خبرگزاری حوزه | در اصل، «اَلْجَمَل» نام کتابی است که شیخ مفید، عالم بزرگ شیعه در قرن چهارم، آن را نوشته است.
موضوع کتاب، ریشهها و حوادث جنگ تاریخی جمل، یکی از سه جنگ مهم دوران خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام است. زبان کتاب عربی است و حوداث کتاب پراکنده بوده، مطالب فقهی و روایی هم به آن راه یافته و همان مطالب تاریخی نیز سیر داستانی ندارد، تا جایی که برخی مطالبی که منشأ جنگ است و بهمنطق باید در ابتدا قرار میگرفت، در بخش پایانی آمده است.
این کتاب را دکتر محمود مهدویدامغانی به فارسی ترجمه کرده و «نشر نی» با نام «نَبَرد جمل» آن را منتشر کرده است؛ اما ترجمه این قبیل کتابهای تاریخی نیز برای بسیاری گیرا نیست و غیر از کسانی که دغدغه زیادی نسبت به مسائل تاریخی دارند، کسی حالوحوصله خواندن ترجمه پایبند به متن پرتشویش و دَرهمآمیخته کتابهای کهنه تاریخی را ندارد.
با این مقدمه، تابستان سال ۱۴۰۱ کتابی با عنوان «اَلْجَمَل؛ روایتِ مستند از کتاب الجمل شیخ مفید» روانه بازار نشر شد تا مخاطب عام فارسزبان بتواند با آن متن کهنه تاریخی ارتباط برقرار کند.
«دفتر ادبیات شطر» انتشار کتاب را پیگیری و انتشارات «شهید کاظمی» آن را منتشر کرده است. خانم آزاده جهاناحمدی هم کتاب شیخ مفید را «بازنویسی روایی و داستانی» کرده، به این هدف که با «ایجاد خط روایی» و «حذف برخی موضوعات و به هم ریختن تقدم و تأخر مطالب»، «یک کل منسجم حول محور جنگ جمل، پیشزمینهها، علل و نتایج آن» در برابر مخاطب قرار گیرد. در این ابتدای کتاب نیز شرح حال شیخ مفید قرار گرفته و تصریح شده که «این بخش به قلم محمد مهدوی دامغانی است که با اندکی تغییرات آمده است».
در مقدمه تصریح نشده که این روایت داستانی براساس ترجمه مهدوی دامغانی از کتاب الجمل نوشته شده و صرفا از تعبیر «در کتاب اصلی و در ترجمه» و «تغییرات اندکی در ترجمه» که در مقدمه بهقلم خانم جهاناحمدی جاری شده، میتوان فهمید گویا ترجمه مهدویدامغانی اساس کار قرار گرفته و جهان احمدی حذف و اضافهها و تقدیم و تأخیرها را براساس متن ترجمه مهدوی انجام داده و با فضل علمی که دارد، متن عربی را نیز از نگاه دور نگه نداشته است.
با وجود اینکه در متن کتاب با علائم ویرایشی مشخص نشده کجای متن، همان متن ترجمه مهدوی دامغانی است و کجا را جهاناحمدی برای ایجاد جذابیت و سیر داستانی اضافه کرده، اما هنگامی که لحن متن از متنی زمخت و نارسا به متنی روان و با ادبیات امروزی تغییر میکند، میتوان حدس زد نویسنده امروزی قلم را از دست مترجم سالخورده گرفته است.
این تغییر قلم همهجا و بهراحتی برای همهکس نمود پیدا نمیکند و همینجا مشکله دیگری خودنمایی میکند که تا کجا میتوان برای روان شدن متنهای تاریخی حذفواضافه کرد و بهنام «روایت داستانی» در متن تاریخ، بهویژه تاریخی که بهسرعت منشأ ایمانوعقیده و کُنش عدهای میشود، دست بُرد و تصرف کرد؟ آیا آنچنان که امروزه مرسوم شده میتوان گزارشی تاریخی که فقط در دو خط خلاصه شده را در چندین بَند و پارنوشته توسعه داد؟ آیا آنچه امروزه بهعنوان «زبان حال» بر متن تاریخی افزوده میشود، فرداروزی «متن مسلّم تاریخ» انگاشته نشده و گلوها پاره و گریبانهای برای آن دریده نخواهد شد؟
در مقدمه نوشته شده نقطه محوری مباحث شیخ مفید در کتاب الجمل «اثبات حقانیت و امامت حضرت امیرعلیهالسلام» در حالی که اینگونه نیست و کتاب فقط به هدف اثبات حقانیت و مظلومیت امیرالمؤمنینعلیهالسلام در تاریخ جنگ جمل و چگونگی تعیین ایشان به عنوان خلیفه چهارم و حوادث پیش و پس از آن نوشته شده و درباره دلایل اثبات امامت بحثی نشده است.
از سوی دیگر، اگر بناست متن تاریخ برای نسل امروز و مخاطب عام واگویی شود، چرا بهسراغ متنهایی میرویم که بیشتر به کار علم «خلاف»[۱]میآید، در حالی که جامعه با وجود گسلهایی که دارد، بیش از علم خلاف به علم و عامل وفاق نیاز دارد؟
آیا بهتر نیست بیش از پرداختن به تاریخ «مذهب»، به تاریخ «امت» پرداخته شود و نسل جدید به جای درگیر شدن در جدالهای بیپایان، با تاریخ رویشها و رشادتهای امّت آشنا شوند؟ آیا بهتر نیست جوانانی که گرایش مذهبی دارد و در آشفتهبازاری که فضایمجازی ساخته، گاهی بهسراغ کتابهایی که در حوزه ادبیات دینی نوشته شده میآیند، با گزارههای «تاریخساز» بیش از حوادث «تاریخدار» انس بگیرند تا اینگونه به جای جامعهسوزی و هدررفت هزینه در لابهلای تاریخ، جامعهسازی را بیاموزند؟
محمدجواد حسین زاده
پی نوشت:
[۱] . «علم خلاف» نام دیگر علم کلام است.