خبرگزاری حوزه | امروزه دو طیف با پرداختن به اختلافات مذهبی مخالفت میورزند، یک طیف افرادی اند که نام خود را روشنفکر گذاشته و اختلافات مذهبی را در زمان های متقدم به عصر معصومان(ع) محدود کرده و آنرا بیهوده میدانند و طیف دیگر مذهبیونی اند که دَم از وحدت میزنند و مباحث اختلافی را منافی با وحدت میدانند، بماند که بنابر قاعده منطقی اجتماع نقیضین وحدت به هیچ وجه امکان پذیر نیست، بلکه تنها تقریب مذاهب امکان پذیر میباشد که سیره بسیاری از علمای شیعه و فتاوای ایشان در راستای همین هدف بوده است.
این دو طیف هردو با قرآن و سنت بیگانه هستند زیرا سیره معصومان(ع) و آیات قرآن کریم و همچنین توصیه های مقام معظم رهبری(حفظه الله) مطلب دیگری را میرساند که ان شاءالله به آن خواهیم پرداخت.
خداوند متعال در آیه ۱۰۳ سوره آل عمران میفرماید: و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید. این آیه صراحتاً دال بر آنست که راه حق واحد هست و دو راه همزمان نمیتواند مسیر رسیدن به خدا باشد برای تاکید این مطلب در قرآن کریم دیده شده که خداوند فرموده صراط المستقیم یا صراط الله، یعنی تنها یک راه مستقیم ما را به خدا میرساند و این راه، چه میتواند باشد مگر همان راهی که رسول مکرم اسلام(ص) مسلمین را بارها به شکل های مختلف به آن توصیه فرمود مانند حدیث ثقلین که حضرت فرمودند: ای مردم؛ در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم که اگر به آنها تمسّک کنید هرگز گمراه نخواهید شد.
این حدیث با سند صحیح در معتبر ترین کتب اهل سنت مانند صحیح ترمذی ج۵ ص۶۲۱ که جزء شش کتاب صحیح اهل سنت است، نقل شده است. احادیث دیگر با منابع متعدد از اهل تسنن وجود دارد اما چون در رسالت این یادداشت نیست بیش از این بدان نمیپردازیم.
حال که روشن شد راه رسیدن به خدا واحد است، نتیجه میگیریم برای روشن شدن حق باید تفحص کرد و به اختلافات در فضایی دوستانه به دور از اهانت به طرفین پرداخت تا صراط حق که همان صراط الله متعال است تبیین شود.
با مراجعه به سیره معصومان به ویژه سیره امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) که قرآن ناطق میباشند، دریافت میشود که ایشان در عین حال که از ایجاد نزاع و دشمنی میان مسلمین جلوگیری میکردند و برای حفظ اصل اسلام میکوشیدند اما لحظه ای حق را پنهان نمیساختند، شاهد این مطلب حدیث موجود در صحیح مسلم ج ۳ کتاب الجهاد و السِّیَر باب حکم الفیء حدیث ۱۷۵۷ است که نویسنده چنین نقل کرده است که عمر بن خطاب به جناب عباس و امیر المومنین علی بن ابی طالب(ع) میگوید: پس از رحلت رسول خدا، ابوبکر گفت: من خلیفه پیامبر(ص) هستم اما شما دو نفر برای مطالبه میراثتان آمده اید؛ ابوبکر به شما گفت: پیامبر(ص) فرمود: ما چیزی به عنوان ارث نمیگذاریم اما شما دو نفر او را دروغگو و فریب کار و خائن دانستید همچنین پس از فوت ابوبکر من(عمر) را دروغ گو و گنهکار، فریب کار و خائن دانستید ... .
نتیجه گرفته میشود که امیرالمومنین(ع) راه شیخین راه حق نمیدانستند و با آن مخالفت میورزیدند همانطور که در ماجرای شورای شش نفره در پاسخ به عبدالرحمن بن عوف که خطاب به حضرت گفت: اگر سیره پیامبر(ص) و شیخین را پیش بگیری با تو بیعت میکنیم اما حضرت نپذیرفتند که در امر خلافت سیره شیخین را ادامه دهند و فرمودند: من تنها به سیره رسول خدا(ص) عمل میکنم.
نکته قابل توجه آنست که صحابه آن زمان هم قبول داشتند که سیره شیخین غیر از سیره رسول خدا(ص) بود، مگر سیره رسول(ص) در امر خلافت چه نواقصی داشت تا سیره شیخین آنرا تکمیل کند پس باید پذیرفت سیره شیخین در امر خلافت چیز دیگری بود.
این واقعه در تاریخ طبری که نزد اهل سنت معتبر میباشد نقل شده است و جای تعجب دارد که وهابیت مدعی است که اختلافی میان امیرالمومنین(ع) با شیخین نبوده است.
همان طور که مستحضرید این مطلب در یکی از معتبر ترین کتب اهل سنت آمده برای نمونه های بیشتر به نهج البلاغه به ویژه خطبه شقشقیه مراجعه بفرماید.
با توجه به آن که خلافت را از حضرت غضب کردند و همسر بزرگوارشان را که طبق فرمایشات نبی مکرم اسلام(ص) سیده نساء العالمین بودند به شهادت رساندند (شاهد این مطلب ابراز پشیمانی ابوبکر از هجوم به خانه وحی بود که در کتاب کنزالعمال ج ۵ ص ۲۵۲ انتشارات دارالکتب العلمیه-بیروت قابل مشاهده است)، اما حضرت دست به قیام نزد تا اصل اسلام حفظ شود زیرا خطر رومیان و اهل کتاب و افرادی که ادعای نبوت داشتند و ... اسلام را تهدید میکرد اما با این حال حق را هم پنهان نمیساختند و مصداق دیگر قهر و غضب حضرت زهرا(س) نسبت به ابوبکر و عمر بود تا آخرین لحظه زندگانی حضرت ادامه داشت .
اهل بیت(ع) الگوهای ما شیعیان هستند در نتیجه باید همانند آنها عمل کنیم و در پرداختن به اختلافات درون دینی مراقب باشیم چیزی اصل دین را تهدید نکند.
این نکته قابل توجه است که این سیره، سیره تمامی معصومان(ع) است که با مراجعه به کتب تاریخی مطلب روشن خواهد شد.
عدهای ممکن است بگویند بیان این مطالب موجب برانگیختن تعصب مذهبیون افراطی خواهد شد، اما پاسخ این شبهه را یکی از تاریخ دانان معاصر در یکی از منبرهای اخیرشان که در ایام شهادت صدیقه طاهره(س) بود بیان فرمودند با این مضمون که اگر شیعیان این مطالب را بدانند ولی باز هم به تقریب مذاهب توجه داشته باشد کار بزرگی صورت گرفته اما اگر پنهان شود و روشنگری نشود پس از پی بردن به این مطالب خطر بیشتری تقریب بین المذاهب را تهدید میکند و آنوقت یکدیگر را نمیتوانند برتابند.
مطلب آخر که بدان استناد میکنیم، فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری(حفظه الله) است که چند بار جهاد تبیین را بیان فرمودند قابل توجه است که بصورت مطلق فرمودند جهاد تبیین بدون آنکه قید خاصی به آن اضافه کنند و این مطلب دال بر آنست که در تمامی حوزه های سیاسی و اجتماعی و مذهبی حتی اخلاقی و فقهی لازم است تبیین صورت بگیرد و حتی ایشان فرمودند: مسئله امامت و مسئله ولایت و زنده نگهداشتن غدیر به یک معنا زنده نگهداشتن اسلام است یا فرمودند: غدیر وحدت آفرین است.
مطلب آخر آنست که تعریف صحیح از وحدت اسلامی ما را ملزم میکند در عین احترام به مقدّسات طرفین، ترک تعصبات جاهلی و رعایت انصاف در فضایی دوستانه و حق جویانه به بررسی اختلافات پرداخته تا موجب سعادت و عاقبت بخیری باشیم.
بردیا جهان پرور
نظر شما