به گزارش خبرگزاری حوزه، دوستان شهید حسن علیمردانی و نویسنده کتاب شهید حسن علیمردانی در این کتاب، رشادتها و خاطرات این شهید را اینگونه نقل میکنند:
یک تنه کار یک گردان رو انجام میداد. فرمانده گردان بود اما سنگر نداشت، زیر آتش دشمن تمام قد بالای خاکریز میایستاد و میجنگید.
آنقدر آرپیجی زده بود که از گوشهایش مدام خون میآمد. بدنش پر از ترکش بود، اما از پا نمینشست.
برا اینکه ماسهها جلوی سرعت عملش رو نگیرند، با پای برهنه روی خاکریز راه میرفت. یک آرپیجی هم مدام روی شانهاش بود. امکانات جنگیمان کم بود. شهید علیمردانی برنامهریزی کرده بود که بچهها طوری عمل کنند که دشمن احساس کند تعداد ما به اندازه چند لشکر است و خط پر از نیرو است.(به نق از آقای یلپور_رفیق شهید)
بچه ها آن قدر جنگیده بودند که دیگر توان نداشتند. تعداد شهدا بسیار زیاد بود و فقط چند نفر باقی مانده بودند.
دشمن آنقدر آتش میریخت که نمیتوانستیم در سنگر ایستاده راه برویم. حتی نمازمان را نشسته میخواندیم؛ اما شهید علیمردانی ایستاده و استوار در خط راه میرفت. شهدا رو میبوسید و چشمانشان رو میبست وآنها را کنار خط میبرد.
یادم است یک بار گفتم: فرمانده! دستور عقبنشینی نمیدهید؟ خندید و گفت: چرا عقب نشینی؟ ما در نقطهی حساسی از تاریخ هستیم و چشم امید امام و سی میلیون ایرانی به ما دوخته شده؛ ما باید ایستادگی کنیم.
اماممان پیام داده که چزابه نباید سقوط کند و ما باید استقامت کنیم. (به نقل از آقای خمسه صالح شریف_ رفیق شهید)
خانم بذری نویسنده کتاب شهید حسن علیمردانی در بخشی از این کتاب مینویسد: «حضرت امام خمینی (ره) بعدها با شنیدن وصف رشادتهای این سردار بزرگ خراسانی فرمودند: تنگه چزابه را تنگه علیمردانی بنامید».
منبع: کانال خاکریز خاطرات شهدا