جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
اسلام

حوزه/ فرض کنید من آمریکایی هستم و چنان از اسلام دورم که اصلاً نامش را هم نشنیده‌ام. بی‌شک در قیامت می‌گویم: نه امام داشتم و نه در خانواده و کشور اسلامی زندگی می‌کردم؛ هیچ ‌یک از موقعیت‌های مسلمان‌‏شدن برایم فراهم نبود. به نظر شما در قیامت چه حکمی دارم؟

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «پرسمان معاد» از سوی مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی، نمایندگی اصفهان به چاپ رسیده که در شماره های گوناگون، به انتشار مطالب این کتاب ارزشمند خواهیم پرداخت.

سؤال:

‏فرض کنید من آمریکایی هستم و چنان از اسلام دورم که اصلاً نامش را هم نشنیده‌ام. بی‌شک در قیامت می‌گویم: نه امام داشتم و نه در خانواده و کشور اسلامی زندگی می‌کردم؛ هیچ ‌یک از موقعیت‌های مسلمان‌‏شدن برایم فراهم نبود. به نظر شما در قیامت چه حکمی دارم؟

در پاسخ به پرسش شما اشاره به چند نکته ضروری است:‏

الف) دین مجموعه‌ای از عقاید، اخلاق و احکام است و خطوط و اصول کلی آن، فطری است. فطرت همان سرشتی است که آدمی در ‏بطن و متن آفرینش بدان آراسته شده است. به گفتۀ قرآن، انسان با سرشت دینی آفریده شده است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ ‏لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ؛ پس روی خود را به سوی دین پاک بگردان، ‏‏(این دین براساس) فطرتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده است. تبدیلی در آفرینش خداوند نیست و آن دین استوار است».‏

با توجه به این آیۀ شریفه معلوم می‏‌شود که:‏

‏۱. فطرت مختص انسان است؛ زیرا کلمۀ فطرت از ابتکارات قرآن است و فقط همین یک بار در قرآن آمده است.‏

‏۲. دین الهی بر فطرت و سرشت آدمی استوار است.‏

‏۳. فطرت و سرشت آدمی تغییرناپذیر است.‏

‏۴. بنابراین دین الهی دینی استوار است که تغییر و تبدیل در آن راه ندارد.‏

ب) روشن شد که دینداری در زمان حال با دینداری در گذشته تفاوت ندارد؛ به‌عبارت‌دیگر، ‏اصول کلی عقاید و اخلاق و احکام در تمام زمان‏ها و مکان‏ها یکی است. توجه ویژۀ دانشمندان به مسئلۀ توحید، آن‌گونه‌ که در ‏ادیان الهی مطرح است، نشانۀ این است که توحید در سرشت آدمیان نهان است.‏

بشر امروزی، بعد از چهارصد سال مبارزۀ بیهوده با دین، دوباره به دین روی آورده است و می‌کوشد مفاهیم ‏دینی را تحلیل کند و به سنت دینی بازگردد.‏

برای آگاهی بیشتر از نظر دانشمندان بنگرید به:‏

‏۱. گلشنی، مهدی، قرآن و علوم طبیعی، تهران: امیرکبیر؛

‏۲. کلوور مونس، جان، اثبات وجود خدا، ترجمه احمد آرام، تهران: آموزش انقلاب اسلامی (به قلم شماری از برجسته‏ترین ‏دانشمندان غربی)؛

‏۳. محققی، جواد، علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان، تهران: مدرسه؛

‏۴. پلانگ، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، با ویژه مقاله اول، ص ۱ - ۳ و هفتم، ص ۱۵۶ – ۱۷۸.‏

ج) چه بسا فطرت آدمی با گناهان یا خرافات پنهانی پوشیده و انسان دچار انحراف از فطرت می‏گردد.‏ این آن چیزی است که گریبان‌گیر ادیان تحریف‌شدۀ قبل از اسلام شد. بنا بر نص صریح آیۀ «إِنَ‏ الدِّینَ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ الْإِسْلامُ» ‏ تنها دین حق و محفوظ از تحریف، دین مبین اسلام است. هر تحقیقی دراین‌باره به این نتیجه ‏می‌رسد که اسلام برترین و کامل‌ترین دین است و همۀ نیازهای مخلوقات را تأمین می‌کند. شاهد این ادعا، گرایش روزافزون اندیشمندان و جوامع غربی به اسلام است.‏

دلیل تلقی نادرست بعضی از انسان‌ها از دین و دینداری این است که با گذشت ‏زمان، فطرت تغییر کرده است، نه اینکه دینداری در عصر حاضر با دین‏داری در زمان گذشته متفاوت باشد.

متأسفانه در دنیای غرب، بعد از رنسانس و شکست مسیحیت تحریف‌شده، تلقی از دین دچار انحراف شد و ‏دین کنار نهاده شد که درواقع این کار، مبارزه با دین است نه تلقی جدید از دین. امروزه می‏بینیم که بسیاری (بعد از ‏انحراف چهارصد ساله) سعی دارند به‌سوی باطن دین بازگردند و اگر دین آن‌گونه‌که باید و شاید برای آن‌ها ‏تبیین شود، بدان روی می‌‏آورند.‏

بنابراین، نه‌تنها دینداری در گذشته و حال به یک معنی بوده و اصول و خطوط کلی آن فطرتی است، بلکه دین مفهومی واحد است که در ‏بطن آفرینش با سرشت آدمی آمیخته است و اگر مردم از فطرت منحرف نشوند، به آن روی‌می‌آورند.‏

توجه به این نکته نیز ضروری است که منظور ما از دین، دینی است که از تحریف مصون مانده است و آن دین اسلام است. ادیانی چون ‏یهودیت و مسیحیت و زرتشت که تحریف شده‏اند، از اصل و معنی دین فاصله ‏گرفته‏اند و دین واقعی الهی نیستند. پاره‌ای از مشکلات در تلقی از دین به تلقی از این ادیان تحریف‌شده بازمی‏‌گردد. ‏

خداوند نعمت‏های خود را به همه ارزانی کرده، همۀ انسان‌ها را از درون به حجت باطن (عقل و فطرت) مجهّز ‏ساخته و انبیا :‌ را نیز برای هدایت آنان فرستاده است؛ حال اگر کسی به هر دلیلی امکان دستیابی به راه حق را نداشته و ‏در این زمینه مقصر هم نباشد، خداوند او را موردلطف خود قرار خواهد داد؛ زیرا خداوند براساس حجت‏ها و نعماتی که در اختیار هرکس ‏نهاده است، دربارۀ او حکم خواهد کرد.‏

سؤال:

آیا اهل‌تسنن جهنمی هستند؟

پاسخ:

براساس روایات شیعی، چند گروه چون مجانین، اطفال و مستضعفان، مستقیم به بهشت یا جهنم نمی‌روند و وضعیت حسابرسی آنان در قیامت خاص است.

طبق معیارهایی که در جای خود بیان شده است، اگر اهل‌سنت جاهل قاصر باشند؛ یعنی شیعه‌نشدن آن‌ها از روی عناد و لجبازی نباشد و واقعاً از حقانیت شیعه بی‌خبر باشند (که بسیاری از آن‌ها این‌طور هستند)، بعد از طی مراحلی می‌توانند اهل‌ بهشت شوند؛ به این شرط که به همان چیزی که می‌دانسته‌اند حق است، عموماً عمل کرده باشند. البته بهشت هزاران درجه دارد که این مستضعفان در درجات پایین آن قرار می‌گیرند.

روایت زیبایی که شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» آورده، گویای همین مطلب است:

در کافی از زراره نقل می‏کند که گفت: با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بکیر- بر امام باقر (ع)‌ وارد شدیم. من به امام گفتم: «ما افراد را با شاقول اندازه می‏گیریم، هرکس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد علی و خواه از غیر آن‌ها، با او پیوند دوستی (به‌منزلۀ یک مسلمان و اهل نجات) برقرار می‏‌کنیم و هرکس با عقیدۀ ما مخالف باشد ما از او (به‌منزلۀ یک گمراه و اهل هلاک) تبرّی می‏‌جوییم».

امام فرمود: «ای زراره، سخن خدا از سخن تو راست‏تر است؛ اگر آنچه تو می‏گویی درست باشد، پس سخن خدا آنجا که می‏فرماید: «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ‏ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً» کجا رفت؟ پس «المُرْجَوْنَ‏ لِأَمْرِ اللَّه» چه شد؟ آن‌ها که خدا درباره آن‌ها می‏فرماید: «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئا» کجا رفتند؟ اصحاب الاعراف چه شدند؟ «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم» چه کسانی هستند و کجایند؟» حمّاد در روایت خود از زراره دربارۀ این ماجرا نقل می‏کند که گفت: «در این هنگام کار من و امام به مباحثه کشید، فریاد هر دومان بلند شد که هرکس بیرون در خانه بود می‌‏شنید». جمیل بن درّاج از زرارۀ نقل می‏‌کند که امام فرمود: «ای زراره، حقّ است بر خدا که گمراهان (نه کافران و جاحدان) را به بهشت ببرد».

بهتر است عبارت آخر حدیث را این‌گونه ترجمه کنیم: «[آیا] بر خداوند حتم است که گمراهان را به بهشت نبرد؟» در بعضی از نسخه‏ها «ان یدخل الجنة»، بدون «لا»، است که ترجمه‏اش چنین می‌شود «بر خدا حتم است که گمراهان را به بهشت ببرد» و چون اجماع همۀ فرقه‏های اسلامی و روایات متعدد بر این دلالت دارد که کفار به بهشت نمی‌روند، علامه مجلسی فرموده است: «یعنی بعضی از آن‌ها به بهشت می‌روند و مقصود از گمراهان، مستضعفان و دیگر اصناف مذکور در حدیث هستند و آن‌ها کافر نباشند». علامه، وجه منفی جمله (با حرف لا) را استفهام انکاری گرفته است.

براساس این روایت، کسانی که گمراهند اما عناد و لجاجی ندارند، تا ابد در جهنم نمی‌مانند. البته بهشت هزاران درجه دارد و اینان در درجات پایین بهشت مأوا می‌گزینند؛ زیرا از عدالت خدا به دور است که کسانی‌که زحمت کشیده‌اند با کسانی‌که کوششی نکرده‌اند، برابر باشند.

از روایات دیگر هم استفاده می‌شود که بعضی از افراد یادشده در حدیث، روز قیامت باید امتحان دیگری بدهند و در صورت سربلندی، به بهشت وارد می‌شوند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha