شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
آیت الله ناصری

امام جمعه یزد با گرامیداشت یاد و خاطره آیت الله فقیه خراسانی گفت: یکی از صفات مرحوم شیخ فقیه خراسانی، عشق به تبلیغ دین و خدا بود و این ویژگی او را بین مردم ماندگار کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از یزد، آیت‌الله محمدرضا ناصری در مراسمی با حضور جمعی از روحانیون به مرور خاطراتی از آیت الله شیخ غلامرضا فقیه خراسانی پرداخت و اظهار داشت: اخلاق و عمل پرهیزگارانه ایشان همیشه زبانزد خاص و عام بود.

وی با اشاره به نقل خاطره ای از این عالم بزرگ بیان کرد: آیت الله فقیه خراسانی همیشه عاشق تبلیغ دین اسلام، خدا و مردم بود و هیچ وقت نمی توانست بپذیرد که پیگیر مشکلات مردم نشود.

امام جمعه یزد با اشاره خاطراتی از حاج احمد دعایی، یکی از دوستان حاج شیخ، افزود: حاج احمد دعایی که همواره با ایشان به روستاهای مختلف می‌رفت، می‌گفت که حاج شیخ همیشه پرس و جو می‌کردند که آیا روستایی مانده که به آنجا نرفته باشیم؟ من نیز می‌گفتم: جایی باقی نمانده ولی دو تا روستای دور افتاده وجود دارد که هنوز نرفته ایم و ایشان با اشتیاق می‌خواستند که به سرعت به آنجا برویم و به مردم آنجا نیز سری بزنیم و این در حالی است که گاهی اوقات رفتن به این روستاها بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود ولی حاج شیخ به هر صورتی بود با چهارپا، خود را به آنجا می رساند تا به بحث تبلیغ دین و خدا بپردازند.

ایشان عاشقانه این مسیر را دنبال می کردند به گونه ای که از یزد تا مشهد هر روستایی که وجود دارد، اکثرا ایشان را می‌شناسند و حتی برخی از آنها حاج آقا را به مدت چند روز پیش خود نگه می‌داشتند.

برخی از مردم این روستاها می‌گفتند اگر مسیر شیخ به روستای ما می‌افتاد، به ویژه در ایام ماه محرم و صفر و اگر یک نفر سئوالی در مورد احکام داشت، شیخ می‌گفتند: باید اینجا بمانم و به سئوالاتشان پاسخ دهم و حتی ۱۰ روز در یک روستا می‌ماندند تا به بحث تبلیغ دین و احکام دینی بپردازند.

ایشان آنقدر در یک روستا می‌ماندند تا مسائل شرعی تمام اهالی روستا را پیگیری می‌کردند و ایرادات آنها را رفع می کردند و بعد از آن روستا می رفتند.

اهالی بافق می‌گفتند که شیخ در این مسیر به یک فردی برخورد کردند که حمد و سوره اش را درست نمی خواند و در این زمینه مشکل داشت، شیخ به مدت دو هفته آنجا ماندند و به صورت شبانه روزی به حل مشکلات موجود در نحوه خواندن حمد و سوره و مسائل شرعی مردم آنجا پرداختند. شیخ وقتی می‌خواستند از آنجا بروند می‌گفتند که بسیار خوشحالم که همه مردم حمد و سوره را درست می‌خواند و همه مسائل شرعی آنها را برایشان توضیح دادم .

در بهاباد مسجدی وجود دارد، در زمان شیخ، پیرمردی متولی مسجد بود. پیرمرد می‌گفت: یک روز دیدم از مسجد صدای اذان می آید. به مسجد رفتم و دیدم شیخ دارد اذان می‌گوید. گفتم شیخ شما کجا، اینجا کجا؟ شیخ پاسخ داد: مردم را خبر کن به مسجد بیایند. مردم آمدند و شیخ به تبلیغ دین و رفع سئوالات مردم پرداخت و چند روز آنجا ماندند تا سئوالات مردم را پاسخ دهند.

حاج آقای قافی از مرحوم آقای کازرونی نقل می‌کردند: ما شش روز رفتیم به یک محل که ظاهرا ندوشن بود. به مدت شش روز من و شیخ و قاطرمان در یک جا مانند طویله ماندیم تا شیخ مردم را جمع کنند و به مسائل آنها پاسخ دهند.

شیخ عادت داشت که یک فرد را از مردم ده مسئول این قضیه کند تا بتوانند به تمام سئوالات مردم پاسخ دهند و از جیب خودشان حق الزحمه آن فرد را پرداخت می‌کردند.

آیت الله جواد گلپایگانی از مراجع بزرگ نجف، نقل می کردند: در نجف امثال ما مجتهدین ۳۰ تا ۴۰ نفر بودند اما امثال حاج آقای شیخ فقیه فقط یک نفر بود که آن هم خود ایشان بودند و من همیشه سعی می‌کردم هر وقت حاج شیخ به اینجا می آیند زودتر به دیدنشان بروم اما هیچ وقت نتوانستم قبل از ایشان به محل دیدارمان برسم.

مرحوم پدرم نقل می‌کردند که یک شب حاج آقا پیش من آمدند و به من گفتند که فردا می‌خواهم در عقدا باشم. به ایشان گفتم فاصله ما تا عقدا بسیار زیاد است، چگونه به آنجا برویم؟ ایشان پاسخ دادند مهم نیست فقط باید برویم و ما نماز صبحمان را در عقدا خواندیم.

هنگامی که در نجف وبا آمده بوند، طلبه های زیادی به این بیماری دچار شده بودند و کسی از حال آنها خبر نداشت. شیخ هنگامی که متوجه غیبت این طلاب می‌شود درس و کلاس های خود را تعطیل می‌کند و به مراقبت از آنها می پردازد تا حال آنها رو به بهبودی می‌رود. حتی ایشان بدون اینکه بگذارند طلبه ها متوجه شوند لباس‌هایشان را شبانه می‌شستند، تا میکردند و دم در اتاق هایشان میگذاشتند.

عشق شیخ به طلاب و مردم به حدی بود که ایشان بعد از نماز صبح برای بقیه طلاب آب می‌برند که وضو بگیرند و نمازشان قضا نشود. از صفات بزرگ ایشان می توان به مردم دوستی و علاقه و توجه ایشان به معیشت مردم اشاره کرد.

گفتنی است؛ آیت الله شیخ غلامرضا فقیه خراسانی از علمای بزرگ یزد و جد مادری آیت الله ناصری یزدی امام جمعه یزد است که در سال ۱۳۳۸ در سن ۸۱ سالگی در طزرجان یزد دار فانی را وداع گفت.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha