پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۰
از کربلا تا شام | ورود کاروان حسینی به کوفه

حوزه/ وقتی خورشید روز دوازدهم محرم به شهر کوفه تابید، عمربن سعد جلوتر از کاروان و لشکرش، خود را به دارالاماره رساند. بعد از او مأموران، کاروان اسیران کربلا را داخل شهر آوردند، این در حالی بود که شهر کوفه آن روز در محاصره و مراقبت شدید مأموران حکومتی بود.

به گزارش خبرگزاری حوزه، به مناسبت ماه محرم الحرام، پرونده «از کربلا تا شام» با موضوع وقایع روزانه بعد از عاشورا تقدیم شما علاقه مندان خواهد شد.

* وقایع روز دوازدهم ماه محرم

روز دوازدهم محرم سال ۶۱ هجری همان روزی بوده است که کاروان اسیران کربلا که در رأس آن‌ها امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها حضور داشتند، وارد شهر کوفه شد؛ همان شهری که مردمش به ظلم و ناجوانمردی مشهور بودند و زمانی با نامه‌های بسیار و درخواست‌های متعدد امام حسین علیه السلام را به شهر خود دعوت کردند اما بین راه و در صحرای کربلا مقابل آن حضرت صف کشیده به‌روی ایشان و یاران غریبشان شمشیر کشیدند.

ورود به شهر کوفه

عمربن سعد که امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت را در روز دهم محرم به شهادت رسانده بود، زنان و کودکان را به‌عنوان اسیر گرفته از کربلا به‌سوی کوفه برد، در این میان، امام سجاد علیه السلام نیز که به‌اراده الهی بیمار شده بودند تا در این جنگ صدمه‌ای به جان مبارک ایشان وارد نشود همراه اسیران بودند.

فاصله بین صحرای کربلا و محل شهادت امام حسین علیه السلام تا شهر کوفه حدود ۱۲ فرسخ بود و عمربن سعد تا شب کاروان اسرا را به کوفه رسانده بود، بنابراین وقتی کاروان به کوفه نزدیک شد، زمانی بود که هوا تاریک شده بود و عمربن سعد ناچار مجبور شده بود شب را کنار دروازه‌های کوفه بگذراند تا صبح بتواند وارد شهر شود و اسرای کربلا را به دارالاماره عبیدالله‌بن زیاد برساند.

آن طور که در بعضی منابع نوشته شده است، عمربن سعد اخبار کربلا را از طریق پیکی به ابن‌زیاد اطلاع داده بود و به همین علت از صبح روز دوازدهم محرم، شهر کوفه در محاصره و مراقبت شدید نیروهای ابن‌زیاد بود و جاسوسان او هر نوع حرکت مشکوک را تحت نظر داشتند. در آن مدت هیچ کسی حق حمل سلاح یا خروج مسلحانه از خانه را نداشت.

وقتی خورشید روز دوازدهم محرم به شهر کوفه تابید، عمربن سعد جلوتر از کاروان و لشکرش، خود را به دارالاماره رساند. بعد از او مأموران، کاروان اسیران کربلا را داخل شهر آوردند، این در حالی بود که شهر کوفه آن روز در محاصره و مراقبت شدید مأموران حکومتی بود.

مردمی که هنوز نمی‌دانستند چه‌کسانی به‌عنوان اسیر وارد شهر آن‌ها شده‌اند، وقتی کاروان آن‌ها را می‌دیدند، سؤال می‌کردند: «شما اسیر از کدام سرزمین و قبیله هستید؟»، و جواب می‌شنیدند: «ما اسیرانی از آل‌محمد صلوات الله علیه هستیم!»

چرخاندن سرهای شهدا و اسیران کربلا در کوفه

عبیدالله‌بن زیاد به مأموران خود دستور داده بود که کاروان اسیران کربلا را به‌همراه سرهای شهدای عاشورا بین بازار و کوچه‌های شهر کوفه بچرخانند تا همه شاهد اوج وقاحت او باشند.

در آن روز سر مبارک شهدا بین کاروان تقسیم شده بود، این کار به این علت بود که ترس و وحشت مردم از عبیدالله و گستاخی او به حداکثر برسد و کسی جرأت ایستادن در برابر او را نداشته باشد.

آن روز شهر کوفه شاهد مردمی بود که هر کدام چهره‌ای به خود گرفته بودند؛ گروهی از مردم گریه می‌کردند و نالان بودند از اینکه چرا سر مقدس نوه رسول خدا صلوات الله علیه و امام زمان خود را بر سر نیزه می‌بینند و گروهی احمقانه و گستاخانه می‌خندیدند و شادی می‌کردند تا شریک شادی دشمنان حضرت سیدالشهدا علیه السلام باشند.

کنار کاروان اسیران کربلا، مأموران و نیروهای لشکر عمربن سعد حرکت می‌کردند تا به مردم فخر بفروشند که«ما بودیم که مقابل حسین ایستاده او را مظلومانه به شهادت رساندیم.»

خاکسپاری شهدای کربلا توسط بنی‌اسد و حضور امام سجاد(ع) برای شناسایی و دفن شهدا

گفتنی است طائفه بنی‌‏اسد که در غاضریه، محله‏‌ای نزدیک کربلا منزل داشتند، پس از تخلیه کربلا از سپاه ابن‌سعد به کربلا آمدند و آن بدن‌های پاک را در خاک و خون مشاهده کردند. آنان از زن و مرد فریادشان به ناله و شیون بلند شد.

وقتی که مصمم شدند آن بدن های پاک را دفن کنند، چون نه سر در بدن داشتند و نه لباسی بر تن، هیچ یک را نمی‏‌شناختند؛ لذا متحیر و سرگردان بودند که چه کنند، ناگاه امام سجاد(ع) از سمت صحرا به‏ سوی آنان آمد و شهدا را به آن‌ها معرفی کرد و قبل از همه به دفن پیکر پاک امام حسین(ع) اقدام فرمود.

امام سجاد(ع) در گوشه‏‌ای از کربلا کمی خاک را کنار زد، قبری ساخته و پرداخته آشکار شد، دست‌ها را زیر بدن قرار داد و به تنهایی به داخل قبر برد و فرمود: «با من کسانی هستند که مرا یاری کنند».

چون بدن را در قبر نهاد صورت مبارکش را بر گلوی بریده پدرش گذاشت و در حالی که باران اشک، چون ابر بهاری بر گونه‏ هایش جاری بود، فرمود: «طُوبی‏ لِأَرْضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَکَ الطّاهِرَ، فَإنّ الدُّنْیا بَعْدَک مُظْلِمَةٌ وَالْآخِرَةُ بِنُورِکَ مُشْرِقَةٌ، أَمَّا اللَّیْلُ فَمُسَهَّدٌ وَالْحُزْنُ فَسَرْمَدٌ، أَوْ یَخْتارَ اللَّهُ لِأَهْلِ بَیْتِکَ دارَکَ الَّتی أَنْتَ بِها مُقیمٌ وَعَلَیْکَ مِنّی السَّلامُ یَابْنَ رَسُولِ اللَّه وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ»«خوشا به آن زمینی که پیکر پاک تو را در برگرفته، دنیا پس از تو تاریک شد و آخرت به نور جمال تو روشن گشت. شب‌ها دیگر خواب به سراغم نمی‏‌آید و اندوهم پایانی نخواهد داشت. تا آن زمان که خداوند اهل‌بیت تو را به تو ملحق کند و در کنار تو جای دهد. درود و سلامم بر تو باد ای فرزند رسول خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد»


چگونگی تدفین امام حسین(ع) توسط امام سجاد(ع) با وجود اسارت آن حضرت

روایات زیادی در دست است که می‏‌رساند برابر مبانی اعتقادی شیعه، متولی کفن و دفن هر امامی، امام بعد از اوست. از جمله در روایتی از امام رضا(ع) می‌خوانیم که به همین نکته اشاره کرده در پاسخ علی بن‏ حمزه فرمودند: «همان کسی که علی بن الحسین(ع) را قدرت داده است که (در حال اسارت) به کربلا بیاید و جسد مطهّر پدرش را به خاک سپارد، به صاحب این امر (اشاره به خودش) قدرت داده است تا به بغداد آمده و امر پدرش حضرت موسی بن جعفر(ع) را عهده ‏دار گردد و سپس بازگردد.با این تفاوت که وی همانند امام علی بن الحسین(ع) علیه السلام در بند اسارت گرفتار نبوده است».

سید بن طاووس می‏‌نویسد: عمر بن سعد، سر مبارک امام حسین(ع) را در همان روز عاشورا با «خولی بن یزید اصبحی» و «حمید بن مسلم ازْدی» به نزد «ابن‌زیاد» فرستاد و بقیه سرها را با «شمر بن ذی‌الجوشن» و «قیس بن اشعث» و «عمر بن حجّاج» روانه کوفه کرد. خود عمر سعد تا ظهر روز دوم (روز یازدهم) در کربلا ماند، سپس با اسیران حرم حسینی(ع) به سوی کوفه روانه شد.

هنگامی که کاروان اسیران به کوفه نزدیک شدند، مردم برای تماشای آن‌ها اجتماع کردند؛ در آن میان زنی از کوفیان از بالای بام فریاد زد: « مِنْ أَیِّ الْاساری‏ أَنْتُنَّ؟؛ شما از کدامین اسیرانید؟» پاسخ دادند: «نَحْنُ اساری‏ آلِ مُحَمَّدٍ(ص)؛ ما اسیران از خاندان محمدیم!».

آن زن وقتی این سخن را شنید، از بام به زیر آمد و مقداری مقنعه و لباس و چادر به آن‌ها داد، تا خود را(به طور کامل) بپوشانند. مردم کوفه که چنین صحنه‌هایی را مشاهده کردند، گریه و زاری سر دادند. امام زین العابدین(ع) وقتی گریه آن‌ها را دید، فرمود: «اتَنُوحُونَ وَ تَبْکُونَ مِنْ اجْلِنا، فَمَنِ الَّذی قَتَلَنا؟»«آیا برای ما نوحه و گریه می‏‌کنید، پس چه کسی ما را کشته است؟»

منبع: نفس المهموم، مقتل لهوف، مقتل مقرم، بحارالانوار

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha