به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «پرسمان معاد» از سوی مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی، نمایندگی اصفهان به چاپ رسیده که در شماره های گوناگون، به انتشار مطالب این کتاب ارزشمند خواهیم پرداخت.
* زیاد مرگ یاد میکنم و احساساتی به من دست میدهد که تا حدودی برایم آزاردهنده است. چه کنم؟
هرچند در روایات اسلامی، دربارۀ یاد مرگ و فواید اخلاقی مترتب بر آن سخن رفته است ـ که شاید در مطالعات خود شماری از آن فواید را دریافته باشید ـ باید بدانید که در هیچ کاری نباید از حد آن کار تجاوز کنید و راه افراط و تفریط را در پیش بگیرید.
یاد مرگ به انسان آرامش میدهد و او را از مظاهر فریبندۀ دنیا دور میکند، ولی نتیجه افراط دراینباره، افسردگی و ناامیدی است. مرگ را نباید بیشازاندازه در نظر خود بزرگ جلوه دهید؛ مرگ نیز یک مرحله از سیر تکاملی انسان است و خواه ناخواه باید سپری شود.
هرگاه خواستید به مرگ فکر کنید، جنبههای حقیقی آن را در نظر بیاورید، نه ابعاد خرافی و وحشتناک آن را.
درست است که مرگ، انسان را از این دنیا و کسانی است که با آنها تعلقخاطر داشته است، جدا میکند، ولی همانگونه که در روایات نیز آمده، مردن سبب راحتی مؤمن، و جانکندن او مانند بوییدن گلی خوشبوست.
با مرگ، انسان به عالمی پا میگذارد که وسیعتر و کاملاً متفاوت با این دنیاست. ترس از مرگ باید در همین اندازه باشد تا انسان را از ارتکاب گناه بازدارد. پس اگر مرگ را مرحلهای از زندگی ابدی خود بدانید و یاد مرگ را ترمزی برای توقف در مسیر گناه تصور کنید، بهتر میتوانید با آن کنار بیایید.
توصیۀ آخر ما این است که سعی کنید با گسترش دامنۀ مطالعات خود و خواندن روایتها و داستانهایی که به احوال انسانهای صالح در عالم بعد از مرگ مربوط است، به جنبههای بشارتی و شادیبخش مرگ مانند نعمتها و الطاف خداوند در عالم پس از مرگ، بیشتر فکر کنید. البته شمار کتابهایی که بهطور مستقل به شرح احوال صالحان پرداخته باشند، اندک است؛ برای نمونه، میتوانید به کتاب «منازل الآخره» نوشتۀ شیخ عباس قمی مراجعه کنید.
* من همیشه به مرگ فکر میکنم. قبلاً از مرگ نمیترسیدم، اما مدتی است که دلهره و اضطراب دارم. آیا اندیشیدن به مرگ (آن هم همیشه) خوب است؟
باید بدانید که ترس از مرگ، طبیعی است، اما اگر این ترس به وحشت و اضطراب تبدیل شد باید عوامل مختلفی را بررسی کرد:
۱. موضوع باید از جنبۀ روانکاوی بررسی شود؛ زیرا ممکن است در دوران کودکی، سابقۀ ذهنی نامناسبی برای شما ایجاد شده و شما را به وحشت انداخته باشد.
۲. از نظر روانشناختی، تفکر بیشازحد دربارۀ مرگ از نشانههای افسردگی است.
برای رفع این دو مشکل باید سعی کنید:
- تنها نمانید؛
- ورزش کنید (مخصوصاً دستهجمعی)؛
- اوقات خود را با برنامهریزی پر کنید و هیچوقت بیکار نمانید؛
- با خانواده و بستگان و دوستان خود بیشتر رفتوآمد کنید؛
- به هیچ وجه تفریح و شادی سالم (رفتن به پارک و سینما، ورزش، معاشرت با خانواده و...) را ترک نکنید.
۳. و اما از نظر اعتقادی و اخلاقی، مهمترین علل ترس از مرگ عبارتند از:
الف) ترس مذموم که همان دنیادوستی است. کسی که وابسته و دلسپردۀ دنیا باشد، هرگز نمیخواهد از آن جدا شود. جدایی از دنیا و تعلقات آن، برای او مانند جدایی از دوستی عزیز است و بههمیندلیل، بهشدت از آن میترسد. امام حسن علیه السلام علت ناخوشایند دانستن مرگ را چنین بیان میکند: «لِأَنَّکُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَکُمْ وَ عَمَّرْتُمْ دُنْیَاکُمْ وَ أَنْتُمْ تَکْرَهُونَ النُّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرَانِ إِلَی الْخَرَابِ؛ زیرا شما آخرت خود را ویران و دنیایتان را آباد کردهاید و دوست ندارید از آبادانی به ویرانه منتقل شوید» .
ب) ترس ممدوح که ترس از عقاب و عذاب بعد از مرگ است. گناهکار خود را از عذاب الهی و خشم او ایمن نمیداند. این ترس بدان دلیل ممدوح است که همیشه انسان را به یاد مرگ میاندازد و یاد مرگ آثار سودمندی بر تعالی روح دارد.
حضرت علی علیه السلام فرمود: ««مَن صَوَّر المَوتَ بَینَ عَینَیه هانَ أمرَ الدُنیا عَلیهِ؛ هرکس مرگ را میان دو چشمش تصور کند، امر دنیا بر او سبک میگردد و دنیا را هیچ میانگارد» .
گفتنی است که ترس از مرگ، نباید به حدی باشد که انسان را از رحمت خداوند متعال، مأیوس کند؛ زیرا گناه - هرچند بزرگ باشد - رحمت خدا بزرگتر و وسیعتر از آن است.
وجود خوف و رجا برای مؤمن همچون وجود هر دو بال برای پرنده الزامی است؛ ازسویی، به رفتار و کردار و گفتار خود مینگرد و در پیشگاه خداوند متعال بیمناک میشود و از سوی دیگر به رحمت بیکران و گستردۀ الهی مینگرد و به رحمت او امیدوار میشود. مؤمن با این دو بال بهسوی ایمان، عمل نیک، حسن عاقبت و بهرهمندی در آخرت حرکت میکند.
نظر شما