به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «پرسمان معاد» از سوی مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی، نمایندگی اصفهان به چاپ رسیده که در شماره های گوناگون، به انتشار مطالب این کتاب ارزشمند خواهیم پرداخت.
۹. چرا انسان میمیرد؟
اولاً، این دنیا محدود است و روزی به پایان میرسد؛
ثانیاً، با توجه به ساختار وجودی انسان و مراحل رشد و بالندگی جسمی او، دوران زندگی جسمی انسان شامل مراحل کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری میشود. در تمام این مراحل، سلولهای فرسودۀ بدن میمیرند و سلولهای جدید جای آنها را میگیرند. این روند رشد تا پایان مرحلۀ جوانی باشدت ادامه دارد و بعد از آن، کند میشود؛ حتی در بعضی از اندامها، سلولهای تازه جانشین سلولهای مرده نمیشوند و با ازبینرفتن سلولها، آن اندامها دچار نارسایی میشوند.
بر اثر ناهماهنگیای که بهدلیل فرسایش سلولها پدیدار میشود، آن اندامها با بحران شدید روبهرو میشوند و در نهایت، با توقف سیستم داخلی بدن مرگ به سراغ انسان میآید.
چرخۀ حیات بر این پایه استوار است که هر چیزی از جمله حیات انسان، تاریخ مصرفی دارد. البته زندگی انسان با مرگ پایان نمیپذیرد، بلکه مرگ وسیلۀ انتقال انسان از این دنیا به عالم دیگر است و جسم آدمی در عالم دیگر متناسب با آن عالم است.
زمان لازم برای کمال نطفه در رحم ۹ ماه است و جنین بعد از نه ماه باید به مکانی متناسب با مرحلۀ نهایی کمال خود یعنی دنیا، منتقل شود و ماندن او در رحم به صلاحش نیست. با این نگاه، مرگ خود نعمتی الهی و مطابق حکمت است.
قرآن دربارۀ فلسفۀ مرگ میفرماید: «خداوند مرگ و حیات را خلق کرد تا شما را آزمایش کند که کدامیک نیکوکارتر هستید».
انسان برای زندگی ابدی و بینقص آفریده شده و چنین زندگیای در این جهان محدود و با این بدن مادی ممکن نیست. بنابراین، زندگی دنیوی مقدمۀ زندگی اخروی است؛ انسان باید در قالب این جسم به کمال برسد و با عبادت و موفقیت در آزمونهای الهی، استحقاق رسیدن به آن درجات را پیدا کند.
با مرگ جسم، روح به جهان دیگر ـ که ظرفیت روح را دارد و همۀ نعمتهایش ابدی است ـ منتقل میشود. کسانی که از فرصت گرانبهای زندگی دنیوی استفاده نکرده و تمام نعمتها را در راه هوای نفس خود و ظلم به دیگران تباه کردهاند، با انتقال به جهان دیگر، سزای اعمال زشت خود را میبینند.
۱۰. مرگ و حالات بعد از آن را تا حد ممکن شرح دهید.
مرگ نخستین منزل برزخ است. همۀ موجودات امکانی، اجل معینی دارند که با مرگ فرامیرسد.
منظور از اجل، نیستی و فنا نیست، بلکه زمان و موعدی است که زندگی موجودات به آن منتهی میشود؛ به عبارت روشنتر، زمانی است که موجودات سفر خود را به سوی خداوند متعال - پس از اندکی درنگ در دنیا - آغاز میکنند تا در آن مقام استقرار یابند. بدینترتیب، مرگ نخستین منزلگاه سفر طولانی ماست: «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ؛ سپس او را میمیراند و در قبر پنهان میکند» .
مرگ پلی است میان دنیا و آخرت: «فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَیْن(ع) صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ یَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَی الْجِنَانِ الْوَاسِطَةِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَةِ فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَی قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِکُمْ إِلَّا کَمَنْ یَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَی سِجْنٍ وَ عَذَابٍ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَی جِنَانِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَی جَحِیمِهِمْ»؛
امام حسین در روز عاشورا به یاران خود فرمودند: «ای فرزندان بزرگواری، صبر پیشه کنید؛ زیرا مرگ جز پلی نیست که شما را از رنج و سختی به بهشت برگزیده و نعمت همیشگی عبور میدهد. کدامین از شما گذر از زندان به قصر را نکوهیده میدارد؟ اما مرگ برای دشمنان شما جز انتقال از قصر به زندان و عذاب نیست.
بدانید که پدر من از جدم پیامبر خدا۶ نقل کرد که فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پلی است که آنها را به بهشتشان رهنمون میشود و اینها را به آتششان میکشاند».
مرگ، انسان را از دنیا که محل فنا و گذر و عمل است، به خانۀ بقا و ابدیت میبرد و هیچ کس از آن گریزی ندارد. همگان فرستادۀ پروردگار را ملاقات میکنند و مرگ آنها را درمییابد و سکرات موت و جانکندن از عقبههای دشوار مرگ است.
قرآن مرگ را چنین وصف میکند: «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ؛ پس چرا هنگامیکه جان به گلوگاه میرسد و شما در این حال نظاره میکنید (کاری از دستتان ساخته نیست؟) و ما از شما به او نزدیکتریم ولی نمیبینید» . یعنی هنگامیکه مرگ کسی - که همان اجل و زمان رجوع و سفر او بهسوی خداست - فرامیرسد، شما حالت او را میبینید و نظاره میکنید، اما هیچ کاری از دستتان برنمیآید و نمیتوانید او را به دنیا برگردانید؛ آن سکرات مرگ، امر حقی است که شما از آن تنفر دارید، اما چون از جانب خداست کسی را در آن دخالتی نیست .
«کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِی وَ قِیلَ مَنْ راقٍ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلی رَبِّکَ یوْمَئِذٍ الْمَساقُ؛ تا هنگامیکه جان به گلوگاهش رسد و گفته میشود: آیا کسی هست که او را از مرگ نجات دهد و [در این هنگام] به جدایی از دنیا یقین کند و ساق پاها [از سختی جاندادن] به هم پیچد، در آن روز مسیر همه بهسوی پروردگارت خواهد بود» . آری، مرگ پرواز روح است از جسم خاکی بهسوی پرودگار جهانیان و مردمان در این پرواز دو گروهند:
۱. کسانی که پاک و طاهرند و خدا در وصفشان فرمود: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیبِینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ کسانی که فرشتگان روحشان را میگیرند، درحالیکه پاک و پاکیزهاند؛ به آنها میگویند: سلام برشما، وارد بهشت شوید بهخاطر اعمالی که انجام میدادید».
۲. کسانی که دنیای خود را با گناه آلوده کردهاند، مرگ برایشان بسیار سخت است. جداشدن از همسر، فرزندان، دوستان و آنچه در مدت زندگانی خود جمع کردهاند، دشوار است و چه بسا موجب بیایمانی و بدعاقبتی شود.
قرآن در وصف مرگ این گروه می فرماید:
- «وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ غَیرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ؛ اگر ببینی هنگامیکه ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان میگویند: جان خود را خارج سازید. امروز در برابر دورغهایی که به خدا بستید و به آیات او تکبر ورزیدید، مجازات خوارکنندهای خواهید دید».
- «اِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً؛ کسانی که فرشتگان روح آنان را گرفتند، درحالیکه [با انجام دادن گناهان] به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالی بودید؟ گفتند: ما در سرزمین خود در فشار بودیم. [فرشتگان] گفتند: مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟ آنها [عذری نداشتند و] جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی است».
- «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلی إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلون فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتِکَبِّرِینَ؛ کسانی که فرشتگان روحشان را گرفتند، درحالیکه [با انجام دادن گناهان] به خویشتن ستم کرده بودند. در چنین حالتی تسلیم میشوند [و به دورغ میگویند:] ما کار بدی انجام ندادیم. آری، خداوند به آنچه انجام میدادید، داناست. اکنون از درهای دوزخ وارد شوید، درحالیکه جاودانه در آن خواهید بود؛ چه جای بدی است جایگاه مستکبران».
روشن است که از مرگ گریزی نیست، اما میتوان از سختی آن گریخت و آن را چون بوییدن گلی، لذتبخش کرد. ایمان و عمل صالح ـ بهویژه دوستی اهلبیت:، مواظبت بر نماز اول وقت، احترام و نیکی به پدر و مادر و عمل به دستورهای الهی موجب میشود انسان منزل اول سفر خود را به سلامت طی کند.
نظر شما