به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محسن رجبی تهرانی، مدیر کل امور تهذیبی حوزه های علمیه خواهران در رثای استادش مرحوم محمدرضا حکیمی،یادداشتی نگاشته است:
بنیادگر خورشید سرخ حماسه انسانیت، مرزبان حماسه های جاوید عدالت، و «عقل سرخ» ، حکیمی سترگ، «فریاد روزها» را با «سرود جهشها» سر داد، و از «سپیده باوران» و «بیدارگران اقالیم قبله» سرود، «خورشید مغرب» را به تصویر کشید تا نور امید را در زندگی انسان جاری سازد، «کلام جاودانه» ، «پیام جاودانه»، «قیام جاودانه» و «مرام جاودانه» را فریاد زد، تا «بعثت، غدیر و عاشورا» در «مظلومیتی مضاعف» نمانند، و «حماسه غدیر» ماندگار شود، فریاد عدالت خواهی علوی را در کلمه فروریخت و کلمه شد کتاب، و کتاب، تصویرگر حیات بر پایه عدالت...«الحیاة»
«آن جا که خورشید می وزد»، از «تفسیر آفتاب» شعری جاودانه سرود، و برای پاسداشت آفتاب، به «قصد و عدم وقوع»، اشارات و تنبیهات داشت، و از «جامعه سازی قرآنی» دم زد، و برای احیای هویت و معرفت، «دانش مسلمین» و اعترافات وامداران به تمدن سترگ اسلامی را بر قلم جاری کرد. «ادبیات و تعهد در اسلام» را می خواست تا با قلمی رسا و زبانی گویا که هرگز به سفارش به جنبش درنیامد، «منهای فقر» را به گوش آزادگان و شنوایان برساند. او «امام را در عینیت جامعه» تفسیر می کرد نه در ذهنیت تفرد و قفس کلمات....هم وحدت را می پایید و هم حقیقت را می شورید...
بر آن بود که «نان و کتاب» دو گنج شایگانند که باید به رایگان در دست توده های مردم باشد، تا بتوانند دم از توحید و عدالت و رشد متعالی بزنند....که فقر تولید کفر می کند، و عدالت زمینه ساز ایمانی راستین است...
اگر الهیات بشری را در برابر الهیات الاهی نهاد و از «الهیات الاهی و الهیات بشری» دم زد و به نقد فلسفه و عرفان همت ورزید، و «مکتب تفکیک» را بنیان نهاد، نیز به زیبایی راه «اجتهاد و تقلید در فلسفه» را ترسیم کرد، و بانگ لزوم اجتهاد در فلسفه بر آورد.
او «هویت صنفی روحانی» را در «انذار» و بیدارگری و عدالت خواهی و آزادگی می دانست، هویتی برآمده از تبار پیامبران...هویتی فریادگر و پناهگاه...نه هویتی مبتلا به طبقه شدگی و درگیر قدرت و محبوس قفس ساختارهای تنگ و نفس گیر و آزادگی ستیز...و برای شناخت نسل جوان، از «شیخ آقابزرگ» و «شرف الدین» و «میرحامد حسین» آن مرزبانان حماسه های جاوید یاد کرد...
اکنون آن وجدان بیدار عدالت سفری دیگر آغاز کرده و راهی استوار و روشن را برای همگان بر جای گذاشته است....
اینک بدو می گویم:
ای استاد...
سفرت بخیر اما
تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها، به باران
برسان سلام ما را
(شعر از استاد شفیعی کدکنی)
نظر شما