پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ |۱۹ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 21, 2024
کد خبر: 973986
۲۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۵
طالبان

حوزه/ طالبان از نظر فکری وابسته به دیوبندیه اند که از نظر فقهی پیرو مذهب حنفی و از نظر کلامی پیرو مکتب ابومنصور ماتریدی و تا اندازه‌­ای اشعری هستند و رویکردهای صوفیانه نیز در رفتار برخی آنان مشاهده می­شود. زیرا اکثر رهبران طالبان در مدارس دیوبند درس خوانده و این تفکر را در افغانستان گسترش می دهند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین مهدی فرمانیان با همکاری علی ملاموسی میبدی و محمدطاهر رفیعی در مقاله ای به موضوع «طالبان از گذشته تا حال» پرداخته است که متن این مقاله بدین شرح است:

        

مقدمه

در سال ۱۳۷۳ ش (۱۹۹۴م) در فرایند جنگ­های داخلی افغانستان، گروه ۳۰ نفره ای به نام طالبان در منطقه‌ قندهار ظهور کرده و در مدت کوتاهی، به نیروی چند هزار نفری تبدیل شد و تا اواخر سال ۱۹۹۶م، جنگجویان آن به حدود ۳۵ هزار نفر رسید.

این گروه با استفاده از اوضاع آشفته داخلی و کمک کشورهای خارجی توانستند در مدت دو سال، حکومت برهان الدین ربانی در کابل را در سال ۱۳۷۵ ش (۱۹۹۶م) ساقط نموده و حکومت طالبان را با عنوان «امارت اسلامی افغانستان» به رهبری «ملا محمد عمر» تشکیل دهند.

برخی از کشورهای منطقه همچون عربستان، پاکستان و امارات متحده عربی بلافاصله حکومت طالبان را به رسمیت شناخته و به حمایت از آن پرداختند. طالبان دختران را از درس خواندن و زنان را از کارهای اجتماعی محروم کردند و به قتل عام شیعیان هزاره پرداخته و با اهل سنت تاجیک و ازبک رویکرد خصمانه ای داشتند.

طالبان از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ بر بیش از نود درصد از خاک افغانستان حکومت کردند تا اینکه حادثه ۱۱ سپتامبر در آمریکا اتفاق افتاد. متهم اصلی این حادثه، القاعده معرفی شد و به خاطر حضور اسامه بن لادن، رهبر القاعده در افغانستان، آمریکا به این کشور لشکرکشی نموده و حکومت طالبان را ساقط کردند، اما طالبان هیچ گاه از بین نرفت و هر روز توانست سرزمین های بیشتری را به تصرف خود درآورد. مطابق نقشه ای در سال ۲۰۱۷ میلادی حدود ۵۰ درصد از خاک افغانستان در دست طالبان بود و هر روز از اعتبار و جایگاه دولت حامد کرزای و اشرف غنی کاسته شده و به اعتبار طالبان اضافه می شد.

آمریکا که برای حضور خود در افغانستان هزینه فراوانی کرده بود، اما نتوانست به اهدافش برسد و هر روز ضعیف تر شد. به همین علت طرح صلح با طالبان را در دستور خود قرار داد و اعلام کرد از ۱۱ اردیبهشت تا ۲۰ شهریور ۱۴۰۰ تمام نیروهای خود را از افغانستان خارج می کند. طالبان که مترصد فرصت بود، عزم خود را جزم کرده تا دوباره حکومت کابل را از آن خود کند. لذا در عرض کمتر از یک ماه از قندهار خود را به کابل رساند و با فرار اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان، عملا در پایان مردادماه ۱۴۰۰ شمسی حکومت دوباره به دست طالبان افتاد که در ادامه به تاریخ و افکار طالبان می پردازیم.

       

پیش زمینه های پیدایش طالبان

بعد از حمله شوروی به افغانستان، یک سازمان مذهبی پاکستانی تحت رهبری مولوی فضل الرحمن از قوم پشتون، مسئول امداد رسانی پناهندگان افغان در پاکستان شد. در همین راستا عده ای از جوانان پشتوی افغانی به حوزه های علمیه این سازمان رفته و به صورت رایگان مشغول تحصیل و فراگیری قرآن و احکام اسلامی شدند. نیز بسیاری از مادرانی که همسر خود را از دست داده بودند، فرزندان خود را به این مدارس دینی فرستادند تا از تحصیل محروم نمانند. این مدارس تابع نظام آموزشی رسمی کشور پاکستان نبود و شاخصه اصلی این مدارس، تدریس تفکر دیوبندی با تعصبات قبیله‌­ای پشتون بود. این مسائل موجب شد تا این مدارس در سرحد پاکستان به شدّت افزایش یافته و کمک­های مالی عربستان سعودی و امارات متحده عربی و کمک های مردمی به سمت این مدارس سرازیر گردد که نقش بسزایی در رشد سریع و افزایش تعداد این مدارس داشت. فارغ التحصیلان این مدارس تعصب دینی آشکاری داشتند و با هر نوع فکر و اندیشه­ای که مخالف عقیده و افکارشان بود با شیوه­های خشونت آمیز برخورد می­کردند. جهاد از نظر این مدارس، به معنی مبارزه با هر فکر و عقیده­ای که مخالف عقاید آنها باشد بود. لذا خیلی سریع مخالف خود را به کفر متهم می کردند.[۱]

مولوی سمیع الحق از رهبران جمعیت علمای اسلام بر این امر تأکید دارد که ۸۰ درصد از فرماندهان جهاد ضدّ شوروی در نواحی پشتون نشین افغانستان در مدرسه حقّانیه که خود مدیریت این مدرسه را بر عهده داشته درس خوانده بودند.[۲] به همین علت مدرسه مولوی سمیع الحق بعدها به مرکز اصلی تربیت طالبان تبدیل شد؛ بطوریکه در سال ۱۹۹۹م، دست کم هشت وزیر حکومت طالبان در مدرسه دارالعلوم حقانی، متعلّق به مولوی سمیع الحق آموزش دیده بودند.[۳]

     

ظهور طالبان

در سال ۱۹۹۴ ملامحمدعمر به همراه سی نفر از هم قطارانش، از زیاده روی های گروههای متجاوز که در جاده های ولایت قندهار از مردم باج می گرفتند و دزدی و تجاوز را از حد گذرانده بودند، به خشم آمدند و تصمیم گرفتند در مقابل آنها بایستند. این موفقیت باعث همراهی بسیاری از طلاب و مردم پشتون زبان از ملاعمر شد.[۴] ملاعمر با ۲۰۰ نفر از یارانش به قرارگاه نظامی حزب اسلامی حکمتیار حمله کرد و بزرگترین پایگاه نظامی منطقه را به تصرف خود در آورد. در این عملیات هیجده هزار قبضه اسلحه به دست طالبان افتاد. این برای اوّلین بار بود که نام طالبان روی صفحه اصلی روزنامه ها و خبرگزاری های جهان نقش بست.[۵]

       

نقش پاکستان و عربستان در حمایت از طالبان

کارشناس ارشد آمریکا در امور افغانستان معتقد است: سیاست تشکیل و تقویت طالبان برای امنیت راهها و انتقال خط لوله نفت و گاز از کشورهای آسیای مرکزی از طریق پاکستان نه ایران، از اهداف آمریکا بود.[۶] تنها مانع این امر، جنگ­های داخلی مجاهدین افغان بود. سیاستمداران آمریکا و پاکستان با یک معضل استراتژیک مواجه بودند. آنها دو راه داشت، یا باید یکی از جناحهای پشتون افغانستان را مورد حمایت قرار داده تا یک گروه پشتون طرفدار پاکستان در کابل به قدرت برسد و یا در پی ایجاد توافق تقسیم قدرت بین تمام گروههای افغانی باشد.[۷]

در سال ۱۹۹۳ موقعیت سیاسی مناسبی برای جمعیت علمای اسلام پاکستان که از نظر فکری دیوبندی بودند، فراهم شد. برای اولین بار این حزب با حزب مردم پاکستان به رهبری بی نظیر بوتو متحد گردید و جزئی از ائتلاف حاکم شد و مولوی فضل الرحمان رئیس جمعیت علمای اسلام به ریاست کمیته دائمی امور خارجه مجلس ملی منصوب شد. او در سال ۱۹۹۴ از واشنگتن و پایتخت های اروپایی دیدن کرد تا حمایت آنها را جلب کند. وی به عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس رفت و آمد می کرد تا کمک مالی و نظامی بگیرد.[۸] در این راستا جمعیت علمای اسلام توانست نگرش دولت بی نظیر بوتو را نسبت به قوم پشتون تغییر دهد و با همکاری اداره اطلاعات ارتش پاکستان، طالبان افغانستان را تاسیس نمودند.[۹]

در سال ۱۹۹۵ شاهزاده ترکی، رئیس سازمان اطلاعات عربستان، به توصیه مولوی فضل الرحمان چندین بار به قندهار سفر کرد و قبول کرد تا هزینه حمله طالبان به کابل را پرداخت کند[۱۰] و این چنین عربستان به مهمترین حامی مالی طالبان تبدیل شد.[۱۱]

پس از ظهور طالبان، مقامات پاکستان  و عربستان در بیشتر موارد حمایت از طالبان را حق مسلّم خود می­دانستند. ژنرال مشرف رئیس جمهور پیشین پاکستان قائل است: «طالبان پشتون هستند. امنیت ما حکم می­کند که در جانب ما باشند. طالبان یک حقیقت مسلم در افغانستان است و خاتمه دادن به آن­ها امری ­است غیرممکن».[۱۲]

طالبان هم حمایت‌های پاکستان از جنبش خود را انکار نمی‌کردند، اما مدعی بودند که در عین برخورداری از حمایت‌ها و تاییدهای پاکستان، برای دست‌یابی به اهداف خود مستقل عمل می‌کنند و هدفشان یاری رساندن به دین خداست.[۱۳] حتی کمک‌های پاکستان را نیز نوعی امدادهای الهی می‌دانستند.[۱۴]

«مدرسه اقتصاد لندن» (LSE) در ژوئن ۲۰۱۰، ادعا کرد که حمایت‌های ISI از طالبان در افغانستان فراتر از تصورات قبلی است و علاوه بر پول، آموزش و پناهگاه، نمایندگان سازمان اطلاعات پاکستان در جلسات شورای رهبری طالبان افغان نیز حاضر می‌گردند.[۱۵]

     

حمایت های معنوی آمریکا و انگلیس از طالبان

از همان ابتدای ظهور طالبان، رادیوهای BBC و صدای آمریکا به صورت غیر مستقیم این امیدواری را در افغان ها ایجاد می کردند که طالبان همان گروهی هستند که قادرند صلح و امنیت را به افغانستان بازگردانند.[۱۶] هنگام ورود طالبان به کابل، دولت کلینتون با شتاب بی­سابقه به حمایت از طالبان پرداخت.[۱۷] شاید معتبر ترین مدرکی که دال بر حمایت ایالات متحده و عربستان از طالبان است، اظهارات بی نظیر بوتو نخست وزیر پاکستان است. او طی مصاحبه ای با رادیو بی بی سی گفت: «ایالات متحده و بریتانیا با پول عربستان تأمین کننده اسلحه طالبان هستند».[۱۸]

      

فتح قندهار

در سال ۱۹۹۴ کاروان تجاری پاکستان به مقصد ترکمنستان در حال عبور از قندهار بود که گروه نظامی حکمتیار از ورود این کاروان به قندهار ممانعت کرد. پاکستان مستقیما از رهبران طالبان کمک خواست و طالبان با ۳۰۰۰ نفر و تسلیحات فراوان به سوی شهر قندهار حرکت کرد و قندهار در ۵ نوامبر ۱۹۹۴ به تصرف طالبان درآمد. به دنبال این موفقیت چشم گیر، سران طالبان در ۱۵ اکتبر ۱۹۹۴ تأسیس «تحریک اسلامی طالبان» را اعلام کردند.[۱۹]

به زودی آوازه تشکیل طالبان از قندهار به سراسر جهان انتشار یافت[۲۰] و جاذبه آن باعث شد طلاب پاکستانی مدارس جمعیت العلماء برای پیوستن به طالبان اعلام آمادگی کنند و تا دسامبر ۱۹۹۴ حدود ۱۲۰۰۰ طلبه به طالبان پیوستند.[۲۱] با پیوستن این نیروها به طالبان و کمک های کشورهای منطقه، آنها توانستند ۱۲ ولایت از ۳۱ ولایت افغانستان را در کمتر از سه ماه به تصرف خود درآورند و به پشت دروازه­های کابل برسند.[۲۲]

     

فتح هرات و امیرالمومنین نامیدن ملاعمر

طالبان در ادامه پیشروی های خود در ۵ سپتامبر ۱۹۹۵ شهر هرات را تصرف کرد.[۲۳] این حرکت موجب ناراحتی شدید کابل شد و پاکستان را متهم به مداخله نظامی در امور افغانستان کرد. ایران نیز آن را تهدیدی برای امنیت خود دید و اعلام کرد آمریکا، عربستان و پاکستان در ایجاد طالبان با هم تبانی کرده‌­اند. به اعتقاد ایران، پاکستان مسئول تدارکات طالبان، عربستان مسول تأمین مالی و ایالت متحده مسئولیت حمایت سیاسی و استراتژیک از آنها را به عهده دارند.[۲۴]

در چهارم آوریل ۱۹۹۶ ملاعمر بر بام یکی از ساختمان های شهر هرات رفت و خرقه منسوب به پیامبر اسلام را که پس از ۶۰ سال برای نخستین بار از محلّش خارج می­شد[۲۵] بر دوش انداخت و آن را چنان در معرض باد قرار داد که به اهتزاز درآمد. ملایانی که در صحن ساختمان اجتماع کرده بودند به وجد آمدند و با هلهله و فریاد وی را امیرالمؤمنین خواندند.[۲۶]

      

فتح جلال آباد و بیعت بن لادن با ملاعمر

در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۱۹۹۶ شهر جلال آباد به دست طالبان افتاد.[۲۷] بعد از سیطره طالبان بر این شهر اسامه بن لادن با رهبر طالبان بیعت کرد[۲۸] و بنا به برخی گزارش ها اسامه بن لادن برخی از هزینه های تصرف کابل را بر عهده گرفت.[۲۹] پس از دیدارهای ترکی الفیصل از اسلام آباد و قندهار در ژوئیه ۱۹۹۶، عربستان برای حمله موفقیت آمیز طالبان به کابل، هزینه سوخت و وسایط نقلیه را در اختیار طالبان قرار داد. دو شرکت «دلتا» و «ننگارکو» عربستان که در این زمان درگیر طرح احداث خط لوله گاز از مسیر افغانستان بودند بر ریاض فشار وارد می­کردند تا پیروزی نهایی طالبان را تعجیل بخشد.[۳۰]

      

فتح کابل و رفتارهای خشونت آمیز طالبان

در شب سه شنبه ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶م مصادف با ۵ مهر سال ۱۳۷۵، طالبان وارد شهر کابل شد.[۳۱] ورود طالبان به کابل از طریق مناره­های مساجد به اطلاع مردم رسید. با سقوط شهر کابل، عملا ۷۰ درصد از خاک افغانستان به دست طالبان افتاده بود.[۳۲]

اوّلین و خشن­‌ترین عمل طالبان پس از ورود به کابل به دار آویختن نجیب الله[۳۳] رئیس جمهور پیشین افغانستان است.[۳۴] طالبان بعد از شکنجه و کشتن نجیب الله و برادرش، هر دو جسد را از یک ستون سیمانی چراغ راهنمایی در نزدیکی قصر و تنها با فاصله چند ساختمان از دفتر سازمان ملل، به دار آویختند. به نمایش گذاشتن اجساد با نشانه های فراوان از شکنجه، نفرت بسیاری از کابلی ها را از این عمل برانگیخت.[۳۵]

بنا به گزارش سازمان عفو بین الملل، طالبان شش روز پس از تصرف کابل حکومت ترور برقرار کرد. طرفداران برهان الدین ربانی رئیس جمهور افغانستان به زندان افتاده و هر کس را که مشکوک به همکاری با دولت ربانی و احمد شاه مسعود بود، دستگیر کردند. طالبان عکس گرفتن را ممنوع اعلام کرده و مغازه های عکاسی و فیلم برداری را بستند. به مردان شش هفته وقت دادند تا ریش بگذارند و به مأموران خود اختیار دادند کسانی را که از نماز طفره می­روند مجازات کنند. آنان به محض ورود به کابل، مدارس دخترانه را بستند و در نهایت آنچه طالبان در شهری چون کابل به نام اسلام به اجرا گذاشتند، چیزی نبود مگر قوانین خشک قوم پشتون که به اسم اسلام مطرح می شد.[۳۶]

      

کشورهای موافق و مخالف طالبان

رژیم طالبان را فقط سه کشور عربستان، پاکستان و امارت متحده عربی به رسمیت شناختند.[۳۷] در این میان عربستان در صریح­ترین اقدام، در تاریخ ۲۶/۵/۱۹۹۷ از طالبان حمایت سیاسی کرد و سفارت افغانستان در ریاض را به طالبان تحویل داد.[۳۸] ایران هرگز دولت طالبان را به رسمیت نشناخت و همچنان برهان الدین ربانی را رئیس دولت مشروع افغانستان می دانست.[۳۹] مسکو بر این باور بود دولت تندرو اسلامی در کابل، باعث تقویت موج اسلام خواهی در آسیای میانه خواهد شد. روسها همچنین بر این باور بودند که دولت تحت رهبری برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود سد محکمی در مقابل گسترش سلفی گری در آسیای مرکزی است.[۴۰] لذا این کشور با ارسال سلاح به کمک نیروهای ضد طالبان شتافت.[۴۱]

دولت هند معتقد بود اداره اطلاعات پاکستان (آی اس آی) در صدد است تا از طالبان در  مساله کشمیر بر ضد حکومت هند استفاده نماید.[۴۲] به همین دلیل هند نیز همگام با روسیه کوشید فشار دیپلماتیک بر پاکستان وارد ساخته و جامعه بین المللی را از به رسمیت شناختن طالبان باز دارد.[۴۳] بنابراین در اوایل ۱۹۹۵م منافع هند و شوروی به هم گره خورد و این دو کشور در مقابل طالبان از ربانی و مسعود حمایت کردند.[۴۴]

     

فتح شمال افغانستان

طالبان از عربستان سعودی و پاکستان درخواست کرد تا آنها را در تسخیر شمال یاری رساند. اداره اطلاعات پاکستان (آی اس آی) بودجه دو میلیارد روپیه‌­ای معادل پنج میلیون دلار برای تأمین نیازهای لجستیکی طالبان اختصاص داد. در عین حال هزاران داوطلب افغان و پاکستانی از اردوگاههای مهاجرین به صفوف طالبان پیوستند.[۴۵]

طالبان به سرعت از هرات و کابل به سوی شمال دست به پیشروی زدند و ولایات شمالی یکی پس از دیگری سقوط کرد.[۴۶] فتوحات طالبان در تابستان ۱۹۹۸م در شمال افغانستان به گونه‌­ای شد که آنان بر بیش از ۹۰ درصد کشور تسلّط یافتند؛[۴۷] اما طالبان نتوانستند بیش از این به پیشرویهای خود ادامه دهند. نیروهای احمد شاه مسعود با همان تاکتیکی که علیه شوروی جنگیدند، سخت ترین ضربه ها را به طالبان وارد کردند. نیروهای طالبان در هندوکش گیر کرده بودند.[۴۸]

    

شکست در مزار شریف

طالبان با فتح مزار شریف شروع به خلع سلاح سربازان مسلح هزاره و ازبک نمودند،[۴۹] امّا یک گروه مسلح هزاره در برابر خلع سلاح از خود مقاومت نشان داد. همین مساله باعث شد مردم سر به شورش برداشته و طالبان شکست سختی را متحمل شد. حدود ۶۰۰ طالب کشته و بیش از هزار نفر در فرودگاه شهر به دام افتادند. شکست در مزار شریف بدترین شکست طالبان از زمان ظهورشان در طول ۳۰ ماه جنگ افروزی آنان بود.[۵۰]

همین مساله باعث شد تا ملاعمر طی یک پیام اضطراری از طلبه‌­های ساکن پاکستان بخواهد تا به کمک طالبان بشتابند و پنج هزار نفر از طلاب افغان و پاکستانی به صفوف طالبان پیوستند.[۵۱]

     

جنایات طالبان در شمال

آنان در ماه ژوئن ۱۹۹۸ با کشتن حدود ۶۰۰ تن از روستائیان ازبک، نسل کشی دیگری را خلق کردند. مؤسّسات کمک رسانی غربی بعدها پس از تحقیق درباره این حادثه اظهار داشتند، طالبان روستائیان را به زور از خانه‌­هایشان بیرون کشیده و سپس در صف کرده و به سوی­شان آتش گشوده بودند.[۵۲]

      

جنایت طالبان در مزار شریف

در هشتم اوت ۱۹۹۸ طالبان دوباره به مزار شریف حمله کرده و از ۱۵۰۰ نفر از مدافعان هزاره که تا آخرین گلوله جنگیده بودند، تنها صد نفر از آنان زنده ماندند. طالبان در ساعات اولیه اشغال مزار شریف، از مساجد این شهر اعلان کردند: شیعیان سه راه بیشتر ندارند: یا سنی شوند، یا به کشور ایران بروند و یا کشته شوند.[۵۳] فرمانده طالبان از مسجد جامع شهر خطاب به شیعیان گفت: هزاره­‌ها مسلمان نیستند و ما باید آنان را بکشیم یا باید مسلمان شوید و یا افغانستان را ترک کنید.[۵۴]

احمد رشید از زبان یکی از فرماندهان طالبان، ماجرای ورود طالبان به مزار شریف را این چنین به تصویر می­کشد:

ملاعمر به ما اجازه داده بود دو ساعت کشتار کنیم، ولی ما دو روز مشغول این کار بودیم، طالبان دیوانه­وار دست به کشتار زدند. آنان به سوی زنان، مردان، مغازه­داران، گاری­داران و کودکان و حتّی الاغ­ها و بزغاله­ها تیراندازی می­کردند. جسدهای کشته شدگان در خیابانها به حال خود رها شده بودند. مردم تا ۶ روز حق نداشتند اجساد نزدیکانشان را دفن کنند. سربازان طالبان به زور وارد خانه ها می شدند و اگر معلوم می شد که اعضای خانواده هزاره هستند، تمام اهل خانه را قتل عام می کردند.[۵۵]

طالبان، دستگیر شدگان را در کانتینرها جا داده و درهای آنها را قفل می­کردند، تا زندانیان خفه شوند. آنان بعضی از این کانتینرها را به دشت لیلی برده و در آنجا زندانیان را قتل عام می­کردند، یکی از شاهدان عینی در این باره می­گوید:

هنگامی که درب یکی از کانتینرها را باز کردند، تنها سه نفر از زندانیان زنده مانده و حدود سیصد نفر دیگر در داخل آن مرده بودند.[۵۶]

سازمان ملل بعدها تخمین زد شش هزار نفر از شیعیان به بدترین وضع و بسیار کینه توزانه کشته شده اند. به تصریح احمد رشید، روزنامه نگار معروف پاکستانی، در جریان حمله طالبان به مزار شریف حدود ۴۰۰ زن هزاره به کنیزی گرفته شدند. بعدها وقتی همسر ملادوست محمد در قندهار از وی نزد ملاعمر شکایت کرد که ملادوست محمد، دو زن هزاره را به عنوان کنیز همراه خود به منزل آورده است، ملا عمر او را به زندان انداخت، اما خیلی زود آزاد شد و هیچگاه زنان هزاره به وطن خود بازنگشتند.[۵۷]

طالبان در مزار شریف دست به جنایت دیگری زدند که آنان را تا آستانه جنگ با ایران پیش برد. یک واحد از طالبان به همراه چند تن از شبه نظامیان سپاه صحابه پاکستان، به فرماندهی ملادوست محمّد وارد کنسولگری ایران در این شهر شده و یازده دیپلمات ایرانی را به همراه یک خبرنگار به شهادت رساندند.[۵۸] جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به این جنایت طالبان برای حمله، صدها هزار سرباز در مرز مستقر کرد و خطر یک درگیری نظامی تشدید شده بود[۵۹] که با میانجی­گری اخضر ابراهیم در تاریخ ۱۴ اکتبر ۱۹۹۸ تنش نظامی بین ایران و افغانستان فروکش کرد.[۶۰]

     

جنایت طالبان در بامیان

بامیان در ۲۲ شهریور ۱۳۷۷ش مصادف با ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۸م سقوط کرد. در پی درخواست­های مکرر بین المللی درباره احترام به حقوق بشر، این بار ملاعمر به نیروهایش دستور داد که از برخورد با شهروندان هزاره پرهیز کنند. مع الوصف در بامیان طی چند هفته پس از ورود طالبان کشتارهای وسیعی صورت گرفت. در روستایی نزدیک بامیان پنجاه نفر از سالخوردگان که پس از فرار جوانان، در روستا باقی مانده بودند توسّط نیروهای طالبان به قتل رسیدند.[۶۱] ملانیازی پس از حمله طالبان به بامیان و قتل عام مردم این منطقه نیز چنین گفته است:

ما ۷۰۰ تن از مخالفان را از خانه‌­هایشان بیرون کشیدیم و پس از کشتن در ریگزارهای بیابان دفن کردیم. هر کس با ما مخالف است می تواند سری به گور آنها بزند.[۶۲]

در ۱۸ سپتامبر ۱۹۹۸، درست پنج روز پس از تسخیر بامیان، طالبان در یک تراژدی دیگر سر مجسمه کوچکتر بودا را با دینامیت منفجر کردند و صورت آن را کاملا از بین بردند و قسمت پایین تنه مجسمه را هدف گلوله­های راکت قرار دادند. دو مجسمه بودا که بزرگترین میراث فرهنگی افغانستان به شمار می­رفت و تقریبا دو هزار سالی بود که بر پا ایستاده­ بود، اکنون توسط طالبان نابود شده بود.[۶۳] تخریب مجسمه­های بامیان نفرت و انزجار شدیدی را علیه طالبان در سطح بین المللی موجب گردید. در حالی که طالبان مدعی بودند که فتوای این عمل از طرف دیوان عالی کشور صادر شده است. مولوی نور محمد ثاقب قاضی القضات طالبان از تأیید این موضوع خودداری کرد. وزارت امر به معروف نیز جوابی به سؤالات خبرنگاران نداد. زیرا در این رابطه هیچ دلیل شرعی قانع کننده­ای وجود نداشت. فاجعه­ای بزرگ به وقوع پیوسته بود که یونسکو آن را به «وحشت فرهنگی» تعبیر کرد.[۶۴]

       

 سقوط طالبان

بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر و فرو ریختن برج­های دو قلوی تجارت جهانی، شورای امنیت سازمان ملل در قطعنامه ۱۳۶۸ خویش از تمام کشورهای عضو خواست که هرچه سریع­تر مجریان و حامیان این عملیات تروریستی محاکمه شوند. کالین پاول وزیر امور خارجه وقت آمریکا انگشت اتهام را به سوی «اسامه بن لادن» و القاعده نشانه گرفت و اسامه را متهم اصلی این حادثه خواند. جورج بوش رئیس جمهور آمریکا در بیستم سپتامبر در جلسه مشترکی اسامه بن لادن و القاعده را متهم اصلی این جریان خواند و در طی این جلسه اولتیماتومی به طالبان داد و از آنان خواست که تمام رهبران القاعده از جمله اسامه بن لادن را تحویل آمریکا دهد. در غیر این صورت طالبان در سرنوشت القاعده شریک خواهد بود.[۶۵]

در همان روز ناتو اعلام آمادگی کرد که با ایالات متحده آمریکا در مبارزه با تروریسم همکاری می­کند. «تونی بلر» نخست وزیر انگلیس هم اعلام کرد که با ایالات متحده در عملیات نظامی همکاری کرده و از مسئولین طالبان خواست که بن لادن را تحویل دهند. در غیر این صورت با جنگ روبرو خواهند شد. بدین ترتیب یک ائتلاف غربی که از حمایت سازمان ملل و ناتو برخوردار بود تحت رهبری آمریکا علیه طالبان ایجاد گردید.[۶۶] طالبان پس از تهدید آمریکا در جهان تنها ماند؛ حتی عربستان سعودی و امارت متحده و پاکستان که آنرا برسمیت شناخته بودند، به طالبان پشت کرده و با آمریکا همراهی نمودند.[۶۷]

ترکی فیصل در جریان ملاقاتی که با ملاعمر داشت، با لحن شدید از او خواست که بن لادن و اطرافیانش را تحویل دهد، امّا ملاعمر اظهار داشت: «نه اسلام و نه پشتونوالی (غیرت مخصوص پشتونها) اجازه نمی دهد که آنها را تسلیم شما کنیم». ترکی فیصل که هواپیمای بزرگی برای انتقال بن لادن و سایر مخالفان نظام سعودی با خود آورده بود، خالی به عربستان بازگشت.[۶۸] بعضی از ناظران سیاسی معتقدند که ترکی فیصل به مجرد رسیدن به فرودگاه عربستان، از فرودگاه تلفنی به مقام های مسئول دستور داد که نماینده طالبان را از عربستان اخراج نمایند.[۶۹] پاکستان که در جهان یگانه کشوری بود که رهبران طالبان فکر می­کردند که می­توانند روی کمک­های آن حساب کنند، به خاطر منافع ملی کشور از حمایت طالبان دست کشید. پرویز مشرف پس از آنکه دو هیأت را به خاطر تسلیم بن لادن نزد ملاعمر فرستاد بود، به مقصود خود نرسید و اظهار داشت که هیچ چیزی بالاتر از منافع ملی پاکستان نیست. پاکستان بدون آنکه مناسباتش را بطور رسمی قطع کند دیپلمات­هایش را از افغانستان خارج کرد و به این ترتیب طالبان در مقابل یک ائتلاف غربی تنهای تنها ماند.[۷۰]

کمتر از یکماه از حادثه ۱۱ سپتامبر، بمباران آمریکا در افغانستان آغاز شد[۷۱] و طالبان چند هفته ای در برابر این بمباران­ها مقاومت کرد، اما در شمال وضع به وخامت کشید و به همین علت عده­ای از داوطلبان پاکستانی که به تازگی به افغانستان آمده بودند به مزار شریف اعزام شدند، ولی مشکل این جنگجویان این بود که با محیط و محل کاملا بیگانه بودند. ملاعمر امیدوار بود که با تقویت مزار شریف مشکل رفع خواهد شد. در قندهار گمان بر این بود که مقاومت ادامه خواهد یافت، ولی بمباران­های قندهار به تدریج عرصه را بر ملاعمر تنگ ساخت. او در شرایطی قرار گرفت که شبها را در فضای باز و در جاهایی که قبلا در آنجاها دیده نشده بود، سپری می­کرد. او در هیچ فرستنده­ای به خاطر اینکه نمی­خواست محل اقامتش برای آمریکایی­ها فاش گردد صحبت نمی­کرد. ملاعمر به صورت رسمی فرمانده کل نیروهای طالبان بود، ولی در چنین شرایط دشواری که جنگ بزرگی به راه افتاده بود او عملا هیچ ارتباطی با جبهه های جنگ نداشت. وضعیت در مزار شریف برای طالبان به گونه­ای شده بود که دیگر نمی­توانستند در برابر حملات هوایی شدید هواپیماهای B-۵۲ مقاومت نمایند. فرماندهان نظامی طالبان در مزار شریف با هم به مشورت نشستند و بالاخره تصمیم به خروج از مزار شریف گرفتند، در حالی که هر لحظه خطر قیام عمومی در داخل شهر نیز متصور بود.[۷۲]

در این لحظات خبر رسید که بامیان سقوط کرده و راه شمال به جنوب کشور نیز مسدود شده است. خبر سقوط بامیان به این معنی بود که همه نیروهای طالبان در شمال کشور در محاصره قرار گرفته­اند. طالبان بیش از هر چیز از مردم در هراس بود. آنها هرگز در صدد جلب حمایت مردم بر نیامده بودند و می­دانستند مردمی که از آنها جز شکنجه و فشار چیزی ندیده­اند مترصد فرصتی هستند تا انتقام بگیرند. هر کس به فکر نجات خود بود و عده­ای از نیروهای داوطلب پاکستانی که تازه به این شهر آمده بودند بی­خبر از عقب نشینی در شهر مزار شریف آنجا ماندند. در این عقب نشینی بود که طالبان بزرگترین تلفات در طول جنگ را متحمل شد. هواپیماهای آمریکایی از صبح تا غروب آفتاب بلاوقفه بر ماشین­های حامل طالبان بمب و راکت فرو ریختند. راکت های «گرمایاب» وسائل نقلیه طالب را که روشن بودند هدف قرار می­دادند و به این ترتیب نیروی بسیار بزرگ طالبان را عملا زمین­گیر کردند. وسعت دامنه این کشتار بسیار وسیع بود و فقط عمده کمی موفق فرار شدند.[۷۳]

سقوط مزار سر آغاز سقوط آنان در سراسر افغانستان بود. در قندهار ملاعمر به اطرافیان خود می گفت که تسلیم نشوید. زیرا آمریکا در همین چند روز نابود خواهد شد. اما در مقابل، قندهار در آستانه نابودی قرار گرفت و ملاعمر آمادگی خود را برای تسلیم قندهار اعلام نمود. با سقوط قندهار «امارت به اصطلاح اسلامی» که طالبان آن را بنیان نهاده بودند به صورت کامل فرو ریخت.[۷۴]

       

طالبان بعد از یازده سپتامبر و تاسیس شورای کویته

با شکست طالبان در سال ۲۰۰۱ دیگر خبری از طالبان نیست تا اینکه در سوم سپتامبر سال ۲۰۰۵ ملاعمر رهبر طالبان پس از چهار سال زندگی پنهانی، در گردهمایی بزرگی از هواداران خود در منطقه‌ی باجور پاکستان حاضر شد. وی آنجا با سخنرانی در حضور اعضای القاعده و طالبان، تلاش کرد ضمن رد شبهه‌های مطرح شده درمورد سرنوشت خود، جایگاه خود را دوباره تثبیت کند. در ضمن پیشنهاد داد کمیته‌ای شش نفره از میان علمای بزرگ تشکیل شود تا دلایل شکست طالبان را بررسی و به شبهه‌های مربوط به اعمال و رفتار طالبان پاسخ دهد که به شورای کویته معروف شد. از اعضای این کمیته خواسته شد از تماس با بیگانگان و دریافت کمک از آنها اجتناب کنند. وی شخصاً عوامل شکست و فروپاشی طالبان را اینگونه برشمرد: ۱. رد رهبری ملاعمر از سوی برخی اعضاء؛ ۲. کم‌رنگ شدن انگیزه‌های طالبان برای مقابله با بیگانگان؛ ۳. اختلاف‌های داخلی؛ ۴. دست برداشتن پاکستان از حمایت طالبان و تلاش برای جمع کردن پایگاه‌های طالبان در خاک پاکستان.[۷۵]

از همین‌جا «شورای کویته» به رهبری ملاعمر شکل گرفت که مقر اصلی آن شهر کویته، مرکز ایالت بلوچستان پاکستان بود. این شورا که حوزه عملیاتی آن افغانستان و علیه نیروهای غربی است، هدایت چهار شورای نظامی منطقه ای طالبان و ده کمیته آن را در مناطق مختلف افغانستان بر عهده دارد.[۷۶]

در قضیه مذاکرات صلح دولت افغانستان با طالبان، «شورای کویته» به دلیل مشروعیت سیاسی و نفوذ بالای آن میان طالبان، به عنوان طرف اصلی گفت‌وگوها مطرح شد.[۷۷] سازمان‌ها، کشورها و حلقات سیاسی بیرون افغانستان نیز با همین شورا در ارتباطند و کنترل حلقات و شخصیت‌های اصلی طالبان هم در اختیار شورای فوق است. از نظر آنها، دولت کنونی افغانستان به عنوان یک نظام غیر اسلامی است که تحت تسلط بیگانگان و غیر مسلمانان اداره می‌شود؛ به همین جهت هرگونه همکاری و کمک به این دولت جرم تلقی می‌گردد که سزای آن مرگ است. آنها گروهی به عنوان ابزار جنگی در اختیار دارند که از آنها برای مبارزه با ناتو و دولت افغانستان استفاده می‌کنند.[۷۸]

     

تلاش پاکستان و آمریکا برای ایجاد انشعاب در طالبان

با سقوط طالبان، تأسیس گروه جدیدی از میان طالبان و پشتون‌های میانه‌رو مورد توجه دولت وقت پاکستان به ریاست پرویز مشرف و آمریکا قرار گرفت که از نظر سیاسی به غرب و از نظر عقیدتی به طالبان تمایل داشته باشد.[۷۹] آمریکا با دیدگاه پاکستان در تشکیل طالبان میانه­‌رو و حتی حضور آنها در دولت آینده افغانستان موافق بود و قرار شد رهبری این گروه به مولوی وکیل احمد متوکل وزیر خارجۀ طالبان سپرده شود.[۸۰] اما سایر کشورهای همسایه و جهان، با رد این طرح، اصطلاح طالب تندرو و میانه­رو را نادرست دانسته و گفتند، هیچ طالبی حق اشتراک در حکومت آیندۀ افغانستان را ندارد. این فشار، آمریکا را نیز مجبور ساخت تا از آن حمایت نکند و در نتیجه هیچ یک از افراد طالبان نتوانستند در کنفرانس بُن شرکت کنند.[۸۱]

احتمالاً آنچه ملاعمر از رد رهبری خود سخن گفته بود، اشاره به آن دسته از طالبان میانه‌رو داشت که آمریکا و پاکستان در صدد تأسیس و جدا ساختن آنها از طالبان تندرو برآمده بودند. از همین­رو، طالبان سنّتی به رهبری ملاعمر با آگاهی از اوضاع جاری، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تشکیل طالبان میانه‌رو به کار گرفتند. در همین راستا، ملا محمد خاکسار، معاون وزیر کشور حکومت وقت طالبان، ترور شد، زیرا او به انتقاد از عملکرد طالبان پرداخته بود و در مقابل از دولت کرزی حمایت می‌کرد.[۸۲]

ولی در عین حال، در طول دوران حکومت حامد کرزی و دولت کنونی افغانستان، تلاش­هایی برای تأسیس یک جنبش میانه­رو از میان طالبان و سهیم کردن آنها در دولت، پیوسته وجود داشته است که در مورادی این کار عملیاتی نیز شده است. چنانکه شماری از افراد منتسب به طالبان در کابینه دولت کرزای و اشرف غنی حضور داشتند که رفتارهای مرموزانه آنان به عنوان ستون پنجم در دولت، از دید منتقدان پوشیده نیست.

       

انشعاب در طالبان

با اعلان مرگ ملاعمر پس از سه سال مخفی­کاری، در سال ۱۳۹۴ش (۲۰۱۵م)، انشعاب­های جدیدی میان طالبان به وجود آمد. در گام نخست، ملااختر محمد منصور که از مرگ ملاعمر با خبر بود و نامه­های صادره به نام ملاعمر و طالبان با امضای او، به عنوان معاون و سخنگوی ملا عمر، منتشر می­شد، اولین کسی بود که برای تصاحب رهبری طالبان اقدام کرد. او پس از ساعت‌‎ها بحث با شورای رهبری طالبان، توانست بر رقیب اصلی‌اش مولوی یعقوب، پسر ارشد ملا عمر پیروز شود و سپس با پخش تصاویر و ویدئوهایی نشان داد که جمع زیادی از طالبان نیز رسماً با او به عنوان رهبر جدید طالبان بیعت کرده اند. به دنبال آن، پیوسته زمزمه­های مخالفت از سوی برخی سران و اعضای عادی طالبان شنیده می­شود. چنانکه سید طیب آغا، نماینده طالبان در قطر که سرپرستی هیئت صلح طالبان با دولت افغانستان را بر عهده داشت، در اعتراض به پنهان­کاری شورای کویته نسبت به مرگ ملا عمر، رسماً از سمت خود استعفاء کرد و کاملاً از طالبان کنار کشید.[۸۳]

گروهی نیز به نام «تحریک اسلامی محاذ فدایی» طالبان که سال­ها پیش به وجود آمده بود، با صدور اعلامیه‌ای در سال ۱۳۹۴، ضمن اعلان استقلال و مخالفت صریح با رهبری ملا اختر منصور، مدعی شد که ملامحمد عمر، رهبر سابق طالبان، به مرگ طبیعی نمرده بلکه توسط اعضای ارشد رهبری طالبان به واسطه زهر کشته شده است. این گروه تأکید کرد که از این پس مستقلاً به مبارزه مسلّحانه خود با دولت افغانستان ادامه می­دهد.[۸۴]

در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵م) انشعاب مهم دیگری توسط برخی اعضای شورای کویته به وجود آمد که طی آن گروه جدیدی به سرپرستی مولوی رسول، ملا باز محمد حارث، ملا منصور دادالله، ملا شیر محمد آخوندزاده و ملاعبدالمنان نیازی، انشعاب خود را اعلان کرد. نیازی در اولین گردهمایی برای معرفی گروه جدید، علت انشعاب و مخالفت خود با ملا اختر محمد منصور را در دو نکته دانست: یکی آنکه ما به ملااختر منصور می‌گفتیم روابط خود را با آمریکایی­ها قطع کن و به صلح نپرداز. دوم آنکه افراد با صلاحیت و مجاهدین اصلی را در اولویت کار قرار بده و افراد نااهل را کنار بگذار.[۸۵]

در پی کشته شدن ملااختر منصور در اول خرداد ۱۳۹۵، سخنگوی طالبان، در بیانیه ای‌ ملا هبت الله آخوندزاده را به عنوان رهبر جدید طالبان افغانستان و ملا محمدیعقوب و سراج الدین حقانی را به عنوان معاونان وی معرفی کردند. به خاطر کشته شدن رهبر سابق طالبان توسط پهبادهای آمریکایی، ملاهبت الله از مخفی گاه خود کمتر خارج شده و اطلاع چندانی از وی در دست نیست. ملاهبت الله در زمان حکومت طالبان قاضی القضات بود و به عنوان شیخ الحدیث شناخته می شود و هم اکنون (۱۴۰۰ش) حدود شصت سال سن دارد.

      

طالبان در دوره جدید:

بعد از چندین دور مذاکره با آمریکا که از سال ۱۳۹۸ در دوحه قطر شروع شده بود، آمریکا اعلام کرد از روز ۱۱ اردیبهشت تا ۲۰ شهریور ۱۴۰۰ شمسی از افغانستان خارج شده و تمام نیروهای خود را از افغانستان بیرون می برد. بعد از خروج تدریجی نظامیان آمریکا در تیرماه سال جاری آمریکا اعلام کرده که سربازان خود را از پایگاه نظامی بگرام خارج کرده و این پایگاه بزرگ و مهم نظامی را به دولت افغانستان واگذار می کند.

با خروج سربازان آمریکایی از پایگاه نظامی بگرام، طالبان حملات خود را به ولایت های مختلف افغانستان شروع و کمتر از یک ماه به کابل رسیدند و در ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ کابل را بدون درگیری به تصرف خود درآوردند.

طالبان جدید برخلاف دوره قبل به شیعیان تعرضی نداشته و از آنجا که  اکنون دهه اول محرم است و شیعیان در حال عزاداری هستند، طالبان اجازه عزاداری و نصب پرچم را به شیعیان داده اند. همچنین با عفو عمومی اعلام کرده اند که کارمندان دولت به کار خود بازگشته و اکنون اوضاع در افغانستان آرام است.

ان شاء الله اوضاع همین گونه ادامه پیدا کند و طالبان دست از خشونت برداشته و به عقاید دیگر مذاهب و اقوام احترام گذاشته و گروه ها و احزاب دیگر را در حکومت داری شریک سازد. 

       

رویکرد مذهبی طالبان

طالبان از نظر فکری وابسته به دیوبندیه اند که از نظر فقهی پیرو مذهب حنفی و از نظر کلامی پیرو مکتب ابومنصور ماتریدی و تا اندازه­ای اشعری هستند و رویکردهای صوفیانه نیز در رفتار برخی آنان مشاهده می­شود. زیرا اکثر رهبران طالبان در مدارس دیوبند درس خوانده و این تفکر را در افغانستان گسترش می دهند.

در خصوص پیروی طالبان از مذهب حنفی، ملا محمد جان- مسئول روابط عمومی طالبان- گفته است: «عقیده افغانی‌ها و امارت طالبان که از طریق رسانه‌ها، مدارس، مراکز و برنامه‌های آموزشی پیوسته آن را منتشر می‌کنند، همان عقیده اهل سنت و جماعت است که از طریق عقیده «الطحاویه» شرح و بسط یافته است.»[۸۶] کتاب عقائد طحاویه تالیف ابوجعفر طحاوی حنفی است که از نظر فکری از اصحاب حدیث است و این کتاب توسط ابن ابی عز حنفی که تفکر حدیث گرا دارد و به نوعی برخی از افکار ابن تیمیه را قبول دارد، شرح شده است. این کتاب بر خلاف تفکر ماتریدیه و اشاعره است و به نوعی تفکرات اصحاب حدیث و ابن تیمیه در این کتاب ترویج می شود. این توصیف از ملامحمد جان نشان از چند پارگی فکری در میان طالبان دارد که برخی به ماتریدیه و اشاعره و برخی به اهل حدیث تمایل دارند.

ابومصعب سوری پیروی طالبان و تمام مردم افغانستان را از مذهب حنفی، متعصبانه توصیف می­کند.[۸۷] اما به اعتقاد برخی دیگر: «طالبان به جز شمار اندکی از آنها به مذهب حنفی تعصبی ندارند بلکه آنها تلاش دارند این تعصب‌ها را از بین ببرند.»[۸۸]

وهابی ها، حمایت از طالبان را به خاطر ماتریدی بودن آنها جایز نمی­دانستند، اما طالبان گفته­اند: «ماتریدی بودن طالبان نه قابل انکار است و نه قابل نفی، بلکه باید در این خصوص از عقاید آنها تحقیق گردد».[۸۹]

از ملا محمد جان پرسیده‌اند که در کشورهای اسلامی بخصوص شهرهای مکه و مدینه شایع است که جنبش طالبان از برخی صوفیه قبوری و ماتریدی پیروی می‌کند، نظر شما در این خصوص چیست؟ او پاسخ داده است:

مردم افغانستان تصوف را به معنای مذهب فلسفی با افکار و ویژگی‌های خاص نمی‌دانند، بلکه از نظر آنها تصوف و صوفیه تنها به معنای زهد، ژولیدگی، دوست نداشتن دنیا، حسن خلق و تواضع است؛ و این معنا از تصوف در کتاب‌های سلف موجود است و تمامی سلف از مسلمانان می‌خواهند که ذکرهای مأثور را بخوانند و مردم عوام در افغانستان نیز همین روش را دارند. اما تصوف به معنای مذهب فکری همانند اشراق و حلول و اتحاد را هیچ یک از افغانی‌ها نمی‌شناسند.[۹۰]

ابومصعب سوری گفته است:

طلبه های سطح پایین­ ارتباط بیشتری با صوفی‌­های گرفتار شرک -حداقل مبتلا به شرک اصغر- دارند و هرچه از مقام بالاتری برخوردارند، رابطه آنها با تصوف ضعیف می­گردد.[۹۱]

       

طالبان و آموزش

طالبان پس از تسخیر کابل و هرات در سال ۱۳۷۵ بیشتر مدارس دولتی، بخصوص مدارس دخترانه، را بست. برخی رهبران طالبان به فراگیری علوم در مدارس دولتی بسیار بدبین بودند؛ از جمله، ملاخان دوران، رییس کار و امور اجتماعی طالبان، علومی همانند شیمی و ریاضی را علوم کفار می­دانست. در برخی مکاتب، به شاگردان گفته می­شد که بگوئید «مرگ بر مکتب.»[۹۲] اما در عین حال، در قندهار بیشتر مدارس دولتی باز بود و کسی مانع آنها نمی­شد.[۹۳] در بیشتر مناطق مرکزی شیعه­نشین نیز مدارس دولتی تعطیل نشد. اما فراگیری شریعت و زبان عربی برای تمامی دانش­آموزان الزامی گردید و حقوق معلمان نیز بسیار کاهش یافت.[۹۴] تا آنجا که یک معلم با حقوق ماهانه خود تنها ۲۸ کیلوگرم گندم می­توانست خریداری کند.[۹۵] اما در مقابل، به تأسیس و گسترش مدارس دینی توجه بیشتری ­شد، از جمله در منطقه خوست مدرسه­ای ساخته شده بود که هفتصد طلبه شبانه­روزی آنجا تحصیل می­کردند و از امکانات رفاهی نیز بهره­مند بودند.[۹۶] حقوق معلمان مدارس مذهبی نیز بیش از دو برابر حقوق معلمان مدارس دولتی بود.[۹۷]

البته برخی سران طالبان گفته­‌اند این گروه حامی تحصیلات علوم جدید است. به همین جهت، اقدام به تعمیر و بازگشایی دانشگاه­ها کرد و تصمیم داشت پس از تسلط نهایی و دست­یابی به ثبات لازم، تغییرات اساسی از نظر کمی و کیفی در این زمینه به وجود آورد.[۹۸] زیرا به اعتقاد آنها مدارس موجود تماما براساس نظام آموزشی کمونیستی اداره می‌شد، به همین جهت مدارس را بستند تا پس از اعمال اصلاحات لازم از نظر متون آموزشی و کادر علمی دوباره آنها را بازگشایی کند.[۹۹] دانشگاه کابل هنگام تسلّط طالبان باز بود و شخصا شاهد فعالیت دانشگاه از نزدیک بودم. هرچند شمار دانشجویان آن اندک و اوضاع ویرانی­های جنگ در ساختمان­های دانشگاه نمایان بود که امر طبیعی می­نمود.[۱۰۰]

      

طالبان و جهاد

در بیانیه ­های طالبان، ضمن تأکید بر «حکومت اسلامی» توجه ویژه­ای به «جهاد» مشاهده می­شود. ملامحمد عمر در جلسه­ای به افراد طالبان در قندهار گفته بود: «ما با جهاد مقدس، دین خدا را در زمین خدا پیاده می­کنیم و این زمین را از فساد، فسق و فجور پاک می­سازیم».[۱۰۱] هم­چنین وی گفته بود: «مجاهدین افغان برای تمامیت ارضی و انفاذ شریعت اسلامی به جهاد مقدس مشغول­اند.» «جهاد مقدس» از نظر ملا محمد عمر آنست که برای حفظ «تمامیت ارضی افغانستان» و «اجرای شریعت اسلام» صورت گیرد.[۱۰۲]

وی در مصاحبه‌ای ترور و عملیات انتحاری را نفی نموده و گفته است: «انتساب طالبان به تروریسم ناشی از تبلیغات منفی آمریکا و روسیه است وگرنه افراط و تفریط هرکدام در اسلام مذموم است».[۱۰۳] نقل شده است پس از سقوط طالبان، صدها نفر در نوبت علمیات انتحاری قرار داشتند که گاهی تا نه ماه در نوبت انجام عملیات انتحاری می­ماندند، ولی ملا محمد عمر به آنان گفته بود بهترین راه این است که اگر می­توانید به جای انتحار، با تفنگ بجنگید تا زمانی که کشته شوید.[۱۰۴]

وی در سال ۱۹۹۹ گفته بود: ما با تروریسم، به هر عنوان و هر جایی باشد، مخالفیم. در دوم فوریه ۲۰۰۰، ملا محمد ربانی رئیس شورای وزیران، در سفری به اسلام آباد گفته بود، دهشت­افکنی مخالف عقیده ماست و ما آن را رد می­کنیم و طالبان اجازه نمی­دهد که دهشت­افکنان در افغانستان فعالیت نمایند.[۱۰۵]

       

دیوبندیه پاکستان،‌ حامیان طالبان

در مجموع، منشأ افکار طالبان به جریان‌های اهل سنت شبه قاره و به طور خاص به «مکتب دیوبندیه» باز می‌گردد؛ زیرا بیشتر طالبان و رهبران آن در مدارس وابسته به دیوبندیه تحصیل کرده و به طور طبیعی از فارغ‌التحصیلان و هواداران همان  مکتب به شمار می‌آیند. در این میان، «جمعیت علمای اسلام» نقش کلیدی را در هدایت نیروهای جهادی اهل سنت افغانستان و هم‌چنین بسیج طالبان به دست داشت.[۱۰۶] این حزب که شبکه‌های وسیعی از مدارس دیوبندی را تحت کنترل دارد، کادرها و رهبران مجاهدین افغان و سایر شبه‌نظامیان افغان، ازجمله طالبان را آموزش می‌داد و از آنها حمایت می‌کرد.[۱۰۷] تا جایی که حتی پیش­نویس قانون اساسی طالبان نیز توسط «جمعیت علمای اسلام»  مولوی فضل الرحمان تهیه شده بود.[۱۰۸]

پس از سقوط طالبان نیز، احزاب و گروه­های پاکستانی عمدتاً دیوبندی، با ارادت خاصی که به طالبان داشتند، ضمن پناه دادن به نیروهای فراری آنان، برای ملاعمر دعا می‌کردند و از طالبانی که در جریان جنگ با جبهه متحد شمال و آمریکا کشته شده بودند، تجلیل می‌کردند.[۱۰۹] از نظر سیاسی نیز عناصر دیوبندی پشتون‌تبار در دولت پاکستان همواره برای تقویت طالبان تلاش می‌کردند.[۱۱۰] در این میان، فضل‌الرحمن رهبر پشتون‌تبار «جمعیت علمای اسلام» داری نقش برجسته‌ای در دولت‌های پیشین و کنونی پاکستان است و همانند گذشته در رأس جریان حامی طالبان قرار دارد.

با اعلان مرگ ملا عمر در تابستان ۱۳۹۴ش و اعلان جانشینی ملا اختر منصور، مولانا سمیع الحق رهبر یکی از شاخه­های جمعیت علمای اسلام، با ملا اختر منصور رسماً بیعت و از او به عنوان رهبر جدید طالبان حمایت کرد. سمیع­الحق از اشرف غنی احمدزی رئیس جمهور افغانستان نیز خواست که برای صلح با طالبان، تلاش کند و جالب آنکه سفیر افغانستان در پاکستان، پیام صلح اشرف غنی با طالبان را به سمیع­الحق ابلاغ کرد.[۱۱۱]

       

طالبان و وهابت

هرچند وهابیت در تزریق افکار و باورهای خود میان افراد عادی اهل سنت افغانستان در دوران جهاد افغانستان، موفقیت‌هایی داشته است، ولی این تأثیرگذاری در سطح بزرگان و از جمله رهبران اصلی طالبان قابل تأیید نیست. به همین جهت رهبران طالبان میانه خوبی با تفکر وهابی نداشته و سلفیان افغانستان را نیز به نام وهابی گمراه دانسته و محکوم می‌کردند.[۱۱۲] حتی در موردی وقتی سفیر عربستان در کابل برخی سیاست‌های طالبان را برخلاف توافق آنها با عربستان دانست، نماینده طالبان با ناراحتی ابراز کرده بود که ما تنها به خاطر وجود قبله مسلمین در عربستان به شما احترام می‌گذاریم وگرنه هیچ اعتباری برای شما قائل نیستیم.[۱۱۳]

مفتی نظام‌الدین رئیس دانشکده حدیث دانشگاه علوم اسلامی کراچی درباره رابطه طالبان و وهابیت گفته است: «افغانی‌ها عموما و پاکستانی‌ها خصوصا وهابیت را مساوی با شیاطین انس و از جاهلان می‌پندارند.»[۱۱۴]

      

طالبان و اخوان المسلمین

طالبان نسبت به رهبران اخوان المسلمین مصر و جماعت اسلامی ابوالاعلی مودودی، نگاه مثبتی نداشتند، تا جایی که در زمان حکومت طالبان ورود کتاب‌های مودودی و اخوان به افغانستان ممنوع بود.[۱۱۵] به گفتۀ ابومصعب سوری:

بسیاری از شیوخ طالبان در افغانستان و پاکستان و هند، مودودی و همین­طور سید قطب و حسن البنا و بیشتر رهبران اخوان المسلمین را تفسیق نموده و بدعت­گذار می­دانند و چه بسا برخی آنان به تکفیر آنها می­پردازند و از انتشار بسیاری از کتاب­های آنان جلوگیری نموده، آنها را مصادره و از فروش­شان جلوگیری کرده است. این کار نتیجه فتاوای گذشته علمای هند و سند و پاکستان است که نزد طالبان احترام دارند. در کنار آن، موضع جماعت اسلامی پاکستان و جمعیت­های اخوان و اعلامیه­های آنان ضد طالبان از زمان ظهورشان تا کنون باعث تشدید بیشتر این اختلافات و بغض طالبان نسبت به اخوان و رفتارهای گذشته و کنونی آنان شده است.[۱۱۶]

      

طالبان و القاعده

روابط دوستانه و همکاری‌های گستردۀ طالبان با القاعده بر کسی پوشیده نیست. اسامه بن لادن از همان آغاز با رهبران طالبان و شخص ملاعمر ارتباط داشت و پس از موافقت طالبان مبنی بر حمایت همه‌جانبه از بن لادن و سازمان او، القاعده پایگاه‌های رسمی خود را در افغانستان دایر نمود و بسیار زود فعالیت منطقه‌ی و حتی جهانی خود را گسترش داد. البته آنها هرکدام منافع خاصی از حمایت همدیگر دنبال می‌کردند، طالبان برای ارتباط با دنیای خارج و برآوردن نیازهای مالی و سرکوب دشمنان داخلی نیاز به بن‌لادن و القاعده داشت که بن لادن در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. از آن طرف القاعده هم برای تثبیت و پیشبرد اهداف خود نیاز به پایگاه مستحکمی چون حکومت طالبان داشت که طالبان این فرصت را برای آنان کاملاً فراهم کرده بود.[۱۱۷]

هرچند حضور بن لادن با چندین هزار جنگجوی القاعده در افغانستان، گاهی باعث درگیری­های خونینی میان آنان با نیروهای طالبان نیز گردید؛ ولی در مجموع، پیوند طالبان با رهبران القاعده، آن قدر محکم و قوی بود که با تلاش طالبان برای حفظ جان بن لادن و نجات القاعده، زمینه سقوط و نابودی خود را نیز فراهم ساخت. پس از آن نیز رهبران طالبان و القاعده با صدور بیانیه‌هایی پیوسته بر اتحاد خود تأکید داشتند؛ از جمله سال‌ها پس از سقوط طالبان، در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، رهبران طالبان و القاعده در پیام‌های ویدئویی و مصاحبه‌های گوناگون اعلام داشتند که هیچ تفاوتی میان آنها وجود ندارد. ملا دادالله، در مصاحبه‌ای گفته بود: «ما و القاعده یکی هستیم، اگر ما حمله کنیم انگار القاعده حمله کرده است و اگر آنها چنین کاری کنند، انگار ما آن را انجام داده‌ایم».[۱۱۸]

اما پس از اعلان مرگ بن لادن و در ادامه، اعلان مرگ ملا عمر، هم­زمان با تضعیف القاعده بر اثر ظهور داعش و چند دستگی طالبان در این اواخر، روابط القاعده و طالبان به سردی گراییده است.[۱۱۹]

        

طالبان و داعش

داعش را می توان ترکیبی از توحید القصوری های مصر با توحید القبوری های وهابی دانست. گروه های جهادی مصری معتقد بودند وهابی ها به دنبال موحد کردن قبرها هستند، اما باید به دنبال موحد کردن قصرها رفت و حکومت ها را موحد نمود. به نظر سلفیان جهادی، تمام حکومت هایی که به غیر ماانزل الله حکم می کنند، کافر به کفر آشکارند. لذا باید علیه آنان جهاد مسلحانه نمود و جهاد بر هر مسلمانی واجب عینی مثل نماز است. به همین علت، تمام حکومت های جهان اسلام از مصادیق طاغوت و جهاد مسلحانه علیه آنان بر همه مسلمانان واجب عینی است. ارتش و بقیه افرادی که موجب استحکام حکومت های کافر می شوند نیز از مصادیق کفر بوده و همگی باید کشته شوند.[۱۲۰]

این تفکر در مصر ظهور کرد و در جنگ شوروی به افغانستان رفت و نام افغان العرب ها به خود گرفت. این گروه بعد از جنگ افغانستان، رهبری به نام اسامه بن لادن پیدا کردند که یک وهابی ای بود که اکنون تفکر سلفیان جهادی را هم پذیرفته بود. در اینجا بود که تفکر توحیدالقبوری وهابیت به وسیله اسامه بن لادن به القاعده وارد شد و داعش که از دل القاعده بیرون آمد، هم توحید القصوری شدند و هم توحید القبوری. داعش حتی القاعده را تکفیر نموده و القاعده ای ها را هم به خاطر نپذیرفتن خلافت ابوبکر البغدادی کافر می دانند، اما طالبان هیچ یک از این افکار را قبول ندارد و فقط دشمن مشترک (آمریکا) باعث شده بود تا اسامه بن لادن با ملاعمر، رهبر طالبان را به عنوان رهبر امارت اسلامی افغانستان بپذیرد و با وی بیعت کند.

از نظر داعشی ها، طالبانی ها به چند دلیل کافرند. اول اینکه نه افکار توحید القبوری را قبول دارند و نه توحید القصور را. همچنین چون گرایشات صوفیانه دارند و برخی افکار تصوف را قبول دارند، مشرکند و چون تفکر ماتریدیه دارند، بدعتگذارند و چون کافران را کافر نمی دانند کافرند.

بعد از شکست داعش در عراق و سوریه، شاخه خراسان داعش در افغانستان فعال گردید و به جذب نیروهای طالبان پرداخت، اما عده کمی از طالبان جذب داعش افغانستان شدند و طالبان در موارد متعدد به جنگ با داعش رفت و بیشترین حمله به داعش در افغانستان توسط طالبان صورت گرفته است و داعش نیز متقابلا به طالبان حملاتی داشته است.

      

طالبان و شیعیان

برای فهم نگاه طالبان نسبت به شیعه، باید به قرن ها قبل برگردیم. زمانی که در ایران، صفویه رشد کرده بود و شیخ احمد سرهندی، ملقب به مجدد الف ثانی، در سال ۱۰۰۱ قمری کتابی با عنوان «رد روافض (شیعیان)» نوشت تا جلوی گسترش شیعه در هند را بگیرد. بعد از او شاه ولی الله دهلوی، رهبر فکری و معنوی طالبان (دیوبندیان) دو کتاب در دفاع از خلفا و پاسخ به شبهات شیعیان نوشت. یکی «ازاله الخفاء عن خلافه الخلفاء» و دیگری «قره العینین فی تفصیل الشیخین». پس از او پسرش کتابی به زبان فارسی در نقد شیعه به نام «تحفه اثنی عشریه» نوشت و بیان داشت شیعه از اسلام هیچ نصیبی ندارد و کفر آنان ثابت است. این کتاب به صورت وسیع در جامعه مسلمان شبه قاره هند و کشورهای عربی تاثیرگذار بود.[۱۲۱]

رویکرد نقد شیعه در میان بزرگان مورد قبول طالبان، یک رسم علمی و فرهنگی شد. ملاقاسم نانوتوی و رشید احمد گنگوهی موسسان مکتب دیوبندیه و برخی از عالمان مورد اعتماد طالبان کتبی در نقد شیعه نوشتند. اکثر این آثار در نقد شیعه بود و کمتر از کفر شیعه سخن گفته می شد، اما برخی از نویسندگان به کفر شیعه تصریح کردند. تندروی و افراط عده کمی از دیوبندیان در تصریح به کفر شیعه، باعث شد تا در پاکستان، گروهک سپاه صحابه به وجود آید که معتقد به کفر و وجوب قتل شیعه است. در کنار این رویکرد چهارصد ساله در نقد شیعه از سوی بزرگان مورد اعتماد طالبان، اختلاف قومی پشتون ها با هزاره ها مزید بر علت شده و رویکرد طالبان به شیعه را افراطی و گاه تکفیری کرده است.

احزاب شیعی در زمان ظهور طالبان عبارت بودند از حزب وحدت اسلامی به رهبری حجه الاسلام عبدالعلی مزاری و حرکت اسلامی به رهبری آیت الله آصف محسنی. حرکت اسلامی آیت الله محسنی تاحد امکان از رویارویی با طالبان پرهیز می­کرد و حتی در مواردی با طالبان همکاری نیز داشتند که در نتیجه­، تهدید جدی از سوی طالبان متوجه رهبران و نیروهای این حزب نگردید و حتی پس از تسلّط طالبان بر کابل نیز، سران و اعضای این حزب با تسلیم سلاح­های خود، در کابل ماندند و کسی متعرض آنها نشد. اما حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبری عبدالعلی مزاری از همان آغاز شدیداً با طالبان مخالف بود و درگیری­های خونینی میان آنها به وقوع پیوست که در نهایت عبدالعلی مزاری و حدود ده تن از سران حزب نیز در اقدام فریبکارانه از سوی طالبان دست­گیر و به شهادت رسیدند.[۱۲۲]

سیاست طالبان نسبت به شیعیان مناطقی که تصرف می­کرد، به دو صورت بود، مناطقی را که بدون درگیری تصرّف می­کرد، معمولاً به کشتار مردم نمی­پرداخت؛ ولی اگر چنانچه طالبان پس از جنگ و درگیری جایی را تصرّف می­کرد، با خشونت و بی­رحمی تمام نسبت به اهالی آنجا برخورد نموده و انتقام سختی می­گرفت.[۱۲۳]

موضع طالبان نسبت به شیعیان به عنوان پیرو مذهب خاص، نیز متفاوت گزارش شده است؛ طبق برخی گزارش­ها، انگیزه اصلی عاملان قتل عام شیعیان هزاره در مزار شریف، انتساب هزاره­ ها به مذهب شیعه بود. چنانکه گفته می­شود ملاعمر هنگام تشییع یکی از فرماندهان طالبان به نام ملا احسان – که در حمله اول طالبان به مزار شریف کشته شده بود- سوگند یاد کرده بود که در انتقام خون وی، ۲۰ هزار از مردم هزاره را خواهد کشت.[۱۲۴] اما در برخی گزارش ها آمده است ملاعمر، عبدالمنان نیازی را به خاطر سخنان تفرقه‌­آمیزش در مزار شریف، از مقامش عزل و از مصاحبه کردن و سخنرانی منع کرده و دیگر به  او اجازه سخنرانی و مصاحبه را نداد.[۱۲۵]

در قضایای گروگان­گیری شماری از شیعیان هزاره توسط طالبان، یکی از علمای شرکت­‌کننده در مذاکره با طالبان برای آزادی گروگان­ها، می­گفت فرماندهان طالبان اختلافات خود با داعش را در این می­دانستند که داعشی­ها شیعیان و هزاره­ها را کافر دانسته و درصدد کشتار آنها هستند، اما طالبان با این موضوع مخالف بوده و به آنها اجازه نمی­دهند اختلافات مذهبی و قومی را دامن بزنند.[۱۲۶]

         

فهرست منابع:

۱. احدی، انور الحق، «عربستان سعودی، ایران و جنگ در افغانستان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.

۲. امامی، حسام الدین، افغانستان و ظهور طالبان، نشر شاب، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۷۸ش.

۳. پهلوان، چنگیز، افغانستان عصر مجاهدین و برآمدن طالبان، نشر قطره، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۷۷ش.

۴. دیویز، آنتونی، «نحوه شکل گیری گروه طالبان به عنوان یک نیروی نظامی»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.

۵. رشید، احمد، «پاکستان و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.

۶. رشید، احمد، با یادداشتی از اولیویه ری، کابوس طالبان، مترجم گیلدا ایروانلو، انتشارات هوای رضا، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۸۳ش.

۷. رشید، احمد، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ترجمه: اسد الله شفایی و صادق باقری، نشر دانش هستی، چاپ اوّل، ۱۳۷۹ش.

۸. رشید، احمد، طالبان زنان تجارت و پروژه عظیم نفت در آسیای مرکزی، ترجمه دکتر نجله خندق، نشر بقعه، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۸۲ش.

۹. رفیعی، محمد طاهر، طالبان، مؤسسه دار الاعلام لمدرسة أهل البیت، قم، چاپ اوّل، ۱۳۹۵ش.

۱۰. سجّادی، سیّد عبد القیوم، گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی در افغانستان پسا طالبان، سازمان انتشارات دانشگاه مفید، قم، چاپ اوّل، ۱۳۸۸ش.

۱۱. سرافراز، محمّد، جنبش طالبان از ظهور تا افول، انتشارات سروش، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۹۰ش.

۱۲. سیکل، امین، «دولت ربانی ۱۹۹۶-۱۹۹۲»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.

۱۳. شارل بریزار، ژان، و داسکیه، گیوم، بن لادن حقیقت ممنوع، ترجمه: عبد الحسین نیک گهر، نشر آگاه، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۸۱ش.

۱۴. عصمت الهی، محمد هاشم و وحید بینش، محمد قاسم، جریان پرشتاب طالبان، انتشارات بین المللی الهدی، چاپ اوّل، ۱۳۷۸ش.

۱۵. عطوان، عبدالباری، سازمان سری القاعدة، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۹۱ش.

۱۶. علمی، حامد، روز شمار وقایع افغانستان از احمد شاره درانی تا اخیر سال ۲۰۰۳ میلادی، نشر بنگاه انتشارات میوند، کابل، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.

۱۷. کاکر، محمد حسن، سفری به وطن طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ترجمه سلطان احمد بهین، نشر شرکت کتاب شاه محمد، کابل، ۱۳۹۰ش.

۱۸. مجددی، شاه آغا صدیق، لمحات سرنوشت ساز، مطبعه صنعتی و طباعتی احمد، کابل، ۱۳۸۶ش.

۱۹. مژده، وحید، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، نشر نی، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۸۲ش.

۲۰. مکنزی، ریچارد، «ایالات متحده و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.

۲۱. میلی، ویلیام، «توضیحی درباره طالبان»، افغانستان و سیاستهای جهانی، ترجمه: عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.

۲۲. وحید بینش، محمد، و انصاری، فاروق، و خلوصی، محمد حسین، آشنایی با مسلمانان جهان اسلام شیعیان افغانستان روابط جایگاه جریان ها و احزاب، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۹۰ش.

۲۳. هیمن، آنتونی، «روسیه، آسیای مرکزی و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.

۲۴. السوری، أبومصعب عمر عبدالحکیم، أفغانستان و الطالبان ومعرکۀ الإسلام الیوم، کابل، مرکز الغرباء، ۱۹۹۸م

۲۵. بنیاد گرایی و سلفیه بازشناسی طیفی از جریان های دینی، به کوشش دکتر حسین هوشنگی و دکتر احمد پاکتچی، انتشارات دانشگاه امام صادق، ۱۳۹۰ش.

۲۶. بینش، محمد وحید و دیگران، شیعیان افغانستان؛ روابط، جایگاه، جریان‌ها و احزاب، تهران، مؤسسه مطالعات اندیشه‌سازان نور، اول، ۱۳۹۰ش.

۲۷. جمالی، جواد، «افراطی‌گری در پاکستان»، ماهنامه مطالعات سیاسی راه‌نما.

۲۸. جمالی، جواد، «مذاکره با طالبان پندارها و واقعیت‌ها»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام- سال دوازدهم، شماره ۴۶، تابستان ۱۳۹۰

۲۹. جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (۵) ویژه مسائل پاکستان، نظارت و تدوین: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، تهران، اسفندماه ۱۳۸۹.

۳۰. جوادی ارجمند، مجمد جعفر، «تحرکهای طالبان و تأثیر آن در روابط پاکستان، افغانستان و آمریکا»، مطالعات اوراسیای مرکزی، سال دوم، شماره ۳، زمستان و بهار ۸۸-۱۳۸۷.

۳۱. حاج بابایی، محمد رضا، قوانین ملا عمر،  تهران، نشر نگاه امروز، ۱۳۸۲.

۳۲. حقجو، میرآقا، افغانستان و مداخلات خارجی، قم، اول، مجلسی، ۱۳۸۰ش،

۳۳. سجادی، ماهیت دینی- سیاسی طالبان، مجله حوزه، شماره ۳۱۹.

۳۴. سرافراز، محمد، جنبش طالبان از ظهور تا افول، تهران: صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، انتشارات سروش، ۱۳۹۰.

۳۵. «طالبان و آینده امنیتی افغانستان»، مجله همسایگان ایران، شبکه خبر، ۱۹/۵/۹۴.

۳۶. عارفی، مبانی مذهبی و قومی طالبان، علوم سیاسی، ش ۴، سال اول، بهار ۱۳۷۸ش.

۳۷. علیخانی، عبدالله، کتاب امنیت بین‌الملل (۴) (ویژه القاعده)، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، ۱۳۸۸ش.

۳۸. فرزان، احمدشاه، افغانستان از حکومت مجاهدین تا سقوط طالبان، مشهد، آهنگ قلم، اول، ۱۳۸۹ش.

۳۹. کاکَت، محمد حسن، سفری به وطن،‌ طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ترجمه از پشتو به دری: سلطان احمد بهین، افغانستان، کابل، شرکت کتاب شاه محمد، ۱۳۹۰ش.

۴۰. مارسدن، پیتر، طالبان: جنگ، مذهب و نظام جدید در افغانستان، ترجمه­ی کاظم فیروزمند، تهران، نشر مرکز، دوم، ۱۳۸۸ش.

۴۱. مارسدن، پیتر، طالبان: جنگ، مذهب و نظام جدید در افغانستان، ترجمۀ نجله خندق، تهران: وزارت امور خارجه، ۱۳۷۸.

۴۲. مجددی، شاه آغا صدیق، لمحات سرنوشت­ساز، افغانستان، کابل، احمد، ۱۳۸۶ش.

۴۳. محمد حسن، خوشبو والاعقیده یعنی عقیده حیات النبی (ص)، هند، مکتبه الشهباز، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.

۴۴. مژده، وحید، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، تهران، نشر نی، ۱۳۸۲ش.

۴۵. المیزان لحرکۀ طالبان، تهیه‌کننده: مرکز الدراسات و البحوث الإسلامیۀ، بی‌جا، رمضان ۱۴۲۲.

۴۶.  میبدی، علی ملاموسی، طالبان، موسسه بنیان دینی، ۱۳۹۵.

۴۷. نوری، محمد و احمد ضیا محمد، توافقات سیاسی و مذاکره با طالبان،کابل، دیده بان افغانستان، ثور ۱۳۹۱.

۴۸. نوری، محمد و احمد ضیا محمد، توافقات سیاسی و مذاکره با طالبان،کابل، دیده بان افغانستان، ثور ۱۳۹۱.

      

پی نوشت ها:

[۱]. علی ملاموسی میبدی، طالبان، ص۱۱-۱۲.

[۲]. سیّد عبد القیوم سجّادی، گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی در افغانستان پسا طالبان، ص۳۱۵؛ احمد رشید، طالبان زنان تجارت و پروژه عظیم نفت در آسیای مرکزی، ص۱۹۱؛ طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۱۴۸.

[۳]. احمد رشید با یادداشتی از اولیویه روا، کابوس طالبان، ص۱۲۵.

[۴]. آنتونی دیویز، «نحوه شکل گیری گروه طالبان به عنوان یک نیروی نظامی»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۶۸.

[۵]. شاه آغا صدیق مجددی، لمحات سرنوشت ساز، ص۳۴.

[۶]. ریچارد مکنزی، «ایالات متحده و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۴۶.

[۷]. احمد رشید، «پاکستان و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۲۰.

[۸]. احمد رشید، «پاکستان و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۱۴-۱۱۵

[۹]. محمّد سرافراز، جنبش طالبان از ظهور تا افول، ص۱۱۲.

[۱۰]. احمد رشید، طالبان، زنان، تجارت مافیا و پروژه عظیم نفت در آسیای مرکزی، ص۴۱۱.

[۱۱]. احمد رشید، «پاکستان و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۱۵.

[۱۲]. فرزان، افغانستان، ص۴۳۱ و ۴۸۰

[۱۳]. المیزان، ص۲۶.

[۱۴]. همان، ص۲۸-۲۹.

[۱۵] . نک: کتاب آسیا (۵)، ص۱۴۸-۱۵۰.

[۱۶]. وحید مژده، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، ص۲۸-۲۷.

[۱۷]. ریچارد مکنزی، «ایالات متحده و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۳۸.

[۱۸]. انور الحق احدی، «عربستان سعودی، ایران و جنگ در افغانستان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۷۷.

[۱۹]. محمد طاهر رفیعی، طالبان، ص۱۹.

[۲۰]. شاه آغا صدیق مجددی، لمحات سرنوشت ساز، ص۳۵.

[۲۱]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۵۷.

[۲۲]. همان، ص۵۹.

[۲۳]. حامد علمی، روز شمار وقایع افغانستان از احمد شاه درانی تا سال ۲۰۰۳ میلادی، ص۷۱.

[۲۴]. انور الحق احدی، عربستان سعودی، ایران و جنگ در افغانستان، ص۱۷۱-۱۷۰.

[۲۵]. خرقه منسوب به پیامبر اکرم در پشت آرامگاه احمدشاه درانی در هرات نگهداری می شود و یکی از مقدّس­ترین اماکن افغانستان است. این خرقه کمتر از محل خود خارج می­شود. به عنوان نمونه هنگام شیوع بیماری وبا در سال ۱۹۳۵م که شهر را فرا گرفته بود، این خرقه را از باب تبرک و تیمن از محل خود خارج کردند. ر.ک: احمد رشید، کابوس طالبان، ص۴۴.

[۲۶]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۷۶.

[۲۷]. همان، ص۷۳.

[۲۸]. عبد الباری عطوان، سازمان سری القاعدة، ص۹۰.

[۲۹]. ریچارد مکنزی، «ایالات متحده و طالبان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۵۲.

[۳۰]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۳۱۲.

[۳۱]. چنگیز پهلوان، افغانستان عصر مجاهدین و برآمدن طالبان، ص۲۱۳-۲۱۸

[۳۲]. انور الحق احدی، «عربستان سعودی، ایران و جنگ در افغانستان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۷۸-۱۷۷.

[۳۳]. نجیب الله سال های ۱۹۸۶-۱۹۹۲م رئیس جمهور افغانستان بود.

[۳۴]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۸۷.

[۳۵]. همان، ص۸۸.

[۳۶]. چنگیز پهلوان، افغانستان عصر مجاهدین و برآمدن طالبان، ص۲۱۹-۲۲۳.

[۳۷]. وحید مژده، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، ص۱۱۹.

[۳۸]. محمد هاشم عصمت الهی و محمد قاسم وحید بینش، جریان پرشتاب طالبان، ص۲۶۰.

[۳۹]. انور الحق احدی، «عربستان سعودی، ایران و جنگ در افغانستان»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۱۷۵.

[۴۰]. همان، ص۱۷۰.

[۴۱]. امین سیکل، «دولت ربانی ۱۹۹۶-۱۹۹۲»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۶۵.

[۴۲]. محمد حسن کاکر، سفری به وطن طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ص۲۱.

[۴۳]. امین سیکل، «دولت ربانی ۱۹۹۶-۱۹۹۲»، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ص۶۵.

[۴۴]. انور الحق احدی، «عربستان سعودی، ایران و جنگ در افغانستان»، ص۱۷۰.

[۴۵]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۱۲۳.

[۴۶]. همان، ص۱۰۱.

[۴۷]. همان، ص۲۵.

[۴۸]. چنگیز پهلوان، افغانستان عصر مجاهدین و برآمدن طالبان، ص۲۳۷.

[۴۹]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۱۰۲.

[۵۰]. رشید، احمد، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۱۰۳-۱۰۲.

[۵۱]. همان، ص۱۰۴.

[۵۲]. همان، ص۱۱۹.

[۵۳]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۱۲۵.

[۵۴]. همان، ص۱۲۶.

[۵۵]. همان، ص۱۲۴.

[۵۶]. همان، ص۱۲۵.

[۵۷]. همان، ص۱۲۷.

[۵۸]. همان، ص۱۲۶.

[۵۹]. وحید مژده، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، ص۱۲۴.

[۶۰]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۱۲۹.

[۶۱]. همان، ص۱۲۸.

[۶۲]. محمد وحید بینش و فاروق انصاری، و محمد حسین خلوصی، آشنایی با مسلمانان جهان اسلام شیعیان افغانستان روابط جایگاه جریان ها و احزاب، ص۴۳۳.

[۶۳]. احمد رشید، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ص۱۲۸.

[۶۴]. وحید مژده، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، ص۸۹.

[۶۵]. محمد حسن کاکر، سفری به وطن طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ص۲۶۸.

[۶۶]. همان، ص۲۶۹.

[۶۷]. همان، ص۲۷۶.

[۶۸]. محمد هاشم عصمت الهی و محمد قاسم وحید بینش، جریان پرشتاب طالبان، ص۲۶۱.

[۶۹]. همان، ص۲۶۲.

[۷۰]. محمد حسن کاکر، سفری به وطن طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ص۲۷۶.

[۷۱]. محمد حسن کاکر، سفری به وطن طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ص۲۷۶.

[۷۲]. وحید مژده، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، ص۱۷۵-۱۷۴.

[۷۳]. همان، ص۱۷۶-۱۷۵.

[۷۴]. همان، ص۱۷۷-۱۷۶.

[۷۵] . جوادی ارجمند، تحرک­های طالبان و تأثیر آن در روابط پاکستان، افغانستان و آمریکا، ص۴۵.

[۷۶] . نک: جواد جمالی، افراطی‌گری در پاکستان، ص ۱۲۳.

[۷۷] . همو، «مذاکره با طالبان پندارها و واقعیت‌ها»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، ش ۴۶، ص۱۷.

[۷۸]. نوری و احمد ضیا، توافقات سیاسی و مذاکره با طالبان، «گفتگو با معین مرستیال- عضو سابق مجلس نمایندگان و رییس ستاد انتخاباتی حامد کرزی- قندوز»، ص۶۷-۶۸.

[۷۹] . نک: علیخانی، کتاب امنیت بین­الملل (۴)، ص۱۰۵-۱۱۲؛ جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (۵)، ص۲۹۱.همان، ص۲۶۹-۲۷۰.

[۸۰]. مجدّدی، لمحات، ص۱۲۵.

[۸۱]. مجدّدی، لمحات، ص۱۶۴.

[۸۲] . نک: سرافراز، جنبش طالبان، ص۲۷۸-۲۷۹. علیخانی، پیشین، ص۱۰۵-۱۱۲. کتاب آسیا (۵)، پیشین، ص۲۹۱.

[۸۳].http://www.bbc.com/persian/afghanistan/۲۰۱۵/۰۸/۱۵, ۰۸۰۴ k۰۵ head of taliban political resign.

[۸۴].Ibid, ۰۸۰۲ k۰۳ mullah omar brother new claims.

[۸۶]. المیزان، ص۵۶.                    

[۸۷]. همان، ص۱۳۶؛ أبومصعب، أفغانستان و الطالبان، ص۲۸-۲۹.

[۸۸]. المیزان، ص۸۱.                                                                        

[۸۹]. همان، ص۶۱.

[۹۰]. همان، ص۵۶-۵۷.                

[۹۱]. همان، ص۱۳۶.

[۹۲]. کاکَت،‌ طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ص۷۸.

[۹۳]. همان، ص۳۵.

[۹۴]. همان، ص۷۷-۷۹.

[۹۵]. همان، ص۶۴ و ۱۴۱.

[۹۶]. أبومصعب، أفغانستان و الطالبان، ص۲۴.

[۹۷]. کاکَت،‌ طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ص۷۹.

[۹۸]. نک: المیزان، ص۵۶-۵۷ و ۶۰-۷۰.

[۹۹]. همان، ص۲۱-۲۲.

[۱۰۰] . محمد طاهر رفیعی، طالبان، ص ۳۱.

[۱۰۱]. کاکَت، طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ص۲۹۴.

صدای منبر/ آواز منبر، مجموعه سخنان بزرگان امارات اسلامی افغانستان است که به دستور امارت نشر شده و به این اساس نشرات رسمی امارات است، با مشخصات زیر: مولوی عبدالکبیر، آواز منبر، به کوشش قاضی محمد حسن حقیار، مؤسسه انتشارات بیهقی، کابل.

[۱۰۲]. کاکت، همان، ص۱۲۱.

[۱۰۳]. المیزان، ص۳۲.

[۱۰۴]. نوری و احمد ضیا، توافقات سیاسی و مذاکره با طالبان، «گفتگو با وحید مژده»، ص۷۸.

[۱۰۵]. کاکَت،‌ طالبان و بنیادگرایی اسلامی، ص۲۵۷.

[۱۰۶] . نک: عارفی، مبانی مذهبی و قومی طالبان، علوم سیاسی، ش ۴، سال اول، بهار ۱۳۷۸ش، ص ۲۰۱-۲۰۲.

[۱۰۷] . جمعی از نویسندگان، کتاب آسیا (۵)، ویژه مسائل پاکستان، ص۵۵.

[۱۰۸]. مارسدن، طالبان، ترجمه نجله خندق، ص ۱۵۳.

[۱۰۹] . نک: محمد حسن، خوشبو والاعقیده یعنی عقیده حیات‌النبی، ص۱۱۷-۱۱۸.

[۱۱۰] . نک: سرافراز، جنبش طالبان، ص۲۷۱-۲۷۹.

[۱۱۱] . «طالبان و آینده امنیتی افغانستان»، مجله همسایگان ایران، شبکه خبر، ۱۹/۵/۹۴، ساعت ۴۵/۹.

[۱۱۲] . مژده، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، ص ۹۲.

[۱۱۳] . همان، ص ۳۱- ۳۵.

[۱۱۴]. المیزان، ص۸۱.

[۱۱۵]. مژده، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، ص۳۵-۳۶.

[۱۱۶]. أبومصعب، أفغانستان و الطالبان، ص۳۳.

[۱۱۷]. ر.ک. بنیاد گرایی و سلفیه بازشناسی طیفی از جریان‌های دینی، به کوشش دکتر حسین هوشنگی و دکتر احمد پاکتچی، ص۴۷۹ -۴۸۱.

[۱۱۸]. علیخانی، عبدالله، کتاب امنیت بین‌الملل (۴) (ویژه القاعده)، ص۱۸۸.

[۱۱۹] . محمدطاهر رفیعی،‌ طالبان، ص ۳۵.

[۱۲۰] . بنگرید: مجید فاطمی، سلفیه جهادی، ص ۲۱-۲۸.

[۱۲۱] . بنگرید: مدخل تحفه اثنی عشریه در ویکی شیعه.

[۱۲۲]. فرزان، افغانستان، ص۱۸۰.

[۱۲۳]. نک: همان، ص۳۳۲-۳۳۵، ۴۲۹، ۴۹۶،

[۱۲۴]. فرزان، افغانستان، ص۴۰۶؛ بینش و دیگران، شیعیان افغانستان، ص۴۳۲-۴۳۳.

[۱۲۵]. فرزان، افغانستان، ص۴۰۶.

[۱۲۶] . محمدطاهر رفیعی، طالبان، ص۳۴.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • IR ۲۲:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۰
    1 0
    مقاله فوق خیلی مفصل و طولانی است برای کسانی که می خواهند مقاله فوق را سریع مرور کنند بخش هایی از مقاله فوق را عیناً اینجا کپی پیست می کنم: طالبان و آموزش طالبان پس از تسخیر کابل و هرات در سال ۱۳۷۵ در قندهار بیشتر مدارس دولتی باز بود و کسی مانع آنها نمی­شد. در بیشتر مناطق مرکزی شیعه­نشین نیز مدارس دولتی تعطیل نشد. دانشگاه کابل هنگام تسلّط طالبان باز بود و شخصا شاهد فعالیت دانشگاه از نزدیک بودم. طالبان و جهاد پس از سقوط طالبان، صدها نفر در نوبت علمیات انتحاری قرار داشتند که گاهی تا نه ماه در نوبت انجام عملیات انتحاری می­ماندند، ولی ملا محمد عمر به آنان گفته بود بهترین راه این است که اگر می­توانید به جای انتحار، با تفنگ بجنگید تا زمانی که کشته شوید. طالبان و وهابیت وقتی سفیر عربستان در کابل برخی سیاست‌های طالبان را برخلاف توافق آنها با عربستان دانست، نماینده طالبان با ناراحتی ابراز کرده بود که ما تنها به خاطر وجود قبله مسلمین در عربستان به شما احترام می‌گذاریم وگرنه هیچ اعتباری برای شما قائل نیستیم. مفتی نظام‌الدین رئیس دانشکده حدیث دانشگاه علوم اسلامی کراچی درباره رابطه طالبان و وهابیت گفته است: «افغانی‌ها عموما و پاکستانی‌ها خصوصا وهابیت را مساوی با شیاطین انس و از جاهلان می‌پندارند.» طالبان و اخوان المسلمین در زمان حکومت طالبان ورود کتاب‌های اخوان المسلمین مصر و جماعت اسلامی ابوالاعلی مودودی به افغانستان ممنوع بود طالبان و داعش از نظر داعشی ها، طالبانی ها به چند دلیل کافرند. چون گرایشات صوفیانه دارند و برخی افکار تصوف را قبول دارند، مشرکند و چون تفکر ماتریدیه دارند، بدعتگذارند و چون کافران را کافر نمی دانند کافرند. طالبان و شیعیان حرکت اسلامی آیت الله محسنی تاحد امکان از رویارویی با طالبان پرهیز می­کرد و حتی در مواردی با طالبان همکاری نیز داشتند که در نتیجه­، تهدید جدی از سوی طالبان متوجه رهبران و نیروهای این حزب نگردید و حتی پس از تسلّط طالبان بر کابل نیز، سران و اعضای این حزب با تسلیم سلاح­های خود، در کابل ماندند و کسی متعرض آنها نشد. یکی از علمای شرکت­‌کننده در مذاکره با طالبان می­گفت فرماندهان طالبان اختلافات خود با داعش را در این می­دانستند که داعشی­ها شیعیان و هزاره ها را کافر دانسته و درصدد کشتار آنها هستند، اما طالبان با این موضوع مخالف بودند
  • IR ۲۲:۱۱ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۰
    1 0
    در مقاله بالا گفته شده است که «در پی کشته شدن ملااختر منصور در اول خرداد ۱۳۹۵، سخنگوی طالبان، در بیانیه ای‌ ملا هبت الله آخوندزاده را به عنوان رهبر جدید طالبان افغانستان معرفی کرد. به خاطر کشته شدن رهبر سابق طالبان توسط پهبادهای آمریکایی، ملاهبت الله از مخفی گاه خود کمتر خارج شده و اطلاع چندانی از وی در دست نیست.» در حال حاضر که سران طالبان از مخفی گاه خارج شده اند گفته شده است که دو سال قبل ظاهراً ملا هبت الله فوت کرده است. بنابراین خوب بود مقاله به این مساله اشاره می کرد.
  • IR ۱۶:۲۶ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
    1 0
    در متن آمده است که ««در قضایای گروگان­گیری شماری از شیعیان هزاره توسط طالبان، یکی از علمای شرکت­‌کننده در مذاکره با طالبان برای آزادی گروگان­ها، می­گفت فرماندهان طالبان اختلافات خود با داعش را در این می­دانستند که داعشی­ها شیعیان و هزاره­ها را کافر دانسته و درصدد کشتار آنها هستند، اما طالبان با این موضوع مخالف بوده و به آنها اجازه نمی­دهند اختلافات مذهبی و قومی را دامن بزنند»» ولی در متن هیچ اشاره ای نشده است که این قضایای گروگانگیری چه بوده است و خوب بود اشاره ای کوتاه می شد که منظور چه ماجرایی است
  • m IR ۰۱:۴۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
    0 0
    اختیار و حق انتخاب، مهمترین و اساسی ترین حقوق و ارزش یک انسان است. هر ایده باید با تبلیغ و تبیین و دفاع در برابر مخالفین عمل کند. تهاجم و تحمیل یک عقیده با هر ماهیتی فاقد ارزش و ظلم است. باید راه هدایت و ظلالت مشخص و افراد با اختیار کامل و فهم و درک موضوع قبول کنند. یک ایده زمانی قداست خود را ازدست داده و خطرناک میشود که ضامن قدرت و منافع مادی باشد. کسانی جنایات تروریستها را مقدس میدانند که درک درستی از مفهوم قداست ندارند. طالبان یک گروه منحرف و جنایتکار فاقد مقبولیت شرعی و مدنی است و حق حاکمیت ندارد و کسانیکه از حکومت انها حمایت میکنند، در جنایات انها شریکند. طالبان زمانی پاک میشوند که مجازات شوند.