به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام سید محمد محسن میرمرشدی، مدیر فضای مجازی و چندرسانهای مرکز رسانه و فضای مجازی حوزه در مطلبی به موضوع «روز بلوا» پرداخت و اینگونه نوشت:
بهروز شعیبی بازیگر و کارگردان نام آشنا و دغدغه مند سینمای ایران است که بازیگریش را با فیلم به یاد ماندنی طلا و مس و کارگردانی اش را با سیانور در خاطر داریم.
کارگردانی که در جهت پاسخ به شبهات ملی مذهبی و مخصوصا مشکلات صنفی طلاب، دست به تصویر کشیدن این موضوعات در قالب درام زده است. این دغدغه مندی تا آنجا است که شعیبی سریالی را نیز با همین مضمون با عنوان پرده نشین تولید کرد. آخرین کار شعیبی با نام روز بلوا نیز در قالب بیان مشکلات اقتصادی و فسادهای مالی در صدد بیان مصائب صنف طلاب برآمده است.
مینی سریال روز بلوا که در واقع نسخه ای طولانی شده از فیلمی با همین عنوان است به تازگی در شبکه خانگی اکران شده است و حرف و حدیث های مختلفی در فضای رسانه ای ایجاد کرده است.
در نگاه به ساختار این اثر ایرادات مختلفی مانند ضعف در فیلم نامه، شخصیت پردازی کم رنگ و تصنعی بودن برخی از سکانسها را می توان به آن وارد دانست. اما با این وجود کشش داستانی و فیلمبرداری نسبتا مناسب اثر می تواند بیننده را تا حد زیادی با خود همراه نماید.
اما در حوزه محتوایی نیت سازنده بیان مشکلات و فسادهای اقتصادی کشور است و در این مسیر طلبه ای را شخصیت اصلی داستان قرار می دهد تا گوشه ای از مصائب این قشر از جامعه را نیز روایت کرده باشد اما چهره ای که از طلاب نشان می دهد با آن چه در جامعه یافت می شود بسیار فاصله معنادار دارد. عماد که در نقش طلبه در این اثر ظاهر شده است نه نماینده طلاب واقعی در جامعه است و نه نماینده طلبه طرازی که در ذهن مردم قرار دارد.
این شخصیت با پارادوکس های مشخصی روبرو است. از طرفی به دنبال فعالیت عام المنفعه است و از طرفی فعالیت اقتصادی کلان دارد و از طرفی وجهه دانشگاهی را به تصویر می کشد و جالب این است که از ساده ترین الفبای فعالیت های کلان اقتصادی بی خبر است به گونه ای که ساده لوحی او باعث بروز مشکلات عمیق می شود. کارگردان و فیلم نامه نویس سعی دارد تا همدلی بیننده را در مصائب این طلبه جلب کند در حالی که بیننده بیشتر از ساده لوحی شخصیت اصلی رنج می کشد و با خود این سوال را مطرح می کند که چرا باید این قشر وارد چنین فعالیت هایی شوند در حالی که از آن اطلاعی ندارند.
روز بلوا زیست متفاوت و غیر واقع گرایانه ای از طلاب را به نمایش می گذارد که نه برای خود قشر طلاب و نه برای بیننده باور پذیر نیست.
حتی توجیهاتی که برای استفاده از وسایل لاکچری و غیر معمول توسط طلبه ارائه می شود اتهام و ضعف شخصیت این طلبه را بیشتر نشان می دهد.
اصل اولیه چنین داستان هایی همذاتپنداری مخاطب با شخصیت اصلی است که ناخواسته در چنین مصائبی قرار گرفته است و همدلی مخاطب را می طلبد. اما در این اثر بیننده برای بی خبری و کم تجربگی شخصیت اصلی دلی نمی سوزاند بلکه مقصر اصلی را خود او می داند؛ چراکه حتی نتوانسته از ماهیت نزدیک ترین افراد به خود مطلع باشد و با خوش خیالی از انجام عمل خیر به وادی مشکلات و خیانت اطرافیان افتاده است.
این اثر حتی نتوانسته است رابطه طلبه با همسر و فرزند خود را بطور واقعی به تصویر بکشد و تنها با نماهایی کلیشه ای و شعار زده سعی در بیان این مناسبات دارد و با نمایش جدایی همسر بر ضعف نهاد خانواده او تاکید می ورزد.
در نهایت ، اگرچه که نیت کارگردان از پرداخت به چنین موضوعاتی قابل تحسین است اما نمی توان این کار را اثری در خور توجه ارزیابی کرد چون علی رغم تلاش در تبرئه شخصیت اصلی از انتقادات وارده، باز بیننده برخورد شخصیت اصلی داستان را توجیه پذیر نمی داند و چیزی غیر از انفعال و کارنابلدی از آن بدست نمی آید.
نظر شما