خبرگزاری حوزه | حامد شرف الدین در یادداشتی آورده است : پروژههای ذلیلنمایی زن ایرانی همچنان در رادارهای دلباختگان غرب و عزلتنشینان مهاجر است؛ آنها همچنان اصرار دارند زن ایرانی در حضیض است و ویترینی از اجحاف در حق آنها جاری؛ پایِ این مغالطه کجا میلنگد؟
دیگر عادت کردهایم به شلیک باروتهای نمکشیده توپخانهی محالاتِ خارجنشینان؛ همانها که خانم هاویشاموار رویا میبافند و رشتههای ژندهشان را به عنوان گردنبندهای آزادیِ زنان در گالریهای پر زرق و برق غرب به نمایش میگذارند.
آنها از حرمان زن ایرانی، اغراقهایی به رنگ افترا و غلوهایی جعلینفام ترسیم میکنند و غرب هم که بیمار و شیدایِ این روایتهای ســورئال.
اقلیتهای بدمست با بهره جستن از ابزارکهای اجتماعی، هیجان و ناهنجاری تولید میکنند و رسانههای ینگهنشین نیز آنها را با رخآرایی و افزودن چاشنیهای اگزوتیک در بنگاههای خبریشان نشر میدهند.
بیش از ۴۰ سال است که در آلبوم تصویری آنها زنان، مستحیل در دغدغهای به نام حجاب هستند؛ اینکه حقیقت حجاب در ایران چگونه جریان دارد البته نیازی به پنهانسازی و سناریوسازی ندارد؛ رصد ماوقع کف خیابان به وضوح تنوع و پوششهای ملون زنان را عیان و قصهبافیهای مخالفان این واقعیت را به آسانی بر باد خواهد داد.
در کندویِ شهدآگین آنها اعتراض تکنفرهی یک دختر جوان در مرکز تهران به بیتابی و قلبهای فسرده میلیونها زن تفسیر و کژتابی لشکر یکنفره به انقیاد محزون ِکل همگنان تعبیر میشود.
آنها که وطن را به حال خویش وانهادند و برای پایکوبی و گام گذاردن در شورهزارِ آزادی با آن وداع کردند حالا و پس از خشک شدن مهر اقامت اداره مهاجرت، دلتنگ دیار و مامِ وطن شدهاند؛ سرزمینی که برای رجعت به آن باید رویابازی کنند و با صرف صیغههای مبالغه، آن را معوج و بحرانی جلوه دهند. از دید آنها زنان ایران دربند و محبوساند؛ خیابانها قلیل از مادینگان و لبریز از نرینگان است. آنها هرگز از آمار بالای پذیرفتهشدگان دختر در آزمون ورودی دانشگاهها سخن نمیگویند؛ از آمار رشکبرانگیز فعالیت و کار زنان در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی سخنی به زبان نمیرانند و از چهرههای ماندگار و شمایل بانوی مسلمان در ایران امروز لام تا کام حرفی نمیزنند.
راویان افسانهپرداز و کاتبان غلوانگار عمدتاً خارجنشین هستند؛ همانها که هرگز تمایلی برای دیدنِ حقیقتِ زیست همکیشان و همگنانشان در خاک ایران ندارد.
تلاش این عناصر برساخت روایتهای اقلیتها و تعمیم آن به اکثریت است. بازنشر مقاله «نقاببرداری از چهره ایران» به قلم رویا حکاکیان در اتاق فکرِ آموزشکده توانا تکرار همان اتهاماتی است که نه خلاقیت دارد و نه رنگی از واقعیت زیست اجتماعی - سیاسی زنان در ایران.
در منظومه و غرقابه سراسر سیاهی، تباهی و سیاهچالمانندی که آنها روای آن هستند چگونه تساوی آشکارِ تعیش زنان در جامعه نادیده انگاشته و با افسانههای جن و پری معاوضه میشود؟ در حالی که در تمامی مراکز آموزشی و در کلیه رشتههای فرهنگی و هنری؛ اعم از پدیدآورندگیهایی چون: بازیگری، نمایش، نقاشی، موسیقی، نویسندگی، ترجمه، تصویرگری، خبرنگاری، راهاندازی آموزشگاههای مختلف فرهنگی و هنر و نیز در کلیه رشتههای ادبی، اگر نگوییم حضور زنان از نظر کمی بیش از مردان است، باید معترف شویم که حداقل بسترهای حضور آنان به صورت مساوی وجود دارد.
در عرصه عملی نیز چنانچه به فیلمها و نمایشهای ارائه شده توسط زنان، کتابهای چاپ شده توسط ناشران زن، برگزاری کنسرتهای بانوان، راهاندازی گالریهای ویژه دختران و زنان، چاپخانهها و نشریات و مؤسسات زنان اداره میشود، نظر آماری بیفکنیم، حضور آنان در این عرصه نهتنها به خوبی مشاهده میشود، بلکه گواه از حضور برجسته و تأثیرگذار آنان دارد. حال اگر ارادهای بر گشودن چشمان به روی دستاوردهایی از این دست وجود ندارد و عمده تلاشها بر خلاف جهت این رودخانه است مشکل نه از گیرندهها و فرستندههای غرضورز و سیّاس آن است.
در سالهای اخیر قوانین و مقررات بسیاری در جهت ایجاد منافع مستقل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای بانوان ایرانی طراحی و تدوین شده است که در بسیاری از آنها روح مترقی شاخصههای اسلامی در حال درخشش است.
در این سالها اساساً میتوان اطمینان داشت که فعالیتی در حوزه فرهنگ و اجتماع وجود نداشته که زمینه حضور زنان در آن فراهم نشده باشد؛ حتی نظام در ساختار قانونگذاری خود با نگاه ویژه، زمینه را با تشویقهای مناسب و نیز با مدیریت خود زنان فراهم ساخته است.
همه اینها اثبات میکند که هرقدر پروژههای نقاببرداری و پردهافکنی مذبوحانه فعال باشند اما اثرگذاریشان سویهای فراتر از چند شبکه ماهوارهای، چند ده کانال و صفحه در فضای مجازی نخواهد داشت و ارتشهای تکنفرهشان توانی جز هاراگیریِ انتحاری و انفرادی در خیابان نخواهند داشت.