به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از اراک، همزمان با میلاد حضرت زینب(س) دو نفر از طلاب خواهر مدرسه علمیه ریحانة النبی(س) اراک اقدام به نوشتن متن ادبی کردند.
در متن خانم شایسته قادری از اعضای نویسندگی قدم، آمده است:
مبارک است قدوم دخترِ علی بر جهان، زینب جان! روزی که بدنیا آمدی دلِ فاطمه روشن به دیدگانِ پر فروغت شد و خداوند همچو نوری تو را در خانه علی و فاطمه تابید و از نور وجودِ پر برکتت خانه پر زینت شد.
درود خدا بر دلِ باباییات که از همان ابتدا کنار نامت نام پدر نمایان بود. درود خدا بر کرامت زنانهات که ستونِ خیمه افتاد و حجاب از سر تو هرگز! برای زینب نوشتن یعنی از کربلا نوشتن. مگر میشود نام زینب را شنید و معجر و خیمه و تَل و برادر و سر و خنجرو اسارت تداعی نشود؟ مگر میشود نامِ زینب را شنید و کربلا را نشنید؟ مگر میشود نام زینب را شنید و صدای علی را نشنید؟ زینب، دختر فاطمه و علیست و هر کس فاطمه و علی را میشناسد، دخترشان را نور چشم خویش میداند.
زینب خواهر حسین است و هر کس حسین را میشناسد، مقام زینب را نیز میشناسد. اما زینب جان، عمه جان، مگر اهل کوفه فاطمه و علی را نمیشناختند؟ مگر حسین، پسر فاطمه و علی، برادر تو را نمیشناختند؟ پس چرا کاروان را روانهی بیابان به اسارت بردند؟ تو که حرف میزدی، همه میگفتند: «این علیست که زنده شده و این چنین مقتدرانه سخن میگوید» اینچنین قیام حسین را زنده نگه داشتی، چه الگویی کاملتر از تو و مادرت میتوانم پیدا کنم برای زندگیام!؟ برای پیدا کردن راه روشنی که به صبر و استقامت برسم تا در این سیارهی رنج به آن کمالی برسم که جز زیبایی در این رنجها نبینم!
در یادداشت فاطمه فرمانی از اعضای نویسندگی قدم نیز میخوانیم:
چند باری نوشتم و خط زدم، نوشتم و خط زدم. آخر من کجا و از شما نوشتن کجا؟ به قول معروف : اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است. خواستم از خودت بنویسم اما ندانستم چه بنویسم. از اینکه جای مادر را پر کردی یا از عزیز پدر بودنت؟ از اینکه خواهری را تمام کردی یا از همسری و مادری کردنت؟ از عزت و عظمتت یا از عقیله بودنت؟
خواستم از خانوادهات بگویم، اما باید از کجا شروع میکردم؟ از پدربزرگت رسول خدا یا از مادرت که سرور زنان عالم و دختر اوست؟ از پدرت که اوج عدل و جوانمردی است؟ از برادرت حسن بگویم که مظلوم بود و مقتدر یا از برادرت حسین، اسوهی شجاعت و عزت؟ زبان از بیان قاصر و قلم در نوشتن ناتوان است.
نمیتوانم از تو چیزی بگویم ولی میخواهم به تو این را بگویم: «ای زن قهرمان! تو با شجاعتی در عین وقار و متانت و با ایثار و فداکاری در عین صبر، پیام قیام کربلا را به همهجا رساندی، ظلم و فساد را آشکار و حق و باطل را تبیین کردی، با خطابهات ظالم را مغلوب ساختی و باعث پایداری و تقویت اسلام شدی.» خوشحالم، خوشحالم از اینکه در برههای از زمان زندگی میکنم که میبینم تحقق جملهات را که گفتی: «فَوَاللهِ لا تَمحُوا ذِکرَنا و لا تُمیتُ وَحیَنا، به خدا قسم یاد ما محو نمیشود و حیات ما مرگ نمی پذیرد.»