به گزارش خبرگزاری حوزه، سه شنبه چهاردهم تیرماه ۱۴۰۱ خبر فوت عالم برجسته یمنی علامه عبدالسلام الوجیه منتشر شد. با توجه به جایگاه علمی و نقش موثر وی در فضای سیاسی و فرهنگی یمن، میز یمناندیشکده مرصاد از آقای سیدعلی موسوی نژاد عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب که از دیرباز با این شخصیت یمنی آشنا بوده است دعوت کرد تا ابعاد شخصیت علمی و اجتماعی ایشان در یمن را برای ما بازگو کند. متن این مصاحبه به این شرح است:
ضمن عرض تسلیت به مناسبت درگذشت علامه عبدالسلام الوجیه و تشکر بابت فرصتی که در اختیار ما گذاشتید بحث را از ویژگیهای شخصیتی ایشان آغاز میکنیم. لطفا از ابعاد شخصیتی این عالم بزرگوار بگویید.
سلام علیکم و رحمه الله
بسم الله الرحمن الرحیم
با آرزوی رحمت و غفران الهی برای همۀ بزرگان و ذوی الحقوق در گذشته از جمله برای عالم بزرگ و مجاهد خستگیناپذیر کشور یمن مرحوم عبدالسلام الوجیه. مرحوم عبدالسلام الوجیه از شخصیتهای خاص و کم نظیر کشور یمن در دورۀ ما بودند که با تلاشی خستگیناپذیر در عرصههای مختلف علم و عمل الگو بودند و متأسفانه نابهنگام در شهر صنعا یمن در سن ۶۵ سالگی چشم از جهان فرو بستند. با توجه به خدمات ایشان و آشنایی که با ایشان از قدیم داشتم در مورد ایشان چند کلمهای عرض میکنم.
مرحوم عبدالسلام الوجیه همانگونه که خودشان نوشتند در شهر شهاره در سال ۱۳۷۶ هجری قمری منطبق با ۱۹۵۷ میلادی به دنیا آمدند. شهاره موطن اصلی ایشان، شهری است که سابقۀ علمی قابل توجهی دارد در مرکز یمن در استان عمران در شمال صنعا پایتخت یمن قرار دارد. این منطقه منطقهای است کوهستانی و آثار تاریخی قابل توجهی در شهر شهاره وجود دارد.
یکی از ویژگیهای شهاره موطن مرحوم عبدالسلام الوجیه این است که در اوائل قرن یازدهم هجری قمری مرکز حکومت و قدرت در یمن بوده، بعد از اینکه ترکان عثمانی چند دهه در اواخر قرن دهم بر یمن مسلط شدند، شخصیتی از سادات حسنی و از امامان زیدی به نام قاسم بن محمد بن علی که شهاری خوانده میشد و ملقب به المنصور بالله بود، المنصور بالله قاسم بن محمد بن علی شهاری بر علیه ترکان عثمانی قیام کرد، آنها را کنار زد و دوباره حکومت و دولت شیعیان زیدی را در یمن احیاء کرد، ایشان شهاره را به عنوان مرکز حکمرانی و قدرت خودش قرار داد و در ان مقطع شهاره برای مدتی پایتخت یمن شد.
دوران کودکی و نوجوانی آقای الوجیه در همانجا سپری کرد. علوم اوّلیۀ و سواد اوّلیه را در شهاره فرا گرفت و بعد در جوانی به صنعا آمد و در دانشگاه صنعا تحصیلات دانشگاهی را ادامه داد و فارغ التحصیل شد. روحیات و جدیت ایشان در مباحث علمی و در خدمت به وطنش و خدمت به فرهنگ یمن باعث شد که ایشان وارد عرصههای علمی و پژوهشی بشود.
مرحوم عبدالسلام الوجیه از نظر نسب از سادات حسنی بود. در یمن جمعیت قابل توجهی از نسل پیامبر گرامی اسلام از ذریۀ فاطمۀ زهرا سلام الله علیها که غلبه و اکثریت با سادات حسنی است از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام حضور دارند. مرحوم عبدالسلام الوجیه از سادات یمن بود و نسب به رسول گرامی اسلام و فاطمۀ زهرا و امام حسن مجتبی علیهم السلام میبرد.
در مورد ویژگیهای شخصیتی ایشان در صورت امکان نکاتی را بفرمایید.
آشنایی ما با ایشان به اواخر قرن میلادی گذشته و اواخر دهۀ ۷۰ هجری شمسی برمیگردد. مستحضر هستید بعد از اینکه در کشور یمن در حدود ۶۰ سال پیش حکومت زیدیان یمن سقوط کرد و جمهوری اعلام شد فضای بستهای بود و زیدیها نمیتوانستند فعالیت بکنند، امکانات نداشتند و امکانات از ایشان گرفته شد. مضافاً که خود کشور یمن، کشوری بود که در ضعف اقتصادی و فرهنگی چندین دهه را سپری کرد، ولی به خصوص پیروان مذهب تشیّع و زیدیه تحت فشار بودند. و کسانی که با تعلق خاطر به فرهنگ مذهبی یمن و به خصوص زیدیه میخواستند فعالیت کنند در تنگنا بودند و فشارهای زیادی را باید تحمل و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکردند. تا اینکه در اوائل دهۀ ۹۰ بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بعد از اتفاقاتی که در منطقه بعد از پایان جنگ ایران و عراق و بعد حملۀ عراق به کویت و تهاجم آمریکا و هم پیمانانش به عراق برای بیرون راندن صدام حسین از کویت شد که یمن هم در این منازعه بیدخالت نبود، فضا در کشور یمن مقداری متفاوت شد. یمن جنوبی و یمن شمالی داشتیم، از بین رفت و اتحادی بین دو قسمت یمن ایجاد شد و یک مقداری فضای سیاسی بهتری برای فعالیتهای احزاب و پیروان مذهب زیدیه هم در یمن ایجاد شد.
مرحوم عبدالسلام الوجیه در آن فضا، وارد فعالیت در عرصۀ فکری و فرهنگی شدند و در اواخر این دهه ما با ایشان آشنا شدیم. آقای عبدالسلام را در آن موقع مثلاً در سن حدود ۴۰ سالگیاش شناختیم. بسیار پر کار، پر تلاش، آثار زیادی از ایشان بیرون آمده بود، ما کم و بیش با آن آثار آشنا شده بودیم. و بعد در یمن، در ایران بارها با ایشان جلسات داشتیم، نشست و برخاست داشتیم. سفرهای متعددی ایشان به ایران داشتند در قالب شرکت در همایشها یا سفرهای شخصی. به هر حال این آشنایی بیش از بیست و چند سال ادامه داشت.
با توجه به این شناخت در مورد شخصیت این عالم بزرگوار و این پژوهشگر توانمند یمنی چند نکته را عرض میکنم.
ایشان بسیار آدم جدی و در کارش، کوشا بود. آرام و قرار نداشت در کارهای علمی، در کارهای اجتماعی و فرهنگی و کارهای سیاسی. در عین حال شخصیتی بسیار متواضع و مؤدب حتی در برابر کوچکتر از خودشان تواضع میکرد. و خب خاطرات زیادی دارم که در ملاقاتهای مختلف، دانشجویانی که از ایشان سؤال میکردند یا پژوهشگران تازه کاری که از ایشان سؤالاتی داشتند، همه را با حوصله جواب میداد، و بعد خیلی تکریم میکرد، کسانی که از ایشان کم سن و سالتر بودند، از جمله خود ما وقتی از ایشان سؤالی میکردیم، مطلبی را نوشته بودیم به ایشان میدادیم، ایشان خیلی با احترام نگاه میکرد و تشویق میکرد. این روحیۀ متواضع بودن، مؤدب بودن بسیار در ایشان بارز بود. در ملاقاتهایی شاهد بودم که احیاناً بعضی نگاهی خاص نسبت به ایشان و نسبت به مذهب زیدیه داشتند، ایشان هیچ وقت از دائرۀ ادب و متانت خارج نمیشد. این از ویژگیهای شخصیتی ایشان بود. در عین حال ایشان شخصیتی بسیار مهربان و با محبت بود. در مورد رسیدگی به کسانی که احساس میکرد در زندگیشان مشکلی دارند، سفارش میکرد. بعضی وقتها، متوجه میشد که طلبهها و دانشجویانی که از یمن در ایران بودند در زندگیشان مشکلی هست به ما که فکر میکرد میتوانیم برایشان کاری بکنیم خیلی با اصرار پیگیری میکرد، مثل فرزند خودش کارهای آنها را دنبال میکرد، این مهربانی و محبت ایشان کاملاً مشخص بود.
شخصیتی بود دنیا دیده و در حصار به اصطلاح جغرافیای خاص محدود نبود. سفرهای متعددی انجام داده بود، اروپا رفته بود، در همین خاورمیانه کشورهای مختلفی را دیده بود. همینطور که عرض کردم به جمهوری اسلامی ایران سفر کرده بود و این سفرها به او یک افق دید باز و خوبی داده بود. و در همین راستا باید عرض کنم ایشان شخصیتی بود تقریبگرا و معتقد به وحدت و امت واحدۀ اسلامی و به همۀ مسلمانان به نگاه برادرانه نگاه کردن.
مذهب ایشان زیدیه بود، ولی به جد و با جدیت طرفدار وحدت بود. از تعرّض به احساسات و عواطف پیروان دیگر ادیان و به خصوص مسلمانان، حالا چه اهل سنت و چه شیعۀ امامیه پرهیز میکرد و این هم از نکاتی بود که شاید به همان دنیا دیده بودن ایشان و تعاملی که با سایر پیروان ادیان و مذاهب داشت برمیگشت.
در عین حال یکی از ویژگیهای مثبت ایشان تعصّب و غیرت نسبت به وطن خودش، به دین و مذهب خودش بود. این هم نکته خوب و مثبتی بود که ما در ایشان دیدیم. در عین این که دنیا دیده بودن و در عین این وحدتگرا بودن، ولی خب کوتاه هم نمیآمد از آن اعتقاداتی که داشت، از نگاهی که نسبت به یمن داشت به شدت یمن را دوست داشت و دنبال پیشرفت یمن بود و از عقب ماندگیهای ایجاد شده برای کشور یمن توسط دشمنان یمن غمگین بود و دلسوزانه آرزو میکرد و در این زمینه تلاش میکرد که یمن و مردم یمن به جایگاه بالاتر و رفاه بیشتری برسند. این وطندوستی در ایشان کاملاً مشهود بود.
نسبت به مسائل مذهبی هم همینطور، ایشان در عین حال نسبت به اعتقادات خودش، نسبت به باورهای خودش و مردمان خودش غیرت داشت، تعصب داشت. و این در مقابل وهابیت خیلی مشخص بود -که حالا عرض میکنم در بحث فعالیتهای ایشان- و حتی در مقابل دیگر مذاهب اسلامی هم ایشان به راحتی کوتاه نمیآمد و اگر آن بعد مثبت قضیه را دقت کنیم، میبینیم مثلاً در میان پیروان همین مذهب زیدیه کسانی به صورت انفعالی و واداده نسبت به آنچه که در دوران مدرن اتفاق افتاده یا تهاجماتی که به مسائل مذهبی میشود عمل کردهاند.
ما یک جریان روشنفکری زیدیه داریم که از بسیاری از اصول زیدیه به راحتی، بدون اینکه نیاز باشد عدول و تنزل کرده است، ولی مرحوم عبدالسلام الوجیه همچون بخش دیگری از عالمان زیدی در یمن نسبت به این مسائل، به این راحتی تنزل نمیکرد و مسائل اعتقادی و باورهایی که ریشه در فرهنگ و اعتقاد مردمان یمن داشت نسبت به آن یک حس تعصب و غیرت مثبتی داشت که این خودش از مقومات و مسائلی است که به یک جامعه و به یک فرهنگ استحکام میبخشد، در مقابل وا دادگی، در مقابل حد و مرز نداشتن و هر سخنی و هر مطلبی را به راحتی پذیرفتن که احیاناً با آن در بعضی از جوامع و بعضی از شخصیتها مواجه هستیم.
در عین حال از نکاتی که باید در مورد مرحوم عبدالسلام الوجیه به آن اشاره کنم روحیۀ پذیرش و رقّت قلب بود. همانی که در مورد یمنیها کلاً گفته شده که مردمانی نرم دل هستند و آمادۀ پذیرش، خیلی وقتها نکاتی میشد که ایشان اعتراف میکرد، اذعان میکرد، میگفت این نکته که گفتید یا این نکته که اینجا دیدم به نظر من نکتۀ قابل پذیرشی است و باید به آن توجه کنیم. این خیلی مهم بود. این مسئله منافاتی با آن غیرت و تعصب که عرض کردم ندارد. در عین حال این نشانه جامع بودن یک شخصیت است که باز در مواردی آن قلب نرم برای پذیرش حق را داشته باشد. اگر نکتۀ مثبتی جایی میدید در مقابل آن کرنش میکرد، سر تعظیم فرو میآورد ولو آن نکته از بیرون از حوزۀ فرهنگ و باورهای او باشد.
نمونههایی از این مسئله را میتوانید بیان کنید؟
بله!نمونههایی را در این زمینه سراغ دارم، حالا همینجا این خاطره را میگویم که روزی در شهر مقدس قم ایشان مهمان ما بودند، ایام آخر صفر بود. با هم به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مشرف شدیم. شما میدانید که زیدیها نسبت به زیارت مزارات آن اهتمامی که شیعۀ امامیه دارند نداشتند و ندارند. شخصیت حضرت معصومه سلام الله علیها را هم خیلی نمیشناسند، چون فاصلۀ اعتقادی که نسبت به سلسلۀ ائمه دارند، موسی بن جعفر علیهما السلام داخل آن مجموعه نیست و خیلی فرهنگ امام زاده و اینها در میان آنها پررنگ نیست. غرض اینکه هیچ مقاومتی نه تنها که نداشت، بلکه خیلی مشتاق بود به این زیارتها. وقتی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حاضر بودیم ایام شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام بود که همزمان با شهادت پیامبر گرامی اسلام در بیست و هشت صفر گرامی داشته میشود و اتفاقاً هیئتهایی از ایران و هیئتها و موکبهایی از مهاجرین عراقی هم در حرم حاضر بودند. یک هیئتی آمد از عراق که به عربی برای امام حسن مجتبی علیه السلام نوحهسرایی میکرد، من دیدم که آقای عبدالسلام الوجیه به شدت متأثر شد و اشک در چشمانش جمع شد و همانجا به من گفت که ما چه چیزهای مهمی در فرهنگمان کم داریم. من تا حالا چنین عزاداری برای جد خودم امام حسن مجتبی علیه السلام ندیده بودم. من به ایشان گفتم: بعضیها انتقاد میکنند از این نوع شعائر، میگویند اینها بدعت است، اینها نبوده، به سر و سینه زدن، خب میدانید که زیدیها در فضای عقلگرایی اعتزالی با این شعائر خیلی ارتباط نداشته و ندارند. میخواستم ببینم ایشان به عنوان یک شخصیت زیدی چه میگوید. گفت: نه، خیلی هم خوب است این رفتار و این شعائر، اگر اینها بود در بین ما، ما در یمن وضعمان بهتر از اینکه هستیم بود. و دیدم ایشان چقدر آماده است که یک نقطۀ مثبتی که در فرهنگ دیگر، در پیروان مذهب دیگر میبیند آن را تحسین کند و حتی من سعی کردم او را یک جوری امتحان کنم یا حتی القاء کنم که شاید ایشان انتقادی بکند، ولی دیدم نه، چنین تعصبی ندارد. این هم بالأخره یکی از روحیات ایشان بود و خب شواهد دیگری هم در ایشان دیده بودیم.
از تواضع ایشان بیشتر بگویید.
ایشان در عین حال که بزرگتر هم دورهایهای خودش و شاگردانش بود در عین حال روحیۀ دیگرش پدری و با همه جوشیدن بود. روحیۀ با دانشجوها، با نسل جوان دمخور شدن، بیرون رفتن، با آنها همکلام شدن، نشست و برخاست کردن، هیچ گاردی یا حفاظی یا بگوییم فاصلهای، خطکشی بین او و جوانترها و کوچکترها نبود و این هم از روحیات خیلی خوب ایشان بود، در عین حالی که یک عالم خیلی مهم و صاحب لقب و القاب علامه و استاد و چنین و چنان بود، ولی در عین حال روحیۀ پدری و با همه جوشیدن در او بود. و در همین راستا باید بگویم که آدم با نشاط و شوخ طبعی هم بود، شوخیها و مزاحهای به جایی داشت و جوانها را، نوجوانها را، کوچکتر از خودش را دور خودش جمع میکرد و نکات نغزی میگفت. او ادیب بود، شاعر بود، به ادبیات عرب مسلط بود. و دیگران را با روحیۀ با نشاط و شوخطبعی خودش دور خودش نگاه میداشت.
نکته دیگری در شخصیت ایشان بود که توجه شما را جلب کرده باشد؟
از روحیات خوب دیگری که در ایشان بخواهم یاد بکنم خودباوری و روحیۀ استقلال دوستی و استقلال طلبی بود برای کشور خودش، برای جامعۀ اسلامی و کشورهای اسلامی و منطقه. از وابستگیهای موجود در کشورهای اسلامی و به خصوص در یمن همیشه شکایت میکرد. وقتی که در سفر به ایران ما همراهش بودیم، میدیدیم چقدر لذت میبرد، حالا همین شکایتها که بوده و هست. میگفتیم ماشینهای ما ایرانی است ولی خب مشکلاتی دارد. میگفت:نه خیلی خوب است، شما همینقدر که توانستید یک ماشینی بسازید یک چند تا قطعه را سر هم بکنید خیلی خوب است. کاش در یمن هم ما چنین رویکردی داشته باشیم و از این وابستگی در همۀ مسائل به کشورهای دیگر بیرون بیاییم، منظور همین مقداری که از استقلال، خودباوری یا کارهای حتی مونتاژ داخل ایران را که میدید من میدیدم که ایشان خیلی تحت تأثیر قرار میگرفت و آرزومند بود که روزی برسد که کشورش یمن خودش در راهسازی، در زیرساختهای اقتصادی، در کارخانهها، در اقلام مصرفی و اینها به این خودباوری که در ایران ملاحظه میکرد برسد.
اگر بخواهم بشمرم این روحیات و صفات برجستۀ این شخصیت از دست رفته را که امیدواریم روحش شاد باشد در این ایام و ما برایش آرزوی رحمت و غفران الهی میکنیم نکات زیادی هست که البته نمونههایش را ما همیشه در علمای خودمان و در بزرگان دیدهایم، ولی خواستم یادی کرده باشم از صفات خوب و نکو و قابل بسط و گسترش و الگوگیری مرحوم عبدالسلام الوجیه.
از بحث ویژگیهای شخصیتی ایشان که بگذریم در مورد فعالیتهای علمی و فرهنگی ایشان توضیح دهید.
در مورد فعالیتهای علمی و فرهنگی جناب آقای عبدالسلام بن عباس الوجیه باید عرض کنم که ایشان از دوران جوانی از شهاره به صنعا میآیند و وارد دانشگاه شده و پس از فارغ التحصیلی در یک مرکز انتشاراتی به نام دار التراث الیمنی مشغول میشوند. ذوق ادبی و قلمی ایشان، ایشان را به نوشتن یادداشتهایی کوتاه در مجلۀ الحرس میکشاند و از آنجا ایشان به عنوان صاحب قلم و شخصیت فرهنگی شناخته میشوند.
مرحوم عبدالسلام الوجیه، ادبیات عرب و علوم اسلامی در جامع الکبیر صنعا تدریس میکردند. جامع الکبیر مسجد و در عین حال مرکز آموزشی سنتی یمن هست در شهر صنعا، یک مرکز فرهنگی بسیار بزرگی است که آنجا جوانان و نوجوانان و کودکان برای فراگیری علوم قرآن و حدیث و علوم اسلامی گرد هم میآیند و یکی از اساتید جوان این مرکز در دهههای ۸۰ و ۹۰ قرن میلادی گذشته مرحوم عبدالسلام الوجیه بودند.
در مورد تلاشهای ایشان در مقابله با نفوذ وهابیت در یمن بیشتر توضیح دهید.
یکی از رویکردهای ایشان در آثارش که همیشه مایههای ادبی و احیانا طنز هم داشت و بعضا از شعر نیز در آنها استفاده میکرد نقد رویکردهای وهابیت و تکفیریان در یمن بود. همانگونه که میدانیم بعد از سقوط دولت امامان زیدی و روی کار آمدن دولت جمهوری و سکولار و به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در دوران ریاست علی عبد الله صالح، برای مقابله با بیداری اسلامی شیعی و هر چه بیشتر به حاشیه راندن زیدیه، درهای یمن به روی عربستان سعودی واندیشۀ وهابیت گشوده شد و به همین دلیل تفکرات وهابیت در میان بخشهای مختلفی از جامعۀ یمن نفوذ زیادی پیدا کرد.
مرحوم عبدالسلام الوجیه در همین دوران با نقد رویکردهای وهابیها و وهابی زدههای یمن تاثیر بسیاری در محافظت از فرهنگ شیعی در یمن داشت. با توجه به اینکه بخشی از علمای زیدی یمن جذب تفکرات وهابیت شده بودند. یکی از کارهای ماندگاری که ایشان کردند نقد نویسندهای است به نام اکوع. او نویسندهای بود که در آثار خود، در همین حوزۀ تحقیق نصوص و نسخههای خطی فعال بود و در عین حال دست به تصحیف و تغییر و تبدیل واقعیتها به نفع جریانهای غیر مرتبط با تشیع زیدی میزد که مرحوم عبدالسلام الوجیه در نوشتاری به نام جنایة الاکوع علی العلم و العلماء نکات مهمی را در نقد رویکردهای این نویسندۀ دارای گرایش به جریانهای بیرون از زیدیه انجام میدهد، که یکی از اوّلین آثار ایشان هست.
قطعایکی از ویژگیها و محورهای اصلی فعالیتهای علمی مرحوم عبدالسلام الوجیه مقاومت در برابر خط وهابیت و نفوذهای آن در میان زیدیه است که سعی میکردند مذهب زیدیه را از تشیّع و آموزههای شیعی جدا کنند، و آن را هر چه بیشتر به سمت اهل سنت، آن هم با گرایش سلفی و وهابی بکشانند. جریان و خطی که در یمن به عنوان جریان شوکانی معروف است. مرحوم عبدالسلام الوجیه از کسانی است که در برابر خط شوکانیۀ یمن ایستاد. جریانی که به شخصیتی در ۲۰۰ سال پیش تقریباً به نام محمد بن علی شوکانی نسبت داده میشود که او در زمان خودش سردمدار این نوع تفکر بود، مرحوم عبدالسلام الوجیه در مقابل این خط، که خطی قوی و مورد حمایت عربستان و وهابیت بود مقاومت کرد. ایشان تعصّب خاصی داشت که این حصن تشیّع زیدی را تقویت بکند، صحبت از ۳۰ سال پیش میکنیم در ۳۰، ۴۰ سال قبل، به خصوص در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران احساس خطری که دشمنان کرده بودند از قوت گرفتن تشیع و روحیۀ انقلابی شیعی در منطقه، سعی کردند این خطهای موازی و بدیل و جایگزین را تقویت بکنند.
در مورد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایشان بیشتر توضیح دهید.
در اوائل دهۀ ۹۰ قرن گذشته میلادی که یک فضای بازتری به نسبت ایجاد میشود علما و دانشمندان یمنی و زیدی حزبی را تشکیل میدهند به نام حزب الحق و مرحوم عبدالسلام الوجیه به عنوان عضوی فعال در حزب الحق و به خصوص در ارگان رسمی این حزب که یک نشریهای بود به نام الامة بسیار فعال بودند. مرحوم عبدالسلام در ادارۀ نشریۀ الامة که در طول سالها و دههها منتشر میشد و شاید تنها، یا یکی از معدود تریبونهای شیعیان یمن بود فعالیت میکردند و جزء صاحب قلمان و دارای ستونهای نوشتاری ثابتی در این نشریه بودند. بعداً ایشان مجموعه یادداشتهایشان را در این نشریه که رویکردهایی در تبیین و تشریح باورهای اصیل اسلامی و شیعی و مقابلۀ با تهاجمات مختلف فرهنگی سکولارها و یا مذاهب وارداتی به یمن از جمله وهابیت بود، بعداً ایشان مجموعۀ یادداشتهایش در کتابی به نام صدی الامة منتشر کرد.
آیا ایشان در نهادسازی علمی و شاگردپروری نیز موفق بودند؟
از ویژگیهای شخصیت مرحوم عبدالسلام الوجیه استاد بودن و تربیت کردن بود. ایشان نیروهای زیادی را به خصوص در مسألۀ پژوهش تربیت کردند. ایشان واقعا یک محقق بود، در تصحیح میراث خطی ایشان استاد بود و آن ریزهکاریهایی که در تصحیح نسخ خطی لازم است را به خوبی میدانست.
ایشان در یمن نسلی را تربیت کرد در همین ۳۰، ۴۰ سال اخیر که خیلی از شاگردان ایشان الآن کارهای بزرگی در تصحیح میراث مخطوط و کارهایی از این دست انجام میدهند. و این روحیۀ تربیت و استادی و شاگردپروری در ایشان خیلی برجسته بود.
در بعد نهاد سازی و شاگردپروری نیز ایشان نسلی را در یمن تربیت کرده که اینها الآن پژوهشگر هستند، خودشان اساتیدی هستند در کارهای علمی.
در این سالهای اخیر فعالیت ایشان بیشتر در قالب رابطة علماء الیمن یا انجمن دانشمندان یمنی که فراتر از زیدی مذهبان است بود، بزرگانی از علمای یمن دور هم جمع شدند یک مجمعی را تشکیل دادند تحت عنوان رابطة علماء الیمن مجمع، یا انجمن علمای یمن که مرحوم عبدالسلام الوجیه دبیر کل این مجمع بود. مجمعی که مواضع خیلی روشن، شفاف و مشخصی در قبال تحولات جهان اسلام، در مورد مسألۀ فلسطین، در مورد مسائل مربوط به خود یمن و مسائل مربوط به منطقه دارد و در مورد تکریم بزرگان، عالمان، درگذشتگان نیز بسیار فعال بوده و هست.
بیانیههای این مجمع و سایت این مجمع در دسترس است که میتوان به آن مراجعه کرد. یکی از باقیات الصالحات مرحوم عبدالسلام الوجیه همین رابطة علماء الیمن هست که ایشان با کمک دوستانشان آن را در یمن شکل داد و یک نهادی است که ادامه پیدا خواهد کرد و آثار مثبت خودش را خواهد داشت.
از فعالیتهای ایشان در موسسه امام زید بن علی بگویید.
از اواخر دهۀ ۹۰ میلادی شاهد پا گرفتن یک مؤسسهای هستیم که کاملاً رویکرد فرهنگی دارد به نام مؤسسة الامام زید بن علی علیه السلام الثقافیة. مؤسسۀ فرهنگی امام زید بن علی، که البته با پشتیبانی برخی از خاندانهای ذی نفوذ زیدی از بیرون از یمن حمایت میشد و دفتر اصلی این مؤسسه هم ابتدا در کشور اردن بود. ما آنقدری که با مرحوم عبدالسلام الوجیه آشنا شدیم بیشتر از این مقطع به بعد بود که ایشان در این مؤسسه به عنوان پژوهشگر نسخههای خطی فعالیت میکرد و مدیر پژوهش مؤسسۀ فرهنگی امام زید بود. البته این مؤسسه بعداً به داخل یمن منتقل شد و دفتر آن در صنعا فعال است. ولی در دهۀ ۹۰ قرن گذشتۀ میلادی یعنی حدود ۳۰ سال پیش این مؤسسه از کشور اردن شروع کرد و با انتشار کتابهای خطی عمدتا زیدیه که تاکنون منتشر نشده بود و کسی جز با نسخههای خطی که به زحمت میشد به آن دسترسی پیدا کرد آشنا نبود و این کتابها بسیار کتابهای مهمی بودند که برای اوّلین بار پیروان دیگر مذاهب را و پژوهشگران را با آثار زیدیه آشنا میکرد. مثلاً آثار حدیثی زیدیه، که تاکنون اصلاً چاپ نشده بود یا در حوزۀ قرآنی همینطور، در فقه همینطور. و به خصوص خدمات علمی، مثلاً تألیف بسیار ارزشمند جناب آقای عبدالسلام الوجیه به نام اعلام المؤلفین الزیدیة. که یک معرفی نسبتاً کامل و جامعی از همۀ صاحب تألیفان زیدی مذهب، از آغاز تا به امروز به ترتیب حروف الفبا ارائه میکند که یک دائرة المعارف هست، یک بانک مرجع هست. هر پژوهشگری که بخواهد آثار زیدیه و شخصیتهای صاحب تألیف زیدیه را بشناسد، بینیاز از این کتاب استاد مرحوم نیست. در همین سالهای آخر عمرش دوباره این کتاب را در یک ویراست و کار جدیدی در دو جلد ارائه کردند، قبلا یک جلد بود، به دو جلد تبدیلش کرد.
مرحوم عبدالسلام الوجیه یکی دیگر از کارهایی که در همین قالب مؤسسۀ امام زید انجام داد فهرست کردن و نشر فهارس نسخههای خطی یمن بود، نمونهای از کارهای ایشان را در این خصوص میتوان در دو جلد، کتاب مصادر التراث فی المکتبات الخاصة فی الیمن دید، کتابی بسیار سودمندی است. چون ایشان سراغ کتابخانههای شخصی، المکتبات الشخصیة رفتند. اینهایی که گوشه و کنار یمن صد کتاب، دویست کتاب، سیصد کتاب در قفسهها بود و خیلی در فهرستهای کلی که مثلاً از جامع کبیر صنعا و کتابخانههای معروف بیرون داده شده بود دیده نمیشد. و لذا این کار ایشان به عنوان کتاب مصادر التراث فی المکتبات الخاصة، یعنی کتابخانههای خصوصی، در دو جلد که توسط همین مؤسسۀ امام زید چاپ شده، کار ارزشمند دیگر مرحوم عبدالسلام الوجیه هست.
دیگر فعالیتهای علمی ایشان چه بود؟
خود مرحوم عبدالسلام الوجیه بیشتر در تحقیق آثار فعال بودند. بخواهم خیلی خلاصه بعضی از این آثار را نام ببرم مثلاً مجموعۀ آثار امام عبدالله بن حمزه از امامان مهم زیدیه یمن در اوائل قرن هفتم با نام المجموع المنصوری در چندین مجلد که با مکاتبات و دیوان شعرش بیشتر از ۵ جلد میشود ایشان این کار را بیرون داد، کار ارزشمندی است.
یکی دیگر از کارهای ارزشمند مرحوم عبدالسلام الوجیه بیرون دادن بخش مهمی از یک دائرة المعارف تراجم و شرح حال بزرگان زیدیه هست که در قرن دوازدهم هجری نوشته شده، به نام طبقات الزیدیة الکبریٰ، که در ۳ مجلد منتشر شد، این کتاب توسط شخصیتی از شخصیتهای زیدیه به نام ابراهیم بن قاسم تألیف شده بود ولی خطی بود. شرح حالی است از علمای زیدی که ما مشابهاش را در دسترس نداشتیم و این شرح حال ۳ جلدی برای پژوهشگران میتواند کتاب مفید و نافعی باشد.
شرح نهج البلاغهای از امیر المؤمنین که شرح نهج البلاغۀ بسیار ارزشمند و تحفهای هست از یکی از امامان زیدی، شرحی است به نام الدیباج الوضی فی الکشف عن اسرار کلام الوصی نوشته امام زیدی یمن یحیی بن حمزه در قرن هشتم. این کتاب را مرحوم عبدالسلام الوجیه با کمک همان پژوهشگران مؤسسۀ امام زید تحقیق کردند، بیرون دادند و یکی از آثار ماندگار و کارهای ماندگار ایشان است که تحت نظر ایشان محققان این شرح نهج البلاغۀ نفیس را که بیشتر ادبی و حاوی نکات بسیار ارزشمندی است و یکی از قدیمیترین شرحهای نهج البلاغه هست در اختیار عموم قرار دادند.
همچنین در میراث تفسیری زیدیه، المصابیح الساطعة الانوار کتابی است ارزشمند که مرحوم عبدالسلام الوجیه در تحقیقش مشارکت داشتند و نظارت داشتند، چندین جلد بیرون آمده. تفسیری است از امامان زیدیه.
در حدیث اربعون حدیثهایی همچون اربعون حدیث الاکوع. اربعون حدیث الصفار، تحت عنون امالی الصفار و همچنین کتابی است در موعظه و حدیث از امام زیدی در قرن پنجم الموفق بالله شجری گرگانی با نام: الاعتبار و سلوة العارفین. اینها را مرحوم عبدالسلام الوجیه رجالش را مدون کرده و متن را برای اولین بار تحقیق و منتشر کرد.
منظور اشاره به کتابهای بسیار زیادی است که مرحوم عبدالسلام الوجیه تألیف کرده و همچنین آثار بسیار بیشتری که با تحقیق و همت ایشان از حالت خطی به صورت امروزی و منظم و کار شده چاپ شده است. حالا اگر بخواهم همۀ کتابها و آثار ایشان خیلی طول میکشد.
آیا فعالیتهای علمی ایشان منحصر در فضای یمن بود یا ابعاد بین المللی نیز داشت؟
از جمله فعالیتهای علمی و اجتماعی ایشان شرکت در همایشهای مختلف داخلی و خارجی بود. خیلی فعال بود همه جا حضور پیدا میکرد در داخل یمن، در بیرون از یمن، به خصوص بعد از اینکه از حدود ۲۰ سال حرکت انصار الله و جنبش حوثیها در یمن شکل گرفت و پس از آن فضای سیاسی بهتری در یمن ایجاد شد مرحوم عبدالسلام الوجیه خیلی فعال ظاهر شد.
ایشان همیشه جزء تأییدکنندگان این جنبش و حرکت بود و در همایشهای مختلف داخلی و خارجی شرکت داشت، چندین همایش در جمهوری اسلامی ایران برگزار شد، از جمله همایش بزرگداشت ناصر کبیر در شمال ایران در سال ۱۳۹۲ که یکی از برجستهترین و فعالترین مهمانان یمنی در این همایش ایشان بود. در همایشهای دیگر، در همایش وحدت و تقریب، در همایشهای مختلفی ایشان حضور پیدا میکردند، در حاشیۀ این همایشها با علمای زیادی دیدار داشتند.
در مورد رابطه ایشان با جنبش انصارالله یمن بیشتر توضیح دهید.
مرحوم عبدالسلام الوجیه از کسانی بود که به تقویت خط تفکر تشیع انقلابی زیدی خیلی اهتمام ورزید. و البته ایشان حتی مخالف اثنی عشری شدن زیدیه هم بود، فقط در مقابل وهابی شدن و متسنن شدن آنها موضع نداشت. معتقد بود که مذهب تشیع زیدی باید در یمن تقویت بشود و این را هم احیاناً گلایه میکرد از بعضی از علما و بیوتات ایران یا عراق که اینها سعی میکنند جوانان یمنی را جوانان زیدی را به مذهب اثنی عشری در بیاورند. ایشان معتقد بود این کار خطاست و باید در یمن با توجه به شرایطی که دارد همه در تقویت تشیّع زیدی بکوشند که حِصن حَصِین و قلعۀ مقاومی است در برابر نفوذ جریانهای تکفیری و انحرافی از نوع وهابیت.
مرحوم عبدالسلام الوجیه بعد از شکلگیری جنبش انصار الله یمن همیشه به عنوان یک مدافع از این جنبش ظاهر شد. کلمهای در مورد خودش یا اینکه برای خودش شأنی قائل باشد چنین نبود و همیشه خودش را در قالب حامی یک حرکتی که توسط شهید سید حسین الحوثی تاسیس شده و بعد از ایشان توسط برادرش آقای سید عبدالملک الحوثی رهبری میشود خودش را وفادار به این جریان و این حرکت میدید، و در این راستا نقش ایفا میکرد و بسیار مشعوف بود و میگفت که ما آرزوهای خودمان را در طول چند دهه در شکلگیری این حرکت و این جنبش میبینیم و لذا در طول این ده سال اخیر - به خصوص در ده سال اخیر و الا از آغاز پیدایش این حرکت - جزء مؤیدان این جنبش بود، و از طرف رژیم قبلی تحت فشار بود. چرا که رسما از این نهضت حمایت میکرد.
با روی کار آمدن جنبش انصار الله و رسیدن آنها به صنعا و سقوط دولت علی عبدالله صالح طبعاً آقای عبدالسلام الوجیه هم از مؤیدین اصلی این حرکت و این جنبش بود. گوشه و کنار بعضی از علمای زیدی بودند که برای خودشان شأنیتی قائل بودند و خیلی زیر بار حمایت همه جانبه و رسمی از جنبش و نهضت جدید نرفتند و نمیرفتند ولی آقای عبدالسلام الوجیه در این مسیر بدون اینکه هیچ گونه شأنی برای خودش قائل باشد یا غروری و منیتی داشته باشد نقش ایفا میکرد. ایشان در یمن و در خارج از یمن، در مجامع مختلف، حاضر میشد و به عنوان نمایندۀ یمن صدای مردم یمن را و صدای جنبش انصار الله را به جهان میرساند.
این نکته را از بیانیههای همین رابطة علماء الیمن که عرض کردم به عنوان یک نهاد و یک تشکل علمایی در یمن از طیفها و مذاهب مختلف در آن نمایندگی وجود دارد و ایشان دبیر کلش بود، میشود دید آن مواضع را، حمایتها را، محکوم کردن تجاوز آل سعود را و درخواستهای مکرر از مجامع بین المللی، از مجامع اسلامی برای محکوم کردن این تجاوز و کمک به مردم یمن. اینها چیزهایی بود که مرحوم عبدالسلام الوجیه با جدیت تا آخرین روزهای حیات با برکتش دنبال میکرد. و همیشه حامی جنبش و رهبری این جنبش بود و در این راستا برای خودش شأنی قائل نبود.
با توجه به سفرهای متعدد ایشان به ایران و ارتباط ایشان با نهادهای دینی در مورد نقش ایشان در شکلگیری تقویت ارتباط بین ایران و یمن چه بود؟
مرحوم عبدالسلام الوجیه از علاقمندان و اگر تعبیر درستتری بخواهم بگویم از عاشقان ایران بود. البته این اتفاق شاید به اوّلین سفری که از ایشان دعوت کردیم باز گردد. آشنایی ما اینجوری بود که ما برای نمایشگاه کتاب یمن رفته بودیم، شنیده بودیم مؤسسۀ امام زید مؤسسۀ فعالی است و در کنار بقیۀ ناشران یمنی شروع کردهاند به نشر آثار شیعیان و زیدیان. برای تهیۀ این کتابها رفته بودیم. آنجا با مؤسسه امام زید و جناب عبدالسلام الوجیه آشنا شدیم. ایشان از ما استقبال کرد، خیلی علاقمند بود. ما هم از ایشان دعوت کردیم متقابلاً در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در سال ۱۳۸۲ هجری شمسی شرکت کنند و ایشان خودشان شخصاً آمدند به عنوان مدیر پژوهش مؤسسه با یکی از همکارانشان با مجموعهای از کتب در این نمایشگاه شرکت کردند که خیلی حضور با برکتی بود چون زمینهای شد برای آشنایی کتابخانههای ایران و مجامع علمی حوزوی و دانشگاهی ایران با آثار یمن و زیدیه. و متأسفانه به دلیل شرایطی که بعداً در یمن به وجود آمد خیلی این اتفاق تکرار نشد.
به هر حال ایشان از همان اوّلین سفر مشخص بود که چقدر علاقهمند و عاشق ایران است، و البته میدانیم رابطۀ ایران و یمن یک رابطۀ دیرینه هست، مخصوصاً برای کسی که تاریخ میداند، مثل استاد عبدالسلام الوجیه که با تاریخ یمن و روابط ایران و یمن، روابط شمال ایران، مردمان طبرستان و گیلان و دیلمان ایران با یمن آشنا بود مخصوصا در چارچوب روابط زیدی مذهبان این دو منطقه و یکی از علاقمندیهای ایشان سفر به مناطق شمالی ایران بود که این سفرها در چندین نوبت انجام شد و این سفرها خیلی برایش جذاب بود.
این سفرها در یادداشتهای بعدی ایشان و در کارهای بعدی مؤسسۀ امام زید هم تأثیرگذار بود. ایشان همیشه از مدافعان ارتباط جمهوری اسلامی ایران و نهضت مردمی یمن بود. حتی یادم است که در سفری به ایران در ملاقات با یکی از آقایان به ایشان گفتند که شما اینجور اظهار علاقه و محبت میکنید به ایران و ایرانیها از طرف دولت یمن، آن زمان دولت علی عبدالله صالح بود، متهم نشوید به اینکه شما مثلاً روابط با یک کشور بیرونی دارید. گفت ما این علاقه و این ارتباطمان را میخواهیم و ادامه خواهیم داد و آن اتهام را هم به جان خواهیم خرید. این خیلی مهم بود. یعنی در زمانی بود که علی عبدالله صالح به صرف سفر بعضی از علمای یمن به ایران احیاناً آنها را دستگیر میکرد، متهم به انواع اتهامات سنگین از قبیل جاسوسی میکرد و حتی در مواردی تا سرحد اعدام برخی از دانشمندان یمنی پیش رفته بودند فقط به دلیل سفر به ایران یا اظهار علاقۀ به جمهوری اسلامی ایران و ایران و مردم ایران. میخواهم بگویم ایشان این خطر را به جان میخرید، و خیلی به صراحت میگفت که ما این خطر را میپذیریم و این ارتباط را میخواهیم که حتماً توسعه پیدا کند. این ارتباط تا همین اواخر هر وقت فرصتی بود، ادامه داشت. ولی از سال ۱۳۹۴ و با شروع جنگ ظالمانۀ آل سعود بر علیه یمن طبعاً ارتباط کمتر شد، خروج از یمن آسان نبود و این ارتباط کمتر شد.
آیا میتوان محاصره یمن توسط عربستان را در فوت ایشان موثر دانست؟
در مورد علت وفات این مرد بزرگ و این دانشمند فرزانه باید عرض کنم که بله ایشان مدتها بیمار بود، سالها بود که ایشان از یک نارسایی داخلی و در دستگاه گوارش رنج میبرد. مشخص بود که ایشان ناراحت و تحت معالجه است. حتی به کشورهای اروپایی برای معالجه رفت. در یکی از سفرها یادم است به کشور ایران هم که آمده بود به دنبال پزشکان متخصصتر و معالجه بود. ولی در سالهای جنگ و این اواخر شنیدم که حال ایشان در یمن خیلی مساعد نیست، چندین نوبت در همان صنعا بستری شدند و طبعاً این محاصرۀ ظالمانۀ آل سعود و هم پیمانانش در کشور یمن، کمبود دارو، کمبود امکانات پزشکی و تختهای تخصصی بیمارستانی قطعاً مؤثر بوده و درخواست هم شده بود که ایشان به خارج از یمن منتقل بشوند که این لازمهاش برقراری پروازهای مناسب بود که متأسفانه علی رغم گذشت چند ماه از آخرین آتش بس که یکی از شرایطش برقرار شدن پروازهای غیر نظامی به فرودگاه صنعا و امکان همین نوع نقل و انتقالهای بیماران صعب العلاج یا کسانی که مشکل دارند بود این فرودگاه طبق توافق اولیه باز نشد. منظور اینکه قطعاً میشود درگذشت نابهنگام ایشان را در این سن به محاصرۀ ظالمانه و قتل عام خاموش مردم یمن توسط آل سعود و حامیانش مرتبط دانست. چون بخشی از کشتار و جنایاتی که آل سعود در یمن کردند این چند ده هزار نفری است که در بمبارانها و به صورت مستقیم کشته شدند، و الا شاید به همین مقدار و بیش از این مقدار مردمی هستند که از گرسنگی داده شدن و کمبود دارو در یمن زندگی طبیعی خودشان را نتوانستند ادامه بدهند که همه اینها جزء آمار قربانیان جنایت جنگ یمن هستند و مرحوم عبدالسلام الوجیه را هم به همین عنوان باید از شهدا به حساب بیاوریم.
اگر از مراودات خود با ایشان خاطرات و نکات دیگری دارید بفرمایید.
نکات یا خاطرات دیگری که بخواهم اضافه کنم، مثلا ایشان در سفری که داشتند اصرار کردند که حتماً با مقام معظم رهبری دیداری داشته باشند و من با واسطه دوستانی که داشتم هماهنگ کردیم که اگر امکان دارد به عنوان یک شخصیت یمنی ملاقاتی با ایشان داشته باشد. من همراهشان بودم، با وسیلۀ شخصی خودم تهران آمدیم و ایشان را همراهی کردم تا پشت ورودی بیت. خب منتظر شدم ایشان با یکی دیگر از دوستانش که از علمای یمن بود برای ملاقات خصوصی رفتند و برگشتند. حالا بعد از ساعتی. ولی این را به عنوان خاطره عرض کنم که ایشان زیدی مذهب بود و خب اعتقادات آنها تفاوتهایی با ما دارد، ولی وقتی که آمد دیدم که چشمهایش قرمز شده. گفتم چطور بود؟ مثل اینکه خیلی گریه کرده بود. گفت: من در این ملاقات تاریخ را دیدم و همۀ بزرگی اهل بیت از اوّل تا امروز را در قالب رهبری از نسل پیامبر، شاید همچین تعبیری کرد مثلاً من امام زید را دیدم، یحیی بن زید را دیدم، امامان یمن را که در تاریخ خوانده بودم در ایشان دیدم، این بزرگان را در قالب این شخصیتی که با او ملاقات کردم دیدم، جزئیات بیشتری گفت ایشان که نمیدانم صلاح است گفته شود یا نه؟ خلاصۀ حرفش این بود که: من ایشان را قسم دادم به جدهمان فاطمۀ زهرا، گفتم من هم من هم مصل شما از نسل فاطمه و پیامبرم. شما این برادری و این همراهی و این دلسوزی که نسبت به مردم یمن دارید را کوتاه نیایید، فشارها باعث نشود که از حمایت مردم یمن دست بکشید. طبعاً این درخواست همیشگی مردم یمن بود در این سالها، این را از این جهت عرض میکنم که مردم ما بدانند که بعضیها خیال میکنند ما سری که درد نمیکرده به درد آوردیم و دنبال توسعۀ نفوذخودمان از یمن حمایت کردیم. نه اینجوری نیست، درخواست مردم یمن از ایران و از جمهوری اسلامی ایران و از رهبری ایران این است که به داد آنها برسند، به آنها کمک کنند، حالا کمکها میتواند لزوماً مادی هم نباشد، همین کمک معنوی، همین اعلام حمایت در شرایطی که ابرقدرتها و وابستگان به آنها که بیشتر کشورهای منطقه متأسفانه وابسته هستند تا خرخره و تا بالاترین حد، خب طبیعی است که آنها حمایت نمیکنند از یک مردمی که دنبال استقلال خودشان هستند و دنبال آزاد شدن از زیر این بندها هستند. طبعاً آنها دلخوشیشان همین است که کشوری که به نام جمهوری اسلامی ایران موضعش با بقیه متفاوت است حمایت میکند از این خواستۀ منطقی و مشروع مردمی که دنبال روی پای خودشان ایستادن هستند، دنبال قطع وابستگیها، و کم کردن وابستگیها به کشورهایی که رقیب آنها هستند. حالا تعبیر دشمن هم نکنیم، تعبیر رقیب که درست است. کشورهایی مثل عربستان رقیب یمن هستند، نمیخواهند یمن کشور پیشرفتهتری بشود. این خاطرهای بود از آن ملاقات که میشود جزئیات بیشتری از آن ملاقات را هم گفت که من بخشی را عرض کردم.
در سفرهایی که به شمال ایران داشتیم ایشان خیلی با علاقه تاریخ منطقه را دنبال میکرد، یکی از چیزهایی که خیلی برای ایشان جالب بود وجود این همه امامزاده و احترام مردم ما به آنهابود. میگفت چقدر مردم ایران علاقمند به اهل بیت هستند و این برای زیدیها خیلی مهم است، زیدیهااندیشۀ مذهبیشان براساس و محوریت همین امامزادهها و نسل پیامبر و اینها شکل گرفته. وقتی میدید که اینجا در هر درهای، بر سر هر قلهای، در هر روستایی، به خصوص در شمال ایران که از جادۀ چالوس رفتیم و از جادۀ هراز برگشتیم، در هر پیچی، در هر خمی تابلویی از امامزاده هست و گنبدی و بارگاهی و ارادتی که مردم به این امامزادهها میورزند برای ایشان خیلی جذاب بود. با ایشان مزاح میکردیم که شما هم بالأخره امامزاده هستید، اگر مایلید روستاهایی هستند که امامزاده ندارند... ایشان با همان لهجۀ یمنیاش میگفت نه من فعلاً تصمیم ندارم امامزاده بشوم... غرض اینکه سفر شمال پر از خاطره بود، زیارتهایی که با ایشان از امامزادهها و به خصوص شخصیتهایی از امام زادههای شمال ایران که مورد توجه زیدیها هستند داشتیم.
یادم هست در سفری ایشان در مورد مقبره و مرقد ناصر کبیر در شهر آمل که آن موقع هنوز تصمیم به بازسازیاش گرفته نشده بود خیلی ناراحت شد و گفت چرا اینجا مثل بقیۀ امامزادهها نیست و خیلی جدی از ما درخواست میکرد که این مقبره بازسازی بشود، به شکلی که حداقل در سطح بقیۀ امامزادهها قرار بگیرد. و این آرزوی ایشان در سال ۱۳۹۲ با عنایت دفتر مقام معظم رهبری و ادارۀ اوقاف و نهادهای مربوطه جامۀ عمل پوشید و ایشان هم دعوت شد به عنوان یکی از شخصیتهایی که از یمن برای همایش بین المللی ناصر کبیر در آمل شرکت کردند.
سفرهای دیگری با ایشان داشتیم به مشهد، به کاشان و اصفهان. سفرها پر از خاطره است شاید خیلی الآن گفتنش جایی نداشته باشد، ولی هر چه که بود علاقۀ ایشان به ایران، به سرزمین ایران و آداب و فرهنگ و رسوم ایران بود. یادم هست در اردیبهشتماه که فصل نمایشگاه کتاب و در عین حال فصل گل و گلاب در کاشان بود، از ایشان دعوت کردیم با یکی دو تا از دوستان رفتیم کاشان. وارد باغ گل یک شخص عادی در روستای قمصر شدیم. اوّل که وارد شدیم پیرمردی که آنجا باغبان بود با صدای بلند گفت که اینها گل محمدی هست، همه صلوات بفرستید و همه صلوات فرستادند. این خیلی برای ایشان جالب بود، میگفت این باغدار در یک جای دور افتادهای در ایران همۀ ذکر و فکرش پیامبر اسلام و محبت به خاندان پیامبر است. میخواهم بگویم نکاتی که به چشم ما نمیآید، بعضی وقتها از نگاه یک شخصیتی که از بیرون میآید نکات مهمی جلوه میکند و اینها تأثیرگذار است. و چقدر خوب است که حوزههای علمیه، مجامع دانشگاهی و نهادهای فرهنگی ما به این بحث گردشگری مذهبی بیشتر از این توجه کنند که چه خیرات و برکاتی دارد دیدن نکاتی که مثبت است، شاید به دید ما، به چشم ما نمیآید ولی برای دیگران تأثیرگذار است و بعد میتواند تأثیرات غیر قابل باور و غیر قابل پیشبینی در دیگر جوامع و کسانی که میآیند و میروند داشته باشد.
البته نقاط منفی هم داریم، آنها هم باید کم بشود، باید به فکر آنها هم باشیم، ولی من میخواستم در آخر یک توصیه بکنم که ما کم کار کردیم در این ارتباطاتمان با بقیۀ کشورها، با پیروان بقیۀ مذاهب و جا دارد که حوزههای علمیه، مجامع دانشگاهی، نهادهای فرهنگی، وزارت ارشاد، میراث فرهنگی، اینها در این زمینهها بیشتر کار کنند تا ما شاهد رویشهای بیشتری در ارتباطاتمان باشیم.
بسیار ممنون از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید.
در پایان بار دیگر برای این استاد فقید که تأثیرات و آثار زیادی از خودش باقی گذاشته طلب رحمت و مغفرت الهی میکنیم و درخواست میکنیم که خداوند او را با اجدادش به پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت طیبین و طاهرینش که خودش از نسل آنها بود محشور کند و شامل فضل و ترحم و رحمت الهی باشد. ان شاء الله.