به گزارش خبرگزاری حوزه،در بخشی از مقدمه این کتاب که به قلم حجت الاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا، رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر نگاشته شده است، میخوانیم:
پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر مبنای مکتب اهلالبیت(ع) در دنیای مدرن، دو نوع پرسش با خود به همراه داشت. یکی اینکه موضوعات، نهادها و نهالهای سنتی را چگونه باید در زمین زندگی مدرن نشاند؟ دیگر آنکه چگونه باید با استلزامات زندگی مدرن تعامل کرد؟
سرعت غافلگیرکننده نظامسازی و پویش نهادسازی به گونهای رقم خورد که بسیاری ازصاحبنظران نتوانستند با تحولات آن همراهی و همفکری کنند. به همین دلیل نتوانستند نظامات قانونمند شده را در درون دستگاه اندیشگی، فهم و تبدیل به دانش کنند و امروز بعد از چهل سال از نبود دانش برای نهادها و دستگاه های رسمی رنج می بریم.
پذیرش نظم سیاسی «جمهوری اسلامی» که ترکیبی از یک پدیده سنتی با یک پدیده مدرن بود، مسبوق به هیچ دانشِ در دسترسی نبود. تثبیت نظام سه قوه ای آن هم به نحو استقلال قوا، استوارساختن بخشی از مشروعیت حکومت اسلامی بر آرای عمومی توده مردم از طریق سیستم انتخاباتی، واگذاری بسیاری از تصمیمسازی.ها و تصمیمگیریها بر نظام شورایی، همانند مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی و نهادینهسازی حوزه گسترده ای به نام حقوق ملت در قانون اساسی، موضوعات نوپدیدی مانند، آزادی در همه ابعاد آن، حق انتخاب، حق اعتراض، حق انتقاد، حق تشکیل حزب و گروه و در عرصه بین الملل تعامل و ترابط با ممالکی که هیچ سنخیتی با مبانی فکری اسلام ندارند و ورود به سازمان ها و نهادهایی که توسط استعمارگران بنا شده و با قدرت و نفوذ آنها جهانی شده اند، همه اموری است که نیازمند نظریهپردازی و نظامسازی دینی بود.
اما دقیقاً در سال نخست انقلاب اسلامی که هیچ بستری برای اندیشهورزی فراهم نبوده و هیچ فرصتی در اختیار اهل نظر نبود، اصل آنها بر اساس نظر اجتهادی امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی، در فراق دانش اسلامی تفصیلی، پذیرفته شد. فقه و فقه سیاسی مهمترین دانشی است که مسئولیت استنباط مبانی فقهی و شرعی این نظامات پذیرفته شده را بر عهده داشته و می بایست در سال های بعد در هنگام عملی سازی آن نهادها و نظامات، نقش تولیدی و تبیینی خود را ایفا نماید.
تردیدی نیست که تبدیل هرکدام از آنها به عناصر حیاتبخش، قاعده زندگی، اصل رفتاری و راهبردهای حرکت به سمت آرمان های متعالی متوقف بر تولید دانش دینی و بومی است. بهرغم نهضت نرم افزاری و جریان تولید علوم انسانی و اسلامی که در سال های اخیر توسط حضرت آیت الله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله)، اعلام شد، اهتمام صاحبنظران مصروف به گفت وگوهای نظری شد و در همان گام نخست متوقف ماند؛ اما به دلیل آنکه زندگی هیچگاه متوقف نمیماند، به ناچار دانش های مورد نیاز را چون کالاهای مادی از بیگانگان وارد کردیم.
در طول چهل سال، تنها در چالشها و ناکامیها و ناهمگونیها بود که متوجه فقدان دانش دینی میشدیم. همواره به آزادی می بالیم؛ اما وقتی ناسازگاریها و تزاحمات و تعارضات آزادی با دین، اخلاق، حجاب، اعتراضات، انتقادات و انتخابات ما را آزار میدهد، تازه متوجه میشویم که دانش های دینی همانند؛ فقه و کلام و فلسفه اسلامی، هنوز تصمیم نگرفته.اند که در بخش آزادی اسلامی تولید معرفت کرده و تکلیف جامعه اسلامی و شهروندان را مشخص نمایند.
وقتی جامعه اسلامی با هجوم افکار سیاسی مواجه می شود و در منظر بیش از دویست حزب و گروه سیاسی و انواع گروههای صنفی و صدها رسانه و روزنامه و شبکه و ماهواره و فضای مجازی واقع می شود، تازه متوجه می شود که نه رفتار بانیان و کنشگران آن امور مبتنی بر دانش اسلامی است و نه واکنش حکومت و مخالفان، پایه معرفت دینی دارد. مجادله ارتکازهای ذهنی و چالش سلیقههای مؤمنانه با خمیرمایه تعصبات، روزبه روز اندیشه انقلاب اسلامی را از اصالت و استحکام دور میکند.
با این پیشفرضها بود که نگارنده، درصدد برآمد گفتوگوهای سیاسی بر محور دستاوردهای انقلاب اسلامی را از سطح نخبگانی به فضای کاربردی و عمومی کشانده و به گسترش و فراگیرشدن دغدغههای فوق اهتمام بورزد.