خبرگزاری حوزه/ دکتر حسن عبدی پور پژوهشگر دینی در یادداشتی آورده است: خداوند قانون گذار مطلق است که دستورات خود را از راه وحی به پیامبرش ابلاغ می کند و اراده و اندیشه بشر قلمرو محدود در این عرصه {قانون گذاری } دارد. در فرهنگ اسلامی چون خداوند قانون گذار است شریعت بر دولت مقدم می باشد.
در مکتب امامیه، فلسفه بعثت پیامبران با فلسفه نصب و تعیین امام یکی دانسته شده است، زیرا به همان عللی که ایجاب می کند خداوند رسولی را برانگیزد، ایجاب می نماید که امام پس از پیامبر که عهده دار وظایف رسالت باشد، از طرف خدا منصوب شود.(علامه حلی ، کشف المراد،ص ۳۶۲)
بنابراین همان طوری که پیامبر از ناحیه خداوند مبعوث می شود و مردم در انتصاب او هیچ نقشی ندارند در مورد امام معصوم نیز این رویه جاری است.
ویلفرد مادلونگ مستشرق آلمانی الاصل می گوید: در تاریخ پیامبران سلف به نقل از قرآن اهل بیت پیامبران از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند. اهل بیت معمولا یاور اصلی پیامبران در مقابل مخالفان آنها در میان امت شان بودند. پس از رحلت پیامبران ، خاندان آنها وارثان معنوی و مادی شان بودند و به همین دلیل پیامبران از خدا درخواست می کردند که آنان را از یاری فرزندانشان بهره مند سازد و لطف و مرحمت خود را شامل آنان گرداند. پیامبران بنی اسرائیل در واقع همه از آدم تا عیسی فرزندان یک خاندان بودند. خداوند ، آدم و نوح و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد. "فرزندانی بودند برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده" (آل عمران ۳۳-۳۴)
رویکرد دوگانه در ماجرای سقیفه
در داستان سقیفه طبعا دو رویکرد در میان اصحاب پیدا شد؛ رویکرد کسانی که پیامبر(ص) را به عنوان یک رهبر اسلامی میدانستند و در امتداد این نبوت برای پیامبری نقشی قائل نیستند و معتقد بودند از این پس امت فقط یک رهبر سیاسی میخواهد. بنابراین بحث درباره این است که مصداق این رهبر سیاسی کیست. رویکرد دوم برای کسانی است که مستند به فرمایشات پیامبر و آیات قرآن، امتداد نبوت را در مسئله رهبری امت مطرح میکنند و میگویند که پس از پیامبر(ص)، رهبری جامعه صرفا نقش سیاسی ندارد و پیامبر(ص) نیازمند امتداد تشریعی و دین الهی نیازمند تفسیر است.
نظریه سیاسی اسلام تشکیل حکومت دینی توسط منتخب الهی است و آن چه در ابتدای سقیفه و سپس در خلافت روی داد زمینه های انحراف از ارزش ها و اصول اساسی اسلام بود.
مشکل اصلی امر خلافت رعایت نکردن وصیت پیامبر (ص) در مسئله خطیر جانشینی بود. اسلام برغم تاکید بر توسعه و آبادانی و رفاه مردم توسط حاکمان دینی، اجرای کامل شریعت و رشد و تکامل فکری ومعنوی مردم را اصل می شمارد.
در عصر بعثت معیارهای جاهلیت در حال ذوب شدن در اسلام بود . قبیله های مختلف چنان به سنگر اسلام جذب شدند که دیگر مرزهای خونی زمینه ساز دو گانگی نبود، اشرافی گری از بین رفت ،عدالت مساوات و برابری بر جامعه اسلامی نبوی حاکم شد عصبیت از میان رفته و تقوا و فضیلت جای آن را گرفت مردم محروم جایگاه اجتماعی پیداکردند. آزادی بیان و حق اعتراض به رسمیت شمرده شد و ادیان و مذاهب از امنیت و حمایت دولت اسلامی برخوردار شدند.
ویلفرد مادلونگ می گوید: پس از رحلت پیامبر خدا- اگر جانشینان ایشان به راه و رسم او وفادار می ماندند و با انگیزه های تعصب آلود از آن منحرف نمی شدند ، اسلام را سرنوشتی دیگر بود.(ویلفرد ،مادلونگ ،جانشینی محمد(ص) ،ص۱۵۰) و خلافت به سلطنت تبدیل نمی شد ، معنویت گرایی تبدیل به دنیاگرایی نمی شد،ریاضت ، ساده زیستی تبدیل به اشرافیت گرایی ،اسراف،تبذیر و می گساری نمی گشت. اگر سیره پیامبر حاکم می شد آل ابوسفیان و آل مروان خلیفه اسلامی نمی شدند و فرزندان پیامبر (ص) در راه اصلاح دین محمد (ص) به شهادت نمی رسیدند،رفاه ثروت اندوزی و تجمل گرایی بر جامعه اسلام حاکم نشده ودر آخر سنت پیامبر و تعالیم آسمانی ایشان به فراموشی سپرده نمی شد.
گسست از دولت دینی و تحول و جایگزینی ولایت به جای سلطنت و سیاست در جامعه اسلامی به یک باره رخ نداد، بلکه نتیجه یک دگردیسی آرام و تدریجی بود که از فردای رحلت پیامبر اسلام (ص) شروع شده و با شورش های منتهی به قتل عثمان و جنگ های داخلی متعاقب آن شتاب گرفت. ابن خلدون که ناظر آگاه تحول های سیاسی در تاریخ اسلام است،منحنی قدرت در جامعه اسلامی را در جمله ای کوتاه بدین صورت به تصویر می کشد: "خلافت" نخست بدون پادشاهی پدید آمده،آنگاه معانی و مقاصد آنها به یکدیگر مشتبه می شد و باهم در می آمیخت. سپس، هنگامی که عصبیت پادشاهی خلافت تفکیک شد، به سلطنت مطلقه تبدیل گردید.(مقدمه ابن خلدون )
بعد از پیامبر(ص) به تدریج شاهد ادغام سنت های عصر جاهلی و شبه مدرن با سنت های اسلامی و غلبه سنت قبیلگی قریش بر تمدن اسلامی هستیم. یعنی شکلگیری یک قبیله قریش سالار یا یک حکومت اشرافیت مبتنی برحفظ ظواهر و مناسک بدون روح اسلامی مهمی هم بود که از کشورهای غربی مانند روم الهام میگرفت. در چنین شرایطی ابن خلدون در مقدمه کتابش عبارت معنا داری دارد و میگوید: اگر مناقشه بین بنیهاشم و بنیامیه شکل بگیرد، چون پتانسیل قدرت بنیامیه بالاست، سرانجام بنیامیه قدرت را خواهد برد.
.ابن خلدون می گوید: که چنین خلافتی در سه مرحله، قابل انتقال به سلطنت است. یعنی دیگر عناصر مساواتطلبانه و آزادیخواهانه در آن معنا پیدا نمیکند. ابتدا کمی دموکراتیک و سپس ظاهری دموکراتیک و باطنی سختتر پیدا میکند و سرانجام بعد از ۴۰ سال، یعنی از زمان آغاز حکومت معاویه، بهشدت و سرعت به سمت سلطنت غیر اسلامی میرود و عناصر خود را نشان میدهد. واقعیت این است که بنیامیه، «دیگری» بسیار مهم برای پیامبر بود. اینکه بنیامیه با قدرت نرم و تجربه حکومتی خطر بالقوه ای برای اسلام نبوی است
گفتمان اموی معتقد بود با نفوذ و قدرت گیری براساس سیاست های اومانیستی خود ، می توانند ارزش های اسلامی را کنار بگذارند و با قدسی زدایی به عرف سازی جامعه نبوی بپردازند. یکی از نگرانی های مهم پیامبر اسلام و جانشین ایشان حضرت علی (ع) و سایر امامان امامیه قدرت گیری سیاسی ، اجتماعی بنی امیه بود. بررسی های تاریخی نشان می دهد که عثمان معمار و عامل اصلی قدرت گیری بنی امیه و زمینه ساز تبدل خلافت به سلطنت است.
عثمان را باید قربانی عملکرد خویش دانست . هرج و مرجی که عثمان بوجود آورد موجب خودکامگی صاحبان قدرت و ثروت شد تاجایی که وقتی خلافت به صاحب اصلی خود رسید جامعه اسلامی دچار انحرافات متعدد شده و جریان ها پرنفوذ بر اساس عصبیت، منافع سیاسی و اقتصادی به مناسب قدرت، ثروت و سیاست تکیه زده بودند. پس خلافت عثمان حضرت علی (ع) به خاطر خارج شدن مسیر خلافت از سنت و سیره پیامبر اسلام (ص) و تغییرسنت های نبوی با مشکلات زیادی مواجه شد.
گونه شناسی اشتباهات عثمان:
در حوزه سیاسی:
-سقیفه و خروج از پیمان وصایت پیامبر
-عدول از شرط و شروط متعهد در شورا
- تبعید شخصیت ها و صحابه بزرگ پیامبر (ص) :مالک اشتر و یاران او ،زید بن صوحان ، عمرو بن حمق خزاعی
- صدور دستور اعدام سرا ن انقلاب مردمی
در حوزه اعتقادی :
مشارکت درممنوعیت نگارش احادیث نبوی
تغییر و تبدیل احکام و سنت نبوی
فاصل گیری از منابع وحیانی
خلیفه خدا دانستن خویش
در حوزه اجتماعی و فرهنگی
- موضع گیری در مقابل اجرای احکام شرع
- ضرب و شتم یاران پیامبر که در عرصه اجتماعی فعال بودند
- ضرب و شتم عبدالله بن مسعود
- -ضرب و شتم عمار یاسر
- تعطیلی برخی از حدود الهی
در حوزه مدیریتی و حکمرانی
- واگذاری مناصب مهم به خویشاوندان
- عدم نظارت بر عملکرد آنها
- برخورد با منتقدین
- سرکوب نخبگان
- استبداد در تصمیم گیری و عدم مشورت با دلسوزان جامعه
- ایجاد فشار بر اقشار ضعیف
- شکاف طبقاتی در جامعه
در حوزه اقتصادی:
- توزیع بیت المال بر اساس امتیازبندی
یکی از عوامل فساد در جامعه اموی سیاست تقسیم غنائم براساس فرمول خلیفه اول است اگرچه خود ایشان در اواخر حیات خود متوجه پیامدهای منفی این سیاست شد لذا اجازه نداد این ثروت تبدیل به سرمایه گردد. اما در زمان عثمان و معاویه اصحاب ثروت های خود را در بخش کشاورزی و تجاری وارد عرصه کرده و به انباشت سرمایه مشغول شدند و این تکثیر ثروت به آنها قدرت سیاسی بخشید و به همین دلیل پس از به خلافت رسیدن امام علی (ع) که حامی سیاست تقسیم بیت المال و غنائم بصورت مساوی بدون در نظر گرفتن امتیازها خانواده شهید و حضور در جنگ بود موحب شد بسیاری از اصحاب در مقابل حضرت ایستادگی کرده و از قدرت اقتصادی و سیاسی خود استفاده نمایند و مانع اجرای عدالت و قسط در جامعه علوی شوند.
واقعه عاشورا ، نتیجه گسست میان حاکمیت و مردم وفاصله گیری خلافت از تعالیم و ارزش های اسلام محمدی بود، تقابل فقر و غنا ، نامیدی محرومان ، ظلم و فساد ، و اموری از است دست است و باید گفت که از درون این تضاد ها «عاشورا» به وجود آمده است.
در واقع، عاشورا نشانه خشم جامعه از حکومت است در جوامعی که دولت از جامعه جدا شده و استقلال پیدا میکند، دچار یک بیماری خودایمنی میشود و با جامعه درگیر میشود و نتیجه آن، در واقع زندانیها، قربانیها و کشتارهای متفاوت است. این مساله زمان و مکان ندارد. هرگاه جامعهای در شرایط آنومی قرار گرفت و دولت و ملت یا حکومت و مردم، گسلی ایجاد کردند، سرانجام به تضاد ختم خواهد شد که در قالب شورشها و سرکوبها خود را نشان خواهد داد.
چشم امید جامعه اسلامی و آزادگان و ستم دیدگان به امام حسین (ع)
پدیده های تغییر در تاریخ وجود دارد که زمان میبرد تا یک و نتایج خود را نشان دهد. یعنی تصمیم سقیفه، ۶۰ سال باید خود را پیش برد تا خود را به یزید بن معاویه برساند و نتیجه خود را نشان دهد. چنین شرایطی برای آزادگان و کسانی که چشم امید به حسین (ع) دوختند، رنج آور است.
نباید حسین بن علی (ع) را تنها دید. زیرا مجموعه کسانی که چشم امید به حسین (ع) دوخته بودند، انتظار عکسالعملی از ایشان داشتند. در صدر اسلام، حکومت مبتنی بر حضور و مشارکت مردم در همه ارکان حکومت نبوی بود بنابراین نظام اسلامی وابسته به مردم است و بیت المال بصورت مساوی در میان مردم تقسیم می شد ، عدالت فراگیر بود ،اجرایی احکام برای همه بود ، اداره حکومت رانتی نبود، قبیله گرایی در امر حکمرانی نبود ، عصبیت به فراموشی سپرده شده بود.
اینک همه این دستاوردها از بین رفته است ، خون شهیدان پایمال شده است ، سنت های جاهلی احیای شده ، مستضعفان و محرومان تحقیر شده اند ، فاصله طبقاتی شدید شده و شریعت و احکام الهی جاری نمی شود. امام باید صدای مظلومان و آزادگان، اصلاح گر جامعه و احیا کنند سنت پیامبر باشد.
هدف اصلی امام حسین(ع) از قیام چنانکه در وصیتاش به محمد بن حنفیه آمده است بازگرداندن جامعه اسلامی به مسیر صحیح و مبارزه با انحرافات بوده است.
دورشدن ازمنابع وحیانی مهم ترین چالش خلافت اموی
خلافت اسلامی از ابتدا تشکیل خود به مرور زمان به لحاظ مضمون –ساختار و مفهوم بتدریج از درون مایه وحیانی فاصله گرفته است این انحراف در ابعاد مختلف فکری ، ساختاری و عملکردی بوجود آمده بود و تا جایی که گفتمان عرفی سازی و قدسی زدایی اموی جایگزین گفتمان وحیانی شده بود.
تجربه تاریخی بشر و مطالعات تاریخی پس از فروپاشی دولت عثمانی در اواخر قرن ۱۹ میلادی جوامع بشری نشان می دهد که عملکرد این گفتمان قابل دفاع نمی باشد و دوران بنی امیه را باید عصر فاصله گیری از اسلام حقیقی نامید دیگر هیچ مورخ سنی و هیچ جریان اصلاحی نمی توان از دستگاه خلافت بنی امیه دفاع نماید. ضربه و خیانتی که بنی امیه کردند این بود که روح اسلام و شریعت آسمانی را به اسارت گرفته و موجب ظهور بدعت ها و احیای سنت های عصر جاهلی شدند.