خبرگزاری حوزه | آشوب هایی که اخیرا در کشور اتفاق افتاد ویژگی ها و خصوصیاتی داشت که آن را از اغتشاشات سالهای گذشته متمایز میکرد؛ در این باره گفتنی هایی هست:
۱. شاید بتوان مهمترین ویژگی این آشوب ها را محدود بودن و عدم گستردگی آن دانست؛ اگر در گذشته گفته میشد «مردم صف خود را از اغتشاشگران جدا کردند»، در مورد اخیر نیازی به این گزاره احساس نمیشد؛ چرا که از همان ابتدا روشن بود که مردم در این حرکت جایی ندارند.
۲. محدود بودن این آشوب ها موجب میشد که در ابتدای کار رسانه های خارجی علی رغم تلاشهای بی وقفه خود نتوانند آن چنان که باید و شاید روی این آشوب ها مانور دهند؛ لذا اغتشاشات خیلی زود شکل رادیکال به خود گرفته و به جهت جلب توجه افکار عمومی، انبوهی از اقدامات ساختارشکنانه از طرف آشوبگران مخابره میشد؛ آتش زدن قرآن، برداشتن حجاب از سر زن محجبه و ... ناشی از آن بود که رسانه ها مجبور شدند برای سرپوش گذاشتن بر تعداد اندک اغتشاشگران، وقاحت آنان را به یاری بطلبند.
۳. در این اغتشاشات، واکنش برخی از مخالفان جمهوری اسلامی که از تجربه و پختگیِ بالاتری نسبت به دیگر دوستان خود برخوردارند قابل توجه بود؛ این افراد که از همان ابتدا دریافتند آبی از این آشوب ها برای آنان گرم نمیشود نوک پیکان حملات خود را معطوف به نهادهای آموزشی کشور کردند؛ آنان که میدیدند اقدامات صورت گرفته با هیچ منطقی قابل توجیه نیست لذا تلاش میکردند اقدامات زشت و پلشت آنان را نه به هدایتگران آنان در آن سوی مرزها که به نهادهای آموزشی کشور مستند کنند؛ اگر منظور این افراد از اصلاح نهادهای آموزشی، تصفیه عناصری است که دانش آموزان را تحریک به آشوب میکردند، با این افراد هم نظر خواهیم بود!!
۴. در ناآرامی های سالهای گذشته، عمدتا مباحث اقتصادی بهانه اغتشاشات قرار میگرفت و آشوبگران با این حربه، عده ای را دور خود جمع میکردند ولی در حدود یکسال گذشته، روند مطلوب اقتصادی -نه شرایط مطلوب- این امکان را نیز از آنان سلب کرده بود و لذا در اغتشاشات اخیر به ندرت شعارهای اقتصادی شنیده شد.
۵. این اغتشاشات ثابت کرد مفاهیمی همانند حقوق زن، حقوق بشر، آزادی و ... با خوانش قدرت های غربی، قابلیت ایجاد یک حرکت عمومی و فراگیر در کشور ندارند و عموم مردم با چنین قرائتی از این مفاهیم، بیگانه و بلکه منزجر هستند؛ نمیتوان از حرکت عمومی و فراگیر مردم در سال ۵۷ که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» شکل گرفت برای چنین حرکت های محدود و بی رمق الگوبرداری کرد؛ چرا که بین خوانش اسلام و قدرت های غربی از این مفاهیم فاصله ای پرناشدنی وجود دارد؛
۶. برخی از چهره های ورزشی و هنری هم در این قضیه فعال بودند که البته ارزش چندانی برای بررسی ندارند؛ چرا که با نابخردی و ناشیگری تمام، حیثیت و اعتبار داشته و نداشته خود را در عرض چند روز به باد فنا داده و حتی برخی از آنها در بین براندازان نیز مورد اعتراض قرار گرفتند؛ برخی خواص نیز در این قضیه اشتباه کردند و نشان دادند که صلاحیت مرجعیت فکری برای جوانان و نوجوانان ندارند؛ البته طبق فرموده رهبری میتوانند با عذرخواهی به دامن ملت و انقلاب بازگردند.
۷. در پایان اشاره به مطلبی خالی از لطف نیست؛ در سال ۲۰۰۶ و در زمانی که رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرده و با مقاومت حزب الله روبرو شد، وزیر وقت خارجه آمریکا تصریح کرده بود که این جنگ، درد زایمان برای تولد خاورمیانه جدید است؛ البته تحولات سال ها بعد نشان داد که خاورمیانه جدید متولد شد ولی درد آن بیش از همه گریبان آمریکا را گرفت؛ از کجا معلوم؟ شاید کسانی که خواب تجزیه ایران را در سر می پروراندند، ناچار شوند تولد ایران قوی را به نظاره بنشینند؟! تولدی که درد آن بیش از همه دامن آمریکا و دنباله های داخلی آنان را خواهد گرفت.
محمد چراغی