به گزارش خبرگزاری حوزه، همسر شهید عباس دوران در یک خاطرهای از این شهید بزرگوار میگوید:
عباس عاشق پرواز بود. پدرم همیشه بهش میگفت: عباس! بیا از خلبانی دست بردار؛ شغلِ خطرناکیه. بیا در همین بازار حجرهای بگیر و دست به کار شو. عباس هم میگفت: من مرد آسمانهام؛ روی زمین بلد نیستم کاری کنم.
طوری از پرواز صحبت میکرد که آدم حتی به آن هواپیمای بزرگ و بیریخت هم حسودیش میشد.
با این همه وقتی رحیم برادرش دانشکده خلبانی قبول شد، عباس نگذاشت به این دانشکده برود.
گفتم: تو که عاشق پروازی؛ چرا میخواهی برادرت رو از این عشق محروم کنی؟ گفت: رحیم بخاطر مطالبی که از من درباره خلبانی شنیده، به آن علاقمند شده.
الان هم با خودش فکر میکنه که با یک تیر دو نشان بزنه؛ هم دوره خدمت سربازی میرود و هم خلبانی یاد میگیرد.
اما به این نکته توجه ندارد که سربازی عمرش کوتاه است؛ اما اگر خلبان بشود باید تا آخر عمر سرباز بماند.
میخواست بگوید که باید پای هزینههای شغل بمانی. در کنار نوشهای خلبانی، از نیشهایش هم استقبال کنی.
منبع: کتاب آسمان دوران ،صفحه ۲۲ و ۳۴