبکه های معلوم الحال به حدیث غدیر اشکال کرده و بیان نموده اند که بخاری یا مسلم به حدیث غدیر اشاره ای نداشته اند؛ توضیحی در این رابطه بفرمایید.
به این آقایان عرض می کنم که بخاری و مسلم را با هم مخلوط نکنید.
بخاری در صحیح خود اصلا به حدیث غدیر نپرداخته است؛ اما مسلم در جلد چهارم به حدیث غدیر گرچه در چند خط است؛ اشاره داشته است؛ پس آقایان نگویند بخاری و مسلم به حدیث غدیر اشاره نکرده اند.
ثانیا به این آقایان عرض می کنم آیا نپرداختن بخاری به حدیث غدیر، دلیل بر عدم صحت حدیث غدیر است؟ به قول ما طلبه ها اول کلام و بحث است؛ به عبارتی دیگر، چه کسی گفته است محور در صحت و سقم احادیث، این کتاب باید باشد؟ این آقایان برای ما روشن کنند که آیا خود بخاری این سخن را گفته است؟ اتفاقا بخاری برعکس این مطلب را گفته است.
ابن حجر یکی از شُراح بسیار قوی کتاب صحیح بخاری، کتابی دارد به نام فتح الباری جلد یک ص ۵ می گوید: از بخاری نقل می کند که بخاری گفته است: «و ما ترکت من الصحیح أکثر» یعنی روایات صحیحه ای که آنها را من در صحیح نیاورده ام، از بسیاری از روایاتی که آورده ام، زیادتر است؛ چه بسا یکی از روایاتی که ایشان نیاورده است، حدیث غدیر باشد؛ اضافه بر این، ایشان متأسفانه حدیث متواتر ثقلین را هم نیاورده است؛ آیا کسی می تواند ادعا کند که حدیث ثقلین باطل یا ضعیف است؟ اینکه نشد منطق که صرف اینکه بخاری حدیث غدیر را نیاورده است، این حدیث صحت ندارد.
* شبهه دیگری که درباره حضرت امیر(ع) و واقعه غدیر مطرح می کنند، این است که ایشان اصلا در غدیر حضور نداشته و در یمن بوده اند؛ آیا این مسئله صحت دارد؟
بنده در کتاب خود به نام امامت اهل بیت در قرآن تقریبا به شبهه های عمده اشاره کرده ام که یکی از آنان همین شبهه است.
حرف این است که ریشه این شبهه زنگ زده و کهنه به حرف قاضی ایجی متوفی ۷۵۶ بر می گردد؛ ایشان کتابی دارد به نام المواقف ص ۴۰۵ و در آنجا به این نکته اشاره می کند که علی بن ابی طالب قبل از غدیر به یمن رفته بود.
بنده عرض می کنم که جناب قاضی ایجی چه شده است که رفتن علی به یمن را ذکر می کنی؛ اما برگشت ایشان را ذکر نمی کنی؟ و جالب اینجاست که خود جناب ابن حجر مکی شافعی در کتاب الصواعق المحرقة به این نکته اشاره می کند و زیرآب این شبهه را می زند و خلاصه حرف ایشان، این است که حدیث غدیر را جماعتی مانند ترمذی نسائی احمد بن حنبل آورده اند و اسناد آن بسیار زیاد است؛ از این رو ۱۶ صحابی آن را نقل کرده اند و بعد می گوید بسیاری از سندهای آن صحیح است و به ایراد کسانی که در صحت آن تردید می کنند، اعتنا نمی شود و نیز کسانی که آن را نپذیرفته اند؛ چون ثابت شده است که از آن دیار برگشته و حج را به همراه پیامبر اکرم (ص) به جای آورده است.
از قاضی ایجی سوال می کنم همه نوشته اند که پیامبر اکرم در غدیر دست مبارک علی بن ابی طالب را بلند کردند و جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را فرمودند.
آقای قاضی ایجی؛ شمایی که می گویی علی در یمن بود و در غدیر نبود، «فرفع بید علی» را چه کار می کنی؟ آخر یک حرفی بزنید که نسل های بعدی به شما نخندند.
ما هم می دانیم که أمیرالمومنین قبل از حج در یمن حضور داشتند؛ اما برگشتند و در حج حضور داشتند و بنده در کتاب دو شبهه پیرامون غدیر، مفصل به این دو شبهه پرداخته ام.
حالا متأسفانه هر ساله در ایام غدیر، در شبکه های مجازی این شبهات را مطرح می کنند.
* یکی از مباحثی که ذهن ها را به خود مشغول کرده است این است که مسلمانان در واقعه غدیر با حضرت امیر(ع) بیعت کرده و به ایشان تبریک گفتند؛ اما بعد از واقعه غدیر به این بیعت خود وفادار نماندند؛ چرا این کار را کردند؟
اجمال امر این است که به نظر بنده شکستن بیعت معلول چند مسئله است که یکی از آنان، بی دینی است.
بی دینی حرف من نیست؛ حرف جناب ذهبی در سیراعلام النبلاء است که مفصل به این مسئله اشاره می کند که چه شد مردم بعد از غدیر بیعت را شکستند و به بیعت خود وفادار نبودند.
این سوال شما، سوالی است که در ذهن همه وجود دارد که چرا مردم بیعت خود را شکستند و وفادار نماندند.