به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، «زینبیّون خیلی خوب می جنگند؛ خیلی خوب مجاهدت می کنند. سلام من را به پدرها و مادرها و خانوادههایشان برسانید». این جملات بخشی از سخنان مقام معظم رهبری خطاب به خانواده یکی از شهدای مدافع حرم در تاریخ ۱ آذر ۱۳۹۵ بود.
زمانی که خبر رسید تروریستهای تکفیری در سوریه در حال جولان دادن و قتل عام شیعیان هستند، طلاب و جوانان پاکستانی بسیار زیادی برای دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در سوریه قصد رفتن به سوریه و جنگیدن با تروریستهای تکفیری داشتند که البته به علت حساسیتها و تمرکز سرویس های اطلاعاتی، این امکان به راحتی فراهم نبود.
حالا بعد از فروکش کردن فتنه و جنگ سوریه نوبت بیان حماسه های زینبیون رسیده است. شهید حاج قاسم سلیمانی تأکید زیادی بر بیان دلاوری ها و حماسه های رزمندگان زینبیون داشتند.
خانم "زرین فاطمه مطهری" بانوی فعال فرهنگی پاکستانی چند سالی است که با ترجمه کتاب هایی با محوریت زندگی نامه شهدای زینبیون به توصیه حاج قاسم عمل می کند.
وی در گفت و گو با خبرنگار بین الملل حوزه به بیان خاطراتی از دیدارش با حاج قاسم و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی او در راستای خدمت به خانواده های رزمندگان و شهدای زینبیون پرداخت.
متن گفت و گو به شرح ذیل است:
حوزه: لطفا در ابتدا خود را معرفی بفرمایید و در خصوص مهمترین فعالیت هایی که دارید توضیح دهید.
من زرین فاطمه مطهری فوق لیسانس تفسیر قرآن از جامعة المصطفی هستم. همچنین کارشناس مذهبی تلوزیون هادی تیوی به زبان پشتو هستم. در سال ۹۶ نماینده فرهنگی تیپ زینبیون بودم.
حوزه : از اولین دیدار خود با حاج قاسم بگویید.
الحمدلله در سال ۹۶ در کنگره بین المللی مدافعان حرم مهاجر در مشهد، در وصف زینبیون و در حضور حاج قاسم سخنرانی کردم. بعد از آن مراسم حاج قاسم فردی را دنبال من فرستادند تا با ایشان دیدار کنم. خوشبختانه من و همسرم یک دیدار صمیمی با حاج قاسم داشتیم. ما سر یک سفره با هم ناهار خوردیم و من باورم نمی شد که با یک ژنرال همسفره شدیم و این اتفاق برای من شوک آور بود، چرا که در پاکستان چنین رفتاری از یک ژنرال بلند پایه هرگز سر نمی زند.
ماجرای هدیه انگشتری حاج قاسم و توصیه ایشان
تواضع حاج قاسم برای من شگفت انگیز بود. ایشان مثل بچه های خودشان با ما رفتار می کردند و یک انگشتری را از دست جانبازشان در آوردند و به سمت من گرفتند و گفتند خانم مطهری شما لیاقت خیلی چیزها را دارید، اما من فقط همین انگشتر را دارم که به شما هدیه می دهم. در آن لحظه اشک در چشمهایم جمع شد و به ایشان گفتم من هم توقع چیزی از شما ندارم، فقط دعای شما را می خواهم و هر کجا می روید برای من دعا کنید. تواضع ایشان درس عبرت بزرگی برای من شد و تنها افتخاری که از این دنیا دارم این است که دعای سید شهدای مقاومت شامل حال بنده شد.
در آن کنگره بین المللی که دیدار صمیمی با حاج قاسم داشتم ایشان با دستشان به من اشاره کردند و خطاب به من گفتند حماسه های شهدای زینبیون را به گوش جهانیان برسانید. حماسه هایی که این رزمندگان در سوریه خلق کردند. هر گز این اشاره حاج قاسم و تاکید ایشان را فراموش نمی کنم.
حوزه: بعد از آن دیدار چه برخوردهایی با ایشان داشتید و شخصیت شهید سلیمانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
بعد از دیدار صمیمی با حاج قاسم و مشاهده آن همه تواضع و خاکی بودنشان، من شیفته شخصیت بزرگ و متواضع ایشان شده بودم. عشق و ارادت به حاج قاسم با خونم عجین شده بود. بعد از برگشت از مشهد، ۱۱ شب خواب حاج قاسم را می دیدم. درست بعد از ۲ ماه از آن دیدار صمیمی حاج قاسم اولین بار با بنده تماس گرفت، تعجب کردم شماره من را از کجا به دست آورده بود، چون من و همسرم شماره به ایشان نداده بودیم.
اولین مکالمه تلفنی با حاج قاسم که من را شگفت زده کرد
بعد از سلام گفت: حاج خانم حال شما خوب است؟ بدون اینکه جواب بدهم، پرسیدم ببخشید شما؟؟ برای چند ثانیه سکوت مطلق کرد. دوباره پرسیدم ببخشید شما؟ گفت من سلیمانی هستم. با تعجب و پرخاش پرسیدم کدام سلیمانی؟ باز سکوت مطلق کرد. باز پرسیدم ببخشید کدام سلیمانی هستید؟ با صدای آرام جواب داد من حاج قاسم سلیمانی هستم. گفتم حاج آقا شرمنده ام صدایتان را نشناختم، بد صحبت کردم شما را به خدا من را ببخشید. گفتند کاری نکردید که ببخشمتون.
بی درنگ گفتم حاج آقا ۱۱ روز تمام هرشب خواب شما را می بینم. گفتند عاقبت بخیر شوید انشاءالله. گفتم می شود مادرتان را بیاورید پیش من؟ ساکن قم شوند و من پرستار شان شوم؟ زمانی که شما پیش مادرتان می آیید، من بیشتر می توانم شما را ببینم. حاج قاسم گفت: مادرم عمرش را به شما داده، ایشان فوت کرده اند.
گفتم چه طور می توانم شما را ببینم؟ گفتند با آقای پورجعفری هماهنگ کنید و تشریف بیاورید دفتر. من بیشتر از این نمی توانم صحبت کنم. هر زمان کار داشتید پیام بدهید جواب می دهم، و خدا حافظی کردند.
همان شب تماس گرفتم با آقای پور جعفری و گریه کردم و گفتم شما را به خدا شما از طرف من از حاجی معذرت خواهی کنید، من بد صحبت کردم. همان شب حاج قاسم ۶ بار با من تماس گرفت تا من را از آن حالت در بیاورد.
اگر حاج قاسم، سید شهدای مقاومت شد، به این دلیل بود که به اندازه سر سوزن غرور، تکبر و فکر برتری نداشت. مصداق انما المؤمنون اخوة بودند. تا لحظه شهادتشان هرزمانی که ایران بودند، هفته ای یکی دو بار تماس میگرفتند و یا پیام میدادند و احوال من وبچه هایم را می پرسیدند.
ماجرای تابلو فرشی که به دست حاج قاسم نرسید
من برای تولد حاج قاسم در سال ۹۷ با وسع طلبگی ام یک تابلو فرش بافتم. یک روز ساعت ۳ بعد از ظهر بسیار خسته شده بودم، اما داشتم می بافتم. صدای موبایلم را شنیدم دیدم پیام حاج قاسم است نوشته اند سلام خسته نباشید.
خیلی تعجب کردم، گویی داشتند، من را از نزدیک می دیدند که چقدر خسته ام، اما مشغول بافتن هستم. در جواب نوشتم درمانده نباشید... زنده و سلامت باشید.. نوشتم برای تولد شما یک تابلو فرش می بافم... حاج قاسم گفت چرا زحمت می کشید؟ من را با محبتتان شرمنده می کنید. چند بار سعی کردم با واسطه این فرش را برای ایشان بفرستم که قسمت نشد. از آنجایی که برای جان حاج قاسم احساس خطر می کردم با ایشان قراری نگذاشتم و این ترس باعث شد، تابلو فرشی که برایشان بافته بودم، نتوانم به دستشان برسانم.
حوزه: بعد از دیدار با حاج قاسم نحوه فعالیت های شما چه تغییری کرد؟
از آن روز به بعد اراده و عزمم را جزم کردم تا در این مسیر به خانواده های شهدای زینبیون خدمت کنم. از سال ۹۶ تا ۹۸ پنج کتاب از زندگی نامه شهدای زینبیون را از پشتو به فارسی ترجمه کردم. نجمه پلاره ( زندگینامه فرمانده شهید سید افتخارحسین)، مسافر آگوست زندگینامه شهید حشمت علی شاه)، زنده باد کربلا (زندگینامه شهید ثاقب حیدر معروف به شهید کربلا)، زندگینامه اولین فرمانده شهید نوروزعلی معروف به شهید درویش که هنوز به چاپ نرسیده، زندگینامه فرمانده شهید امتیاز حسین که زیر چاپ است و اولین مجله به نام (مجاهدان عارفی که شور حسینی دارند) از جمله آثار و کتاب هایی است که به زبان فارسی ترجمه کردم.
همچنین ۴مستند از شهدای روحانی جامعة الصطفی که به سوریه اعزام و در آنجا به شهادت رسیدند و در بهشت معصومه دفن شدند، ساختم. این مستند ها زندگی نامه شهدای روحانی جامعة المصطفی از تیپ زینبیون است که به زبان اردو و پشتو با همکاری خانم کریمیان خبرنگار صداوسیما قم تهیه و سپس به زبان فارسی ترجمه کردم. در این مستند ها به روایت زندگی طلاب شهید سید تهذیب الحسن نقوی، سید عدیل حسین(خوشبوعلی)، سید رضوی و حشمت علی شاه پرداخته شده است.
در حال حاضر من در خدمت خانواده های شهدای زینبیون هستم. آنها در اوج غربت زندگی می کنند. وقتی مریض می شوند برای مراجعه به مراکز درمانی نیازمند مترجم هستند. من خادمی و پرستاری از آنها را بر عهده می گیرم و خدا را شاکرم که چنین توفیقی را نصیبم کرده و افتخار خود می دانم. در شرایط کرونایی از سه مادر شهید زینبیون از ۲ هفته تا یک ماه در بیمارستان پرستاری کردم.
حوزه: از مهمترین انگیزه های رزمندگان زینبیون برای اعزام به جبهه سوریه بگویید؟
زمانی که شیعیان پاکستان شنیدند حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) در خطر است، از اقشار مختلف اعم از دکتر، مهندس، معلم، داماد ده روزه یا نوجوان ۱۶ ساله با ویزای زیارتی به ایران آمدند و به سوریه رفتند. آنها با زبان جان گفتند تا آخرین قطره خون خود را اهدا می کنند، اما نمی گذارند، حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) شاهد اسارت باشد. آنها خانه و خانواده خود را در پاکستان گذاشتند و آمدند، خوشبختانه بچه های ما جاودان شدند. ما در یک روز هشت شهید زینبیون را تشییع کردیم. در حال حاضر ۲۱۵ شهید زینبیون داریم که در بهشت معصومه قم دفن شدند.
حوزه: در بخش فرهنگی زینبیون چه فعالیت هایی را انجام می دهید.
بخش فرهنگی زینبیون از سال ۹۵ فعالیت خود را با برگزاری کلاس های دوره معارف شهید و شهادت در حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) آغاز کرد. بنده نیز در این کلاس ها مشارکت داشتم و در پایان از من تقدیر به عمل آوردند. برگزاری دوره آموزش زبان فارسی برای خانواده ها از دیگر فعالیت های بخش فرهنگی زینبیون است تا این افراد بتوانند مشکلاتشان را حل کنند. من افتخار دارم که می توانم به خانواده های شهدا و رزمندگان زینبیون خدمت کنم.
حوزه: در حاضر مهمترین مشکل خانواده های زینبیون چیست؟
بیشتر مشکلات خانواده های زینبیون در حوزه مسکن است. البته این مسئله برای خانواده های شهدا تا حدودی سهل شده است، اما خانوده های رزمندگان و جانبازان در این زمینه مشکل دارند. از سوی دیگر در این اوضاع اقتصادی که اتباع از یارانه محروم هستند، دارای مشکلات اقتصادی اند و بیمه ندارند و هنگام بیماری با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند.
گفت و گو از وجیهه سادات حسینی
نظر شما