خبرگزاری حوزه | آثار تاریخی، قلب تپنده تمدن شهر است. شهری که قرار است قدمتش را به حال و آینده شهر گره بزند. میراث ماندگاری که از پس ادوار مختلف به دست ما رسیده است. گاه در طول تاریخ ستم دیده است گاه تبر چشیده اما پا برجامانده که فرزندِ آدم بیاید، ببیند و عبرت بگیرد؛ فاعتبروا یا اولی الابصار.
مجموعههای تاریخی امانتی بوده که از گذشتگان به ما رسیده و قرار است ما هم به دست آیندگان برسانیم. این رساندن فقط به معنی رساندن تن رنجور و جسم خاکی این ابنیه تاریخی نیست؛ بلکه روح حاکم بر آن بنا است که از طریق بنّای نازک کار به دست ما رسیده، روح حاکمی که پس گذشتها و ایثار و مبارزات و ملایمت و ناملایمات روزگار استوار ایستاده است. وقایعی که در آن محل اتفاق افتاده. وقایعی که مسیر زندگانی مردمانی را تا به امروز تحت الشعاع قرار دادهاست.
باید پاسداری کنیم از هرآنچه در طول تاریخ براین خاک پر گهر گذشته. از هرچه که ما را بیشتر وصل میکند به هویتی تاریخی. از هرچه که پاسخی به سوالهای امروز ماست.
اما اگر از حال و روز این اماکن بپرسید میگویم: خوب نیست. شاید تمام داشتههای یک بنا فقط در دیدن مختصر آن خلاصه میشود. که اگر حالی باشد و پرسشگری باشد و پاسخ دهندهای دانا باشد.
گاهی شده که کیلومترها سختی سفر را به جان خریدهایم که فلان موزه را بازدید کنیم. گنجینههایی که چشم دنیایی در به دست آوردن آن است. آن وقت با فردی کسل و خواب آلود مواجه میشویم که حتی حال روشن کردن چراغ های موزه را هم ندارد. نگران باید شد، برای آن نوجوان که از طرف مدرسه به دیدن موزهی شهرش میآید و وقتش را به کودکی میگذراند. شاید آخرین باری باشد که میآید هویت شهرش را بشناسد. باید دلسوزی باشد که داستانهای کهنشهر را گوشش برساند. کارمندی که آخر هفته را برای بازدید از شهرش گذاشته با چه صحنهای مواجه میشود!؟
شاید این پدر هیچوقت دست کودکش را نگیرد و اینجا نیاورد. شاید هیچ وقت نداند که کجا زندگی کرده است!
حال با گسترش امکانات مختلف میتوان حال و هوای موزههای شهر را رونق داد. استفاده بهینه از فضای مجازی در شناساندن این گنجینهها یکی از همان راههاست. این شناسایی گاهی در یک شهر خلاصه میشود و گاه پا را فراتر میگذارد. گاه این شناسایی در قالب میراث فرهنگی محدود میشود و یا شاید افرادی هنرمندانه و خودجوش میراث باقی مانده از اعصار شهر خود را در محتوایی زیبا به گوش دیگر ایرانیان برسانند.
این مکانها جای خوبی برای دوستی های بین افراد مختلف جامعه است. افرادی که از پس تبلیغات ناجوانمردانه دشمنان از هم دور شدهاند. افراد جامعه با هرنوع پوشش و رنگی میبایست از این فضاها بهره بگیرند نباید منحصر به طیف خاصی از جامعه بشود. ایران اسلامی عزیز ما باید به صورت درست شناسانده شود. وقتی این اتفاق بیوفتد وقتی روح اسلام را در همه جای شهر ببینیم؛ با آرمان شهری مواجه میشویم که با تکیه بر تمدن اسلامی و بهدور از حاشیه های مختلف راه خود را در پیش میگیرد.
برگزاری مراسمات مختلف در کنار ابنیه تاریخی قوام و ماندگاری شهر را در ذهن مخاطب تداعی میکند و سوالهایی در ذهنش ایجاد میشود. سوالهایی که به دنبال پاسخ به آن باید به قلب تاریخ شهرش سفر کند. این سفر او را وصل هویت خود میکند دیگر از قومیت خود و لهجه خود و لباس خود خجالت زده نمیشود. تفکری که سالیان سال از طریق دشمنان و معاندان اورا رنج داده، تبدیل به هویتی ناگسستنی میشود.
از اتفاق های گذشتگان راهی به سوی آینده مییابد راهی به سوی تمدن نوین اسلامی.
کاش بدانیم که کجای تاریخ ایستادهایم.
فاطمه میری طایفه فرد