به گزارش خبرگزاری حوزه، سرکار خانم ریحانه عارفنژاد در معرفی کتاب «خورشید ایران» نوشته است:
چشمهایتان را ببندید. فکر کنید نشستهاید یک گوشه از حرم حضرت شمس الشموس. فکر کنید زیارتنامه را خواندهاید و حالا فرصت و فراغت این را دارید که یک دل سیر به گنبد نگاه کنید و زیر لبی با آقا حرف بزنید. با همان آقایی که غریب الغربا صدایشان میکنیم و حتی شاید یک چشمه از دریای غربتشان از این لحاظ باشد که خیلی از ما، همین ما شیعیان و محبین، شناخت بسیار کمی از ایشان داریم.
حالا اصلا کسی هم هست که نداند شناخت، عشق را عمیقتر و ارتباط را هم استوار میکند؟ به گمانم بعضی مناسبتها، مثل همین روز میلاد آقای غریب الغربا، شروع و بهانهٔ خوبیست برای راه افتادن و رفتن به دنبال آن شناختِ گمشده و آن پیوند عمیق ناگسستنی. سر زدن به کتابها هم میتواند نقطهٔ مناسبی برای برداشتن قدم اول باشد.
از طلوع تا غروب خورشید
«خورشید ایران»، شامل سیونه داستان دربارۀ امام رضاست. داستانهایی کوتاه که هرکدام روایتی از زندگی و زمانهٔ ایشان هستند. کتاب، با داستان «طلوع خورشید» از زمان میلاد مبارک هشتمین امام شروع میشود و در انتها هم با «غروب خورشید» و شهادت آن حضرت به پایان میرسد. در این میان، داستانها به معجزات امام و همچنین ماجرای عزیمت ایشان به خراسان میپردازند و از اقیانوسی بیانتها، به قدر سیوهفت جرعه آب گوارا به تشنگان تعارف میکنند.
داستانها، شیرین و دلنشین هستند و با زبانی نرم روایت میشوند. نثر کتاب بسیار خوشخوان است و با فضاسازی قوی، دست مخاطب را میگیرد و به سرعت به دل ماجرا میبرد. میشود معجزات امام رضا(ع) را در کنار شخصیتهای داستان به تماشا نشست و مثل بیپناهان قصه که هرگز از در «خانۀ امن» او دستخالی برنمیگشتند، سراغ «پناه بیپناهان» رفت. کسی که همهچیز را میدانست؛ «بزرگترین دانشمند» زمان خود و «بهترین ارباب» برای غلامان و خادمانش بود.
خورشید ایرانزمین
«خادم شروع کرد به آب ریختن روی دستان امام رضا(ع). یکدفعه مرد دید بهجای قطرههای آب، دارد از میان انگشتان امام رضا(ع) طلا پایین میآید و توی تشت میریزد!... نفسش بند آمد و ابروهایش بیاختیار بالا رفت. میخواست حرفی بزند، اما قدرت سخن گفتن نداشت. امام رضا(ع) نگاهی به مرد کرد و گفت: «کسی که در یک چشم به هم زدن اینهمه طلا برایش آماده شود، با دیدن آن چند کیسه دینار ذوق نمیکند. ما اگر بخواهیم، تمام ثروت دنیا پیشمان حاضر میشود. اما خودمان آن را نمیخواهیم، چون دنیا برای ما ارزشی ندارد.»
نویسنده در نگارش داستانهای کتاب، از منابع موثقی مثل عیون اخبار الرضا، اصول کافی و وسائل الشیعه استفاده کرده است. در انتهای هر داستان، منبع آن در پاورقی آمده تا مخاطب را از صحت آن ماجرا _خصوصا درمورد معجزات شگفتآور آن حضرت_ مطمئن کند. مسئلهای که در مطالعۀ کتابهای اینچنینی اهمیت زیادی دارد.
بهانه لازم نیست
«خورشید ایران»، اثری از «محسن نعماء» است. روحانیِ معلم اهل بهبهان که تاکنون کتابهای زیادی برای کودکان و نوجوانان نوشته و از آثار دیگر او میتوان «بابالجواد» را نام برد که داستانهایی با همین سبکوسیاق، دربارۀ زندگی جواد الائمه(ع)، جانشین خورشید ایران است.
اگر دنبال معرفی کتابی امامرضایی به اطرافیانتان هستید، اگر میخواهید به مناسبت دهۀ کرامت کتابی درمورد ایشان به نوجوانی عیدی بدهید و اگر معلمی هستید که برای کتابخانۀ مدرسه یا جمعخوانی درکلاس دنبال کتاب میگردد، خورشید ایران پیشنهاد خواندنی و گزینۀ خیلی مناسبی برای همۀ این موارد است. این کتاب توسط نشر جمال به چاپ رسیده و خواندنش _خصوصا در این روزها_ خالی از لطف نیست.
نظر شما